چرا برخی افراد عکس‌هایشان را پست و استوری نمی‌کنند

چرا برخی افراد هیچ‌وقت عکس‌هایشان را پست و استوری نمی‌کنند؟

چهارشنبه 3 دی 1404 - 14:17مطالعه 11 دقیقه
در هیاهوی نمایش شبکه‌های اجتماعی، گروهی انتخاب کرده‌اند که باشند اما دیده نشوند. این سکوت نشانه‌ی انزوا و افسردگی است یا هوشمندی؟
تبلیغات

زمانی فکر می‌کردیم کسانی که در فضای مجازی ردی از خود به‌جا نمی‌گذارند، یا افسرده‌اند، یا زندگی کسالت‌باری دارند و یا آن‌قدر از تکنولوژی عقب مانده‌اند که تماشاچی باقی مانده‌اند. اما بیایید یک‌بار برای همیشه این افسانه را دور بریزیم؛ شاید آن‌ها باهوش‌ترین کاربران اینترنت باشند که تصمیم گرفته‌اند «باشند، اما دیده نشوند».

شاید کسانی که عکس پست نمی‌کنند، دارند از یک «مهمانی جهنمی» فرار می‌کنند؛ جایی که رئیس سخت‌گیر، اقوام سنتی و دوستان صمیمی‌ همگی در یک اتاق به آن‌ها زل زده‌اند و هر کلمه‌ای که بگویند، می‌تواند علیه‌شان استفاده شود.

فکر می‌کنید آن دوستِ قدیمی که سال‌هاست هیچ عکسی از او ندیده‌اید، به بالاترین سطح اعتمادبه‌نفس رسیده، یا دارد از پشت دیوارهای بلندِ سکوت، دقیق‌تر از هر کسی شما را تماشا می‌کند؟

خلاصه صوتی

 پایان افسانه‌ «مفت‌سواران»

برای درک ارزشمندی سکوت کاربرانی که از زندگی خود، چیزی در اینترنت پست نمی‌کنند، بیایید ابتدا یک سوءتفاهم تاریخی را پاک کنیم. در سال‌های آغازین وب و دوران اوج فراگیری وبلاگ‌ها، جیکوب نیلسن، پژوهشگر برجسته کاربری، اصلی را مطرح کرد که به «قانون ۱ درصد» یا قانون ۹۰-۹-۱ شهرت یافت و معماری واقعی جوامع آنلاین را این‌طور ترسیم می‌کرد:

۹۰ درصد کاربران فقط مصرف‌کننده‌اند (می‌خوانند، می‌بینند، رد می‌شوند). ۹ درصد گاهی مشارکت می‌کنند (لایک می‌زنند یا کامنتی می‌گذارند). و تنها یک درصد هستند که محتوا تولید می‌کنند و صدایشان شنیده می‌شود.

در آن دوران، با دیده‌ی تحقیر به این اکثریت ۹۰ درصدی نگاه می‌کردند. به آن‌ها لقب «Lurker» (به معنای کسی که در سایه کمین کرده) یا «تماشاچی مفت‌سوار» می‌دادند. پیش‌فرض این بود که این افراد یا تنبل‌اند، یا چیزی برای ارائه ندارند، یا از تکنولوژی می‌ترسند. اما امروز، در سال ۲۰۲۵، این تعریف دچار یک دگرگونی رادیکال شده است.

پست نگذاشتن دیگر به معنی نبودن نیست و نوعی «خودداری فعال» محسوب می‌شود

باوجوداینکه ابزارهای تولید محتوا به شدت ساده شده‌اند، مثلاً فقط کافیست دوربین گوشی را باز کنید و دکمه را فشار دهید تا یک استوری بسازید، نسبتِ ۹۰-۹-۱ همچنان پابرجاست. این پایداری آماری به ما می‌گوید «ناتوانی فنی» مانعِ پست گذاشتن نیست. تقریباً همه بلندند عکس پست کنند؛ پس چرا اکثریت همچنان ساکت‌اند؟

در وهله‌ی اول، معنای سکوت در عصر حاضر تغییر کرده و پست نگذاشتن دیگر به معنای «نبودن» نیست؛ بلکه شکلی از  «مشارکت محیطی» یا «خودداری فعال» (Active Withholding) محسوب می‌شود. اکثریت خاموش، در واقع هوشمندترین بازیگران این اکوسیستم‌اند و قوانین بازی را بهتر فهمیده‌اند:

جایی که «توجه» و «داده» ارز رایج به حساب می‌آید، کسی که داده‌ای نمی‌دهد اما اطلاعات می‌گیرد، برنده است.

آن‌ها در سکوت مشاهده می‌کنند، یاد می‌گیرند و سرگرم می‌شوند، اما آگاهانه از تغذیه کردن الگوریتم‌ها با لحظات خصوصی‌شان سر باز می‌زنند. این گروه «ماده تاریک» اینترنت به‌شمار می‌روند؛ نامرئی اما دارای جرمی سنگین که تعادل کل کهکشان وب را حفظ می‌کند.

اما در ذهن این افراد چه می‌گذرد؟ آیا واقعاً از اعتمادبه‌نفس بالایی برخوردارند یا صرفاً می‌ترسند؟ برای پاسخ به این سؤال، باید از سطح جامعه‌شناسی عبور کنیم و نگاهی به عمق روان‌شناسی فردی بیندازیم؛ جایی که مفاهیمی مثل «خودمختاری» و «لذت بودن در لحظه» معنا پیدا می‌کنند.

فضیلت بی‌نیازی؛ وقتی «من» کافی است

وقتی به صفحه اینستاگرامِ دوستی نگاه می‌کنیم که آخرین پستش مربوط به تولد سه سال پیش اوست، ناخودآگاه در ذهنمان او را قضاوت می‌کنیم: «نکنه افسرده شده؟» یا «شاید زندگی‌اش آن‌قدر کسالت‌باره که چیزی برای نشون دادن نداره؟»

 اما علم روان‌شناسی این دست قضاوت‌های رایج را رد می‌کند. این سکوت طولانی، نشانه خالی بودن زندگی نیست؛ بلکه می‌تواند نشانه‌ای از «پرباری درونی» باشد. بیایید ببینیم چرا کسانی که عکس پست نمی‌کنند، اغلب از نظر روانی سالم‌تر و امن‌تر از کسانی هستند که روزی ۱۰ استوری می‌گذارند.

۱. معامله‌ای که در آن بازنده‌ایم: باج دادن به تماشاچی

رای درک ذهنیت این «ناظران خاموش»، باید ابتدا بفهمیم وقتی دکمه‌ی «Share» را فشار می‌دهیم، واقعاً چه اتفاقی در ذهن ما می‌افتد.

در لحظه‌ای که شما تصمیم می‌گیرید عکسی از غروب خورشید یا میز شام عاشقانه‌تان را منتشر کنید، ناخودآگاه وارد «قراردادی نانوشته» با مخاطبان خود می‌شوید. شما بخشی از «استقلال» خود را قربانی می‌کنید، چون دیگر آن لحظه، فقط متعلق به شما نیست.

وقتی پستی را منتشر می‌کنید، وارد قراردادی نانوشته با مخاطبان خود می‌شوید

شما شروع می‌کنید به دیدن آن صحنه از چشم دیگران: «آیا نورش خوبه؟»، «کپشن چی بنویسم که باهوش به نظر بیام؟»، «الان ساعت ۹ شبه، وقت خوبیه برای پست گذاشتن؟».

روان‌شناسان این وضعیت را در چارچوب «نظریه خودمختاری» (Self-Determination Theory) توضیح می‌دهند. انسان‌ها سه نیاز اساسی دارند: خودمختاری، شایستگی و ارتباط. آدم‌های ساکت، با پست نکردن، نیاز اول را به شکلی قدرتمند حفظ می‌کنند. آن‌ها حاضر نیستند لذت خالص نوشیدن یک قهوه را با اضطراب «کادربندی مناسب برای استوری» معامله کنند. برای آن‌ها، تجربه‌کردن لحظه نمایش آن اولویت دارد.

۲. رهایی از «تئاتر شایستگی»

باید اعتراف کنیم که شبکه‌های اجتماعی به یک شغل دوم فرساینده تبدیل شده‌اند و اشتراک‌گذاری نه فقط تفریح، که نوعی «اجرا» است. شما باید کارگردان، نویسنده، بازیگر و تدوین‌گر زندگی خودتان باشید. و مثل هر اجرایی، ترس از شکست وجود دارد.

کسی که مدام پست می‌گذارد، دائماً در حال سنجش «شایستگی» خود با متر و معیار لایک‌هاست. اگر پستی کم لایک بخورد، حس خفیفی از «بی‌کفایتی» یا طردشدن به سراغش می‌آید. افرادی که پست نمی‌گذارند، خود را از این «تئاتر شایستگی» بازنشسته کرده‌اند و نیازی ندارند که یک الگوریتم یا تعدادی غریبه، ارزش لحظاتشان را تأیید کنند.

به گفته روان‌شناسان افرادی که کنتر پست می‌گذارند، به مرزبندی‌ها اهمیت بیشتری می‌دهند

روان‌شناسان می‌گویند این گروه به مرزبندی‌ها اهمیت بیشتری می‌دهند و دقیقاً می‌دانند که «من» کجا تمام می‌شود و «دیگران» کجا شروع می‌شوند. آن‌ها درک کرده‌اند که زندگیِ خصوصی، کالایی برای فروش در بازارِ توجه نیست. این افراد، منابع روانی خود را به‌جای اینکه صرف مدیریت تصویر بیرونی‌شان کنند، به رشد درونی یا لذت‌بردن واقعی اختصاص می‌دهند.

۳. صمیمیت: عمق به‌جای وسعت

شاید بپرسید: «پس نیاز به ارتباط چه می‌شود؟ مگر انسان موجودی اجتماعی نیست؟ افراد ساکت، انسان‌گریز نیستند؛ فقط مدل ارتباطی‌شان را عوض کرده‌اند.

در دنیای شبکه‌های اجتماعی، ما با مدل «پخش همگانی» خو گرفته‌ایم؛ یعنی من فریاد می‌زنم و ۵۰۰ نفر که شاید نیمی از آن‌ها را نشناسم، صدایم را می‌شنوند. اما کاربران ساکت، با مدل «پخش محدود» زندگی می‌کنند و ارتباطات عمیق را به ارتباطات وسیع ترجیح می‌دهند.

به‌جای اینکه عکس اولین قدم‌های کودکشان را برای صدها نفر استوری کنند تا واکنش‌های سطحی و ایموجی‌های «قلب» دریافت کنند، آن را در یک گروه کوچک دوستان به‌اشتراک می‌گذارند؛ جایی که واکنش‌ها واقعی‌تر و عمیق‌تر است.

انجماد در برابر نگاه‌های نامرئی

بسیاری از افرادی که پست نمی‌گذارند، لزوماً به نیروانای عرفانی نرسیده‌اند؛ فقط محتاط شده‌اند: این گروه می‌دانند که در اینترنت سال ۲۰۲۵، هر کلمه‌ای که بگویید، می‌تواند روزی علیه شما استفاده شود. اینجاست که به مفهوم به نام «سرمایش اجتماعی» می‌رسیم.

به نقل از تیجمن شپ متفکر حوزه تکنولوژی، در فیزیک وقتی دما پایین می‌آید، حرکت اتم‌ها کُند می‌شود. در جامعه هم همین‌طور است. وقتی انسان‌ها احساس کنند که دائماً «تحت نظارت» هستند، رفتارهایشان کُند، محتاطانه و منجمد می‌شود.

ما یخ زده‌ایم و ساکت شده‌ایم، چون می‌دانیم که در خانه شیشه‌ای همیشه تحت نظارتیم

ما امروز در یک زندان سراسربین دیجیتال زندگی می‌کنیم. شما نمی‌دانید چه کسی پروفایلتان را می‌بیند. شاید رئیس آینده‌تان باشد که می‌خواهد استخدامتان کند، شاید پارتنر سابقتان، شاید یک شرکت داده‌کاوی که می‌خواهد اعتبار بانکی‌تان را بسنجد و یا حتی یک هوش مصنوعی که در حال ساختن پروفایل روان‌شناختی شماست.

و واقعیتی که شاید از نظارت لحظه‌ای هم مهم‌تر باشد ماندگاری ابدی داده‌ها است. اینترنت فراموش نمی‌کند. آن جوکِ بی‌مزه‌ای که در سال ۲۰۱۵ توییت کردید، یا عکس ناشیانه‌ای که از یک مهمانی در فیس‌بوک گذاشتید، مثل یک بمب ساعتی عمل می‌کند. کاربران امروز دیده‌اند که چطور یک توییت قدیمی باعث اخراج آدم‌ها، بی‌آبرویی یا «کنسل‌شدن» آن‌ها در سال‌های بعد شده است.

این آگاهی دائمی، نوعی اثر بازدارنده ایجاد می‌کند: کاربران برای محافظت از «خود آینده‌شان»، به سکوت پیش‌دستانه روی می‌آورند. در اقتصاد اعتباری مدرن، داده حکم پول را دارد و اعتبار حکم سرمایه.

فردی که پست نمی‌گذارد، در حال اجرای استراتژی «مدیریت دفاعی داده» است. آن‌ها دریافته‌اند که در محیط‌های دوقطبی و پرتنش آنلاین، هر اظهارنظری می‌تواند علیه خودشان استفاده شود؛ پس سکوت را امن‌ترین پناهگاه می‌دانند.

نتیجه‌ی این سرمایش، ظهور پدیده‌ای به نام میانگین بوروکراتیک است: کاربران برای حفظ امتیاز اجتماعی خود، هرگونه ویژگی منحصربه‌فرد، تیز یا بحث‌برانگیز را از پروفایل‌های خود حذف می‌کنند. بسیاری از مردم ترجیح می‌دهند شبیه کارمندی خنثی و بی‌خطر به نظر برسند تا انسانی واقعی با نظرات پیچیده. درنهایت، امن‌ترین پروفایل، پروفایلی است که هیچ‌چیز در آن نیست.

مهمانی جهنمی: وقتی مادربزرگ و رئیس در یک اتاق‌اند

اما ترس از نظارت غریبه‌ها تنها مشکل نیست. مشکل بزرگ‌تر گاهی آشنایان هستند! تصور کنید می‌خواهید یک مهمانی بگیرید و در یک اتاق واحد، هم مادربزرگ سنتی‌تان را دعوت کرده‌اید، هم رئیس جدی‌تان را، هم دوستان صمیمی دوران دانشگاه و هم همسایه‌ی فضولتان را. آیا در چنین مهمانی‌ای می‌توانید راحت باشید؟ می‌توانید برقصید یا جوک تعریف کنید؟ قطعاً نه. در گوشه‌ای خشکتان می‌زند و فقط لبخند می‌زنید.

این دقیقاً بلایی است که اینستاگرام و پلتفرم‌های مشابه سر ما آورده‌اند، پدیده‌ای که پژوهشگران «فروپاشی کانکتست» می‌نامند.

در دنیای فیزیکی، ما بافت‌های اجتماعی جداگانه‌ای داریم: ادبیات، شوخی‌ها و رفتار ما در جمع دوستان صمیمی با رفتارمان در مقابل مادربزرگ یا در جلسه کاری مثل هم نیست. این مرزها به ما اجازه می‌دهند که نقش‌های مختلف اجتماعی‌مان را مدیریت کنیم.

شبکه‌های اجتماعی، تمام این مخاطبان متضاد ما را یک‌جا جمع می‌کنند

اما شبکه‌های اجتماعی، با یک معماری ناقص، تمام این مخاطبان متضاد را در یک توده واحد و بی‌شکل ادغام کرده‌اند.

وقتی می‌خواهید در صفحه عمومی‌تان پستی بگذارید، مغزتان شروع به محاسبه می‌کند: شاید دوستانتان عکس تفریح آخر هفته شما را جالب بدانند، ولی همکارانتان آن را غیرحرفه‌ای و اقوام سنتی آن را نامناسب تلقی می‌کنند. شما مجبورید محتوا را برای «حساس‌ترین» عضو مخاطبانتان سانسور کنید، مثل قانون کوچک‌ترین مخرج مشترک.

فشار روانی برای راضی نگه‌داشتن همه این گروه‌ها و پاک‌سازی محتوا آن‌قدر زیاد است که گاهی کاربر دچار فلج تحلیل می‌شود و آسان‌ترین راه را انتخاب می‌کند: هیچ‌چیز پست‌نکردن.

فرار به جنگل‌های تاریک

این نقص ساختاری، کاربران را به سمت اتخاذ استراتژی‌های گریز سوق می‌دهد:

مهاجرت به جنگل تاریک: کاربران گفتگوهای واقعی، طنزهای تند و عکس‌های صمیمی خود را از فضاهای عمومی مثل فید اینستاگرام و توییتر خارج می‌کنند و به فضاهای خصوصی‌تر مانند گروه‌های واتس‌اپ، تلگرام و دیسکورد می‌برند؛ جایی که نظارت عمومی وجود ندارد و می‌توان دوباره «خودِ واقعی» بود.

حساب‌های Finsta: ایجاد حساب‌های قفل‌شده و خصوصی که فقط دوستان بسیار نزدیک در آن حضور دارند، راهی برای بازسازی دیوارهای فروریخته‌ی بافت اجتماعی محسوب می‌شود.

اشتراک‌گذاری خنثی: کاربرانی که همچنان در فضای عمومی فعال‌اند، اغلب به بازنشر محتوای بی‌خطر و خنثی روی می‌آورند؛ عکس‌هایی از طبیعت، حیوانات یا غذا، بدون هیچ ردی از چهره یا نظرات شخصی. آن‌ها تبدیل به گره‌های پخش اطلاعات می‌شوند تا خود شخصی‌شان پنهان بماند.

سایه‌های تاریک: چشم‌چرانی دیجیتال و خودشیفته‌های آسیب‌پذیر

با تمام این اوصاف، نباید فکر کنیم که هر سکوتی ناشی از سلامت روان یا هوشمندی اجتماعی است. روان‌شناسی تاریک به ما می‌گوید که سکوت می‌تواند ابزاری برای قدرت باشد. تحقیقات درباره مثلث تاریک شخصیت شامل نارسیسیسم، ماکیاولیسم و سایکوپاتی نشان می‌دهد که افراد دارای رگه‌های بالای ماکیاولیستی، استادان سکوت دیجیتال‌اند.

اصطلاح ماکیاولیست به افرادی اطلاق می‌شود که برای رسیدن به هدف‌های خود، فریب و دست‌کاری دیگران را مجاز می‌دانند و تعاملات اجتماعی را نه به‌عنوان ارتباط، بلکه به‌عنوان یک بازی استراتژیک قدرت می‌بینند.

افراد دارای رگه‌های ماکیاولیستی، استادان سکوت دیجیتال‌اند و تعاملات اجتماعی را بازی استراتژیک قدرت می‌بینند

 آن‌ها می‌دانند که در عصر اطلاعات، کسی که اطلاعات می‌دهد (پست می‌گذارد) آسیب‌پذیر می‌شود و کسی که اطلاعات می‌گیرد (تماشا می‌کند)، قدرت پیدا می‌کند، «عدم تقارن اطلاعاتی» به آن‌ها احساس برتری و کنترل می‌دهد.

پس پروفایل‌ها را رصد می‌کنند، کامنت‌ها را زیر نظر دارند و با تحلیل اطلاعات، نقاط ضعف دیگران را بیرون می‌کشند، درحالی‌که خودشان یک معمای حل‌نشده باقی می‌مانند. سکوت این افراد، نوعی استتار تاکتیکی است.

البته همه‌ی ساکت‌ها، شکارچی نیستند. برخی به معضل خودشیفتگی آسیب‌پذیر دچارند. برخلاف خودشیفته‌های پرسروصدا که عاشق صحنه‌اند و مدام سلفی می‌گیرند، این گروه شخصیتی بسیار شکننده دارند.

این گروه پست نمی‌گذارند چون از قضاوت‌شدن به معنای واقعی وحشت دارند. اضطرابِ اینکه «نکند پستم لایک کافی نگیرد» آن‌ها را فلج می‌کند. آن‌ها ترجیح می‌دهند اصلاً وارد زمین بازی نشوند تا مبادا ببازند.

آیا تماشاچی بودن برای روان ما مضر است؟

شاید این سؤال پیش بیاید که «فقط تماشاکردن زندگی دیگران، بدون مشارکت، آدم را افسرده نمی‌کند؟»

تا سال‌ها دیدگاه غالب آکادمیک مانند پژوهش‌های وردوین در سال ۲۰۱۷ به این پرسش که یکی از داغ‌ترین بحث‌های روان‌شناسی سایبری است، سؤال پاسخ مثبت می‌داد و استفاده منفعلانه از شبکه‌های اجتماعی را ذاتاً مضر می‌دانست، با این استدلال که مشاهده‌ی زندگی ایده‌آل دیگران بدون تعامل، باعث مقایسه اجتماعی صعودی، حسادت و کاهش بهزیستی می‌شود.

مضر بودن یا نبودن سکوت دیجیتال، به ذهنیت کاربر و نوع محتوا بستگی دارد

اما پژوهش‌های جدیدتر، مانند بازنگری انتقادی مایر و کراوزه در سال ۲۰۲۲، این دوگانه «فعال=خوب و منفعل=بد» را به چالش کشیده‌اند و نشان داده‌اند که همه چیز به ذهنیت کاربر و نوع محتوا بستگی دارد و اگر فردی صرفاً با ذهنیت یادگیری یا سرگرمی (مثلاً دیدن ویدیوهای آموزشی یا طنز) سکوت کند، هیچ آسیبی نمی‌بیند.

ظهور «وب مصنوعی» و مرگ فید شخصی

اما بیایید از روان‌شناسی فاصله بگیریم و به تکنولوژی نگاه کنیم. چرا در سال ۲۰۲۵ سکوت ناگهان این‌قدر فراگیر شده است؟ پاسخ در دوکلمه خلاصه می‌شود: هوش مصنوعی.

با حرکت به سمت آینده و نگاهی به روندهای سال ۲۰۲۵ و فراتر از آن، به نظر می‌رسد که سکوت دیجیتال نه یک مد زودگذر، بلکه تغییری پایدار در معماری اینترنت است. ما در حال گذار به دورانی هستیم که برخی آن را «وب مصنوعی» می‌نامند.

فیدهای عمومی ما به طور فزاینده‌ای توسط هوش مصنوعی و الگوریتم‌های سرگرمی تسخیر می‌شوند، پدیده‌ای که به «تیک‌تاکی‌شدن» شهرت دارد.

در فضایی که هوش مصنوعی می‌تواند محتوایی هزار برابر جذاب‌تر، زیباتر و سرگرم‌کننده‌تر از زندگی روزمره من و شما تولید کند، انگیزه کاربر معمولی برای اشتراک‌گذاری عکس غذای ساده‌اش از بین می‌رود. وقتی کاربران نمی‌توانند با کیفیت ماشین رقابت کنند، در حاشیه می‌نشینند و به تماشاچیان خاموش تبدیل می‌شوند.

در عین حل نسل‌های جدید که با اینترنت بزرگ شده‌اند؛ به ردپای دیجیتال خود اهمیت بیشتری می‌دهند. پدیده‌هایی مثل پاک‌سازی دوره‌ای، آرشیو کردن تمام پست‌ها هر چند ماه یک‌بار، یا استفاده از اکانت‌های کاملاً ناشناس، واکنش طبیعی این نسل به دنیایی است که می‌خواهد همه چیز را ثبت و ضبط کند.

نکته‌ی جالب اینکه معنای پروفایل خالی هم به‌تدریج در میان این نسل تغییر می‌کند. اگر روزی پست‌نگذاشتن نشانه انزوا بود، امروز پیامی قدرتمند را مخابره می‌کند: «من آن‌قدر ارزشمند، مستقل و مشغول زندگی واقعی هستم که نیازی به تأیید دیجیتال ندارم.» نسلی که در عصر حراج داده‌ها، حریم خصوصی‌شان را به گران‌ترین کالای لوکس می‌دانند.

تبلیغات
تبلیغات

نظرات