وبسایت Craigslist

چگونه «زشت‌ترین» سایت دنیا درآمد نجومی دارد؟

سه‌شنبه 8 مهر 1404 - 13:30مطالعه 13 دقیقه
کریگ‌لیست تمام قوانین طراحی و کسب‌وکار مدرن را زیر پا می‌گذارد، اما همین استراتژی لجوجانه آن را به یکی از سودآورترین شرکت‌های اینترنتی تبدیل کرده است.
تبلیغات

باز کردن Craigslist حسی شبیه باز کردن پنجره‌ای غبارگرفته دارد: نه خبری از انیمیشن‌های دلفریب هست، نه الگوریتم‌های پیچیده و نه حتی یک تبلیغ بنری. تنها چیزی که می‌بینید، لینک‌های آبی و بنفش روی یک زمینه سفید ساده است؛ درست شبیه روزهای نخست اینترنت.

وبسایتی با طراحی بروتالیستی که باوجود بیش از ۵۶۰ میلیون بازدیدکننده در ماه و درآمدی نزدیک به ۷۰۰ میلیون دلار، همچنان هیچ علاقه‌ای به تغییر ظاهرش نشان نمی‌دهد.

در دنیایی که شرکت‌های فناوری میلیون‌ها دلار خرج طراحی رابط کاربری می‌کنند و تیم‌های بازاریابی شبانه‌روز دنبال روش‌های تازه پول‌سازی هستند، Craigslist مثل شاهزاده لجوج عمل می‌کند که به قواعد دنیای مدرن کسب‌وکار بی‌اعتناست. عجیب اینکه همین سرسختی، استراتژی موفقیت آن محسوب می‌شود و «زشت‌ترین وبسایت دنیا» را وارد فهرست سودآورترین‌ها می‌کند.

چکیده متنی و خلاصه صوتی

Craigslist را «زشت‌ترین وبسایت اینترنت» می‌دانند؛ سایتی که از یک فهرست ایمیلی کوچک در ۱۹۹۵ آغاز شد و بدون تغییر ظاهری جدی، به بازاری میلیارددلاری بدل شد. این وبسایت با رهبری جیم باکمستر و فلسفه‌ی «کمتر، بهتر»، نه تبلیغ داشت، نه جلسات مدیریتی و نه وسواس بر حداکثر سود.

کریگ‌لیست با غول‌هایی چون eBay وارد جنگ شد، در دادگاه‌ها مقاومت کرد، بخش پرسود «خدمات بزرگسالان» را برای ارزش‌های اجتماعی تعطیل کرد و با تیمی کمتر از ۵۰ نفر سالانه صدها میلیون دلار درآمد آورد.

در دورانی که رقبای مدرن مثل Facebook Marketplace و OfferUp رشد کرده‌اند، کریگ‌لیست همچنان مثل یک یادگار زنده از اینترنت قدیم باقی مانده است؛ اثباتی بر اینکه سادگی، لجاجت و وفاداری به ارزش‌ها می‌تواند راهی متفاوت برای بقا در دنیای دیجیتال باشد.

از یک لیست ایمیلی تا انقلابی بی‌صدا

بهار ۱۹۹۵، کریگ نیومارک، برنامه‌نویس ۴۲ساله، بعد از کار در شرکت مالی Charles Schwab به سان‌فرانسیسکو نقل‌مکان کرد. مثل بسیاری از تازه‌واردان سیلیکون‌ولی، او هم احساس تنهایی می‌کرد، اما بر خلاف بیشتر مهاجران تکنولوژی که رؤیای راه‌اندازی استارتاپ در سر داشتند، نیومارک فقط به دنبال ایجاد یک پیوند ساده با جامعه‌اش بود.

او بعدها تعریف کرد: «وقتی به سان‌فرانسیسکو آمدم، اینترنت خیلی کمکم کرد تا شهر را بشناسم. اوایل ۱۹۹۵ فکر کردم وقتش رسیده جبران کنم.» با همین نیت، شروع کرد به فرستادن ایمیل‌هایی شامل فهرست رویدادهای محلی برای ۱۰ تا ۱۲ نفر از دوستانش.

داستان Craigslist از یک فهرست ایمیلی دوستانه در سان‌فرانسیسکو آغاز شد

کاری که به‌عنوان یک لطف ساده آغاز شد، خیلی زود فرم دیگری پیدا کرد. دوستانش دوستان خود را به لیست اضافه کردند، و کم‌کم مردم شروع کردند علاوه بر رویدادها، آگهی‌های استخدام یا نیازمندی‌هایشان را هم در این فهرست به اشتراک بگذارند. نیومارک با تعجب می‌گفت: «هیچ مدیریتی وجود نداشت، اما دیدم مردم از این لیست برای چیزهایی فراتر از رویدادها استفاده می‌کنند.»

تا اواسط همان سال، تعداد مشترک‌ها آن‌قدر زیاد شد که نیومارک مجبور شد برای مدیریت حجم ایمیل‌ها سیستم Majordomo را نصب کند. دوستانش این لیست را «فهرست کریگ» (Craig’s List) صدا می‌زدند و نیومارک، که خودش را «یک نِرد تمام‌عیار» معرفی می‌کرد، سرانجام همین نام را پذیرفت، هرچند در آن زمان خودش هیچ ایده‌ای نداشت که دارد ناخواسته برندی را خلق می‌کند.

سال‌های رشد بی‌سروصدا

سال ۱۹۹۶ کاربران از نیومارک می‌خواستند به‌جای ایمیل، یک نسخه تحت وب بسازد. او هم سایت craigslist.org را راه انداخت؛ درست در همان سالی که موج دات‌کام‌ها همه‌جا را فراگرفته بود و سرمایه‌گذاران با پول‌های کلان در جستجوی «طلای دیجیتال» می‌گشتند. اما Craigslist راه خودش را رفت؛ مسیری کاملاً متفاوت از بقیه.

خیلی زود سایت نشان داد که دیگر فقط یک ابزار محلی نیست. مردم از آن برای فروش وسایل، پیداکردن خانه اجاره‌ای، جستجوی کار و حتی آشنایی‌های عاشقانه استفاده می‌کردند. آنچه نیومارک ساخته بود، در واقع بازاری مجازی برای نیازهای ابتدایی زندگی بود، آن هم بدون اینکه هیچ استراتژی تجاری از پیش تعیین‌شده‌ای وجود داشته باشد.

تا سال ۱۹۹۸، کریگ‌لیست آن‌قدر بزرگ شده بود که برای اولین‌بار تصمیم گرفت بابت بعضی آگهی‌ها هزینه دریافت کند: ۲۵ دلار برای درج آگهی‌های شغلی در سان‌فرانسیسکو. هدف نیومارک سودآوری نبود و این تصمیم را بیشتر برای جلوگیری از اسپم و پرداخت هزینه‌های سرور گرفت. یکی از کارمندان قدیمی بعدها گفت: «در نهایت فهمیدیم پول زیادی درمی‌آوریم؛ خیلی بیشتر از چیزی که برای مخارج سرور لازم بود.»

مدل درآمدزایی کریگ‌لیست، تصادفی‌ترین نمونه‌ای بود که می‌شد تصور کرد. درحالی‌که رقبایش میلیون‌ها دلار خرج طراحی مدل‌های تجاری پیچیده می‌کردند، Craigslist ناخواسته به فرمول طلایی رسیده بود: خدمات رایگان برای همه، و گرفتن پول تنها از آن دسته خدماتی که واقعاً ارزش تجاری داشتند.

تا سال ۲۰۰۰، تیم کریگ‌لیست به ۹ نفر رسیده بود که همه در همان آپارتمان نیومارک در سان‌فرانسیسکو کار می‌کردند. و درست در همین زمان بود که اتفاق مهمی افتاد؛ تغییری که قرار بود سرنوشت این وبسایت را برای همیشه تغییر دهد.

فیلسوفی در جایگاه مدیرعامل

ژانویه ۲۰۰۰، مردی به نام جیم باکمستر رزومه‌اش را روی همان کریگ‌لیست منتشر کرد. او یک برنامه‌نویس وب بود با تجربه‌های متنوع؛ از کار در شرکت‌های مختلف گرفته تا زندگی در کمون‌های چپ‌گرایانه در دیترویت. خودش بعدها گفت: «یک کلیشه کامل چپ‌گرا بودم.» سال‌ها ماشین‌سواری را کنار گذاشته و همیشه با دوچرخه یا پیاده رفت‌وآمد می‌کرد.

نیومارک وقتی رزومه او را دید، تصمیم گرفت باکمستر را به‌عنوان برنامه‌نویس اصلی استخدام کند. این انتخاب، یکی از سرنوشت‌سازترین تصمیم‌های تاریخ Craigslist شد. چون باکمستر نه‌تنها یک کدنویس ماهر بود، بلکه فلسفه‌ای داشت که با ارزش‌های نیومارک همسو به‌نظر می‌رسید: خدمت به جامعه مهم‌تر از کسب سود است.

جیم باکمستر با فلسفه‌ای ضدسود و ضدساختار، کریگ‌لیست را به شکلی متفاوت هدایت کرد

در کمتر از یک سال، باکمستر تحول بزرگی در سایت ایجاد کرد: طراحی دوباره صفحه اصلی، معماری چندشهری، موتور جستجو، انجمن‌های بحث، سیستم پرچم‌گذاری، و حتی بخش آگهی‌های شخصی همه توسط او توسعه یافت. اما مهم‌تر از همه این بود که نشان داد می‌تواند مدیر ایده‌آلی برای یک شرکت غیرمعمول باشد.

در نوامبر ۲۰۰۰، اتفاقی افتاد که در دنیای کسب‌وکار کمتر دیده می‌شود: نیومارک خودش داوطلبانه جایگاه مدیرعاملی را به باکمستر واگذار کرد. او بعدها توضیح داد: «توانستم تا حدی ایگوی خودم را کنار بگذارم. درس‌های زیادی گرفته بودم. در صنعت تکنولوژی بارها دیدم که مدیریت میکرو چطور کارها را خراب می‌کند. آدم‌ها باید آزاد باشند تا کاری را که بلدند انجام دهند.»

باکمستر که حالا مدیرعامل شده بود، فلسفه خاص Craigslist را برای دنیا توضیح می‌داد. او می‌گفت «به حداکثرسازی سود اعتقادی ندارد»، «به مدیریت اعتقادی ندارد» و حتی «به برندها اعتقادی ندارد». رسانه‌های اقتصادی لقب‌هایی مثل «ضدساختار»، «کمونیست» و «آنارشیست سوسیالیستی» به او دادند و خودش هم با خنده این برچسب‌ها را پذیرفت.

این دیدگاه متفاوت در سیاست‌های شرکت هم کاملاً نمایان بود: هیچ جلسه‌ای برگزار نمی‌شد («جلسه‌ها را کسل‌کننده و بی‌فایده می‌دانم»)، هیچ کارشناس MBA یا مدیر حرفه‌ای استخدام نمی‌کردند («همیشه فکر می‌کردم این چیزها مزخرف است») و کوچک‌ترین اهمیتی به گزارش‌های مالی فصلی نمی‌دادند («ما همیشه سودآوریم، پس اینکه یک فصل بهتر یا بدتر باشیم اهمیتی ندارد»).

پیشنهاد میلیاردی که رد شد

اوایل دهه ۲۰۰۰، کریگ‌لیست دیگر محبوبیتی فراتر از یک سایت محلی یافته بود و همین محبوبیت چشم غول‌های فناوری را گرفت: از جمله eBay ؛ شرکتی که دقیقاً با فلسفه‌ای مخالف کریگ‌لیست اداره می‌شد.

در ژانویه ۲۰۰۴، ای‌بی وارد بازار آگهی‌های دسته‌بندی‌شده شد و سایت آلمانی mobile.de را خرید، اما به گنج بزرگ‌تری چشم داشت: کریگ‌لیست آمریکا. فرصت طلایی ای‌بی درست زمانی پیش آمد که فیلیپ نولتون، یکی از سه شریک اولیه، تصمیم گرفت سهامش را بفروشد.

آنچه بعد رخ داد، به یکی از پیچیده‌ترین و پرسروصداترین معاملات تاریخ اینترنت تبدیل شد. ای‌بی ابتدا پیشنهادی ۱۵ میلیون‌دلاری برای خرید سهام نولتون روی میز گذاشت. اما خیلی زود وارد مذاکرات سه‌جانبه‌ای با نیومارک و باکمستر هم شد. هدف آشکار بود: تصاحب کامل Craigslist.

eBay با خرید بخشی از سهام کریگ‌لیست قصد تصاحب کامل شرکت را داشت

در اسناد دادگاه آمده است: «ای‌بی امیدوار بود که بحران نولتون فرصتی باشد تا نه‌تنها سهام او، بلکه سهام جیم و کریگ را هم بخرد، و کریگ‌لیست را به تازه‌ترین عضو خانواده شرکت‌های خود تبدیل کند.» پس از سه ماه مذاکره، ای‌بی سرانجام پذیرفت ۳۲ میلیون دلار بپردازد: ۱۶ میلیون برای نولتون و ۸ میلیون برای هر کدام از نیومارک و باکمستر. این معامله در ۱۰ اوت ۲۰۰۴ نهایی شد و eBay مالکیت ۲۸٫۴ درصد از کریگ‌لیست را به‌دست آورد.

اما آنچه ای‌بی انتظارش را نداشت، واکنش کریگ و جیم بود. آنها هیچ قصدی برای فروش کامل شرکت نداشتند و از همان ابتدا نگران بودند ورود سرمایه‌گذار بزرگی مثل ای‌بی، ماهیت غیرتجاری کریگ‌لیست را تغییر دهد. مگ ویتمن، مدیرعامل وقت ای‌بی، به آنها اطمینان داد که وبسایتشان شریک انحصاری برای آگهی‌های رده‌بندی‌شده این غول خریدوفروش آنلاین در آمریکا باقی می‌ماند.

جنگ خاموش: وقتی شریک به رقیب تبدیل شد

ماجرای eBay و Craigslist بیش از هر چیز به یک تراژدی شکسپیری شباهت داشت. ماه مارس ۲۰۰۵، ای‌بی سایتی به نام Kijiji را در خارج از آمریکا راه‌اندازی کرد؛ رقیبی مستقیم برای کریگ‌لیست. اما نکته‌ای که آتش بی‌اعتمادی را شعله‌ور کرد، این بود که طبق اسناد دادگاه، ای‌بی برای ساخت این وبسایت از اطلاعات محرمانه‌ای استفاده کرده بود که به‌عنوان عضو هیئت‌مدیره کریگ‌لیست به آن‌ها دسترسی داشت.

۲۹ ژوئن ۲۰۰۷ ای‌بی با راه‌اندازی نسخه آمریکایی Kijiji ضربه‌ی نهایی را به شریکش وارد کرد؛ درست در تضاد با وعده‌هایی که به نیومارک و باکمستر داده بود. این بار حتی تبلیغات آنلاین خرید تا کاربرانی که واژه «Craigslist» را جستجو می‌کردند، به سایت خودش هدایت شوند.

کریگ و جیم حس می‌کردند به آن‌ها خیانت شده است. آن‌ها بلافاصله با استناد به توافق سهام‌داران، اعلامیه‌ای مبنی بر «فعالیت رقابتی» برای ای‌بی ارسال کردند و ۹۰ روز فرصت دادند تا شرایط اصلاح شود. اما نه‌تنها هیچ تغییری رخ نداد، بلکه پاسخ ای‌بی همه چیز را بدتر کرد:

این شرکت به‌روشنی اظهار داشت که نه قصد فروش سهام خود را دارد و نه می‌خواهد آن را واگذار کند. حتی صریح‌تر از قبل گفت که اگر فرصتی پیش بیاید، کل Craigslist را خواهد خرید.

قرص سَم و نبرد در دادگاه

اول ژانویه ۲۰۰۸، کریگ‌لیست دست به حرکتی زد که در تاریخ سیلیکون‌ولی به‌عنوان یکی از جسورانه‌ترین تصمیم‌ها ثبت شد. نیومارک و باکمستر برای مقابله بانفوذ ای‌بی مجموعه‌ای از تغییرات را اعمال کردند که بعدها به «قرص سَم» (Poison Pill) شهرت یافت:

آن‌ها سهم eBay را از ۲۸٫۴ درصد به ۲۴٫۹ درصد کاهش دادند تا قدرت رأی‌دهی‌اش محدود شود، ساختار هیئت‌مدیره را تغییر دادند تا دیگر نتواند نماینده‌ای در آن داشته باشد، و بندی موسوم به «حق‌تقدم خرید» اضافه کردند که سهام‌داران را موظف می‌کرد در صورت فروش سهام، ابتدا آن را به خود کریگ‌لیست پیشنهاد دهند.

این اقدامات تهاجمی برای ای‌بی چیزی کمتر از اعلان‌جنگ نبود. آوریل ۲۰۰۸، شرکت شکایتی حقوقی علیه کریگ‌لیست تنظیم کرد و مدعی شد نیومارک و باکمستر «وظایف امانت‌داری خود در قبال سهام‌دار اقلیت» را نقض کرده‌اند.

کریگ‌لیست با «قرص سَم» نفوذ eBay را محدود کرد و نبردی تاریخی در دادگاه شکل گرفت

پرونده eBay علیه Craigslist دو سال تمام با کشمکش‌های حقوقی ادامه یافت و به یکی از پر سر و صداترین دعواهای دادگاهی در دنیای تکنولوژی بدل شد. سرانجام در سال ۲۰۱۰، قاضی ویلیام چندلر سوم از دادگاه Chancery ایالت دلاور رأیی صادر کرد که هم پیروزی و هم شکست را در خود داشت:

دادگاه اعلام کرد رقیق‌سازی سهام و ایجاد حق‌تقدم خرید با تعهدات قانونی سهام‌داران در تضاد است، اما تغییرات مربوط به هیئت‌مدیره را قانونی دانست. قاضی در رأی خود نوشت که شخصاً از آرمان‌های نیومارک و باکمستر برای خدمت به جامعه از طریق آگهی‌های رایگان تحسین می‌کند، ولی توضیح داد که نمی‌تواند ثابت کند چنین مدلی «ارزش سهام‌داران را به‌اندازه کافی افزایش می‌دهد.»

این حکم پرسشی بنیادی را بار دیگر پیش روی حقوق شرکت‌ها گذاشت: آیا یک شرکت صرفاً موظف به حداکثرسازی سود سهام‌داران است یا می‌تواند اهداف اجتماعی را هم دنبال کند؟ سرانجام در سال ۲۰۱۵، پس از سال‌ها جدل و مذاکره، ای‌بی سهام خود را به کریگ‌لیست فروخت و این فصل پرتنش بسته شد.

اما زخمی که از این نبرد باقی ماند، برای کریگ‌لیست درسی فراموش‌نشدنی بود: هرگز اجازه نده سرمایه‌گذاران خارجی ارزش‌ها و فلسفه بنیادینت را دستخوش تغییر کنند.

مدل درآمدزایی منحصربه‌فرد: فلسفه «کمتر، بهتر»

یکی از جالب‌ترین جنبه‌های کریگ‌لیست را می‌توانیم شیوه‌ی درآمدزایی آن بدانیم. درحالی‌که بیش از ۹۹ درصد آگهی‌ها کاملاً رایگان منتشر می‌شوند، شرکت با انتخاب چند حوزه محدود برای پولی‌کردن، درآمدی هنگفت به دست می‌آورد.

برای نمونه، درج آگهی‌های شغلی در سان‌فرانسیسکو ۷۵ دلار هزینه دارد، در نیویورک و لس‌آنجلس ۲۵ دلار و در برخی شهرهای دیگر تنها ۱۰ دلار. در بخش املاک تجاری نیز هزینه‌ها بسته به منطقه متفاوت است، در نیویورک برای مقابله با کلاهبرداری اجاره‌های واسطه‌ای مشمول هزینه می‌شوند و در بازار خودرو نیز آگهی‌های نمایشگاه‌داران از فروشندگان شخصی جدا شده و مشمول پرداخت هزینه‌اند.

مدل درآمدی کریگ‌لیست بر پایه انتخاب محدود خدمات پولی است، نه حداکثرسازی سود

این انتخاب محدود اصلاً نشانه‌ی سهل‌انگاری مالکان وبسایت نیست؛ بلکه پشت آن استراتژی روشن وجود دارد. باکمستر توضیح می‌دهد: «شرکت‌هایی که می‌خواهند بیشترین درآمد را به دست آورند، تا جایی که می‌توانند و کسی اعتراض نکند، فرصت‌های پول‌سازی‌شان را به کاربران تحمیل می‌کنند. ما چنین کاری نمی‌کنیم.»

این رویکرد نتیجه‌ی غیرقابل‌انتظاری به همراه داشت، چنان‌که بر اساس تخمین‌ها، تا پیش از سال ۲۰۲۲ درآمد سالانه کریگ‌لیست به ۶۰۰ تا ۷۰۰ میلیون دلار درآمد می‌رسید، آن‌هم با حاشیه سودی نزدیک به ۸۰ درصد؛ رقمی که بسیاری از غول‌های فهرست Fortune 500 هم حسرتش را می‌خوردند.

نکته‌ی جالب‌تر اینکه تمام این درآمد با تیمی کمتر از ۵۰ نفر به دست می‌آید؛ تیمی که نه بخش فروش دارد، نه بازاریابی، و نه توسعه کسب‌وکار.

تیم کوچک Craigslist کمتر از ۵۰ نفر است، اما درآمدی در حد غول‌های Fortune 500 دارد

پیتر زولمن از گروه مشاوره‌ای AIM که سال‌هاست کریگ‌لیست را زیر نظر دارد، می‌گوید اگر وبسایت هزینه‌ها را افزایش دهد، می‌تواند ده برابر درآمد کنونی‌اش کسب کند. اما نیومارک و باکمستر علاقه‌ای به این موضوع ندارند. زولمن توضیح می‌دهد: «آنها واقعاً به سود بیشتر هیچ اهمیتی نمی‌دهند.»

مجله فورچون نیز مدل درآمد کریگ‌لیست را «شبه‌سوسیالیستی» توصیف می‌کند و اریک بیکر، بنیان‌گذار StubHub، سایت را «معدن طلای بالقوه درآمد» می‌نامد که «اگر فقط مانیفست کمونیستی‌اش را کنار بگذارد»، می‌تواند ثروتی عظیم‌تر به دست آورد.

وقتی ۴۴ میلیون دلار قربانی ارزش‌ها شد

مسیر کریگ‌لیست همیشه هموار نبوده است. یکی از حساس‌ترین لحظات وبسایت در سال ۲۰۱۰ رقم خورد؛ زمانی که فشارهای قانونی و اجتماعی شرکت را مجبور کرد بخش «خدمات بزرگسالان» را تعطیل کند. این بخش طبق برآوردها سالانه ۴۴ میلیون دلار درآمد داشت، اما بارها متهم شده بود که زمینه را برای فحشا و سوءاستفاده‌های جنسی فراهم می‌کند.

حذف این بخش تصمیمی پرهزینه اما معنادار بود. کریگ‌لیست نشان داد وقتی میان درآمد و ارزش‌های اجتماعی تضادی به‌وجود آید، انتخابش همیشه به سود ارزش‌ها خواهد بود. کریگ نیومارک بعدها به دلیل همکاری با نهادهای قضایی در مبارزه با قاچاق انسان، از FBI جایزه‌ای دریافت کرد.

البته چالش‌های امنیتی هیچ‌گاه به‌طور کامل از کریگ‌لیست جدا نشد. طراحی ساده سایت و امکان فعالیت ناشناس، همان‌قدر که آزادی و حریم خصوصی را برای کاربران حفظ می‌کرد، فضایی هم برای کلاهبرداران و مجرمان باز می‌گذاشت. راه‌حل شرکت تکیه بر خود کاربران بود: سیستمی برای پرچم‌گذاری و گزارش محتوای مشکوک که یک نوع «تعدیل جمعی» ایجاد می‌کرد، مدلی موردبحث که هم نقطه‌ضعف‌های خودش را دارد و هم نقطه قوت وبسایت به‌حساب می‌آید.

آخرین موهیکان‌های اینترنت قدیم

در دورانی که اینترنت با سلطه الگوریتم‌های هوش مصنوعی، تبلیغات هدفمند و تحلیل‌های کلان‌داده توسعه می‌یابد؛ کریگ‌لیست بیشتر شبیه موزه‌ای زنده از وب دهه ۹۰ به نظر می‌رسد. اما همین ظاهر قدیمی، برگ برنده پنهان وبسایت محسوب می‌شود.

در طول این سال‌ها، رقبای تازه‌نفس یکی پس از دیگری وارد میدان شده‌اند. فیسبوک مارکت‌پلیس (Facebook Marketplace) از سال ۲۰۱۶ باتکیه‌بر بیش از دو میلیارد کاربر فیسبوک به‌سرعت رشد کرد. OfferUp و LetGo (که بعدها ادغام شدند) با طراحی مدرن و تمرکز بر تجربه موبایلی، نسل جوان را هدف گرفتند. حتی Nextdoor با تمرکز بر مفهوم محله‌های محلی بخشی از بازار را به دست آورد. بااین‌حال، کریگ‌لیست همچنان پابرجا مانده است.

سادگی، عادت کاربران و امکان ناشناس ماندن سه ستون اصلی بقای کریگ‌لیست هستند

شاید ریشه‌های این دوام را بتوانیم در چندین فاکتور جست‌وجو کنیم. نخست، اعتماد ناشی از سادگی: در دنیایی که پلتفرم‌ها روزبه‌روز پیچیده‌تر می‌شوند، کریگ‌لیست تجربه‌ای بی‌واسطه ارائه می‌دهد؛ آنچه می‌بینید همان چیزی است که دریافت می‌کنید، بی‌آنکه الگوریتم‌های پنهان تصمیم بگیرند چه محتوایی جلوی چشمتان بیاید.

دوم، عادت دیرینه کاربران: نسل‌های متوالی از آمریکایی‌ها یاد گرفته‌اند برای خرید خودروی دست‌دوم، پیداکردن خانه اجاره‌ای یا جستجوی شغل، قبل از هر چیز به کریگ‌لیست سر بزنند. چنین عادتی، سرمایه‌ای است که هیچ رقیبی به‌سادگی قادر به ربودنش نیست.

سوم، امکان ناشناس ماندن: بر خلاف فیسبوک مارکت‌پلیس که به حساب شخصی شما متصل است، کریگ‌لیست فضایی فراهم می‌کند که بدون افشای کامل هویت بتوانید معامله کنید، نکته‌ای کلیدی که هنوز برای بسیاری ارزشمند است.

بااین‌حال، این ماندگاری روی دیگر سکه‌ای هم دارد: خطراتی که هر روز پررنگ‌تر می‌شوند. ترافیک کریگ‌لیست از اوج خود در سال ۲۰۱۳ کاهش‌یافته و نسل جوان‌تری که با اپلیکیشن‌های موبایل خوش‌ساخت و رابط‌های کاربری جذاب بزرگ شده‌اند، شاید هرگز نتوانند با ظاهر کهنه این سایت کنار بیایند.

تبلیغات
تبلیغات

نظرات