۹ حقیقت جالب و باورنکردنی در مورد نئاندرتال‌ها

چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸ - ۱۴:۰۰
مطالعه 20 دقیقه
پژوهش‌هایی که طی دهه‌های اخیر انجام‌گرفته، خط بطلانی بر باورهای نادرست ما کشیده و تصویری حقیقی‌تر از نئاندرتال‌ها پیش‌روی ما گذاشته است.
تبلیغات

تصور نادرستی که از نئاندرتال‌ها داریم، عمدتا ریشه در پیش‌قضاوت‌های ما دارد. ما نئاندرتال‌ها را به چشم غارنشینانی گوژپشت، پشمالو، وحشی و کودن دیده‌ایم، درحالی‌که در واقعیت این‌طور نبودند. حتی اولین بازسازی اسکلت نئاندرتال که توسط دیرینه‌شناس فرانسوی، مارسلین بوول انجام گرفت، خمیدگی‌هایی در زانوها و پشت این خویشاوندان ما نشان می‌داد. بااین‌حال، بعدا مشخص شد در این بازسازی از استخوان‌های نئاندرتال پیری مبتلا به التهاب مفاصل استفاده شده بود. در حقیقت، انتظار بوول این بود که نئاندرتال‌ها بیش از انسان‌ شبیه به میمون‌های بزرگ باشند.

اما پژوهش سال ۲۰۱۸ نشان داد که این باور قدیمی که نئاندرتال‌ها گوژپشت بودند، از اساس اشتباه بوده است. تیم بین‌المللی از دانشمندان، اسکلت یک انسان نئاندرتال را با استفاده از سی‌تی اسکن تجزیه و تحلیل کرده و دریافتند که این عموزاده‌های باستانی ما ستون فقراتی راست و قفسه سینه‌ای مانند انسان‌های مدرن (هومو ساپینس‌ها) داشته‌اند. این تیم پژوهشی سینه‌گاه (توراکس) را بررسی کردند، بخشی از بدن که قفسه سینه، ستون فقرات و حفره قلب و ریه‌ها را در برمی‌گیرد.

پژوهشگران دریافتند که نئاندرتال‌ها ظرفیت ریوی بیشتر و ستون فقرات راست‌تری نسبت به انسان‌های مدرن امروزی داشتند. این ساختار بدنی به آن‌ها کمک می‌کرد که گرمای بیش‌تری را در نواحی سرد و خشنی که در آن زندگی می‌کردند حفظ کنند. قبلا تصور بر این بود که نئاندرتال‌ها تنومندتر از انسان‌های مدرن با سینه‌ها و ریه‌های بزرگ‌تری بوده باشند.

اسکلت یک نئاندرتال

نمایش بازسازی اسکلت یک نئاندرتال (راست) و اسکلت یک انسان مدرن (چپ) در موزه تاریخ طبیعی نیویورک

اما این پژوهش نشان ‌داد که سینه‌گاه نئاندرتال‌ها به همان اندازه سینه‌گاه انسان‌های امروزی است و فقط انتهای آن کمی پهن‌تر است. این نشان می‌دهد درحالی‌که نئاندرتال‌ها ممکن است قفسه‌ سینه‌ای مشابه ما داشته‌اند، اما در مقابل، دیافراگم بزرگ‌تری داشتند. این ویژگی به آن‌ها اجازه می‌داد که بدون انبساط دنده‌های خود حجم بالایی هوا را وارد قفسه سینه خود کنند. این توانایی به آن‌ها امکان نیرو بخشیدن به بدنی عضلانی را می‌داد. عضلات نیازمند مقدار زیادی انرژی و به همین ترتیب حجم زیادی اکسیژن هستند.

علاوه‌بر این، گروهی از پژوهشگران دانشگاه زوریخ در سوئیس در ژانویه ۲۰۱۹ دریافتند که نئاندرتال‌ها دارای گودی کمر و انحنای گردنی شبیه ما بودند. پژوهشگران هنگامی که یافته‌های خود را با سایر اسکلت‌های نئاندرتال‌ مقایسه کردند، متوجه شدند این مهره‌ها و لگن‌های اسکلت‌ها با مدلی که بازسازی کردند کاملا مطابقت دارد. به این ترتیب، گودی که در پایین کمر ما انسان‌های مدرن وجود دارد، تنها منحصر به خودمان نیست.

نئاندرتال‌ها عموزاده‌های بسیار باهوش، قوی و توانای ما بودند

پژوهشگران با بررسی ساییدگی‌ و خراش‌ مهره‌های نئاندرتال‌ها از چندین منبع توانستند آنچه تصور می‌کنند حالت ایستادن واقعی این خویشاوندان نزدیک ما است را بازسازی کنند. پژوهشگران دریافتند که «استخوان خاجی»، استخوانی که به لگن استحکام و ثبات می‌دهد؛ دارای خمیدگی درست شبیه به ما انسان‌های مدرن است. استخوان خاجی، همان استخوان مثلثی شکلی است که تمام وزن فوقانی بدن را منتقل می‌کند، بنابراین موقعیت آن می‌تواند به درک نحوه حرکت کمک زیادی کند. نویسندگان این پژوهش به این نتیجه رسیدند که با وجود خمیدگی استخوان خاجی به درون، نئاندرتال‌ها باید دارای منحنی پیشرفته‌ای در قسمت پائین کمر خود بوده باشند.

حتی اگر اکنون بدانیم که این تصورات نادرست ما از همان اولین بازسازی اسکلت نئاندرتال‌ها نشأت می‌گیرد، اما هنوز هم راه طولانی برای درک درست عموزاده‌های باستانی خود پیش روی داریم. بااین‌حال، حالا به نظر می‌رسد که نئاندرتال‌ها، عموزاده‌های بسیار باهوش، قوی و توانای ما بودند که بیش از آنکه قبلا تصور می‌کردیم، شبیه به خودمان بودند.

ما به‌لطف چندین دهه اکتشافات مختلف اطلاعات تازه‌ای در مورد این خویشاوندان باستانی خود به دست آورده‌ایم که اساسا پیش‌قضاوت‌های قدیمی ما از اینکه نئاندرتال‌ها، انسان‌های وحشی و کودنی بودند را رد می‌کند. درواقع، اکنون به خوبی می‌دانیم که آن‌ها از خیلی جهات از جمله به لحاظ هوش و توانایی، با ما انسان‌های مدرن برابر بودند. در ادامه چند مورد از همین حقایق خواندنی و جالب را در مورد برادران و خواهران باستانی خود می‌خوانیم، با ما همراه باشید:

۱. نئاندرتال‌ها مردگان خود را دفن می‌کردند و برای آن‌ها یادبود می‌گذاشتند

پژوهشگران با بررسی حدود ۲۰ گورستان باستانی در غرب اروپا متوجه شدند که نئاندرتال‌ها گاهی مردگان خود را دفن می‌کردند. این حقیقت شاید در نگاه اول باتوجه‌به اینکه ما انسان‌های مدرن مراسم‌ها و رسومات تدفین متنوعی برای مردگان خود داریم، چندان جالب‌توجه نباشد اما درواقع، قبلا برای مدت طولانی تصور می‌شد که تدفین مردگان، تنها مختص انسان‌های مدرن است. اما نئاندرتال‌ها نیز به‌صورت تعمدی مردگان خود را دفن می‌کردند، ‌آن هم حتی قبل از اولین برخوردها با انسان‌های مدرن.

چهره‌ی بازسازی‌شده یک نئاندرتال

چهره‌ی بازسازی‌شده یک نئاندرتال که حدود ۵۰ هزار سال قبل زندگی می‌کرد

آن‌ها نه‌تنها گاهی اوقات مردگان خود را دفن می‌کردند، بلکه ممکن است گل‌ها و دیگر یادبودها را نیز روی مقبره درگذشتگان خود گذاشته باشند. به گزارش ساینتیفیک آمریکن، باتوجه‌به گرده‌های کشف‌شده در یکی از «گورهای شانه‌دار» در دره‌ی رود زاب بزرگ، شمال غربی زاگرس (کردستان عراق)، رالف سولکی، انسان‌شناس مؤسسه اسمیتسونین گمان می‌کند که نئاندرتال‌ها مردگان خود را همراه‌با گل دفن می‌‌کردند. تا آن زمان، تدفین مردگان را به انسان کرومانیون، از اولین هوموساپینس‌های اروپا نسبت می‌دادند.

سولکی در این مورد نوشت:

کسی باید در آخرین عصر یخبندان در این محوطه‌ی کوهستانی، سوگوارانه وظیفه‌ی جمع‌آوری گل‌ها برای مردگان را برعهده می‌داشته است.

او در ادامه می‌نویسد:

امروز به نظر ما منطقی است که چیزهای زیبایی مانند گل برای مردگان گذاشته شود، اما وقتی بفهمیم که این گل‌ها متعلق به مراسم تدفین نئاندرتال‌ها در حدود ۶۰ هزار سال قبل است، مسئله کاملا فرق می‌کند.

رفتار نمادین به‌جای گذاشتن گل‌ها به همراه مردگان، با دیگر رفتارهای نئاندرتال‌ها (از جمله آراستن خود با رنگدانه‌ها و لوازم تزئینی از پر و صدف) همخوانی دارد که نمایانگر «تفکر نمادین» آن‌ها است. نه‌تنها هیچ نخستی دیگر و بلکه هیچ‌کدام از گونه‌های انسان‌تبار مردگان خود را دفن نمی‌کردند.

ویلیام رندو، دیرینه‌انسان‌شناسی از مرکز تحقیقات علمی ملی فرانسه و دانشگاه نیویورک به LiveScience گفت:

این شواهد بدیع نشان می‌دهد که نئاندرتال‌ها می‌توانسته‌اند به‌تنهایی، صاحب برخی اندیشه‌های پیچیده‌ی نمادین شوند. با این حقایق، فاصله رفتاری بین نئاندرتال‌ها و انسان‌های مدرن حتی کمتر نیز شد.

۲. نئاندرتال‌ها هنرمند بودند

نئاندرتال‌ها نه‌تنها به‌صورت نمادین می‌اندیشیدند، بلکه براساس پژوهشی که در سال ۲۰۱۸ انجام گرفت، نخستین نمونه‌های «غارنگاره»‌ یا «نقاشی غار» روی زمین را پدید آورده‌اند. این پژوهش نشان داد که نقاشی‌های سه غار در اسپانیا بیش از ۶۴ هزار سال قبل، یعنی قبل از اینکه پای ما، هوموساپینس‌ها به اروپا برسد ترسیم شده‌اند. برای مقایسه باید بگوییم که نقوش شگفت‌انگیز «غار شُوِه» در منطقه آردش در جنوب فرانسه، تنها بین ۳۲ تا ۳۴ هزار سال قدمت دارند که قدیمی‌ترین غارنگاره‌های ما انسان‌های مدرن محسوب می‌شوند.

 نئاندرتال‌ها در آن زمان تنها گونه‌ی انسانی حاضر در قاره بودند، بنابراین توضیح دیگری برای این غارنگاره‌ها وجود ندارد. همچنین این نقوش غار نشان می‌دهد که نئاندرتال‌ها دارای حساسیت هنری بسیار شبیه به هوموساپینس‌های اولیه بودند.

کریس استاندیش، باستان‌شناسی از دانشگاه ساوت‌همپتون در انگلستان و نویسنده اصلی این پژوهش، در بیانیه‌ای در خصوص این کشف گفت:

نتایج پژوهش ما نشان می‌دهد که این نقاشی‌ها، با اختلاف قدیمی‌ترین نقوش هنر غار شناخته‌شده در جهان هستند و حداقل ۲۰ هزار سال قبل از اینکه انسان‌های مدرن از آفریقا به اروپا بیایند توسط نئاندرتال‌ها نقاشی شده‌اند.

پژوهشگران خاطرنشان کردند این اولین باری است که هنر غار به گونه‌ی انسانی غیر از خود ما انسان‌های مدرن نسبت داده می‌شود. درواقع یافته‌های قبلی در مورد هنر نئاندرتال‌ها حاصل روش‌هایی تاریخ‌گذاری نه چندان دقیقی بودند. پژوهش جدید این مشکل را با استفاده از تکنولوژی پیشرفته‌ی «تاریخ‌گذاری اورانیوم-توریم» برطرف کرد که تنها با بهره بردن از رسوبات کربنات، قدمت نقاشی‌های غار را مشخص می‌کند. این رسوبات حاوی عناصری از اورانیوم و توریم هستند که به‌خوبی زمان تشکیل این رسوبات را نشان می‌دهند و در نتیجه، حداقل قدمت آثار هنری که زیر آن‌ها خلق شدند را نشان می‌دهند.

غار لا پاسیگا در اسپانیا

یک نقاشی نردبانی شکل در غار لا پاسیگا در اسپانیا، این خطوط قرمز افقی و عمودی حدود ۶۴ هزار قبل توسط نئاندرتال‌ها نقاشی شدند

پژوهشگران گزارش دادند که در هر سه غار، نقاشی‌های سیاه و قرمزی از حیوانات، نقاط و علائم هندسی و همچنین طرح‌های شابلون، جای دست و حکاکی‌های متنوعی به چشم می‌خورد. پاول پِتی، یکی از پژوهشگران این پژوهش از دانشگاه دورهام در انگلستان می‌گوید که شواهد نشان می‌دهد این نقاشان نئاندرتال، بخشی از فرهنگ هنری گسترده‌تری بوده‌اند.

پتی می‌گوید:

نئاندرتال‌ها نمادهای پرمعنی را در مکان‌های پرمعنی خلق کرده‌اند. این هنر نمی‌تواند تصادفی بوده باشد. ما نمونه‌ها و شواهدی در سه غار به فاصله ۷۰۰ کیلومتری داریم که نشان می‌دهد این هنر، سنتی طولانی داشته است. و این احتمال وجود دارد که نقاشی‌های مشابهی در غارهای دیگر غرب اروپا هم متعلق به نئاندرتال‌ها بوده باشند.

۳. نئاندرتال‌ها به‌خوبی نحوه‌ی کنترل آتش را می‌دانستند

استفاده‌ی کنترل‌شده از آتش، مهارتی است که ما انسان‌ها را از تمامی گونه‌های جانوری که هم‌اکنون در کره‌ی زمین زندگی می‌کنند جدا می‌کند. اما زمانی بود که ما تنها گونه‌ای نبودیم که به‌طور منظم از آتش استفاده می‌کرد. پژوهشی که در سال ۲۰۱۱ توسط پژوهشگران دانشگاه کلرادو، بولدر انجام گرفت نشان می‌دهد که نئاندرتال‌ها نیز در مهار آتش مهارت داشتند.

پژوهشگران ۱۴۱ آتش‌گاه در اروپا را بررسی کردند و شواهدی از استفاده پایدار از آتش از جمله سوختگی‌های استخوان، مصنوعات سنگی و زغال چوب را پیدا کردند. پژوهشگران از مجموع این شواهد نتیجه گرفتند که نئاندرتال‌ها از حدود ۴۰۰ هزار سال قبل شروع به استفاده از آتش کرده‌اند.

نئاندرتال‌ها اندیشه‌های پیچیده‌ی نمادینی داشتند

نئاندرتال‌ها نه‌تنها برای طبخ غذا، بلکه برای ساخت مواد دیگر نیز از آتش استفاده می‌کردند. در حقیقت، یکی از جالب‌توجه‌ترین استفاده‌های آتش برای نئاندرتال‌ها، تهیه‌ی مایع چسبناکی شبیه به قیر بود که از پوست درختان به دست می‌آمد و نئاندرتال‌ها از آن برای ساخت دسته‌ی ابزارهای سنگی خود استفاده می‌کردند.

از آنجایی که تنها راه تهیه قیر، سوزاندن پوست درختان در محفظه‌ای بدون هوا است، باستان‌شناسان بر این باورند که نئاندرتال‌ها گودال‌هایی را در زمین حفر می‌کردند، سپس پوست درختان را خُرد کرده و پس از روشن کردن آتش، سنگ‌هایی را روی گودال می‌گذاشتند تا جلوی ورود هوا را بگیرند.

پائولا ویلا، یکی از نویسندگان این مقاله از موزه تاریخ طبیعی دانشگاه کلرادو گفت:

این بدین معنا است که نئاندرتال‌ها نه‌تنها قادر به استفاده از صمغ‌های چسبناک طبیعی برای امور روزمره خود بوده‌اند، بلکه درواقع خود نیز می‌توانستند چنین موادی را بسازند. برای کسانی که می‌گویند نئاندرتال‌ها توانایی‌های ذهنی بالایی نداشتند، فکر می‌کنم این شواهد به‌خوبی تصور اشتباهشان را نشان می‌دهد.

۴. نئاندرتال‌ها شکارچیان بسیار ماهری بودند

نئاندرتال‌ها برای تهیه‌ی مایحتاج خود متکی به گردآوری نبودند، بلکه خودشان شکارچیان استثنایی با دانش عالی همراه‌با مهارت کافی برای به دام انداختن طعمه‌های مختلف و همچنین مهارت‌های ارتباطی قوی برای تدارک حملاتی حساب‌شده بودند.

گریت دوسلدورپ، دانشمند هلندی یادآور می‌شود که حتی سخت‌ترین شکارها، از جمله گله‌هایی از حیوانات بزرگ و قوی همه در منوی غذایی نئاندرتال‌ها بودند. اینکه نئاندرتال‌ها قادر به شکار چنین حیواناتی بودند، نشان می‌دهد که آن‌ها مهارت کار گروهی و ارتباط خوبی برای همکاری با هم داشته‌اند. دوسلدورپ خاطرنشان می‌کند که نئاندرتال‌ها به‌لطف هوش خود در شکار حیوانات حتی از کفتارها نیز پیش افتاده بودند.

محل‌های زندگی نئاندرتال‌ها

شواهد موجود از ابزارها و محل‌های زندگی نئاندرتال‌ها نشان می‌دهد که آن‌ها به‌خوبی بر آتش کنترل داشتند

از لحاظ زور بازو، احتمالا هیچ‌کدام از ما، علاقه‌ای به درافتادن با نئاندرتال‌ها نداشته باشیم. به گزارش مؤسسه اسمیتسونین، نئاندرتال‌ها شکستگی‌های فراوانی در استخوان‌های خود داشتند که همراه‌با نحوه‌ی پراکندگی این صدمات، شبیه به جراحاتی هستند که در گاوبازان حرفه‌ای دیده می‌شود که به‌طور منظم با حیوانات بزرگ و خطرناک دست‌پنجه نرم می‌کنند.

پژوهش‌های بیشتر در سال ۲۰۱۸ نشان دادند که دستان نئاندرتال‌ها، گیرایی و پنجه‌ای بسیار دقیق‌تر از آنچه قبلا تصور می‌شد داشتند. پیش از این اعتقاد بر این بود که نئاندرتال‌ها، وحشیانه از دستان و سلاح‌های خود استفاده می‌کردند و چندان حرکات دقیقی در کار نبود. بااین‌حال، دانشمندان از علائم به‌جای‌مانده در استخوان‌ها و مفاصل نئاندرتال‌ها دریافته‌اند که عموزاده‌های باستانی ما، دستانی چابک و ماهر داشته‌اند که به آن‌ها در استفاده از ابزارهای شکار کمک می‌کرد.

آن‌ها در به‌کارگیری استراتژی‌های شکار نیز عالی عمل می‌کردند. پژوهشی که در سال ۲۰۱۱ انجام گرفت نشان داد که نئاندرتال‌ها از دوره‌های مهاجرت گوزن‌های شمالی به‌خوبی اطلاع داشتند و مدت اقامت خود در شکارگاه‌ها را با زمان کوچ طعمه‌های خود هماهنگ می‌کردند.

۵. نئاندرتال برای آمیزش با انسان‌ها چندان صبر نکردند

درحالی‌که امروز به خوبی می‌دانیم، انسان‌های مدرن با نئاندرتال‌ها آمیزش داشتند؛ اما پژوهش‌ها نشان می‌دهد که «آمیزش بین نژادی» بسیار زودتر از آنچه تصور می‌شد اتفاق افتاده است. درواقع، انسان‌های مدرن در حدود ۱۰۰ هزار سال قبل که از آفریقا به اروپا مهاجرت کردند، با نئاندرتال‌ها ملاقات و آمیزش کردند.  

پس از آنکه انسان‌های مدرن اولیه حدود ۲۰۰ هزار سال قبل در آفریقا پای به گیتی نهادند، در خاورمیانه و شبه‌جزیره عربستان با نئاندرتال‌ها آمیزش پیدا کردند، جایی که فسیل‌ها و ابزارهای سنگی متعلق به هر دو گونه  بین ۱۲۰ هزار تا ۱۲۵ هزار سال قدمت دارد. این گروه از انسان‌های مدرن منقرض شدند، اما DNA آن‌ها در نئاندرتال‌ها باقی ماند. این گروه‌های نئاندرتال‌ روانه شرق شدند و سرانجام در سیبری ساکن شدند. در همین حال گروه دیگری از انسان‌های مدرن که بعدا آفریقا را ترک کردند، از حدود ۵۰ هزار تا ۶۰ هزار سال قبل با نئاندرتال‌ها آمیزش پیدا کردند و به نواحی جنوبی از اروپا تا خاورمیانه کوچ کردند.

محل‌های زندگی نئاندرتال‌ها

این سر پرتابه که حدود ۳۵ هزار سال قبل توسط نئاندرتال‌ها ساخته شده، در نزدیکی اسکلت یک ماموت در فرانسه کشف شد

در این مهاجرت، نئاندرتال‌ها با اجداد اروپائیان و آسیایی‌هایی کنونی آمیزش پیدا کردند، این گروه‌ها نیز در سراسر اوراسیا پراکنده شدند. برخی از این گروه‌های انسان‌ مدرن با دنیسووان‌ها آمیزش داشتند و DNA آن‌ها امروز در مردمان ساکن منطقه‌ی وسیع ملانزی و برخی آسیایی‌ها وجود دارد. اما آنچه هنوز مشخص نشده، نحوه‌ی این برخورد است، آیا آن‌ها در کمال صلح و آرامش با هم ملاقات کردند یا اینکه خیر و به یکدیگر حمله می‌کردند و زنانی از هم می‌دزدیدند؟

 کریس استرینگر، استاد و متخصص خاستگاه انسان در موزه تاریخ طبیعی لندن می‌گوید:

درنهایت، ژنتیک باید بتواند نشان دهد که این انتقال DNA در هر دو جهت عمدتا ازطریق مردان، زنان یا برابر با هم بوده است، اما قبل از اینکه این امر محقق شود، اطلاعات بیشتری نیاز خواهد بود.  

شواهد جدید همین‌طور نشان می‌دهد که آمیزش بین نژادی انسان‌ها و نئاندرتال‌ها دلیل اصلی انقراض نئاندرتال‌ها بوده است. گروهی از دانشمندان مرکز انسان‌شناسی تکاملی از مؤسسه ماکس پلانک در لایپزیگ، آلمان، DNA نئاندرتال‌ها، انسان‌های مدرن اولیه و انسان‌های مدرن را تجزیه و تحلیل کردند و کشف کردند که ژن‌های نئاندرتال با افزایش آمیزش بین نژادی به مرور هدر رفتند تا زمانی‌که به کل از صفحه روزگار محو شدند.

پابو سوانت، استاد ژنتیک تکاملی از مؤسسه ماکس پلانک به تایمز گفت:

این بدان معنی است که آن‌ها متحد بودند، به همین دلیل است که بسیاری از ژن‌های آن‌ها را در اروپائیان مدرن کنونی می‌بینیم. اگر به چند هزار ژنی که می‌توانیم از ۱۵ هزار ژن نئاندرتال‌ها برداشته باشیم نگاه کنیم، می‌بینیم که حداقل نیمی از این ژن‌ها در آدم‌هایی که امروز زندگی می‌کنند وجود دارند.  

۶. آمیزش با نئاندرتال‌ها برای سلامتی ما مضر بوده است

درحالی‌که تنوع ژنتیکی حاصل از این آمیزش‌ها ممکن است موجب شده باشد که انسان‌های مدرنی که از آفریقا مهاجرت کرده بودند تا عصر کنونی زنده بمانند؛ اما گونه‌ی ما برای آن تاوانی هم داده‌ایم. بسیاری از بیماری‌های ژنتیکی امروز احتمالا از خانواده نئاندرتال‌ها نشأت می‌گیرد. پژوهشی که به‌دنبال پیگیری DNA نئاندرتال‌ها در انسان‌های مدرن بود، نشان می‌دهد که این میراث شامل خطر لخته‌شدن خون و سکته مغزی، افسردگی، آسیب‌های پوستی، اعتیاد به نیکوتین و حتی سوء‌تغذیه ناشی از عدم تعادل تیامین است.

نخستین نمونه‌های هنر غار را نئاندرتال‌ها به وجود آوردند

درنهایت، پژوهشگران دریافتند که این تنوع ژنتیکی حاصل از آمیزش با نئاندرتال‌ها با افزایش خطر ۱۲ بیماری از جمله حمله قلبی و ضخامت شریان مرتبط است. این خصوصیات به سازگاری‌هایی که در دوران ماقبل تاریخ لازم بودند مرتبط دانسته شده‌اند، یعنی زمانی‌که بدن ما با ریتم‌های شبانه‌روزی، رژیم‌های غذایی بسیار متفاوت و لزوم تقویت دستگاه ایمنی سازگار شده است. اما در دنیای مدرن امروز، این خصلت‌های زمانی مفید، مشکل‌ساز شدند.

مقایسه جمجمه انسان مدرن (سمت چپ) با جمجمه یک نئاندرتال (سمت راست)

مقایسه جمجمه انسان مدرن (سمت چپ) با جمجمه یک نئاندرتال (سمت راست)

در عین حال، این خصوصیات در دوره‌ی پلیستوسن (دوره‌ی زمین‌شناسی از ۲٫۵ میلیون تا ۱۰ هزار سال قبل) و برای کسانی که در شرایط بد زندگی می‌کردند مفید بودند. حتی ژن‌هایی که موجب تقویت دستگاه ایمنی شدند، اثرات زیان‌آوری بر برخی مردم ایالات متحده و اروپا داشته‌اند، جایی که مردم کمتر با انگل‌ها مواجه می‌شوند.

درواقع، آمیزش انسان‌های باستانی با نئاندرتال‌ها ممکن است که انسان‌های مدرن را بیشتر مستعد آلرژی‌ها کرده باشد. نئاندرتال‌ها و دنیسووان‌ها قبلا ۲۰۰ هزار سال را صرف سازگاری برای زندگی در اوراسیا کرده بودند و دستگاه ایمنی داشتند که می‌توانست به خوبی با عوامل بیماری‌زا مقابله کند، مزیت تکاملی که انسان‌های مدرنی که از آفریقا به اروپا و سپس در سایر نواحی دنیا پراکنده شدند نداشتند؛ اما بعدا به دست آوردند. اما انسان‌های امروزی ژن‌هایی را به ارث برده‌اند که دستگاه ایمنی آن‌ها را زیاد از حد حساس کرده و درنتیجه خطر ابتلا به تنگی نفس، تب یونجه و سایر آلرژی‌ها را افزایش داده است. گروهی از پژوهشگران مرکز انسان‌شناسی تکاملی در مؤسسه ماکس پلانک دریافتند که سه ژن نقش مهمی را در ایمنی ذاتی انسان ایفا می‌کنند.

دکتر جَنت کیلسو، پژوهشگر ارشد این تیم بین‌المللی گفت:

گروه کوچکی از انسان‌های مدرن که آفریقا را ترک کردند، تنوع ژنتیکی زیادی را حمل نمی‌کردند. فرد می‌تواند ازطریق جهش سازگاری پیدا کند، اما اگر با جمعیت بومی آمیزش داشته باشد، برخی از این خصوصیات را به‌صورت رایگان دریافت می‌کند.

۷. نئاندرتال‌ها از بیماران و سالخوردگان مراقبت می‌کردند

راحت می‌توانیم تصور کنیم که نئاندرتال‌های جان سخت، خودخواه نیز بوده باشند. اما نئاندرتال‌ها عاشق اعضای خانواده خود بودند و از مجروحان، بیماران و سالخوردگان مراقبت می‌کردند. در سال ۱۹۰۸، در گورستانی در لا شاپیل آسینس فرانسه، بقایای نئاندرتال سالخورده‌ای مبتلا به التهاب مفاصل و بدون دندان کشف شد (همان نمونه‌ای که برای بازسازی اولین اسکلت نئاندرتال مورد استفاده قرار گرفت)، این استخوان‌ها نشان می‌دادند که افراد خانواده‌اش در دوران سالخوردگی از او مراقبت می‌کردند و حتی غذاهای او را می‌جویدند.

شواهدی از استخوان‌های کشف‌شده در محل‌های دیگر همین داستان را تکرار کرد و نشان داد که گروهی از نئاندرتال‌ها از مجروحان نگه‌داری می‌کرده‌اند. پژوهشگران در پژوهشی در سال ۲۰۱۸ گزارش دادند که مراقبت‌های سلامتی نئاندرتال‌ها نسبت به مجروحان و بیماران، دلسوزانه و آگاهانه بوده است.

یک نئاندرتال بازسازی‌شده که در موزه تاریخ طبیعی لندن به نمایش گذاشته شده است

نویسندگان این پژوهش نمونه‌ای از یک مرد نئاندرتال را که مبتلا به دژنراتیو ستون فقرات و شانه‌ها بود نیز بررسی کردند. دژنراتیو، بیماری است که فرد را در سال‌های پایانی زندگی از کار انداخته و اساسا توانایی او برای مشارکت در کارهای گروهی را به‌شدت محدود می‌کند. بااین‌حال شواهد نشان می‌دهد که این فرد احتمالا به‌لطف حمایت اعضای قبیله خود در گروه باقی مانده و هنگامی که درگذشته، جسد او با احترام دفن شده است.  

پِنی اسپیکینز، پژوهشگر ارشد این پژوهش از دانشگاه یورک می‌گوید:

یافته‌های ما نشان می‌دهد که نئاندرتال‌ها خودخواه و بی‌تفاوت نبودند، بلکه در هنگام مواجهه با رنج عزیزانشان، دلسوزانه برخورد می‌کردند. به همین جهت، ما استدلال می‌کنیم که مراقبت‌های سلامتی سازمان‌یافته و آگاهانه فقط منحصر به گونه‌ی ما نبوده است، بلکه تاریخ تکاملی طولانی داشته است.  

بنابراین نه‌تنها نئاندرتال‌ها در ساخت ابزار مهارت داشتند، به سرعت با شرایط سخت سازگاری پیدا می‌کردند و شکارچیانی باهوش و ورزیده بودند، بلکه از ناتوانان خانواده خود، شاید سال‌ها پس ازکارافتادگی مراقب می‌کردند. بله، هر چقدر بیشتر زندگی نئاندرتال‌ها را مطالعه می‌کنیم، بیشتر به جنبه‌های ملایم‌تر آن‌ها پی‌ می‌بریم.

۸. نئاندرتال‌ها صدای بلند و زیری داشتند

نئاندرتال‌ها فقط خرخر نمی‌کردند. درحالی‌که ممکن است آن‌ها دایره لغات پیچیده‌ای نداشته‌اند، اما به‌دلیل وجود و موقعیت استخوان هیوئید، استخوانی U شکلی در دیواره قدامی گردن به موازات مهره سوم گردنی که از ریشه زبان پشتیبانی می‌کند، گفتار پیچیده‌ای داشتند. همین استخوان به ما انسان‌های مدرن امکان سخن گفتن را داده است. گروهی از پژوهشگران کارکرد این استخوان در گلوی نئاندرتال‌ها را بازسازی کرده‌اند.  

استیون وروی از دانشگاه نیو انگلند در استرالیا گفت:

این پژوهش گام مهمی است و نشان می‌دهد که استخوان هیوئید «کبارا-۲» مانند انسان‌های مدرن نبوده است. اما به روش مشابهی مورد استفاده قرار می‌گرفت.

کبارا-۲ یا موشه، یکی از کامل‌ترین اسکلت‌های نئاندرتالی است که تا به امروز کشف شده است. این اسکلت نئاندرتال در سال ۱۹۸۳ در کوه کرمل در شمال فلسطین اشغالی کشف شد. وروی در ادامه افزود که این پژوهش نه‌تنها درک ما از نئاندرتال‌ها را دگرگون کرد، بلکه فهم ما نسبت به خودمان را نیز تغییر داد.

نئاندرتال‌ها بیش از آنچه تصور می‌کنیم، به ما شبیه بودند

نئاندرتال‌ها بیش از آنچه تصور می‌کنیم، به ما شبیه بودند

بسیاری استدلال می‌کنند که توانایی ما برای گفتار و زبان، یکی از اساسی‌ترین مشخصه‌هایی است که ما را نسبت به باقی گونه‌های جانوری و انسان‌تبارها متمایز می‌کند. اما اگر نئاندرتال‌ها نیز زبان داشته‌اند، آ‌ن‌ها نیز واقعا انسان بودند. درحالی‌که نئاندرتال‌ها نیز می‌توانستند مانند ما صحبت کنند، اما لزوما اصواتی شبیه به ما تولید نمی‌کردند. بلکه به احتمال زیاد، ساختار استخوانی‌ آن‌ها موجب می‌شد که صدایی زیر و بسیار بلند داشته باشند.

۹. نئاندرتال‌ها بر اثر تغییرات آب‌وهوایی منقرض شدند

نئاندرتال‌ها با وجود موفقیت خود، حدود ۴۰ هزار سال قبل منقرض شدند. معمای انقراض این خویشاوندان باستانی ما، مدت‌ها ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده است. دانشمندان هنوز هم در تلاش‌اند تا بفهمند دقیقا چه اتفاقی برای نئاندرتال‌ها افتاده است. درحالی‌که در این مورد نظریه‌های زیادی مطرح شد، اما دو پژوهش اخیر عوامل احتمالی جالب‌توجهی را به مرگ دسته‌جمعی نئاندرتال‌ها مربوط دانسته است.

کوه‌های رودنا در رومانی،

کوه‌های رودنا در رومانی، زمانی محل زندگی نئاندرتال‌ها بودند و استالاگمیت‌های غاری در این منطقه، به دانشمندان کمک کرده که نقش تغییرات آب‌وهوایی در انقراض این انسان‌های باستانی را مشخص کنند  

یکی از این پژوهش‌ها که در سال ۲۰۱۷ انجام گرفت، نشان می‌دهد که انقراض یک گونه به پویایی و زمان‌بندی جمعیت مرتبط است. در حقیقت، این یک اصل اساسی در بوم‌شناسی است: دو گونه نمی‌توانند همزمان در یک مکان ساکن شوند. نئاندرتال‌ها برای مدتی محل زندگی خود را با هوموساپینس‌ها سهیم شدند اما با گذشت زمان، نتوانستند جلوی سرریز شدن آرام گروه‌های انسان‌ مدرن در قلمروشان را بگیرند.

اورن کلودنی، زیست‌شناسی از دانشگاه استنفورد و یکی از نویسندگان این پژوهش به واشنگتن پست گفت:

این ساده‌ترین مدلی است که می‌توانیم بدون فرض هرگونه‌ ادعای به دشواری قابل‌اثباتی مانند انتخاب طبیعی و تغییر محیط‌زیست توضیح دهیم.

بااین‌حال، در پژوهشی که در سال ۲۰۱۸ انجام گرفت، پژوهشگران شواهدی را گزارش دادند که انقراض نئاندرتال‌ها را به تغییرات آب‌وهوایی مرتبط می‌دانست. نویسندگان این پژوهش، به این منظور، استالاگمیت‌های (چکیده‌سنگ‌) دو غار در رومانی را بررسی کردند.

استالاگمیت‌ها مانند درختان هر سال لایه‌های نازک جدیدی تشکیل می‌دهند. دما بر اندازه و ترکیب شیمیایی لایه‌های کربنات کلسیم تاثیر می‌گذارد. هر لایه شامل اطلاعات ایزوتوپی در مورد بارندگی، باکتری‌های خاک (نمایانگر باروری زمین) و سایر اطلاعاتی است که می‌تواند به ایجاد یک مقیاس سالانه آب‌وهوایی دقیق کمک کند. به این ترتیب، استالاگمیت‌ها، دقیق‌ترین سوابق مربوط‌به تغییرات آب‌و‌هوایی اروپا را فراهم کردند.

بسیاری از بیماری‌های ژنتیکی امروز از نئاندرتال‌ها نشأت می‌گیرد

این سوابق آب‌وهوایی نشان می‌دهد که یک دوره سرد بسیار خشک، حدود ۴۴ هزار سال قبل شروع شد و تا هزار سال ادامه پیدا کرد. دوره‌ی سرد خشک دیگر ۴۰ هزار و ۸۰۰ سال قبل شروع شد و تا ۶۰۰ سال ادامه داشت. این دوره به قدری سرد بود که دمای متوسط به زیر صفر رسید و پرمافراست‌ها (خاک منجمد) در تمام سال یخ‌زده باقی ماندند. این اختلالات آب‌وهوایی با سوابق باستان‌شناسی مطابقت دارد که نشان می‌دهد نئاندرتال‌ها در همان زمان از رود دانوب و فرانسه، قلب قلمروی خود، محو شدند؛ در همین حال اولین نشانه‌های ورود انسان‌های مدرن نیز در همین دوره پدیدار شدند.

واسیل ارسک، مدرس جغرافیای فیزیکی از دانشگاه نورث‌اوبریا در انگلستان و یکی از نویسندگان این مقاله در بیانیه‌ای گفت:

برای سال‌های زیادی متعجب بودیم که چه دلیلی موجب مرگ نئاندرتال‌ها شده است. آیا ورود انسان‌های مدرن عرصه را بر آن‌ها تنگ کرده بود یا عوامل دیگری در این امر دخیل بودند؟ پژوهش ما نشان می‌دهد که تغییرات آب‌وهوایی ممکن است نقش مهمی در انقراض نئاندرتال‌ها ایفا کرده باشد.
با شروع دو دوره سرمای شدید، جمعیت نئاندرتال‌ها به‌شدت کاهش پیدا کرد

با شروع سرمای شدید، جمعیت نئاندرتال‌ها به‌شدت کاهش پیدا کرد

این دوره آب‌و‌هوای بسیار سرد احتمالا به‌طور قابل‌توجهی محیط‌زیست منطقه را تغییر داده و بیشه‌زارهای مرکز اروپا را به اِستِپ‌های (سبزدشت) شبیه نواحی قطبی بدل کرده است. انسان‌های مدرن با استراتژی‌های قابل انطباق خود احتمالا به سرزمین سابق نئاندرتال نقل مکان کردند و مستقیما موجب نابودی آن‌ها نشده باشند.  

میشائیل استابوازر، نویسنده اصلی این پژوهش از دانشگاه کلن در آلمان می‌گوید:

به نظر می‌رسد به همین دلیل، مسئولیت (انقراض نئاندرتال‌ها) از ما سلب می‌شود.

بااین‌حال، لزوما پژوهشگران تصور نمی‌کنند که انسان‌های مدرن در مرگ دسته‌جمعی نئاندرتال‌ها دست نداشته‌اند. بلکه شواهدی وجود دارد که از درگیری‌های خونین بین این دو گروه خبر می‌دهد. اما در پژوهشی که در سال ۲۰۱۴ انجام گرفت، آخرین استخوان‌های شناخته‌شده نئاندرتال‌ها مجددا تاریخ‌گذاری شد و قدمت آن ۴۰ هزار سال تعیین شد. درحالی‌که همین استخوان‌ها قبلا تا ۳۰ هزار ساله قدمت‌گذاری شده بودند. 

بنابراین، به‌جای داشتن فرصت ۱۵ هزار ساله برای بیرون کردن نئاندرتال‌ها از سرحداتشان و سرانجام محو آن‌ها از صفحه روزگار، انسان‌های مدرن تنها چند هزار سال برای برخورد و انقراض نئاندرتال‌ها فرصت داشتند. به همین جهت، این سناریو بعید است؛ به این معنی که عامل دیگری مانند تغییرات آب‌وهوایی دست‌کم در کاهش جمعیت نئاندرتال نقش مهمی داشته است. این امکان وجود دارد که جمعیت نئاندرتال‌ها در طول اولین دوره‌ی سرما به‌شدت کاهش پیدا کرده باشد. و در دوره‌ی سرمای دوم، جمعیت کوچک باقی‌مانده از نئاندرتال‌ها جذب گروه‌های بزرگ انسان‌های مدرن شده باشند، چنانچه شواهدی ژنتیکی نیز حضور DNA نئاندرتال‌ها را در انسان‌های مدرن کنونی نشان می‌دهد.

اما چرا نئاندرتال‌ها در طول این تغییرات آب‌وهوایی محو شدند و ما انسان‌های مدرن زنده ماندیم؟ پژوهشگران گمان می‌کنند به این دلیل که نئاندرتال‌ها به‌شدت به پروتئین حاصل از حیوانات بزرگ متکی بودند و وقتی که تغییرات آب‌و‌هوایی موجب کاهش جمعیت این‌گونه‌های جانوری شد، نئاندرتال‌ها منبع غذایی خود را از دست دادند و نتوانستند با شرایط جدید سازگاری پیدا کنند. از سوی دیگر، هوموساپینس‌ها سازگاری بیشتری داشتند و انواع گیاهان، ماهیان و گوشت حیوانات کوچک را می‌خوردند، یعنی توانستند در استپ‌های سرد زنده بمانند.

بااین‌حال، پژوهشگران خاطرنشان می‌کنند که دوره‌های سرما فقط روی نئاندرتال‌ها تأثیر نگذاشتند. بلکه بعد از اینکه نئاندرتال‌ها ناپدید شدند، با هر بار مواجهه با تغییرات آب‌وهوایی، یک گروه از انسان‌های باستانی نیز محو می‌شد و زمانی‌که کره زمین دوباره گرم می‌شد، گروه دیگری جای آن‌ها را می‌گرفت.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات