چیزهایی که بیسروصدا از زندگیمان حذف شدند؛ از صدای دایلآپ تا باجههای تلفن
یکشنبه 23 آذر 1404 - 18:15مطالعه 7 دقیقهخیلی از تغییرات بزرگ، بیسروصدا وارد زندگی ما میشوند؛ آنقدر آرام که وقتی نگاه میکنیم، تازه میفهمیم چیزهایی که زمانی جزو بدیهیترین اجزای روزمرهمان بودند، اکنون ناپدید شدهاند.
زمانی برای تماشای فیلم، با رفتن به ویدیوکلابهای محلی، سیدی فیلم کرایه میکردیم و اکنون در پلتفرمهای استریم فیلم اسکرول میکنیم تا گزینهی مناسبمان را پیدا کنیم؛ یا مثلا در دورهای از زندگیمان در خیابانها بهدنبال تلفن عمومی میگشتیم تا با دیگران ارتباط برقرار کنیم و حالا تصور یک لحظه زندگی بدون گوشی همراه، برایمان ممکن نیست.
پادکست صوتی
در این مقاله چیزهایی را که زمانی عضو ثابت زندگی روزمرهمان بودند و امروز حذف شدهاند و شکل کلی ارتباطات و زندگیمان را تغییر دادهاند، با یکدیگر مرور میکنیم.
اینترنت دایلآپ
اینترنت دایلآپ فقط یک فناوری نبود، بلکه تمرین روزانهای برای صبر بود؛ صبر برای شنیدن بوق اتصال، صبر برای لود شدن یک صفحهی ساده، صبر برای باز شدن یک ایمیل. ناگفته نماند که اگر موفق میشدیم متصل شویم هم اشغال شدن خط تلفن خانه، صدای خانواده را درمیآورد.
پایان عصر دایلآپ با آمدن ADSL آغاز و با گسترش اینترنت موبایل، تثبیت شد. با آمدن نسل جدید اینترنت، کاربران با جهانی همیشهآنلاین مواجه شدند که به دنیای سرگرمی، آموزش، سفر و هر چیز دیگری در زندگی راه یافت و امروزه حتی تصور بازگشت به اینترنت دایلآپ هم آزاردهنده است.
پیجر
پیجرها زمانی راه ارتباطی فوری مردم با یکدیگر بودند. پزشکان با لرزش پیجر و پیامی کوتاه، متوجه میشدند که کسی در بیمارستان به کمک آنها نیاز دارد و خانوادهها از راه دور ازطریق پیجر باهم ارتباط برقرار میکردند؛ پیامهایی کوتاه، بدون صدا و بدون استیکر که اکنون جایش را به پیامهای صوتی، تماسهای تصویری یا پیامهای متنی بیدردسر پیامرسانها داده است.
فلاپی دیسک
فلاپیدیسک اولین مواجههی بسیاری از ما با مفهوم «ذخیرهی داده» بود؛ دیسکهای پلاستیکیای که میتوانستند نهایتاً ۱٫۴۴ مگابایت اطلاعات را در خود نگه دارند؛ یعنی چند فایل متنی، شاید یک پروژهی دانشجویی ساده یا نسخهای فشرده از یک برنامه. زمانی دانشگاهها، کافینتها و کلاسهای کامپیوتر با فلاپی میچرخیدند. فایلها با احتیاط جابهجا میشدند و خراب شدن یک دیسک، میتوانست نتیجهی چند ساعت کار را نابود کند.
امروز همان نقش را فلشمموریها، هاردهای اکسترنال و فضاهای ابری بر عهده گرفتهاند و حتی یک عکس معمولی در موبایلهایمان، حجمی بیشتر از ظرفیت کل یک فلاپی دارد.
تلفنهای سکهای و کارت تلفن
تلفنهای عمومی بخشی از تجربهی شهری بسیاری از مردم بودهاند؛ زیرا راه دیگری برای تماس فوری بیرون از خانه وجود نداشت. برای استفاده از تلفن عمومی باید پشت کابین منتظر میماندید، سکههای ۵۰ تومانی آماده میکردید و حواستان را جمع میکردید که زمان مکالمه به پایان نرسد. بعدها کارتهای تلفن کار را کمی راحتتر کردند، اما نه بهآسانی مکالمههای امروزی. تماسها با تلفن عمومی، کوتاه و مستقیم بودند؛ صدای شما از سیمهای خیابان عبور میکرد و هر مکالمه، تجربهای واقعی از ارتباط شهری بود.
دفترچه تلفن
قبل از موبایل، برای ذخیرهی شمارهها تنها دو راه داشتیم، یا از ذهنمان کمک میگرفتیم که درصد خطای بالایی داشت یا باید شماره را در دفترچههای تلفن یادداشت میکردیم. در هر خانهای، دفترچهای بهعنوان دفترچهی تلفن وجود داشت که پر از اسمها و شمارههای دوستان و نزدیکان بود. در آن زمان گم کردن دفترچه تلفن، بهمعنای ازدستدادن بسیاری از ارتباطها بود؛ اما اکنون موبایل همهچیز را بهخاطر میسپارد.
کاست و سیدی
زمانی برای گوش دادن به موسیقی باید لحظهشماری میکردید. کاستها را داخل دستگاه میگذاشتید، اگر نوار عقب رفته بود، با خودکار آن را صاف میکردید و هنگام ضبط، دقت میکردید که صداها خراب نشوند. CDها هم با تمام جذابیتشان، ظریف بودند و یک خط روی سطحشان میتوانست ساعتها خاطره و آهنگ را نابود کند.
امروزه با پلتفرمهای پخش موسیقی مثل اسپاتیفای، دیگر کسی به سیدی یا نوار کاست نیاز ندارد. اکنون برای گوش دادن موزیک، بدون اینکه لازم باشد روی سیدیها با ماژیک یادداشت کنیم تا یادمان نرود که چهچیزی روی آنها ذخیره شده است، فقط باید به گوشیمان سر بزنیم و آهنگهای مورد علاقهمان را گوش دهیم.
نقشههای کاغذی و پرسیدن آدرس
قبل از ورود GPS به زندگی انسانها، پیدا کردن آدرسها بهمعنای تلاش برای اکتشاف بود. در آن زمان نقشههای کاغذی تانشدنی را روی داشبورد میگذاشتیم، مسیر را با مداد علامت میزدیم و هر چند دقیقه از رهگذران یا مغازهداران مسیر را میپرسیدیم و اشتباه رفتن یک مسیر کوچک، وقتمان را هدر میداد.
اکنون کافی است مقصد را وارد گوشی کنیم تا راحت، سریع و بیدردسر، با نقشهای که روی نمایشگر گوشی دیده میشود، آدرس را پیدا کنیم.
روزنامههای کاغذی
احتمالاً اکنون بسیاری از شما هنگام بیدار شدن اول به گوشیتان سر میزنید و اخبار مختلف را از کانالهای خبری یا شبکههای اجتماعی پیگیری میکنید؛ اما پیشتر، روزنامه مهمترین راه برای اطلاع از اخبار روز بود.
در آن زمان بوی کاغذ تازه، صدای ورق زدن و پیدا کردن ستونهای مورد علاقه، تجربهای متفاوت از خواندن خبرها را رقم میزد؛ تجربهای که اکنون جایش را به اخبار بیوقفه و زودگذر روی نمایشگر گوشیها داده است.
دستگاههای پخش VCD و DVD خانگی
VCD و بعدتر DVD، برای سالها پنجرهی اصلی ما به دنیای سینما و سرگرمی بودند. این دستگاهها در هر اکثر خانهها پیدا میشدند و قفسههایی پر از کاور فیلم در خانهها دیده میشد. در آن زمان برای تماشای فیلم باید دیسک را انتخاب میکردید و داخل دستگاه قرار میدادید. امروزه تجربهی تماشای فیلم به پلتفرمهای استریم گسترش پیدا کرده است.
بلیتهای کاغذی اتوبوس و مترو
بلیتهای کوچک و مچالهشدهی اتوبوس یا مترو، چیزی بود که قبل از الکترونیکی شدن کارتها، همیشه ته جیب یا کیف پیدا میشد. صف خرید بلیت، صدای پانچ و لمس فیزیکی، بخشی از تجربهی روزمرهی حملونقل عمومی بود. اکنون کارتهای الکترونیکی سرعت و نظم بیشتری را به زندگی ما آوردهاند.
دفترچههای بیمهی درمانی
دفترچههای بیمهی درمانی، پیشتر حافظهای فیزیکی از تاریخچهی درمان ما بودند. مهرهای پزشکی، تاریخهای ویزیت و نسخهها، همه در همان صفحات کوچک ثبت میشدند؛ سندی فیزیکی که همیشه هنگام مراجعه به پزشک، همراهمان بود. امروز نسخههای الکترونیکی و سامانههای آنلاین جای آنها را گرفتهاند.
ابزارهای امروز، نوستالژی فردا
شاید زمانی تصور اینکه هرکدام از فناوریها دیگر در زندگی همراه ما نباشند، غیرممکن بود، اما امروزه با تجربهی جایگزین فناوریها، میدانیم که هر فناوری و هر ابزار روزمره، تاریخ مصرف خودش را دارد. همانطور که فلاپی، تلفن عمومی، دفترچههای بیمه و VCDها رفتند، شاید چند دههی دیگر گوشیهای هوشمند و اینترنت پرسرعت هم به نوستالژی تبدیل شوند و در خاطرههایمان از آنها یاد کنیم.