تحمیل رفتارهای برونگرایانه بر افراد درونگرا چه پیامدهایی دارد؟

سه‌شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۷ - ۲۱:۳۰
مطالعه 4 دقیقه
تحمیل رفتارهای برون‌گرایانه بر افراد درون‌گرا، تأثیر مثبتی بر اعتمادبه‌نفس و روابط اجتماعی‌شان نمی‌گذارد و شاید مضر هم باشد.
تبلیغات

روان‌شناسان شخصیتی برای چندین دهه، یکی از الگوهای مشخص و برجسته‌ی رفتاری را تشخیص داده بودند؛ بدین شکل که افراد برون‌گرا بیشتر از افراد درون‌گرا خوشحال هستند. برای هرکسی که به ارتقای سلامتی روانی علاقه‌مند است، این سؤال مطرح می‌شود آیا ممکن است با ترغیب مردم به رفتارهای برون‌گرایانه از مزایای آن بهره‌مند شد؟ شواهد موجود چنین روندی را تا این زمان ممکن می‌دانستند.

برای مثال، افرادی که می‌خواهند مانند برون‌گراها رفتار کنند، صرف‌نظر از حالت روحی فعلی خود، به نشان‌دادن ظاهری خوشحال و مطمئن تمایل دارند. چنین ظاهری نشان‌دهنده‌ی رفتاری فعال و اجتماعی و مطمئن است. این پیشنهاد رابطه‌ی ساده‌ای است که می‌تواند به روش‌های متفاوت تفسیر شود. بااین‌حال، پژوهش‌های آزمایشگاهی نشان‌ داده‌اند افراد با شخصیت درون‌گرا با انجام فعالیت‌های برون‌گرایانه بیشتر احساس خوشحالی می‌کنند.

البته پیش از اینکه همه‌ی ما برای دستیابی به شادی، انجام این رفتارها را شروع کنیم، بهتر است به مقاله‌ی منتشرشده در PsyArXiv توجه کنیم. این مقاله را گروهی از روان‌شناسان به‌سرپرستی روآن همیلتون در دانشگاه ملبورن نوشته‌اند. سرپرست این گروه پژوهشی درباره‌ی مقاله‌شان می‌گوید:

تا وقتی فهم درست و دقیقی از عواقب مثبت و منفی رفتارهای برون‌گرایانه به‌دست نیاورده‌ایم، دفاع از هرگونه کاربرد این رفتارها و تجویز آن برای افراد درون‌گرا می‌تواند نسنجیده و خطرناک باشد.

برای بررسی موشکافانه‌ی این پیشنهاد، گروه اولین آزمایش تصادفی کنترل‌شده‌ را درباره‌ی فرضیه‌ی انجام رفتارهای برون‌گرایانه، برخلاف پژوهش‌های قبلی و در محیطی خارج از فضای آزمایشگاهی انجام داد. آن‌ها تصمیم داشتند تأثیر مثبت و منفی این کار را بر احساسات انسان در زندگی روزمره ارزیابی کنند.

ده‌ها تن از شرکت‌کنندگان در پژوهش به‌طور تصادفی در گروه‌هایی با رفتار برون‌گرایانه و نیز گروه‌هایی با رفتار آرام و درون‌گرایانه گنجانده شدند. ایده‌ی پشت این دسته‌بندی، تشویق به پذیرش رفتارهایی با صفات اصلی شخصیتی دیگری همانند توافق و پایداری احساسی بوده است.

گروه کنترلی به موازات این گروه‌ها انتخاب شدند؛ ولی هیچ دستوری مبنی بر تغییر رفتارهای درون‌گرایی و برون‌گرایی دریافت نکردند و رفتار طبیعی خود را داشته‌اند.

اهداف واقعی پژوهش از شرکت‌کنندگان پنهان شده بود. به‌طور مثال، برای گروه اول، یعنی برون‌گراها، آزمایش مدنظر این بود که دستورالعمل‌های رفتاری را برای هفت روز به‌طور مستقیم در مواجهه با افراد دنبال کنند؛ هرچند چنین کاری برای وضعیتی که در آن‌ بودند، نامناسب باشد.

شرکت‌کنندگان از دستورها پیروی کردند و برای پیگیری احساسات و رفتارهایشان نظرسنجی‌ها را کامل کردند. همچنین در طول دوره‌ی هفت‌روزه، به‌صورت غیرمنتظره‌ شش مرتبه در روز تلفنی از آن‌ها نظرسنجی شد. هم‌زمان در طول روز هشدارهایی مبنی بر توجه به راهنمایی‌های آزمایش برای شرکت‌‌کنندگان با کمک تلفن ارسال شد.

افراد برونگرا و درونگرا

برای افراد معمولی، بودن در گروه برون‌گرایی درمقایسه‌با افرادی که در گروه شخصیتی آرام‌تر بودند، احساسات مثبت بیشتری، مانند سرزندگی و اعتمادبه‌نفس و هیجان، به‌همراه داشته است. این نتایج هم در نظرسنجی‌های سرزده و هم در ارزیابی‌های با نگاه به گذشته به‌دست آمدند. با مقایسه‌ی ارزیابی‌ها، افراد معمولی که به رفتارهای برون‌گرایانه تشویق شده بودند، بدون داشتن تأثیرات منفی، مانند خستگی و تجربه‌ی احساس منفی،‌ به اعتمادبه‌نفس و شادی بیشتری رسیده بودند.

بنابراین پژوهشگران نتیجه گرفتند مداخله در رفتار افراد معمولی هیچ اثر منفی نداشته است.

بااین‌حال، داستان اینجا تمام نمی‌شود؛ چون در این پژوهش، به تأثیر تشویق به برون‌گرایی روی افراد درون‌گرا و آرام پرداخته شده است. پژوهش‌های قبلی نشان داده صرف‌نظر از وضعیت شخصیتی فرد، انجام رفتارهای برون‌گرایانه به یک میزان روی شادی و احساس رضایت انسان اثر می‌گذارد؛ ولی در اینجا چنین نتیجه‌‌ای گرفته نشده است.

دخالت در رفتار طبیعی درون‌گرایان و تشویق به عمل‌کردن مانند برون‌گراها سودی ندارد

در نتیجه‌ای که دورازانتظار هم نیست، افراد درون‌گرا نتوانستند در آزمون انجام رفتار برون‌گرایانه به‌اندازه‌ی سایر تیپ‌های شخصیتی موفق شوند. درحالی‌که آن‌ها در ارزیابی‌های لحظه‌ای احساسات مثبت خود را بیان می‌کردند، درپایان آزمایش نگاه به گذشته، دستاورد درخورملاحظه‌ای گزارش نکردند. همچنین برخلاف گروه برون‌گرا، با انجام این آزمون آن‌ها حس اعتمادبه‌نفس کمتری در ارزیابی‌های لحظه‌ای بُروز دادند. در این آزمایش، گروه درون‌گرا در ارزیابی نگاه به گذشته‌ی خودشان احساسات منفی نشان دادند.

همیلتون و گروهش این یافته را مهم‌ترین نتیجه‌ی پژوهششان می‌دانند. دخالت در رفتار طبیعی درون‌گرایان و تشویق به عمل‌کردن مانند برون‌گراها، مزایای مثبت آن‌چنانی در پی نخواهد داشت و حتی هزینه‌هایی خواهد داشت. افزون‌براین، نتیجه‌گیری مهمی در ادامه بیان می‌کند که افراد درون‌گرای عمیق، شاید به تجربه‌ی احساسات مثبت مانند برون‌گراها تمایلی ندارند.

بااین‌حال، ایده‌ی یادگیری درون‌گراها برای تجربه‌ی احساسات مثبت ممکن است حرف‌هایی برای گفتن داشته باشد؛ چون نه‌تنها این فقط یک پژوهش بوده؛ بلکه افراد درون‌گرا این تجربه را در لحظه داشته‌اند و این می‌تواند زمینه‌ای برای پژوهش‌های بعدی باشد.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات