راههایی برای افزایش شانس پذیرش محصول جدید در بازار
کارآفرینان، همراه در تلاش هستند تا با استفاده از آخرین تکنولوژی، نیازهای پنهان مردم را برطرف کنند. محصولات قدیمی نمیتوانند نیازهای فعلی بازار را تأمین کنند اما از طرفی محصولات جدید نیز اگر به درستی به مشتری معرفی نشوند، شانسی برای پذیرش ندارند. بهعنوان مثال چرخ ابزاری بود که در گذشته برای حرکت درشکهها استفاده میشد. این محصول به مرور زمان توسعه پیدا کرد و امروزه یکی از کلیدیترین اجزای انواع وسایل نقلیهی پیشرفته از جمله ماشینهای الکتریکی است.
یا بهعنوان مثال شرکت تایل (Tile) توانست راهحلی ساده برای یک معضل جهانی یعنی جا گذاشتن یا فراموش کردن کلیدها، تلفن همراه و سایر وسایل شخصی پیدا کند. دستگاههای بلوتوث این شرکت در طول زمان توسعه پیدا کردند و امروزه در قفسههای فروشگاه بهصورت جداگانه یا بهعنوان بخشی از محصول سایر شرکتها به فروش میرسند. دلیل موفقیت تایل چه بود؟ اینکه توانست از یک سختافزار ساده برای حل مشکلی غیرقابل حل استفاده کند.
قانع کردن مردم و اینکه به آنها نشان دهید یک محصول جدید بهدرستی کار میکند، آسان نیست. لازمهی متقاعد کردن مشتری این است که نشان دهید راهحلها یا محصولات فعلی به اندازهی کافی خوب یا دقیق نیستند. در ادامه به معرفی راههایی میپردازیم که شانس پذیرش محصول جدید در بازار را افزایش میدهند.
۱- نیازهای مشتری را درک کنید اما اهداف برند را فدای آنها نکنید
مطمئنا اولین گام در طراحی یک محصول، شناسایی نیازهای مشتری است. طبق اعلام مرکز آمار Statista، حدود ۱۴ درصد از استارتاپها بهدلیل نادیده گرفتن مشتری شکست میخورند. بااینحال نمیتوان همواره انتظارات مشتری را برآورده کرد و تمامی بازخوردها را در نسخهی بعدی محصول به کار گرفت. بهترین کار، پیدا کردن یک راهحل میانه با استفاده از بازخوردهای مشتری و تخصص توسعهدهندگان محصول است.
بهعنوان مثال، یک شرکت تولیدکنندهی تجهیزات معدن را در نظر بگیرید. یکی از بزرگترین اهداف چنین شرکتهایی، پیدا کردن راهحل برای کاهش مدت زمان بیکاری ماشین است. حال تصور کنید شرکتی بعد از درخواست مشتریها و با استفاده از سنسورهای ماشین، مدت زمانی بیکاری تجهیزات را کاهش داده است. مشتریها تصور میکنند این ویژگی با کمک ردیابی موقعیت انجام شده است و بنابراین همهی آنها میخواهند روی محصول خود، یک موقعیتیاب یا GPS داشته باشند.
GPS عمر باتری را کاهش میدهد و در ماشینهایی مانند حفرکنندهها کاربرد ندارند. بااینحال شرکت به نظر مشتریهای خود اهمیت میدهد و یک نسخهی محدود GPS به ماشینهایش اضافه میکند؛ زیرا گوش دادن و اجرایی کردن کامل بازخورد مشتری، آنها را از هدف اصلی دور میکند.
۲- روی پررنگترین دلایل نارضایتی تمرکز کنید
مشتریهای مستأصل، بهترین مشتریهای برند هستند زیرا حاضرند هر راهحل جدیدی را امتحان کنند. اوبر بهترین مثال برای توضیح این نکته است. ایدهی تاکسی آنلاین اوبر نهتنها مشکل ترافیک در رویدادهای شلوغ مانند کنسرت و مسابقات ورزشی را حل کرد بلکه فرایند تاکسی گرفتن را نیز راحتتر کرد. درواقع اوبر صنعت تاکسیهای سنتی و قدیمی را متحول کرد. راهحل جدید اوبر، جایگزین خوبی برای یک راهحل قدیمی شد و دید مردم نسبت به حملونقل را عوض کرد. در این مثال مشتریهای مستأصل و ناامید از روشهای قدیمی، به مشتریهای هدف تبدیل شدند.
۳- در مسیر خود باقی بمانید
گاهیاوقات استارتاپها وسوسه میشوند هر نوع خدماتی را به مشتریهای خود ارائه دهند. حتی موفقترین شرکتها مانند تسلا نیز ممکن است چنین اشتباهی مرتکب شوند. تسلا در اواخر سال ۲۰۱۶، یک شرکت فعال در زمینهی انرژی خورشیدی را به قیمت ۲.۶ میلیارد دلار خرید و با این کار بازار سهام را نسبت به خود بدبین کرد. تسلا با این حرکت قصد داشت به شرکتی پیشرو در ساخت باتری تبدیل شود اما نتیجهی نهایی خوب نبود و کارشناسان به این نتیجه رسیدند که تسلا بهتر است روی مسیر اصلی خود یعنی ساخت ماشینهای منحصربهفرد متمرکز بماند.
۴- شانس پذیرش محصول را افزایش دهید
راهحلهای تضمیننشده، با استقبال خوبی از سوی بازار روبهرو نمیشوند زیرا تا زمانیکه تمام جنبههای راهحل جدید بررسی نشده است، مردم تمایلی به امتحان کردن آن ندارند. بهعنوان مثال، خریدن تشک جدید هزینهی زیادی دارد و اغلب مردم هنگام انتخاب تشک جدید، سراغ برندهای ناشناخته و تضمیننشده نمیروند. بااینحال شرکت Casper ایدهی جالبی برای این مشکل داشت. آنها به مشتریها اجازه میدادند ۱۰۰ شب کیفیت محصول را امتحان کنند و درواقع با این روش، ریسک خریدن تشک بهصورت آنلاین را برای مشتری از بین بردند. امروزه درآمد این شرکت از مرز ۶۰۰ میلیون دلار عبور کرده است و پیشنهادهای خوبی از سوی سرمایهگذاران بزرگ دارد.
۵- هم نیروهای باتجربه و هم نیروهای کمتجربه را استخدام کنید
تجربهی کاری بسیار مهم و باارزش است اما نباید مهارت و تواناییهای نیروهای کمتجربهتر را نادیده گرفت. نیروهای کمتجربه، نمیتوانند نتیجهی راهحلهای قدیمی را پیشبینی کنند و به همین دلیل به مسائل با نگرشی جدید نگاه میکنند. بهعنوان مثال، یک متخصص فروش باتجربه، بهخوبی با مشتریها ارتباط برقرار میکند اما بهدلیل طرز فکر قدیمی نمیتواند راهحلهای جدید را به خوبی درک کند و بهکار بگیرد. به همین دلیل هنگام استخدام نیروهای جدید مطمئن شوید که آیا این افراد حاضر هستند روشهای قدیمی را کنار بگذارند و از روشهای جدیدتر برای حل مسائل استفاده کنند یا خیر.
متحول کردن بازار، کار آسان و راحتی نیست اما با تمرکز کردن روی هدف نهایی و رعایت نکات مهم میتوان عملکرد خوبی در این چالش داشت.
نظرات