بیوگرافی وران بافت / Warren Buffet

بیوگرافی وارن بافت؛ «جادوگر اوماها» که هرگز علیه آمریکا شرط نبست

سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
مطالعه 26 دقیقه
وارن بافت ملقب به «جادوگر اوماها» طی ۷ دهه سرمایه‌گذاری موفق در حوزه‌های مختلف، به الگوی جهانی سرمایه‌گذاری منطقی و بلندمدت تبدیل شد.
تبلیغات

هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرد پسری لاغر و خجالتی از نبراسکا که در ۱۱ سالگی سهام می‌خرید و در نوجوانی دستگاه پین‌بال اجاره می‌داد، روزی جهان سرمایه‌گذاری را فتح کند.

وارن بافت همیشه با لبخندی ساده، با لحنی آرام و گاه کودکانه درباره‌ی پول حرف می‌زد. اما اگر کمی به او نزدیک می‌شدید، تنها در چند ثانیه درمی‌یافتید که زیر این لبخند یکی از تیزبین‌ترین ذهن‌های قرن کمین کرده است؛ ذهنی که می‌توانست پشت صورت مالی خسته‌کننده‌ی یک کارخانه‌ی تولیدی یا بیمه، گنجی پنهانی را ببیند که چشم هیچ سرمایه‌گذار یا مدیرعامل دیگری به آن نیفتاده بود.

این مطلب به‌مناسبت بازنشستگی وارن بافت در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ به‌روز شد.

اما داستان زندگی وارن بافت برخلاف تصور عموم مردم، روایت انسانی بود که باور داشت ثروت واقعی فراتر از ارقام حساب بانکی و در اعتماد عمیق ساخته می‌شود. کسی‌که می‌دانست شهرت، احترام و عشق مردم را نمی‌توان خرید، بلکه باید آن را قدم‌به‌قدم به دست آورد.

و چه تصویری عجیب‌تر و جذاب‌تر از این که مردی که میلیاردها دلار ثروت داشت، صبحش را با ساندویچ مک‌دونالد آغاز می‌کرد، عاشق نوشابه‌های چری‌کوک بود و تا همین سال‌های اخیر بدون تلفن همراه زندگی می‌کرد.

وارن بافت در جهانی که غول‌های فناوری در پی تسخیر ماه و مریخ بودند، به زمین چسبید و نشان داد موفقیت می‌تواند بوی سادگی بدهد و شاید به همین دلیل، بازنشستگی او به راستی پایان یک عصر است.

کپی لینک

دوران کودکی و نوجوانی: پسر رؤیاپرداز اوماها

وارن ادوارد بافت، ۳۰ آگوست ۱۹۳۰، در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد، درست زمانی که آمریکا در اوج بحران بزرگ اقتصادی دست‌وپا می‌زد و فشار اقتصادی بسیاری از خانواده‌ها را از پای درآورده بود. شاید همین تقارن تاریخی او را از کودکی به سمت درک عمیق‌تر ارزش واقعی پول و سرمایه سوق داد.

پدرش، هاوارد بافت، کارگزار بورس بود که بعداً به‌عنوان نماینده کنگره از نبراسکا انتخاب شد؛ مردی با عقاید محافظه‌کارانه که بر صداقت و پشتکار تأکید داشت. مادرش، لیلا، زنی خانه‌دار اما تیزهوش بود که استعداد ریاضی پسرش را زود تشخیص داد، گرچه روابط آن‌ها همیشه خوب پیش نمی‌رفت:

خانه‌ی ما همیشه پر از تنش بود، اما هنگامی‌که مشغول شمردن سکه‌هایم می‌شدم، دنیا برایم آرام می‌شد.

وارن که از همان کودکی علاقه‌ای عجیب به اعداد داشت، در شش‌سالگی بسته‌های آدامس می‌خرید و تک‌تک می‌فروخت، با حاشیه‌ی سود ۲۰ درصدی. در هفت‌سالگی، کتاب «هزار راه برای کسب درآمد هزار دلار» را از کتابخانه عمومی اوماها امانت گرفت و بادقت مطالعه کرد.

وارن بافت در ۱۱ سالگی برای اولین بار سهام خرید

بافت در یازده‌سالگی اولین سهامش را خرید: سه سهم از شرکت Cities Service به قیمت ۳۸ دلار برای هر سهم. وقتی قیمت سهام به ۲۷ دلار سقوط کرد، برای اولین‌بار اضطراب نوسانات بازار را چشید.

بااین‌حال پسرک نوجوان صبر کرد تا قیمت به ۴۰ دلار رسید و سپس سه سهمش را فروخت. جالب اینکه ارزش همین سهام بعداً به ۲۰۰ دلار رسید و وارن بعدها یادآوری می‌کرد که از این ماجرا یکی از مهم‌ترین درس‌های زندگی‌اش را آموخت: «صبر. صبر در بازار سرمایه، نه یک فضیلت که یک ضرورت بود.»

وارن ۱۲ساله بود که به‌خاطر شغل نمایندگی پدر، با خانواده به واشنگتن نقل‌مکان کرد و با انتقال از دبیرستان الیس دی جونیور به دبیرستان وودرو ویلسون، برخی از دوستان صمیمی‌اش را از دست داد.

شاید همین امر ریشه‌ی خجالتی‌بودن او و ترسش از سخنرانی در جمع بود، اما شهر بزرگ‌تر برای وارن نوجوان این مزیت را داشت که به همراه پدرش به جلسات بورس برود و از نزدیک فضا و سازوکار قدیمی خرید‌وفروش سهام را ببیند.

وارن در ۱۳سالگی، اولین اظهارنامه مالیاتی‌اش را تسلیم کرد. او می‌گوید:

وقتی اظهارنامه را پر کردم، این تجربه برایم آن‌قدر به‌یادماندنی بود که هنوز می‌توانم دقیقاً بگویم دخل اظهارنامه چه نوشتم: درآمدم از پخش روزنامه، کسری‌های مالیاتی که شامل ۳۵ دلار بابت دوچرخه‌ام می‌شد و درنهایت قبض مالیاتی ۷ دلاری.

بله، در این سن وارن از تحویل روزنامه درآمد کمی کسب می‌کرد؛ اما کاری بود که با ذوق و وسواس انجامش می‌داد و حتی سودآوری مسیرهای مختلف را محاسبه می‌کرد.

بافت در ۱۳سالگی، اولین اظهارنامه مالیاتی‌اش را پر کرد

در همین سن، بافت با دوستش یک دستگاه پین‌بال خریدند و در آرایشگاه‌ها نصب کردند. این اولین کسب‌وکار کوچک و مشترک وارن بود که سرانجام به قیمت ۱۲۰۰ دلار فروخته شد، که در دهه‌ی ۱۹۴۰ برای نوجوانی بسیار کم‌تجربه، رقم قابل‌توجه و شگفت‌آوری به شمار می‌رفت.

اما یکی از مهم‌ترین اتفاقات زندگی وارن در ۱۹ سالگی رخ داد، هنگامی‌که کتاب «سرمایه‌گذاری هوشمند» نوشته بنجامین گراهام را خواند و آن‌طور که خودش می‌گوید: «دنیایم دگرگون شد.» گراهام که پدر سرمایه‌گذاری ارزشی نامیده می‌شود، در این کتاب به مخاطبان یاد می‌داد که باید سهام را همچون بخشی از کسب‌وکار دید، نه صرفاً کاغذهایی برای معامله؛ فلسفه‌ای که بعدها، بنیان تمام موفقیت‌های آینده بافت را شکل داد.

بافت پس از اتمام دبیرستان به توصیه‌ی پدرش وارد کالج وارتون دانشگاه پنسیلوانیا شد؛ اما خیلی زود احساس کرد جایش آنجا نیست؛ پس به خانه برگشت و از دانشگاه نبراسکا مدرک لیسانس اقتصاد گرفت. البته همین دوران هم هزار و یک پروژه‌ی پول‌سازی را امتحان کرد.

برای مثال مدتی در شرکت‌هایی مثل جی‌سی پنی و یک بانک کوچک کار می‌کرد. او تصمیم گرفت در شرکتی مشغول فروش بیمه شود اما به دلیل خجالتی بودن از کار اخراج شد. ترس از سخنرانی عمومی هنوز همراهش بود و حتی در فروش رودررو دست‌وپایش می‌لرزید.

بنجامین گراهام چه به‌عنوان استاد و چه در نقش مدیر، ذهن مستعد وارن بافت را به خوبی پرورش داد

سپس برای تحصیلات تکمیلی مدرسه کسب‌وکار کلمبیا را انتخاب کرد؛ با این هدف که نزد بنجامین گراهام درس بخواند. در کلاس‌های گراهام، وارن تنها دانشجویی بود که نمره عالی می‌گرفت. استادش نه‌تنها مفاهیم پیچیده مالی را به دانشجویان می‌آموخت، بلکه درس‌های مهم‌تری هم می‌داد: «در بازار سهام، احساسات دشمن شما است؛ باید با منطق و تحلیل سرد و بی‌طرفانه تصمیم بگیرید.»

کپی لینک

اولین گام‌های حرفه‌ای 

سال ۱۹۵۱ وارن بافت جوان، با مدرک MBA و ذهنی پر از رؤیا، قصد داشت در وال‌استریت کار کند، اما پدرش و استاد گراهام با این تصمیم او مخالفت کردند. وارن به‌ناچار ابتدا در شرکت کارگزاری پدرش، اولین قدم‌های حرفه‌ای خود را برداشت، اما همیشه به فکر پیوستن به شرکت استادش، «گراهام-نیومن» بود.

پدر وارن بافت و استاد دانشگاهش با کارکردن او در وال‌استریت مخالف بودند

سرانجام سال ۱۹۵۴، گراهام پذیرفت او را استخدام کند. برای بافت، کار با گراهام مثل دوره‌ی استادی زیر نظر یک نابغه بود. او و یاد گرفت چطور «قیمت» و «ارزش» را از هم جدا کند؛ چطور در بازارهای پرهیاهو ساکت بماند؛ چگونه شرکت‌هایی را پیدا کند که ارزشی بیش از قیمت بازارشان دارند و چطور فرصت‌هایی را شکار کند که دیگران نمی‌بینند.

بافت بعدها در مصاحبه‌های متعدد، از تعالیم گراهام قدردانی کرد:

برای من گراهام فراتر از یک نویسنده یا استاد بود، او پس از پدرم، بیشترین تأثیر را روی زندگی‌ام گذاشت. برتری ما (حلقه‌ی دانشجویان گراهام) در نگرشمان بود، زیرا یاد گرفته بودیم در سرمایه‌گذاری لازم نیست کارهای فوق‌العاده انجام دهید تا نتایج فوق‌العاده بگیرید.

در همین دوره، زندگی شخصی‌اش هم حال‌وهوای دیگری پیدا کرد. بافت با سوزان تامپسون آشنا شد، زنی با روحیه‌ای مستقل و هنری، که تأثیری عمیق بر زندگی‌اش گذاشت. رابطه‌ی آن‌ها بعد از ازدواج با پیچیدگی‌ها و چالش‌های مختلفی ادامه یافت، اما سوزان تا پایان عمر الهام‌بخش مهمی برای وارن باقی ماند.

وقتی وارن تصمیم گرفت به اوماها برگردد و شرکت سرمایه‌گذاری خودش را راه بیندازد، بسیاری تعجب کردند. «چرا می‌خواهی نیویورک را ترک کنی؟ چرا باید مرکز مالی جهان را رها کنی؟» اما همین تصمیم، سرآغاز ساخت امپراتوری‌اش بود. ذهن بافت، مثل یک ماهی بزرگ، به‌آرامی از اعماق به سطح شناور می‌شد؛ آماده برای شکار بزرگ.

کپی لینک

از مشارکت کوچک تا خرید شرکت نساجی

سال ۱۹۵۶، وارن بافت فقط ۲۵ سال داشت و گراهام تصمیم گرفته بود بازنشسته شود. بافت ۲۶ساله، با سرمایه‌ای حدود ۱۴۰ هزار دلار (که ۱۰۰ هزار دلار آن از پس‌انداز شخصی بود) به اوماها بازگشت و اولین شراکت سرمایه‌گذاری خود را با نام Buffett Partnership تأسیس کرد. هفت نفر از اقوام و دوستان، مجموعاً ۱۰۵ هزار دلار روی پروژه‌ی او سرمایه‌گذاری کردند.

بافت تا سال‌ها به روش گراهام، شرکت‌هایی را می‌یافت که در بازار کمتر از ارزش واقعی‌شان قیمت‌گذاری شده بودند. او این شرکت‌ها را «سیگار ته‌مانده» می‌نامید؛ مثل سیگاری که روی زمین افتاده و هنوز یک پُک آخر دارد. ارزان و مفت است و سود کوچکی دارد.

بافت تا سال‌ها دنبال شرکت‌هایی بود که آن‌ها را «سیگار ته‌مانده» می‌نامید

بین سال‌های ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۹، شراکت‌های بافت به‌طور متوسط سالانه ۲۹٫۵ درصد بازدهی داشتند، درحالی‌که متوسط بازدهی بازار فقط ۷٫۴ درصد بود. این موفقیت باورنکردنی، سرمایه‌گذاران بیشتری را به سمت او جذب کرد. سال ۱۹۶۲، بافت شروع به خرید سهام شرکتی کرد به نام برکشایر هاتاوی، یک کارخانه‌ی نساجی در حال افول در نیوانگلند.

ماجرای تملک برکشایر نیز به‌نوع خود داستان جالبی داشت. بافت ابتدا فقط می‌خواست سهام ارزان این شرکت را بخرد و با سود اندکی بفروشد، اما وقتی مدیرعامل شرکت پیشنهاد خریدش را پس گرفت، بافت عصبانی شد و تصمیم گرفت شخصاً برکشایر را مدیریت کند.

کپی لینک

طلوع برکشایر هاتاوی

سال ۱۹۶۵ بافت رسماً کنترل برکشایر هاتاوی را به دست گرفت؛ اما خیلی زود فهمید که صنعت نساجی آینده‌ای ندارد. به‌جای تلاش برای احیای این صنعت، او آهسته‌آهسته برکشایر را به یک شرکت سرمایه‌گذاری تبدیل کرد. ابتدا بخش بیمه را خرید و پس از آن سراغ کسب‌وکارهای دیگر رفت؛ درحالی‌که کسی نمی‌دانست این روند، نقطه عطفی در تاریخ مالی آمریکا خواهد بود.

برکشایر هاتاوی در اصل یک کارخانه نساجی در حال افول بود که بافت آن را به شرکت سرمایه‌گذاری تبدیل کرد

در همین سال‌ها بافت با چارلی مانگر ملاقات کرد؛ وکیلی باهوش از لس‌آنجلس که بعداً به دست راست و شریک فکری‌اش تبدیل شد. مانگر به بافت کمک کرد تا از استراتژی «خرید ارزان» گراهام فراتر رود و به سمت «خرید کسب‌وکارهای عالی با قیمت منصفانه» حرکت کند.

اولین حرکت جسورانه بافت، خرید شرکت بیمه National Indemnity به قیمت ۸٫۶ میلیون دلار در ۱۹۶۷ بود. همه می‌پرسیدند: چرا یک تولیدکننده نساجی باید مؤسسه‌ی بیمه را تصاحب کند؟ اما بافت می‌دانست که این کسب‌وکار منشأ «نقدینگی آزاد» خواهد بود؛ پولی که حق بیمه‌ها تأمین می‌کنند و تا زمان پرداخت خسارت، در اختیار شرکت است. این پول رایگان برای سرمایه‌گذاری می‌توانست سلاح مخفی بافت شود.

سال ۱۹۷۲، فرصتی طلایی پیش آمد و See's Candies، تولیدکننده شکلات معروف در کالیفرنیا، با قیمت ۲۵ میلیون دلار برای فروش گذاشته شد. بافت که تا آن زمان فقط دنبال چانه‌زنی و خرید ارزان بود، تردید داشت، اما چارلی مانگر اصرار کرد: «این کسب‌وکار برای ما خروجی فوق‌العاده‌ای داشت و خرید آن با این قیمت هم ارزشش را دارد.»

با خرید شرکت See's Candies استراتژی بافت به سمت کسب‌وکارهایی با برند قوی و مشتریان وفادار متمایل شد

برکشایر این شرکت را خرید و See's به درسی ماندگار تبدیل شد: کسب‌وکارهایی با برند قوی و وفاداری مشتری، می‌توانند هر سال قیمت‌هایشان را بالا ببرند و سود بیشتری تولید کنند.

جلسات سالانه برکشایر که ابتدا در اتاقی کوچک با حضور ده الی دوازده نفر برگزار می‌شد، به‌تدریج در حد یک رویداد تمام‌عیار گسترش‌یافته بود و «وودستاک سرمایه‌داران» نامیده می‌شد. بافت با شوخ‌طبعی و صداقت، ساعت‌ها به سؤالات سهام‌داران پاسخ می‌داد و همیشه می‌گفت: «ما شریک هستیم، نه رئیس و زیردست.»

سال ۱۹۷۶ بافت در اقدام سرنوشت‌ساز دیگری روی شرکت بیمه‌ی GEICO که در آستانه ورشکستگی بود، ۴٫۱ میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرد. چه کارشناسان و چه رسانه‌ها این تصمیم را دیوانگی محض می‌دانستند؛ اما بافت مدل کسب‌وکار کم‌هزینه GEICO را خوب می‌شناخت. این دوراندیشی بعدها برای برکشایر میلیاردها دلار سودآوری داشت و به‌عنوان یکی دیگر از درس‌های بافت مشهور شد: «نترس وقتی همه می‌ترسند.»

«نترس وقتی همه می‌ترسند»، درسی که برای بافت میلیاردها دلار سودآوری داشت

در پایان دهه ۱۹۷۰، برکشایر دیگر شباهتی به آن شرکت نساجی قدیمی نداشت. بافت مجموعه‌ای از کسب‌وکارهای متنوع را به مالکیت خود درآورده بود: بیمه، خرده‌فروشی، رسانه. او مدیران را با دقت انتخاب می‌کرد و به آن‌ها آزادی کامل می‌داد. فلسفه‌اش ساده، تأثیرگذار و کارآمد بود: «مدیران خوب را پیدا کن، به آن‌ها اعتماد داشته باش و از سر راهشان کنار برو.»

کپی لینک

دوران طلایی رشد

دهه ۱۹۸۰ با یک خرید غیرمنتظره آغاز شد. رز بلومکین (ملقب به خانم بی)، مهاجر روسی ۸۹ساله، صاحب فروشگاه مبلمان Nebraska Furniture Mart بود. او کسب‌وکارش را تقریباً از صفر و فقط با ۵۰۰ دلار شروع کرده بود و حالا بزرگ‌ترین فروشگاه مبلمان در غرب میانه را داشت. شعار همیشگی‌اش این بود: «با مردم درست رفتار کن و ارزان‌تر از همه بفروش.»

بافت به دفتر او رفت و به‌سادگی گفت: «خانم بی، من وارن هستم از برکشایر هاتاوی. شما کسب‌وکار فوق‌العاده‌ای ساخته‌اید و من می‌خواهم ۸۰ درصد از فروشگاهتان را بخرم.» خانم بی پرسید: «چقدر می‌دهید؟» بافت گفت: «۶۰ میلیون دلار.» آن‌ها روی یک برگه کاغذ قرارداد را نوشتند، دست دادند و معامله تمام شد: بدون وکیل، بدون حسابرسی. بافت بعدها گفته بود: «وقتی با افراد درست معامله می‌کنید، به کاغذبازی نیازی ندارید».

سال ۱۹۸۸، بافت یکی از مهم‌ترین تصمیم‌های زندگی‌اش را گرفت و شروع به خرید سهام کوکاکولا کرد. در ظرف چند ماه، ۱٫۰۲ میلیارد دلار یعنی حدود یک‌چهارم دارایی برکشایر را در این شرکت سرمایه‌گذاری کرد و بسیاری از این تصمیم شوکه شدند.

بافت: «من هر روز کوکا می‌نوشم. چرا سهامش را نخرم؟»

اما بافت دلایل ساده‌ای داشت: برند قوی، حاشیه سود بالا، مدیریت عالی تحت رهبری روبرتو گویزوتا. او در نقل‌قول معروفی گفته بود: «من هر روز کوکا می‌نوشم. چرا سهامش را نخرم؟»

در این دوران شهرت بافت به جایی رسیده بود که به او لقب «پیشگوی اوماها» (یا جادوگر اوماها) دادند. روزنامه‌نگاران، تحلیلگران و سرمایه‌گذاران از سراسر جهان به اوماها می‌آمدند تا نظرات او را بشنوند. اما بافت همچنان در همان خانه‌ای زندگی می‌کرد که در ۱۹۵۸ به قیمت ۳۱,۵۰۰ دلار خریده بود و در پاسخ به خبرنگاران می‌گفت: «من همه چیزهایی که می‌خواهم را دارم. خانه بزرگ‌تر، خوشبختی بیشتری برایم نمی‌آورد.»

نامه‌های سالانه بافت به سهام‌داران تبدیل به متون کلاسیک آموزش سرمایه‌گذاری شد. او با زبانی ساده و صادقانه، هم موفقیت‌ها و هم اشتباهاتش را توضیح می‌داد. برای مثال در بخشی از نامه‌ی سال ۱۹۸۹ نوشته بود: «امسال چند اشتباه احمقانه کردم. خوشبختانه هیچ‌کدامشان فاجعه‌بار نبود. در کسب‌وکار ما، اگر گاهی احمقانه عمل نکنید، یعنی به‌اندازه کافی ریسک نکرده‌اید.»

اواخر دهه ۱۹۹۰، حباب دات‌کام در حال شکل‌گیری بود و سهام شرکت‌های تکنولوژی بدون درآمد، سر به آسمان می‌زد. مردم می‌گفتند بافت «پیر شده»، «از زمانه عقب مانده» و «دوران جدید را درک نمی‌کند.» اما او محکم روی حرفش ایستاد: «من چیزهایی را که نمی‌فهمم، نمی‌خرم.» وقتی دات‌کام در ۲۰۰۰ سقوط کرد، همه فهمیدند پیشگوی اوماها باز هم درست می‌گفت.

وارن بافت در دوران حباب دات‌کام از سرمایه‌گذاری روی شرکت‌های آنلاین خودداری کرد

سال ۱۹۹۶ شرکت برکشایرهاتاوی به‌لطف موفقیت‌هایش به نقطه‌ای رسید که قیمت هم سهم کلاس A آن از ۷۰ هزار دلار گذشت: گران‌ترین سهم در بورس نیویورک که فقط افراد بسیار ثروتمند قادر به خریداری‌اش بودند. بسیاری انتظار داشتند بافت سهم‌ها را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کند تا قیمتشان پایین بیاید و افراد بیشتری بتوانند در زمره‌ی سهام‌داران شرکت جای بگیرند.

اما بافت آگاهانه از تجزیه‌ی سهام امتناع کرد و گفت: «می‌خواهم سهام‌دارانی داشته باشم که با نگاه بلندمدت فکر می‌کنند، نه دلال‌هایی که هر روز می‌خرند و می‌فروشند.»

تا پایان قرن بیستم، ثروت بافت به ۳۶ میلیارد دلار رسید و او به‌عنوان دومین فرد ثروتمند جهان معرفی شد، اما شیوه‌ی زندگی‌اش تغییری نکرد. همچنان هر صبح به دفتر کوچکش در کیوویت پلازا می‌رفت، همبرگر و چِری کوک می‌خورد و گزارش‌های مالی می‌خواند.

وقتی از او می‌پرسیدند چگونه به این موفقیت رسیده، جواب می‌داد:

من خوش‌شانس بودم که در مکان و زمان مناسب، با سیم‌کشی‌های (مغزی) و استعداد درست به دنیا آمدم. بعد فقط لازم بود تمرکز کنم و بگذارم سرمایه‌هایم رشد مرکب کنند.
کپی لینک

چالش‌ها و بحران‌های مالی

قرن جدید با ترکیدن حباب دات‌کام آغاز شد. درحالی‌که بسیاری از سرمایه‌گذاران شاهد نابودی ثروتشان بودند، بافت که از سرمایه‌گذاری در شرکت‌های تکنولوژی پرهیز کرده بود، آرام نشسته بود. اما خودش می‌دانست که در مسیر چالش‌های سختی قرار دارد.

واقعیت این بود که در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ وارن بافت و شرکتش وارد خرید و معامله‌ی نوعی از مشتقات مالی شدند که با نام «Forward Contracts» و پوشش‌های ارزی و سایر ابزارهای مشتقه شناخته می‌شوند.

خرید و معامله‌ی «مشتقات مالی» از بزرگ‌ترین اشتباهات حرفه‌ای بافت بود

بافت معمولاً از این نوع ابزارها دوری می‌کرد و بارها گفته بود: «مشتقات مالی در حکم سلاح‌های کشتارجمعی مالی هستند.» اما به برخی دلایل خاص، برکشایر وارد این بخش بازار شده بود.

سال ۲۰۰۳ او در نامه سالانه‌اش به سهام‌داران به‌اشتباه خود اعتراف کرد و توضیح داد که نتوانسته پیچیدگی این قراردادها را به‌خوبی درک کند و ارزیابی درست و دقیقی از ریسک‌هایشان داشته باشد. برکشایر ۴۰۰ میلیون دلار ضرر کرد و این تجربه باعث شد بافت نسبت به خطرات ابزارهای مالی پیچیده هوشیارتر شود.

سپتامبر ۲۰۰۸ بحران مالی جهانی در اوج بود. لمان برادرز ورشکست شده بود، AIG در آستانه فروپاشی قرار داشت و وحشت بر بازارها حاکم بود. در این میان، تلفن دفتر بافت زنگ خورد. تماس از گلدمن ساکس بود. آن‌ها به سرمایه فوری نیاز داشتند.

در دوران بحران اقتصادی ۲۰۰۸، شرکت‌های مشهور زیادی از وارن بافت درخواست کمک کردند

بافت در عرض چند ساعت تصمیم گرفت ۵ میلیارد دلار در گلدمن ساکس سرمایه‌گذاری کند و شرط خود را سهام ممتاز با سود سالانه ۱۰درصد و حق خرید سهام عادی با قیمت مناسب عنوان کرد. چند روز بعد نوبت جنرال‌الکتریک بود که از او کمک بخواهد. بافت به این شرکت هم پاسخ مثبت داد و ۳ میلیارد دلار دیگر سرمایه‌گذاری کرد.

در بحبوحه بحران، بافت مقاله‌ای در نیویورک‌تایمز منتشر کرد با عنوان «من سهام آمریکایی می‌خرم.» او نوشته بود: «در کوتاه‌مدت بازار یک دستگاه رأی‌گیری است، اما در بلندمدت مثل یک ترازو عمل می‌کند.» این مقاله به بازگشت اعتماد به بازارها کمک کرد.

نوامبر ۲۰۰۹، برکشایر بزرگ‌ترین معامله تاریخش را انجام داد: خرید Burlington Northern Santa Fe Railroad به قیمت ۴۴ میلیارد دلار. بافت این خرید را «شرط‌بندی تمام‌عیار روی آینده اقتصادی آمریکا» نامید. راه‌آهن یک کسب‌وکار کهنه اما ضروری بود و دقیقاً از همان نوع مورد علاقه بافت.

کپی لینک

دهه‌ نوآوری و تغییر: سرمایه‌گذاری در IBM و اپل

دهه ۲۰۱۰ با تحولی غیرمنتظره آغاز شد. بافت که همیشه از شرکت‌های تکنولوژی دوری می‌کرد، سال ۲۰۱۱ رقمی معادل ۱۰٫۷ میلیارد دلار سهام IBM را خرید. این خبر همه را شوکه کرد، ولی بافت توضیح داد که مدل کسب‌وکار آی‌بی‌ام و تعهدش به سرویس‌دهی به مشتریان را قابل‌تحسین می‌داند.

برکشایر از سال ۲۰۱۶ شروع به خرید سهام اپل کرد

اما تحول واقعی در ۲۰۱۶ رخ داد؛ یعنی وقتی برکشایر شروع به خرید سهام اپل کرد. تاد کامبز و تد وشلر، دو مدیر سرمایه‌گذاری جوان که بافت استخدام کرده بود، نقش مهمی در این تصمیم داشتند. تا ۲۰۱۸، برکشایر با بیش از ۴۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری بزرگ‌ترین سهام‌دار اپل شده بود.

سال ۲۰۱۳، برکشایر با شرکت سرمایه‌گذاری برزیلی 3G Capital همکاری کرد تا H.J. Heinz را به قیمت ۲۸ میلیارد دلار بخرد. دو سال بعد، آن‌ها Kraft را هم خریدند و Kraft Heinz را تشکیل دادند. اما این معامله به‌خوبی پیش نرفت. ارزش شرکت سقوط کرد و برکشایر متحمل میلیاردها دلار ضرر شد

سال ۲۰۱۶، بافت در چهار شرکت بزرگ هواپیمایی آمریکا سرمایه‌گذاری کرد. او که قبلاً صنعت هوایی را «تله مرگ سرمایه‌گذاران» نامیده بود، حالا معتقد بود که این صنعت تغییر کرده است.

اما سال ۲۰۲۰ همه چیز را تغییر داد. پاندمی کووید-۱۹ جهان را فلج کرد و صنعت هوایی عملاً متوقف شد. ماه می ۲۰۲۰، بافت در جلسه سالانه برکشایر اعلام کرد که تمام سهام خطوط هوایی را می‌فروشد. او مثل همیشه با شفافیت اعتراف کرد: «من اشتباه کردم».

وقوع پاندمی کرونا و توقف فعالیت خطوط هوایی، تمام سرمایه‌گذاران این صنعت را با زیان‌های سنگین مواجه کرد

در همین سال بود که برکشایر رکورد نگهداری وجه نقد را با ۱۴۶ میلیارد دلار شکست. منتقدان می‌گفتند بافت فرصت‌های خرید در دوران کرونا را ازدست‌داده؛ اما او آرام بود و در مصاحبه‌ای گفت: «ما برای بدترین شرایط آماده می‌مانیم.»

یکی از مشهورترین نقل‌قول‌های بافت در همین سال‌ها شکل گرفت. در نامه‌ای که او در سال ۲۰۲۰ به سهام‌داران شرکت برکشایر هاتاوی نوشت، گفت: «در طول ۲۳۲ سال گذشته... هیچ جایی مثل آمریکا برای شکوفایی استعدادهای انسانی مناسب نبوده. باوجود برخی بحران‌های جدی، پیشرفت اقتصادی کشور ما شگفت‌انگیز بوده است. نتیجه‌گیری قاطع ما: هرگز علیه آمریکا شرط نبندید.»

یکی از تحولات مهم این دهه تغییر نگرش بافت درباره بازخرید سهام بود، زیرا او سال‌های سال به‌عنوان یکی از مخالفان بازخرید سهام شناخته می‌شد. اما از ۲۰۱۸ برکشایر شروع به بازخرید گسترده سهام خودش کرد. تا ۲۰۲۰ این شرکت بیش از ۲۵ میلیارد دلار برای بازخرید سهام هزینه پرداخت.

حالا بافت به فکر یافتن بهترین گزینه برای جانشینی خود بود. سال ۲۰۱۸، او گرگ ایبل و آجیت جین را به‌عنوان معاونان عملیاتی منصوب کرد: ایبل مسئول کسب‌وکارهای غیربیمه‌ای و جین مسئول بخش بیمه شد. شواهد نشان می‌داد که ایبل احتمالاً جانشین نهایی خواهد بود.

در پایان دهه، باوجود همه چالش‌ها، ارزش بازار برکشایر از مرز ۵۰۰ میلیارد دلار گذشت. بافت که حالا ۹۰ساله بود، همچنان هر روز سر کار می‌رفت و گزارش‌های مالی می‌خواند. وقتی از او پرسیدند چرا بازنشسته نمی‌شود، پاسخ داد: «من هر روز با رقص به سر کار می‌روم. چرا باید چیزی را که دوست دارم متوقف کنم؟»

کپی لینک

سال‌های پایانی و بازنشستگی

سال ۲۰۲۰ با چالش‌های بی‌سابقه پاندمی آغاز شد، اما برای بافت ۹۰ساله، این فقط یکی دیگر از طوفان‌هایی بود که در طول دهه‌ها از آن عبور کرده بود. جلسه سالانه برکشایر برای اولین‌بار به‌صورت مجازی برگزار شد. بافت در یک سالن خالی نشسته بود و به دوربین نگاه می‌کرد: تصویری که نمادی از دوران جدید بود.

سال ۲۰۲۱ برکشایر بیش از ۵ درصد سهام پنج شرکت بزرگ تجاری ژاپن را خریداری کرد

سال ۲۰۲۱، با بهبود وضعیت اقتصاد آمریکا، برکشایر سرمایه‌گذاری‌های جدیدی انجام داد. یکی از جالب‌ترین آن‌ها، افزایش سرمایه‌گذاری در پنج شرکت بزرگ تجاری ژاپنی بود: ایتوچو، ماروبنی، میتسوبیشی، میتسویی و سومیتومو. بافت اعلام کرد که برکشایر بیش از ۵ درصد سهام هر کدام از این شرکت‌ها را خریده است. این حرکت نشان‌دهنده اعتماد او به اقتصاد ژاپن بود.

سال ۲۰۲۲ با افزایش تورم و نرخ بهره همراه بود. بافت در نامه سالانه‌اش هشدار داد که تورم «قاتل خاموش» سرمایه‌گذاران است. اما هم‌زمان، او به خرید سهام ادامه داد، به‌ویژه در بخش انرژی. سرمایه‌گذاری برکشایر در Occidental Petroleum به بیش از ۲۰درصد سهام شرکت رسید.

در همین سال، برکشایر رکورد جدیدی در نگهداری وجه نقد ثبت کرد: بیش از ۱۵۰ میلیارد دلار. منتقدان می‌گفتند بافت دیگر توانایی یافتن فرصت‌های سرمایه‌گذاری را ندارد. اما او در جلسه سالانه توضیح داد: «ما منتظر فرصت‌های بزرگ هستیم. صبر همیشه بخشی از بازی ما است.»

وارن بافت: تورم «قاتل خاموش» سرمایه‌گذاران است

سرانجام صبح روز ۳ می ۲۰۲۵، وارن بافت رسماً اعلام کرد تا پایان این سال از سمت مدیرعاملی برکشایر هاتاوی کناره‌گیری می‌کند: «فکر می‌کنم زمان آن فرارسیده که گِرگ ایبل تا پایان سال مدیرعامل شرکت شود».

این اعلامیه برای بسیاری از حاضران در نشست غیرمنتظره بود به‌طوری‌که حتی گرگ ایبل (Greg Abel) که در کنار بافت نشسته بود، از این تصمیم خبر نداشت. بافت همچنین ادامه داد:

هیچ قصدی برای فروش حتی یک سهم از برکشایر هاتاوی ندارم، درنهایت آن‌ها را اهدا خواهم کرد. تصمیم به نگه‌داشتن تمامی سهام‌ها تصمیمی اقتصادی است، زیرا معتقدم چشم‌انداز برکشایر تحت مدیریت گرگ بهتر از زمان مدیریت من خواهد بود.

پس از انتشار خبر بازنشستگی وارن بافت، بسیاری از رهبران برجسته کسب‌وکار با بیانیه‌ها، پست‌ها و پیا‌های خود، به تمجید و تحسین این مدیر کهنه‌کار پرداختند:

بیل گیتس، هم‌بنیان‌گذار مایکروسافت و دوست دیرینه بافت، او را «یکی از بزرگ‌ترین مدیران عامل تاریخ» و «موفق‌ترین سرمایه‌گذار تمام دوران» توصیف کرد. گیتس همچنین بافت را به‌عنوان الگویی در امور خیریه ستود.

تیم کوک، مدیرعامل اپل، اظهار داشت: «هرگز کسی مانند وارن نبوده و افراد بی‌شماری، از جمله خود من، از خرد او الهام گرفته‌اند. آشنایی با او یکی از بزرگ‌ترین افتخارات زندگی‌ام بود و شکی ندارم که وارن برکشایر را به دستانی توانمند (یعنی گرگ ایبل) می‌سپارد.»

جیمی دایمون، مدیرعامل جی‌پی مورگان، با تأکید بر صداقت، خوش‌بینی و واقع‌گرایی این سرمایه‌گذار افسانه‌ای گفت: «وارن بافت تجسم تمامی چیزهای خوبی است که در سرمایه‌داری آمریکایی و خود آمریکا می‌بینیم.»

تیم کوک: آشنایی با وارن بافت یکی از بزرگ‌ترین افتخارات زندگی‌ام بود

مارک کوبان، کارآفرین میلیاردر و مالک تیم دالاس ماوریکس، بافت را «قهرمان سرمایه‌گذاری» خود نامید و خاطراتی از دیدارهایشان در فروشگاه‌های دِری کویین در اوماها را به‌عنوان لحظاتی ویژه یادآور شد. همچنین جیم کرامر، مجری برنامه «مد مانی» در شبکه CNBC، بافت را «تنها اسطوره واقعی» در دنیای سرمایه‌گذاری خواند و از توانایی‌های فوق‌العاده‌ی او تمجید کرد.

کپی لینک

رابطه بیل گیتس و وارن بافت

دوستی وارن بافت و بیل گیتس که بیش از سه دهه دوام آورده، از تاریخ ۵ جولای ۱۹۹۱ آغاز شد. جالب اینجا است که هیچ‌یک از آن‌ها تمایلی به این دیدار نداشتند!

گیتس که آن زمان غرق در کار مایکروسافت بود، ابتدا از پذیرفتن دعوت مادرش، مری گیتس، برای دیدار با بافت امتناع کرد. او بافت را صرفاً کسی می‌دانست که «کاغذ می‌خرد و می‌فروشد» و فکر نمی‌کرد وجه اشتراکی با او داشته باشد.

ازطرف دیگر، بافت نیز مشتاق این دیدار نبود و حین رفتن به آنجا به دوستش مگ گرینفیلد (ویراستار واشنگتن‌پست) گفته بود: «چطور قرار است تمام روز را با این آدم‌ها بگذرانیم؟»

بااین‌حال زمانی که این دو نشستند و صحبت کردند، رابطه‌ای فوق‌العاده بین آن‌ها شکل گرفت. گیتس بعدها اعتراف کرد که از سؤالات هوشمندانه بافت درباره مایکروسافت، مانند «اگر قرار بود IBM را از ابتدا بسازی، چه تفاوت‌هایی با الان داشت؟» شگفت‌زده شده بود. صحبت آن‌ها به‌جای دو ساعت برنامه‌ریزی شده، به گفتگویی طولانی تبدیل شد که مسیر زندگی هر دو را تغییر داد. گیتس می‌گوید:

این شروع یک دوستی باورنکردنی بود و می‌توانستم بگویم که گرچه ما از مسیرهای متفاوتی آمده بودیم، چیزهایی که برایمان جالب بود و مهم می‌دانستیم بسیار شبیه هم بود.

به‌تدریج رفاقت بافت و گیتس از روابط شخصی فراتر رفت و به همکاری‌های مهمی انجامید. سال ۲۰۰۶، بافت تصمیم گرفت بخش عمده‌ای از ثروتش (حدود ۳۷ میلیارد دلار) را به بنیاد بیل و ملیندا گیتس اهدا کند که بزرگ‌ترین هدیه خیریه در تاریخ محسوب می‌شد.

سال ۲۰۱۰، این دو طرح ابتکاری تعهد بخشش (The Giving Pledge) را راه‌اندازی کردند که طی آن بیش از ۲۰۰ میلیاردر متعهد شدند حداقل نیمی از ثروتشان را به امور خیریه اختصاص دهند.

گیتس در یادداشتی در سال ۲۰۲۰ نوشت: «از میان همه‌ی چیزهایی که از وارن آموخته‌ام، مهم‌ترینش شاید این باشد که دوستی واقعی چیست.»

از طرفی، وارن بافت نیز مانند بیل گیتس نمی‌خواست فرزندانش «با پول متولد شده باشند». به هر کدام از سه فرزندش چند میلیون دلار داد و معتقد بود که باید به فرزندانمان «آن‌قدر بدهیم که احساس کنند می‌توانند هر کاری انجام دهند، اما نه آن‌قدر که احساس کنند می‌توانند هیچ کاری نکنند.»

او پدری دور اما حمایتگر بود. پیتر، فرزند کوچک‌تر، موسیقی‌دان شد: انتخابی که وارن ابتدا نگران‌کننده می‌دانست؛ اما بعداً از آن حمایت کرد. هاوارد (هووی) وارد کشاورزی و فعالیت‌های بشردوستانه شد و در هیئت‌مدیره برکشایر خدمت می‌کند. سوزی جونیر در امور خیریه فعال است.

کپی لینک

فلسفه سرمایه‌گذاری بافت

در طول بیش از هفت دهه فعالیت، وارن بافت فلسفه سرمایه‌گذاری منحصربه‌فردی را توسعه داد که بر چند اصل کلیدی استوار بود. او این اصول را در نامه‌های سالانه‌اش به سهام‌داران و مصاحبه‌های متعدد توضیح داده بود، میلیون‌ها سرمایه‌گذار در سراسر جهان از سخنان او به‌عنوان راهنما استفاده می‌کنند:

سرمایه‌گذاری ارزشی: بافت از استادش بنجامین گراهام آموخت که باید به دنبال شرکت‌هایی بود که زیر ارزش ذاتی‌شان معامله می‌شوند. او در کنار چارلی مانگر این مفهوم را با درک عمیق‌تر از کیفیت کسب‌وکار ترکیب کرد و غالباً به‌جای صرفاً خرید سهام ارزان، به دنبال کسب‌وکارهایی با پتانسیل بالا و قیمت مناسب بود.

حاشیه امنیت: یکی از مهم‌ترین اصول بافت، همیشه با حاشیه امنیت خریدکردن بود. او معتقد بود که باید بین قیمت پرداختی و ارزش واقعی شرکت، فاصله معناداری وجود داشته باشد تا در صورت اشتباه در محاسبات، ضرر جبران‌ناپذیری نبینید.

دایره شایستگی: بافت همیشه تأکید می‌کرد که فقط در چیزهایی سرمایه‌گذاری کنید که می‌فهمید. او برای سال‌ها از سرمایه‌گذاری در شرکت‌های تکنولوژی خودداری کرد؛ چون آن‌ها را نمی‌فهمید. «مهم نیست که دایره شایستگی‌تان چقدر بزرگ باشد، مهم این است که مرزهایش را بشناسید»

کیفیت مدیریت: بافت همیشه به دنبال مدیرانی بود که صادق، باهوش و سهام‌دار محور باشند. او معتقد بود که حتی بهترین کسب‌وکار با مدیریت ضعیف می‌تواند نابود شود «وقتی مدیری با شهرت درخشان، اداره‌ی کسب‌وکاری ضعیف را به‌عهده می‌گیرد، درنهایت شهرت بد کسب‌وکار دست‌نخورده باقی می‌ماند. پس مراقب باشید که روی چه چیزی سرمایه‌گذاری می‌کنید.»

قدرت سود مرکب: بافت همیشه بر اهمیت زمان و سود مرکب تأکید می‌کرد. او می‌گفت: «زندگی من مثل یک گلوله برفی است. مهم این است که برف مرطوب پیدا کنی و تپه‌ای بلند برای غلتاندن.» صبر و انضباط، کلید موفقیت بلندمدت بود.

اجتناب از ضرر: بافت دو قانون طلایی داشت: «قانون اول: هرگز پول از دست ندهید. قانون دوم: هرگز قانون اول را فراموش نکنید.» او معتقد بود که اجتناب از ضررهای بزرگ، مهم‌تر از کسب سودهای بزرگ است.

انضباط عاطفی: یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های بافت، توانایی کنترل احساساتش در بازار بود. او می‌گفت: «وقتی دیگران حریص‌اند، محتاط باشید؛ وقتی دیگران می‌ترسند، حریص باشید.» این انضباط به او اجازه داد در بحران‌ها بخرد و در حباب‌ها بفروشد.

کپی لینک

وارن بافت: ثروت حقیقی در حلقه‌ اطرافیان ما است

در آخرین نشست سرمایه‌گذاران در سال ۲۰۲۵ یکی از جوانان حاضر در جلسه از وارن بافت پرسید که برای نسل جدید و جوان سرمایه‌گذار، چه توصیه‌ای دارد؟ درحالی‌که همه انتظار داشتند بافت مثل همیشه در مورد سهام، بازار یا رازهای سرمایه‌گذاری صحبت کند، او با صداقتی قابل‌تحسین نکاتی را مطرح کرد که بیش از پول زندگی شخصی و حرفه‌ای مردم تأثیر خواهد داشت:

«آنچه اهمیت دارد، همراهانی است که در مسیر زندگی برمی‌گزینید. البته از خودتان انتظار نداشته باشید که همیشه درست انتخاب کنید! اما بدانید که زندگی شما، آرام و بی‌صدا، در مسیر کسانی که با آن‌ها کار می‌کنید، آنان که تحسینشان می‌کنید و دوستانتان می‌شوند، پیش خواهد رفت.

در طول زندگی حتماً با افرادی برخورد می‌کنید که در کنارشان دوست دارید به نسخه‌ی بهتری از خودتان تبدیل شوید. در کنار کسانی بمانید که از شما فراترند، آنان که حضورشان شما را به رشد و تعالی وامی‌دارد. منظورم اصلاً این نیست که به دنبال کسی بروید که ثروتمند شده بخواهید از او کورکورانه تقلید کنید. من خودم همیشه سعی کردم بین افراد باهوش قرار بگیرم، آن‌هایی که چیزی برای آموختن دارند.

به یاد داشته باشید که نیکی و لطفی که از دیگران دریافت می‌کنید، شایسته پاسخ و قدردانی است، پس آن را جبران کنید. وقتی این کار را انجام می‌دهید چرخه‌ی زیبایی از نیت‌های خوب و رفتارهای درست می‌سازید و نیکی سرایت می‌کند. اما متأسفانه در زندگی ممکن است برعکس این را هم تجربه کنید.

بسیاری از افرادی که در دنیای سرمایه‌گذاری کار می‌کنند، وقتی پول زیادی به دست می‌آورند از این حوزه بیرون می‌روند. عمیقاً به شما پیشنهاد می‌دهم به دنبال شغل و مسیری باشید که اگر روزی از لحاظ مالی بی‌نیاز شوید، باز هم دلتان بخواهد برایش صبح از خواب برخیزید و البته همیشه از همراهی با افرادی که شما را به کاری خلاف وجدان وادار می‌کنند، دوری کنید.

در پایان، از من می‌پرسند برای استخدام در برکشایرهاتاوی باید چه کاری انجام دهیم. پاسخ من به همه‌ی شما این است: اگر می‌خواهید آینده‌ای بزرگ بسازید، کنجکاوی خود را زنده نگه دارید و بسیار بخوانید.»

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
تبلیغات
در حال مطالعه لیست مطالعاتی هستی
0
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
تبلیغات

نظرات