کالیگولا؛ امپراطوری دیوانه و منحرف یا قربانی تاریخ؟
براساس افسانهها، کالیگولا، امپراطور منفور روم، چنان عنانگسیخته شده بود که خون مردم را تنها به دلیل فراموش کردن روز تولدش میریخت. ولی آیا داستانهایی ازایندست بیشتر جعلیاند تا حقیقی؟ به نقل از وبگاه All That's Interesting، گایوس یولیوس سزار کالیگولا اگوستوس ژرمانیکوس که بیشتر با نام «کالیگولا» شناخته میشود، در سال ۳۷ م، هنگامی که ۲۴ سال داشت، بر تخت شاهی نشست تا بدل به سومین امپراطور روم شود. ولی تاجوتخت امپراطور جوان تنها چهار سال دوام آورد و در نهایت به همراه جمعی از محافظان، همسر و دخترش به طرز وحشیانهای به قتل رسید و در چالهای انداخته شد.
نام مستعار کالیگولا، به معنای «چکمههای کوچک» است. شاید با شنیدن این لقب معمولی، تصور کنید با فرمانروایی معمولی طرف هستید؛ ولی سوابق تاریخی چیز دیگری میگویند. امپراطور سوم روم کسی بود که دادگاههای خیانت را به راه انداخت و اعدام در ملأ اعلام را دوباره برپا کرد. استیون داندو کالینز، مورخ و نویسنده استرالیایی که کتابی با عنوان «کالیگولا: امپراطور دیوانه روم» به رشته تحریر در آورده، به برخی زوایای کمتر شناختهشده امپراطور مخوف روم باستان پرداخته است.
سردیسی از چهره امپراطور کالیگولا
داندو کالینز میگوید قطعا نیازی به گفتن نیست که کالیگولا با وجود برپا کردن مجالس آمیزش گروهی یا اجبار والدین به تماشای کشته شدن فرزندانشان، مردی بسیار خطرناک بوده است. در حقیقت چنان بود که اگر کالیگولا در اواخر دوران امپراطوری خود از شما روی برمیگرداند، دیگر وفاداری و دوستی به دادتان نمیرسید.
تاریخچه پیچیده خانواده کالیگولا
گایوس سزار ژرمانیکوس سال ۱۲ م در آنتیوم (آنتسیو در ایتالیای کنونی) متولد شد. او سومین فرزند از شش فرزند ژرمنیکوس، پدرش و اگریپینای بزرگتر، مادرش بود. پسرک در نهایت عزت و احترام در خانوادهای اشرافی بزرگ شد و دلیل آنهم واضح بود؛ پدر پدر پدربزرگش کسی نبود جز ژولیوس سزار. هم پدر پدربزرگ گایوس یعنی آگوستوس و هم پدرش ژرمنیکوس در زمان حیات از احترام گستردهای برخوردار بودند؛ ولی چنان شد که میراث آنان یک سادیست باشد.
هنگام تولد کالیگولا، حکومت آگوستوس، اولین امپراطور روم آخرین نفسهایش را میکشید. با امپراطوری آگوستوس، دورهی جدیدی از امپراطوری روم آغاز شده بود؛ دورهای که قدرت به دست یک نفر افتاد. در همین دوره جدید بود که حکومت روم به دورانی پرتلاطم فرورفت. تیبریوس، فرزندخوانده آگوستوس رغبت چندانی به امپراطوری نداشت. در حقیقت وارثان تخت پادشاهی نوههای نوجوان آگوستوس بودند که هر دوی آنها پیش از خود آگوستوس از دنیا رفتند.
سردیسی از چهره اگریپینا بزرگتر، مادر کالیگولا
تیبریوس بیمیل بهعنوان فرزند و وارث برحق پذیرفته شد؛ پس او باید برادرزادهی خود، ژرمنیکوس را به فرزندی قبول میکرد تا کسی از تبار خانوادگی نسل امپراطوری را ادامه بدهد؛ و خود نیز پس از مرگ آگوستوس، تاج سلطنت را بر سر گذاشت. وقتی که آگوستوس روز ۱۹ آگوست سال ۱۴ م از دنیا رفت، تیبریوس قدرت را قبضه کرد و ژرمانیکوس را به ایالتهای شرقی فرستاد. ژرمانیکوس، گایوس ۳ ساله را همراه خود به لشکرکشیهایش میبرد. گایوس سرباز کوچک وفادار لشکر بود و لقب کالیگولا از همانجا شکل گرفت. کالیگولا با لباس رزم و چکمههای کوچک خود که در میدانهای جنگ میپوشید، بدل به نماد خوشیمنی لشکریان شده بود.
ولی در سال ۱۹ م ژرمانیکوس بهسختی بیمار شد و اندکی بعد درگذشت. سوئتونیوس، یکی مورخان بنام روم باستان و نویسنده زندگینامه کالیگولا که به باور بسیاری داستانهای نفرتانگیز امپراطور آینده پرداخته او بودهاند، عقیده داشت که ژرمانیکوس به دستور تیبریوس مسموم شده بود؛ چرا که تیبریوس از اینکه او بعدا به رقیب سیاسی او بدل شود در هراس بود.
اگریپینای بزرگتر بر صحت همین ماجرا پافشاری میکرد که در نهایت بلای جانش شد. تیبریوس که احتمالا میخواست سرپوشی بر این ماجرا بگذارد، اگریپینا را به زندانی در جزیرهای دورافتاده تبعید کرد. او همانجا از فرط گرسنگی جان باخت. پس از آن، امپراطور دو پسر بزرگش را هم زندانی کرد. یکی از فرزندان امپراطور دست به خودکشی زد و دیگری به سرنوشت مادرش دچار و از گرسنگی هلاک شد.
روش مورد علاقه امپراطور مستبد وادار کردن دیگران به خودکشی بود
اما کالیگولا و خواهرانش از مجازات سبعانهی امپراطور در امان ماندند؛ چرا که آنان اصلا تهدید مستقیمی برای او بهحساب نمیآمدند. سرپرستی کالیگولا به مادر مادر بزرگش لیویا سپرده شد. تا اینکه او هم درگذشت و این بار قیم کالیگولا مادربزرگش آنتونیا شد. آنگونه که از اسناد و تواریخ برمیآید، ماجرای مشهور همخوابگی امپراطور آینده با خواهرش مربوط به همین دوره است. از شایعات چنین برمیآید که کالیگولای نوجوان در آن دوران با خواهرش دروسیلا رابطه داشته است. دورانی که هر دو با مادربزرگشان زندگی میکردند. هر چند تا همین حالا، بین مورخان اختلاف نظر بسیار است و کسی نمیداند که آیا کالیگولا واقعا دست به چنین کاری زده یا اینکه این هم از جمله تهمتهای بسیاری است که به ناروا به او بستهاند.
وقتی که کالیگولا به ۱۸ یا ۱۹ سالگی رسید، تیبریوس احساس کرد که حالا وقتش است که مرد جوان را نسبت به خود وفادار کند؛ بنابراین تیبریوس او را به جزیره کاپری فراخواند و براساس برخی منابع، با او چون شاهزاده و به زعم دیگران، با او چون یک زندانی رفتار شده است.
آغاز امپراطوری کالیگولا
ممکن است کالیگولا با اینکه بهعنوان شاهزادهای در جزیره حضور داشته، بهاجبار تیبریوس همچون زندانی در جزیره مانده باشد. به عقیده برخی مورخان، شاید همین ناسازگاریها و رفتار ضدونقیض، لطمه جدی به کالیگولا وارد کرده باشد. گفته میشود در همین دوران پرتلاطم و آشفته در زندگی کالیگولا است که او به لذایذی مخوف و ترسناک روی میآورد.
سوئتونیوس مورخ در مورد این دوران چنین نوشته است: «کالیگولا در آن روزها نمیتوانست جلوی خوی دهشتناک خود را بگیرد. او شیفته تماشای شکنجه و اعدام بود. او با پوشیدن کلاهگیس و ردا خود را مشغول به عیاشی شبانه در جشنها و زندگی مفتضحانهای کرده بود.»
این خوی وحشیگری مرد به چنان مرحلهای رسیده بود که حتی تیبریوس به آن اشاراتی دارد. او در جایی گفته است: «من دارم برای مردم روم، افعی در دامانم میپرورانم.» تیبریوس ماه مارس سال ۳۷ م بر بستر بیماری افتاد و چندی بعد از دنیا رفت. بسیاری از مردم یقین داشتند که کالیگولا ممکن است عامل مرگ زودهنگام تیبریوس باشد؛ ولی بااینحال هم نمیتوانستند از خوشحالی دست بردارند. مردم روم در آن دوران عقیده داشتند که کالیگولا، فرزند ژرمانیکوس که از فرمانروایان خوشنام و محبوب روم بود، احتمالا با آنان همچون پدرش رفتار خواهد کرد. مجلس سنای روم هم شدیداً با این نظر موافق بود.
دروسیلا، خواهر کالیگولا که در کنار فلیکس (شخص وسط تصویر) نشسته است
بههرحال، چنین مقدر بود که کالیگولای ۲۴ ساله که هیچ تجربهای در جنگ، سیاست یا حکومتداری ندارد، بدل به امپراطور روم شود. او در آغاز حکومت بسیار مقبول عامه بود. او زندانیانی که حاکمان پیشین به ناحق در بند کرده بودند آزاد کرد و مالیاتی که پرداخت آن کمر مردم را شکسته بود برداشت. کالیگولا یک سری رویداد ورزشی تفریحی جذاب نیز به راه انداخت؛ از مسابقات ارابهرانی تا مشتزنی و نمایشها و جنگهای گلادیاتوری؛ ولی هنوز ۶ یا ۷ ماه از دوران زمامداری او نگذشته بود که همهچیز تغییر کرد.
کالیگولا به طرز فجیعی بیمار شد؛ بهحدی که به مدت یک ماه در وضع بحرانی میان مرگ و زندگی دستوپنجه نرم کرد. تا اینکه اکتبر سال ۳۷ م بود که امپراطور روم دوباره سلامتی خود را بازیافت. ولی عامل بیماری او هرچه بود، او را بدل به فرد دیگری کرده بود. کالیگولا بسیار بدگمانتر از پیش شده بود. او مالیاتها را بالا برد تا مخارج زندگی مملو از زیادهرویها و عیاشیهای خود را تأمین کند. او دوباره به همان رفتارهای دوران حضور در کاپری روی آورد و آنگاه بود که همان فرمانروای لذتجویی که همگان میشناسند متولد شد.
ستمگر و متوهم
به نقل از Ancient Origins، در مورد بیماری کالیگولا بحث بسیار است. برخی مورخان عقیده دارند که او مسموم شده بود؛ اما دیگران با قطعیت این نظر را رد کردهاند. برخی گفتهاند او دچار فروپاشی عصبی یا حملات صرع شده است. به هر روی، هر آنچه بر کالیگولا رفته، داندو کالینز در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده که بیماری او به طرز چشمگیری خلق و خوی او را تغییر داده است. داندو کالینز در این رابطه میگوید: «تنها پس از بیماری نزدیک به مرگش که در ماه هفتم از دوران زمامداری او روی داد، شخصیت و نحوه حکومتداری او شدیداً تغییر کرد. بهزودی هر چیز و هر کسی خشم او را برمیانگیخت.»
در نتیجه، چنان بود که گاهی در هنگام تماشای مسابقات ارابهرانی وقتی تیمی به غیر از تیم مورد علاقهی امپراطور پیروز میشد، او به طرز نیمه شوخی نیمه جدی تهدید میکرد که تمامی هواداران تیم رقیب را اعدام کند. در حقیقت، کالیگولا هرکسی که آزردهاش میکرد میکشت. خواه از نزدیکان او باشد یا شخص دیگری، وقتی امپراطور خشمگین میشد کمتر به دوستی، وفای عهد و همخونی فکر میکرد. او پسرعموی خود و همچنین تیبریوس جملوس، پسرخوانده خود را اعدام کرد. مادربزرگ کالیگولا که از این جریان بسیار آشفته شده بود نیز مدت کوتاهی بعد از این فاجعه از دنیا رفت.
در رابطه با چنین مرگهای ناگهانی که پیرامون کالیگولا اتفاق میافتادند، همواره شک و شبه فراوان بود. آیا مادربزرگ نگونبخت او خودکشی کرده یا امپراطور شخصا دستور داده بود پیرزن را مسموم کنند تا دیگر خاطر کالیگولا را بیش از این آزرده نسازد. به عقیده مورخان، احتمال رخ دادن گزینه اول بیشتر است؛ چرا که روش مورد علاقه امپراطور مستبد این بود که دیگران را وادار به خودکشی کند.
من دارم برای مردم روم، افعی در دامانم میپرورانم
کالیگولا همواره به مردم خاطر نشان میکرد که «به یاد داشته باشید. این منم که حق دارم هر کاری با هرکسی که خواستم بکنم.» و چنین نیز میکرد. او هر کسی که نسبت به امپراطور سابق وفادار بود از میان برداشت. این تصفیهحسابهای خونین حتی مشمول همسر خودش شدند. امپراطور حتی ملاکین و زمینداران بزرگ را مجازات میکرد تا بتواند اموالشان را تصاحب کند.
در این میان، اعضای مجلس سنای روم هم در عذاب بودند. چون آنگونه که نقل شده، کالیگولا ۲ تن از مشاوران کارکشته مجلس را تنها به دلیل فراموشی تاریخ تولدش اعدام کرده بود. در واقع، اوضاع به نحوی بود که سناتورهای بیچاره اصلا نمیدانستند عکسالعمل کالیگولا نسبت به مسائل مختلف به چه نحوی است. بنابراین، سناتورهای نگونبخت در حضور کالیگولا همواره ترس جان خود داشتند.
داندو کالینز متذکر میشود: «او رفتارهای متناقض و دوگانهای داشت. در واقع چنان بود که شخصا بر علیه سناتورهای روم شکایتهایی تنظیم میکرد و خود را نخبهی حقوقی دوران خود میدانست تا بتواند طی روالی کوتاهمدت افراد زیادی را بدون هیچگونه مدرکی اعدام کند. در مقابل، وقتی که نسبت به احکام مجلس سنا اعتراضی داشت، هیچوقت آن احکام را باطل نمیکرد. این در حالی بود که کاملا قدرت این کار را داشت.»
گفتهاند کالیگولا علنا خود را خدا میخواند. او نهتنها مانند خدایان و نیمهخدایانی از قبیل هرکول، مرکوری، ونوس و آپولو لباس میپوشید، بلکه دستور داد پلی بسازند که کاخ او را به معبد ژوپیتر (خدای خدایان) وصل کند. حتی گفتهاند کالیگولا یک بار در مجلس سنا به اطلاع سناتورها رساند که میخواهد به مصر نقل مکان کند؛ زیرا به این باور رسیده بود که مردم آنجا او را بهعنوان یکی از خدایان پرستش خواهند کرد. طبیعتا، آلوده کردن دستگاه قدرت امپراطوری روم با چنین جنونی به مذاق کسی خوش نمیآمد.
وقتی کالیگولا به قدرت رسید، خاکستر مادر و برادرش را به مقبره خانوادگی انتقال داد
گفته شده است که او والدین را مجبور به تماشای اعدام فرزندانشان میکرد. او دستور داده بود که سر مجسمههای مختلف را بردارند و با تندیس سر خودش عوض کنند و به نظر میرسید علاقه او به اینسیتاتوس (اسب کالیگولا)، بیش از همسر و دخترش بوده است. کالیگولا آنقدر اسب خود را دوست داشت که دستور داده بود اسطبلی از عاج و مرمر برای او بسازند.
از افسانهها چنین برمیآید که امپراطور دیوانه روم حتی تصمیم داشت که اسب محبوبش را بهعنوان یکی از سناتورهای مجلس سنا برگزیند. خودشیفتگیهای امپراطور روم به اینجا ختم نمیشود. کالیگولا در مجامع و مجالس سیاسی خود را خدا خطاب میکرد و حتی در اسناد با عنوان خدا نام خود را امضا میکرد. او افساری با نگین و جواهر بسیار بر اسبش بسته بود و حتی گفتهاند که به اقیانوس اعلام جنگ کرده و از لشکریانش خواسته بود که پوسته و صدفها را بهعنوان غنایم جنگی جمعآوری کنند. ولی اینکه این میل سیریناپذیر کالیگولا به افراط و تفریط تا به کجا پیش رفته، همچنان مورد بحث است.
جنون امپراطور تا کجا پیش رفت
در زندگینامهای که آلویس وینترلینگ در مورد کالیگولا نوشته، این جنون کالیگولا به درجهی کاملا متعارفی رسانده شده است. در واقع وینترلینگ در کتاب خود نوشته است: «به هیچوجه تمام مورخان و نویسندگان کنونی کالیگولا را دیوانه نمیدانستند. بلکه در مقابل، آوازه امپراطور دیوانه میتوانست بافتهی ذهن رقبای سیاسی او بوده باشد.»
برخی مورخان ضمن اذعان به جنون کالیگولا، به هیچ بیماری خاصی اشاره نکردند. یکی از نظریات این است که صرع عامل اصلی سردردهای او بوده و امپراطور روم به حد مرگ از احتمال وقوع حملات صرع وحشت داشته است. همچنین شهرت دارد که کالیگولا با ماه صحبت میکرده است. در آن دوران ماه را با حملات صرع و دیوانگی مرتبط میدانستند. برخی به بیصبری و زودرنجی کالیگولا اشاره داشته و گفتهاند که او گاهی برای مدت مدیدی به دوردستها خیره میمانده است.
تاریخ را فاتحان مینویسند و بدین جهت، میراث کالیگولا مملو از افترا و دروغ است
برخی مورخان بر این باورند که او دچار پرکاری تیروئید بوده است که معمولا منجر به سردردهای جانکاه میشود. در حقیقت، روایات زیادی در دست است که بهوضوح در آنها عنوان شده کالیگولا در هنگام زمامداری از سردردهایش به ستوه آمده بود. داندو کالینز عقیده دارد که کالیگولا ممکن است دیوانه بوده باشد؛ ولی نه دیوانگی به معنای کلاسیک آن، بلکه به نوعی اختلال روانی ابتلا داشته است. این مورخ و نویسنده زندگینامه کالیگولا عنوان میکند که نشانهها و علائمی که میتوان از بیماری او در اسناد و تواریخ یافت، نشان میدهد که او احتمالا به اختلال دوقطبی (افسردگی-شیدایی سابق) مبتلا بوده است. داندو کالینز میگوید بیماری صرع در دوران کودکی او تشخیص داده شده بود؛ ولی در آن دوران پزشکان از بیماری دوقطبی اطلاع کافی نداشتند.
به همین جهت تصور میشود که بدگمانی کالیگولا از اختلال دوقطبی او نشأت میگرفته است. ولی پرورش در محیطی آمیخته با قتل، اعدام و خودکشی، میتوانست هر کسی غیر کالیگولا را به چنین درجهای از بدگمانی برساند. به این ترتیب، کالیگولا تنها تصادفاً در آن وضع اسفبار زنده ماند و به مقام امپراطوری رسید؛ و به این جهت، شاید هدف اصلی او از آن دوران و تصاحب قدرت تنها بقا بوده باشد.
مجسمهای از کالیگولا به همراه اسب مورد علاقهاش، اینسیتاتوس
برخی مورخان اذعان دارند که بسیاری از شایعات و افسانههایی که در مورد کالیگولا باقی ماندهاند، در همان حد افسانهها و حکایات هستند، نه کمتر و نه بیشتر. داندو کالینز در ادامه توضیح میدهد باید به خاطر داشته باشید که نام حقیقی کالیگولا در واقع «گایوس» بوده است. مردم روم او را با عنوان امپراطور گایوس میشناختهاند. ولی بعدها مغرضان و بدخواهان او لقب کالیگولا برای تمسخر او به کار بردند که گفتیم به معنای چکمههای کوچک است.
داندو کالینز با قطعیت روی یکی دیگر از افسانههای مشهور در مورد امپراطور روم خط بطلان میکشد. در واقع به گفته این مورخ، کالیگولا هیچوقت اسب خود را به مقام سناتوری نرساند. بلکه برای تمسخر اسب ارابهای مورد علاقهی خود را عضوی از یک فرقهی دینی خطاب میکرد. کالیگولا مجالس آمیزش گروهی نیز برپا نمیکرد؛ ولی میتوانیم بپذیریم که این ادعا تا حدی واقعیت داشته است.
بهخوبی از اسناد تاریخی برمیآید که تیبریوس، پدوفیل بوده است. او کالیگولای نوجوان را وادار میکرد با فاحشگان مرد همخوابگی کند. در واقع دانستن آن خالی از لطف نیست که یکی از اولین اقدامات کالیگولا پس از رسیدن به مقام امپراطوری ممنوع اعلام کردن فاحشگی مردان در روم بود؛ و نهایتا بحثبرانگیزترین ماجرای مرتبط به کالیگولا نیز همخوابگی با خواهرانش است که در این موردداندو کالینز نظر دیگری دارد.
او میگوید: «کالیگولا با تمامی خواهرانش آمیزش نداشته است؛ ولی ممکن است که در نوجوانی سر و سری با خواهر مورد علاقهاش دروسیلا داشته باشد. بااینحال، این مسئله هم جای بحث دارد.» ولی نباید از یاد برد که کالیگولا، با هیچ معیاری حاکمی عادل نبوده است؛ بلکه به خاطر بدگمانیها و هواوهوس او، زندگی بسیاری نابود و بیشمار آدمهایی جان خود را از دست دادند. سوای چند ماه اول دور زمامداری او که چند ابتکار برای احداث زیرساختهای عمومی از خود نشان داد، باقی دوران امپراطوری کالیگولا فاجعهبار بود.
ترور کالیگولا
چه سم، چه لطمات روحی، چه بیماری روانی، شایعات غلوآمیز یا بزرگ شدن در محیطی نابسامان، از کالیگولا فردی منفور ساخته بود. به این ترتیب بود که سرانجام، کالیگولا در روز ۲۴ ژانویه سال ۴۱ پس از جشنی در پالاسیوم (کاخ امپراطور روم) توسط گروهی از محافظانش به قتل رسید. گفته شده است که اولین ضربهی خنجر را کاسیوس کسیریا بر پیکر امپراطور منفور روم وارد کرده است. در مورد این گفته هم باید با احتیاط صحبت کرد. به هر حال کالیگولا در نهایت پس از برخورد بیش از ۳۰ ضربه خنجر از پای درآمد. قاتلان جنازه او را در چالهای پرت کردند. چنین سرنوشتی در انتظار همسر، دختر و باقی دوستان و همراهان امپراطور بود.
نگارهای از صحنه ترور کالیگولا
ولی به نظر برای آنهایی که مقدمات مرگ کالیگولا را فراهم کرده بودند، حذف فیزیکی او کافی نبود. مجلس سنای روم قصد داشت کلا نام او را از تاریخ حذف کند. بهزودی دستور داده شد مجسمههای او نابود شوند. اندکی بعد حکومت جمهوری جدیدی تحت رهبری کلادیوس پایهگذاری شد. کلادیوس، یکی از تنها بازماندگان خاندان کالیگولا بود که گفته میشود در هنگام قتلعام امپراطور و نزدیکانش در گوشهای از ترس پنهان شده بود.
به این ترتیب، او از تصفیههای خونین دشمنان کالیگولا نجات یافت تا بعداً به امپراطوری بعدی روم بدل شود. جالب آنکه مردم روم که از کشته شدن کالیگولا به خشم آمده بودند، خواستار انتقام از خائنان و عاملان قاتل امپراطور شدند. فرمایشی که کلادیوس بهخوبی از عهده آن برآمد.
کالیگولا بر پرده نقرهای
بسیاری از خوانندگان احتمالا با فیلم مشهور «کالیگولا (۱۹۷۹)» به کارگردانی تینتو براس آشنا هستند. ولی در اینجا باید متذکر شویم که حقیقت از بسیاری از داستانها عجیبتر است. فیلمی که براس ساخته، درام تاریخی است که تا سرحد یک فیلم اروتیک تنزل یافته. این فیلم که در آن مالکوم مکداول نقش امپراطور و هلن میرن نقش همسر چهارم امپراطور، میلونیا کاسونیا را ایفا کردهاند، هیچ کمکاری در به تصویر کشیدن تمامی افسانههای عجیب و غریب پیرامون کالیگولا نکرده است.
البته هیچ انتظاری از اثر هالیوودی از این دست نمیرود. فیلمی که بهقطع میتوان گفت حتی برای مثال از اسپارتاکوس ساخته استنلی کوبریک نیز آوانگاردتر است. به هر روی، این فیلم سینمایی اثری سرتاسر مملو از دروغ و افترا و نقص است. داندو کالینز بدون هیچ تردیدی میگوید: «این فیلم را باب گوچونی، مؤسس مجله پِنتهاوس (نشریهی اروتیک مشهور بریتانیایی) تولید کرد و نویسندگی فیلم برعهده خود او و گور ویدال بود. آنها سعی داشتند تا حد امکان فیلمی پر از خشونت و به لحاظ جنسی، اغواگرانه بسازند. [و عجیب هم موفق شدند] در همین حال، سوای خود کالیگولا، امپراطور ۲۴ ساله روم که بهصورت فردی دیوانه نمایش داده شده است، تمامی دیگر جنبههای فیلم اشتباه تصویر شدند.»
صحنهای از فیلم کالیگولا ۱۹۷۹ اثر تینتو برس
برای مثال در صحنهای، کالیگولا جنین فرزندش را از بدن خواهر خارج میکند و پس از آنکه میکشدش، اقدام به خوردنش میکند. داندو کالینز، میگوید: «البته اگر طرفدار فیلمهای ژانر وحشت باشید، قطعا ناظر صحنهی معرکهای خواهید بود؛ ولی به لحاظ دقت تاریخی، این صحنه هیچ جذابیتی ندارد.»
تا جایی که دانسته میشود، دروسیلا در یک همهگیری جان خود را از دست داد و در هنگام مرگ اصلا باردار نبود. کالیگولا که از مرگ او بهشدت آشفته و ناراحت شده بود، او را الهه خواند. ولی چون تاریخ به دست فاتحان نوشته میشود، آنچه از میراث کالیگولا در فرهنگ باقیمانده، مملو از تعصبات است. بسیاری دوران امپراطوری او را دورانی پر از فساد و آشوب و قتلعام دانستهاند.
زندگی کالیگولا چه درسی برای زمانه ما دارد
استیون داندو کالینز، مورخ ریزبینی است که عقیده دارد توانسته تشابهات زیادی بین کالیگولا و دونالد ترامپ پیدا کند. با اینکه کالیگولا در هنگام رسیدن به قدرت تنها ۲۴ سال و ترامپ هفتاد ساله بود؛ ولی مورخ و نویسنده استرالیایی، اشتراکات رفتاری بسیاری بین این دو ملاحظه کرده است.
داندوکالینز مینویسد: «اگر یک رومی میخواست در هنگام ملاقات با کسی او را شامل لطف خود کند، در هنگام دست دادن کف دست راست خود را به سمت بالا میگرفت تا تعمدانه به شخص مورد نظر، اصطلاحاً دست بالا بدهد.» مورخ استرالیایی در ادامه متذکر میشود، در مشاهده ملاقات ترامپ با برخی رهبران جهان طی سالهای دوران ریاست جمهوری او متوجه شده که او به برخی دست بالا میداد و در مقابل برخی از جمله رهبران زن مانند ترزا می و آنگلا مرکل، از رویه ثابت و مشخصی پیروی نمیکرد. ولی چه کسی از رهبران جهان بود که دونالد ترامپ همواره او را مورد لطف خود قرار میداد؟ بله آن شخص کسی نیست جز ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه.
نماهای مختلفی از دست دادنهای دونالد ترامپ با رهبران سیاسی جهان
ولی آیا شباهتی بین ریچارد نیکسون با کالیگولا وجود دارد؟ داندو کالینز چندان موافق این عقیده نیست و میگوید هیچ نقطه مشترکی بین ریچارد نیکسون و کالیگولا نمیبیند؛ به جز اینکه هر دو از رهبران فاسد بودند. ولی داندو کالینز، شباهت غریبی بین دیک چینی با سیانوس میبیند. دیک چینی که در دوران ریاست جمهوری کلینتون و بوش، سمت معاون رئیس جمهور را بر عهده داشت، به عقیده مفسران سیاسی، قویترین معاون رئیس جمهور در تاریخ کشور آمریکا بهحساب میآید. سیانوس، همان فرمانده گارد پرتورین (سپاه ویژه امپراطوران روم) در دوران فرمانروایی تیبریوس، امپراطور پیش از کالیگولا بود.
سیانوس رگ خواب امپراطور را به دست داشت و هر طور که میخواست حکومت را اداره میکرد. ولی سرانجام، تیبریوس توسط مادربزرگ کالیگولا اطلاع پیدا کرد که سیانوس قصد براندازی او دارد. به این ترتیب بود که سیانوس اعدام شد. درحالیکه دیک چینی، همان عروسکگردان قهار و جورج بوش سازشپذیر نیز مجبور به بازنشستگی شد. داندو کالینز نتیجه میگیرد: «عمده درسی که ما میتوانیم [از تاریخ] بیاموزیم این است که با وجود پیشرفتهای شگرف در دانش و فناوری، خوی و طبیعت انسان طی دو هزار سال اخیر کمتر دستخوش تغییر شده است.»