نادانی جمعی؛ چرا شبکه‌های اجتماعی ما را به دام باورهای غلط و توطئه می‌کشانند؟

دوشنبه 31 شهریور 1404 - 17:00
مطالعه 5 دقیقه
گروهی از مردم درحال صحبت کردن
در عصر اطلاعات، ذهن ما به میدان نبردی بی‌پایان میان حقیقت و دروغ تبدیل شده است. پژوهشی جدید دلایل این آسیب‌پذیری را بررسی می‌کند.
تبلیغات

انتشار گسترده‌ی اطلاعات نادرست را می‌توان به سه عامل اصلی نسبت داد: محدودیت‌های ذهنی انسان، تأثیرگذاری اجتماعی و گسترش جهانی شبکه‌های آنلاین. مقابله با این پدیده به نوعی «جنگ تسلیحاتی» میان حقیقت و دروغ تبدیل شده است.

وقتی دنیاگیری کرونا آغاز شد، تئوری توطئه‌ی عجیبی در شبکه‌های اجتماعی جهانی فراگیر شد: اینکه بیماری کووید-۱۹ دراثر انتشار امواج رادیویی دکل‌های تلفن همراه 5G به‌وجود آمده است. شایعه به‌قدری فراگیر شد که رسانه‌ها گزارش دادند بیش از ۱۰۰ مورد آتش‌سوزی و خرابکاری علیه تجهیزات 5G و حتی 4G رخ داده است و بسیاری از کارکنان مخابرات نیز با تهدید و رفتار خشونت‌آمیز مواجه شدند.

مغز انسان برای پردازش اطلاعات پیچیده از میان‌برهای ذهنی مانند سوگیری تأیید استفاده می‌کند

چرا چنین اتفاقاتی رخ می‌دهد؟ گروهی از پژوهشگران در مقاله‌ای که به همین موضوع می‌پردازد، بیان داشته‌اند که باورهای نادرست و تئوری‌های توطئه حاصل تعاملات پیچیده‌ای هستند که از محدودیت‌های ذهنی انسان، تأثیر گروه‌ها و گسترش جهانی ایده‌ها در شبکه‌های اجتماعی ناشی می‌شوند. این ترکیب خطرناک در سه سطح فردی، گروهی و جهانی، بستر مشکلات امروز فضای آنلاین را شکل داده است. پیچیدگی این روندها باعث می‌شود مقابله با آن‌ها بسیار دشوار باشد.

ریشه‌های تفکر ضعیف و رفتارهای عجیب گروهی

منشأ اصلی تفکر نادرست در تکامل انسان نهفته است. مغز ما توانایی محدودی در پردازش اطلاعات پیچیده دارد و برای جبران، از «میان‌برهای ذهنی» استفاده می‌کند. یکی از این میان‌برها «سوگیری تأیید» است؛ یعنی توجه به چیزهایی که با باورهای قبلی‌مان هماهنگ است و نادیده گرفتن موارد مخالف. مثلاً وقتی در صفی سریع کارمان راه می‌افتد، خیلی زود فراموشش می‌کنیم؛ اما اگر در صفی کند گیر بیفتیم، مدام به یادش می‌آوریم و حتی با خودمان می‌گوییم: انگار همیشه شانس من این است که در صف کند بایستم!

از سوی دیگر، وقتی با رویدادهای پیچیده و توضیح‌ناپذیر مواجه می‌شویم، تمایل داریم آن‌ها را ناشی از نیت‌های بد بدانیم. این ویژگی ذهنی از شکار جادوگران در قرون گذشته گرفته تا تئوری‌های توطئه‌ی امروز، به بی‌عدالتی‌های زیادی منجر شده است. در واقع، بسیاری از اتفاقات عجیب بدون هیچ نقشه‌ی پنهانی و صرفاً از دل شبکه‌ای از تعاملات انسانی شکل می‌گیرند.

نویسندگان مقاله در یادداشت خود در وب‌سایت لایوساینس، توضیح می‌دهند که وقتی افراد در گروه‌ها جمع می‌شوند، رفتارهای عجیب به‌طور طبیعی بروز می‌کند. درست مانند شیوع بیماری، باورهای غلط نیز از فردی به فرد دیگر منتقل می‌شوند. برای مثال، شاید در کلاس درس از پرسیدن سؤال بترسید؛ زیرا فکر می‌کنید همه فهمیده‌اند و فقط شما جا مانده‌اید؛ اما گاهی هیچ‌کس موضوع را درست نفهمیده است. این پدیده «نادانی جمعی» نام دارد و یکی از ریشه‌های مشکلات اجتماعی است.

شبکه‌های اجتماعی باعث تسریع انتشار ایده‌ها و دیدگاه‌های افراطی شده و تئوری‌های توطئه را تقویت می‌کنند

مشکل دیگر «تفکر گروهی» است؛ جایی که افراد برای حفظ وجهه‌ی گروه، نظر واقعی خود را بیان نمی‌کنند و حتی اگر مخالف باشند، کورکورانه از رهبر یا جمع پیروی می‌کنند. این پدیده در فجایعی مانند انفجار شاتل فضایی چلنجر نیز نقش داشت. همچنین پدیده‌ی «قطبی‌شدن» باعث می‌شود گروه‌ها به دو دسته‌ی مخالف تقسیم شوند که دیدگاه‌هایشان روزبه‌روز شدیدتر و آشتی‌ناپذیر می‌شود.

این رفتارهای جمعی در واقع نتیجه‌ی تعامل شکست‌های ذهنی فردی با محیط گروهی هستند و بیشتر ناشی از نیاز ذاتی انسان به امنیت در جمع‌اند. همین نیاز باعث می‌شود افراد مسیر امن‌تر یعنی پیروی از اکثریت را انتخاب کنند.

گسترش سریع دیدگاه‌های افراطی

در گذشته، صدای چند نفر در یک روستا به‌سختی از مرز همان روستا فراتر می‌رفت. ایده‌ها دهان‌به‌دهان و بسیار کند منتقل می‌شدند. حتی امروز نیز ما در دهکده‌های کوچک خانوادگی، دوستانه یا کاری زندگی می‌کنیم و ایده‌ها از طریق این حلقه‌ها پخش می‌شوند.

پیام‌های گمراه‌کننده به‌طور هدفمند نقاط ضعف ذهن انسان را هدف می‌گیرند

اما با ظهور رسانه‌های جمعی و سپس اینترنت، این روند دگرگون شد. اکنون افراد صرف‌نظر از فاصله‌ی جغرافیایی به هم متصل‌ هستند. همین موضوع باعث می‌شود دیدگاه‌های فردی تقویت شوند و گروه‌های بزرگی با باورهای مشابه شکل بگیرند. شبکه‌های اجتماعی بستر قدرتمندی برای رشد سریع تئوری‌های توطئه و دیدگاه‌های افراطی فراهم کرده‌اند. خرابکاری علیه دکل‌های 5G نمونه‌ای از همین روند است.

چرا دروغ از حقیقت جلو می‌زند؟

پیام‌های گمراه‌کننده معمولاً آن‌قدر حساب‌شده ساخته می‌شوند که توجه مردم را جلب کنند؛ آن‌ها دقیقاً روی نقاط ضعف ذهن ما و سوگیری‌های فکری شناخته‌شده دست می‌گذارند. رسانه‌های حزبی، شبکه‌های اجتماعی و حتی برخی بررسی‌های جانبدارانه از این روش استفاده می‌کنند. حقیقت اما توان رقابت با دروغ‌های شخصی‌سازی‌شده را ندارد.

پژوهش‌ها نشان داده‌اند که اطلاعات نادرست در شبکه‌های اجتماعی دقیقاً مانند الگوهای شیوع بیماری پخش می‌شوند. «اینفلوئنسرها» اغلب به «ابرپخش‌کننده‌های» این محتواها تبدیل می‌شوند.

به همین دلیل، پژوهشگران می‌گویند باید با شایعات و اطلاعات نادرست همان‌طور برخورد کرد که با یک بیماری واگیردار مقابله می‌کنیم. در برابر بیماری، ما سه کار انجام می‌دهیم: منبع بیماری را از بین می‌بریم، جلوی گسترش آن را می‌گیریم و در نهایت بدن مردم را واکسینه می‌کنیم تا مقاوم شوند.

در مورد شایعات هم همین منطق وجود دارد:

  • حذف منبع: یعنی بستن حساب‌ها و کانال‌هایی که مرتب اطلاعات نادرست تولید می‌کنند.
  • کاهش گسترش: یعنی پلتفرم‌ها باید محتواهای خطرناک یا گمراه‌کننده را محدود و فیلتر کنند.
  • افزایش ایمنی مخاطبان: یعنی آموزش دادن به مردم؛ اینکه بتوانند خبر درست را از غلط تشخیص دهند و هر چیزی را بدون بررسی نپذیرند.

اما این کار به‌هیچ‌وجه آسان نیست.

بن‌بست یا جنگ بی‌پایان؟

کسانی که شایعات و پیام‌های فریبنده را می‌سازند یا پخش می‌کنند، معمولاً پشتِ نام آزادی بیان پنهان می‌شوند و اگر جلویشان گرفته شود، به‌سرعت به شبکه‌ها و رسانه‌های دیگر کوچ می‌کنند. از سوی دیگر، بسیاری از مخاطبان هم به باورهای نادرست خود می‌چسبند و حتی اگر آموزش ببینند، با گذر زمان آموخته‌هایشان را فراموش می‌کنند.

برای مقابله با شایعات و اطلاعات نادرست باید از رویکردی مشابه کنترل بیماری واگیردار استفاده کرد: حذف منبع، محدود کردن گسترش و افزایش آگاهی مردم

به همین دلیل، جهان با جنگ بی‌پایان میان تولیدکنندگان دروغ و تلاشگران حقیقت‌گو روبه‌رو است. جوامعی که وارد این بازی نشوند، زیر موج اطلاعات نادرست غرق خواهند شد و به‌دلیل از بین رفتن توافق جمعی، دچار اختلاف و فلج اجتماعی می‌شوند. در مقابل، جوامعی که تصمیم به مقابله می‌گیرند، ناچارند منابع زیادی صرف این مبارزه کنند.

برای مقابله با شایعات و اطلاعات نادرست، هیچ راه‌حل ساده و سریعی وجود ندارد. واقعیت این است که انتظار یافتن نسخه‌ای واحد و قطعی برای حل این مشکل، بیشتر شبیه خوش‌خیالی است تا واقع‌بینی؛ چرا که ماهیت شایعات و دروغ‌ها این است که همواره شکل و مسیر تازه‌ای پیدا می‌کنند؛ امروز در قالب یک پیام در شبکه‌های اجتماعی، فردا در قالب یک ویدئو یا حتی یک خبر ظاهراً رسمی.

بنابراین، تصور اینکه بتوان با یک اقدام کوتاه‌مدت یا یک قانون خاص جلوی همه‌ی این موارد را گرفت، غیرممکن است. آنچه می‌تواند به جامعه کمک کند، ترکیبی از چند رویکرد است: افزایش سواد رسانه‌ای مردم، شفافیت و سرعت عمل رسانه‌های معتبر، و البته مسئولیت‌پذیری پلتفرم‌ها و نهادهای رسمی. تنها در چنین شرایطی می‌توان امیدوار بود که جامعه کمتر آسیب ببیند و مردم کمتر گرفتار دام دروغ‌ها شوند.

پژوهش در ژورنال Frontiers in Communication منتشر شده است.

تبلیغات
تبلیغات

نظرات