جنبش هشتگ؛ راهکاری #قدرتمند یا #بیفایده؟
مدتی پیش در مقالهای به بررسی تاثیر سیستمهایی نظیر «لایک» و «ریتوییت» در جوامع آنلاین پرداختیم و گفتیم که این روشهای محبوب هدایت عقیده، اثرات مخرب خاص خود را به دنبال داشتهاند. اما این سیستمها و بستر کلی شبکههای اجتماعی طی سالهای گذشته آبستن جنبشها و کنشهای اجتماعی فراوانی بوده که در قالب هشتگها و جذب مخاطب از طریق لایک و همرسانی کرد پیدا کردهاند. بنابراین ضروری به نظر میرسد که در راستای تکمیل مقالهی قبلی و نیز بررسی یکی از مهمترین مسائل جامعه شناختی دنیای امروز که تحت تاثیر فناوری قرار گرفته، جنبشهای مبتنی بر هشتگ را مورد تحلیل قرار دهیم.
58 درصد از مردم آمریکا معتقد هستند که توئیت کردن یا ارسال اطلاعات بصورت آنلاین، روش مناسب و موثری برای کنشهای اجتماعی و حمایت از آرمانها است. این مساله به وضوح در جامعهی جوان ایران نیز که وابستگی بیشتری به اینترنت و شبکههای اجتماعی پیدا کرده مشاهده میشود. عموما در مواردی که هزینهی اقدام عملی از نظر سیاسی، امنیتی یا موارد از این دست بالاست، رویکرد جمعی به سمت کنشهای مجازی سوق پیدا میکند.
جنبشهایی نظیر BringBackOurGirls# در اعتراض به ربوده شدن دختران مدرسهای در نیجریه، ICantBreathe# در مقابله با نژادپرستی پلیس، طی سالهای گذشته بازتاب بینالمللی بزرگی در پی داشته است.
جنبش دیجیتال شکلهای مختلفی به خود میگیرد
پیش از آنکه وارد مبحث اصلی شویم، لازم است متذکر شوم که مفهوم عنوان انتخاب شده برای این مقاله، نادیده گرفتن گونههای دیگر جنبش دیجیتال یا برتر دانستن شیوهی هشتگ در شبکههای اجتماعی نیست. مسالهی اصلی در محور قرار دادن این شیوهی حرکت اجتماعی، توجه ویژهای است که اخیرا به این روش معطوف شده و در عمل جلوهی بیشتری دارد. بنابراین شکل دادن بحثی با محوریت این جنبشها ضروری به نظر میرسد. افزون بر این، باید در نظر داشت که جنبش هشتگ، میتواند شامل چیزی بیش از هشتگها به تنهایی باشد. برای نمونه، چالش سطل آبیخ ALS بصورت عمده از ویدیوها و تگ کردن افراد دیگر درون فیسبوک تشکیل شده بود. در شبکهی اجتماعی فیسبوک، هشتگها به شکل قابل توجهی از اهمیت کمتری در قیاس با سایر شبکهها برخوردار بوده، اما اصول و قواعد مشابهی در این مورد نیز صدق میکند.
هدف اصلی جنبش هشتگ چیست؟
جنبش هشتگ برای معنا یافتن باید با اقدامات عملی در دنیای واقعی همراه باشد
در بسیاری از موارد، هدف ابتدایی جنبش هشتگ افزایش و گسترش آگاهی است. بو گودن، زنی که جنبش مجازی WhyIStayed# را آغاز کرد (هشتگی برای زنانی که از سواستفادهی درون خانواده رنج بردند) طی مصاحبهای گفته است که «زیبایی جنبش هشتگ این است که موقعیت و فرصتی برای ارتباط و تعامل پایدار فراهم میکند که برای هر هدف، دلیل و انگیزهای حائز اهمیت است.»
مایکل فلود، در یک پست وبلاگی تند و گزنده با عنوان «آیا افزایش آگاهی کافیست؟» به قیاس جنبش هشتگ با اعتراضات و تظاهرات حقیقی میپردازد. این رویکرد، اقدامی است که سالهاست توسط نهادها به منظور اشتراک تعهد به آرمان با تمام دنیا مورد استفاده قرار میگیرد. اطمینان حاصل کردن از آگاه شدن نهادها و مسئولات دولتی و حکومتی از این آرمان و پایبندی نهاد به آن نیز از دیگر اهداف اصلی به کار گیری این شیوه است. با این وجود، مایکل فلود قاطعانه ارزش چنین جنبشهایی را در دنیای واقعی زیر سوال برده و به آن تردید وارد میکند.
به بیان واضح، در برخی شرایط جنبش هشتگ به مسابهی تشویق کردن یک تیم فوتبال از پای تلویزیون است... هرچه شما سختتر به تشویق بپردازید آیا تاثیری بر نتیجه خواهد داشت؟ گاهی بر اساس ماهیت هدف، ممکن است این رویه به تشویق کردن از روی سکوی ورزشگاه بیشتر شبیه باشد و در حداقل حالت نقش نوعی محرک را ایفا کند.
برخی هشتگها به منظور نمایش مقاومت ایجاد میشوند؛ نمونههایی نظیر ICantBreathe# (در تقابل با نژادپرستی پلیس)، JeSuisCharlie# (در واکنش به حمله تروریستی به دفتر نشریه شارلی ابدو) یا illridewithyou# در راستای اتحاد با مسلمانان سیدنی پس از حادثه گروگانگیری از این دسته هستند. در فضای مجازی داخلی ایران نیز نمونههای بسیاری قابل بحث و بررسی است که یکی از تازهترین آنها به بحث مذاکرات هستهای با هشتگ IranTalks# یا کنشهای منتقد آن با هشتگ #دلواپسیم اختصاص دارد. این جنبشها به دنبال متحد کردن افراد از سراسر دنیا یا یک کشور بوده تا نمایانگر نوعی اتحاد در مقابل دشمن مشترک باشد.
این در حالی است که برخی هشتگهای دیگر آرمانها و اهداف بلندتری را دنبال میکنند. سوئی پارک که هشتگ NotYourAsianSidekick# را برای بدست آوردن حقوق برابر برای زنان آسیایی-آمریکایی که درگیر مدرسالاری بوده و از سوی جامعه سفیدپوستان نیز رسمیت خاصی ندارند ایجاد کرد. وی در مصاحبهی خود با نشریهی نیویورک گفته بود که این هشتگ به معنای حقیقی، یک جنبش اجتماعی است که نسلهای مختلفی را تحت پوشش قرار داده است. پارک در حال کار با کمپها و گروههای مختلف و نیز سازمانهای مردمنهاد است تا به توسعه و پیشرفت جنبش یاری رساند.
با اندکی جلوتر رفتن متوجه میشویم که هشتگها میتوانند ماهیت قدرتبخشی داشته باشند. میکی کندالی در این خصوص میگوید:
هشتگ به شرکتکنندگان اجازه میدهد در بحث پیش آمده به اظهار نظر بپردازند. منظور من این نیست که آنها به اجازه نیاز دارند، اما آنها متوجه میشوند که بحث در حال پیشروی است و هرآنچه در حال فکر کردن به آن بودند اما از بیان آن واهمه داشته یا تصور میکردند کسی مایل به شنیدن آن نیست سرانجام در ذهن آنها مجوز مطرح شدن دریافت میکند.
پس از آن، هشتگ به یک نماد و سمبل تبدیل میشود که این امکان را فراهم میکند تا مردم به جای پخش عقاید خود بصورت پراکنده در جامعه، پشت آن جمع شوند. در حالت سنتی جنبشهای اجتماعی، احتمال تفسیر اشتباه عقاید افراد بعنوان بخشی از یک مبحث بزرگتر و موجسواری عدهای خاص از اینگونه جنبشها فراوان بود؛ در حالی که هشتگ میتواند بصورت واضحتری به نمایان ساختن یک رویکرد اجتماعی کمک کند. با این نگاه، هشتگ میتواند نقشی توانمندساز و قدرتبخش داشته باشد.
عدهای حتی پا را از این حد هم فراتر میگذارند و امیدوار هستند که هشتگ بتواند موجب الهامبخشی به اقدامات عملی شود. در این حالت، هشتگ در نقش یک تخته شیرجه یا سکوی پرتاب عمل خواهد کرد که عقاید و مباحث مجازی افراد را به عملکردهایی در دنیای واقعی سوق خواهد داد. شاید بتوان انقلاب مردم مصر را تا حدودی در این دسته جای داد. بسیاری از هماهنگیها و اطلاعرسانیها در خصوص تجمعات مردمی در این کشور از طریق شبکههای اجتماعی و هشتگها صورت گرفت؛ هرچند بخاطر نبود رهبری منسجم، این انقلاب سرنوشت پیچیدهای پیدا کرد.
کنشگری مجازی در قالب هشتگها به نمونهی بارزی برای مبارزه از زیر لحاف تبدیل شده است
بسیاری از مشارکتکنندگان در هشتگ bringbackourgirls# اذعان کردهاند که هدف از این جنبش مجازی، تشویق اقدامات بیشتر دولتی و حکومتی برای مقابله با مسالهی آدمربایی صورت گرفته توسط گروه تروریستی بوکوحرام نیجریه بوده است؛ اقدامی که به شکل قابل بحثی به موفقیتهای جزئی نیز دست پیدا کرد.
چرا جنبش دیجیتال، بحث برانگیز است؟
اسلکتیویزم یا به بیان خودمانی، مبارزه از زیر لحاف روشی بسیار ایدهآل برای ایجاد جنبش از سوی نسل تنبل ما به شمار میرود. چه نیازی به تحصن و پذیرفتن ریسک دستگیر شدن، مواجهه با خشونت پلیس، یا حتی شکنجه وجود دارد وقتی که میتوان در فضای مجازی به همان اندازه دیده و شنیده شد؟ با در نظر گرفتن تثبیت رسانهها بر محورهای دیجیتال، از وبلاگنویسی گرفته تا فعالیت در شبکههای اجتماعی، تک تک کلیکهای موس صورت گرفته در راستای یک جنبش اجتماعی بلادرنگ زیر ذرهبین رسانهها قرار میگیرد؛ البته به شرطی که این حرکت در راستای یک آرمان خاص و اصیل باشد. حال آنکه چنین توجه رسانهای همیشه به اثر و کارایی کمپینهای حقیقی نمیرسد اما این مساله در درجهی دوم اهمیت قرار گرفته است.
باید با تمایز قائل شدن میان توجه رسانهای و اثربخشی یک کمپین و جنبش قلب مساله را هدف گرفت. همانطور که پیشتر گفتیم، اثربخشی یک جنبش و کمپین مسالهی پیچیدهای به شمار میرود. اما چه چیزی در موفق بودن یک کمپین نقش تعیینکننده دارد؟ صرف اینکه مردم در خصوص آن مساله آگاه شده و به صحبت در خصوص آن بپردازند نمایانگر موفقیت است؟ یا بدست آمدن یک تفاوت و تغییر محسوس در دنیای ما معیار خواهد بود؟
این قسمت ماجرا دقیقا همان جایی است که منشاء بسیاری از مناقشات و اختلاف نظرهاست. کوین لوئیس، پروفسور جامعهشناسی دانشگاه کالیفرنیا در نشریهی سوسیولوجیکال ساینس طی مقالهای کمپین Save Darfur که در راستای پایان بخشیدن به خشونتها و رنج مردم در سودان فعالیت میکند را مثال مناسبی برای بحث خود میداند. وی معتقد است که بخش مربوط به شبکههای اجتماعی این جنبش که البته توجه رسانهای مطلوبی نیز دریافت کرده، مصرانه خواستار توهمی از جنبش و فعالیت بود و موجب تسهیل مسائل حقیقی نشد. از میان تمام افرادی که در فیسبوک از این جنبش حمایت کردند تنها 0.24 درصد حاضر به کمک مالی شدند که البته باز هم پس از 2.5 سال فعالیت توانست به مبلغ 100 هزار دلار دست یابد.
حال جالب است بدانید تنها در طی یک سال، مشارکتهای مستقیم از طریق نامه باعث جمعآوری 1 میلیون دلار کمک مالی در همین کمپین شد.
بسیاری از صاحبنظران عقیده دارند که کلیک کردن بر روی کلید «لایک» یا ریتوییت کردن یک هشتگ موجب میشود افراد احساس کنند سهم خود را در راستای کمک به دستیابی به آرمان انجام دادهاند. این مساله موجب میشود این افراد که اغلب حاضرین در جنبش را تشکیل میدهند هیچ اقدام بیشتری نظیر حمایت مالی یا فعالیت داوطلبانه صورت ندهند.
لایک و ریتوییت به تنهایی هیچ مشکلی را حل نخواهند کرد
حتی کمپینها و جنبشهایی که صرفا به دنبال افزایش و گسترش آگاهی نسبت به یک مساله هستند نیز ممکن است به کلی از مسیر خود منحرف شوند. اگرچه بسیاری از این کمپینها که صرفا هدف آگاهی بخشی را دنبال میکنند دارای اثرات بالقوه فراوانی بوده و موفقیتهایی بدنبال دارند، اما بسیاری از آنها نیز هیچ هدف بلند مدت و مشخصی در برنامه نداشته که تشخیص اثربخشی آنها در طولانی مدت را مبهم و دشوار میکند. اگر این کمپینها نیازی به جمعآوری پول برای اجرای برنامهی خاصی نداشته و خواهان فعالیت داوطلبانه هم نیستند، پس به دنبال ایجاد چه تغییری در دنیا بوده و چگونه در راستای آن تلاش میکنند؟ کوین لوئیس در این خصوص میگوید:
در زمان ظهور این جنبشهای مجازی، خود حرکت معمولا تمام فکر ما را اشغال کرده و گرایش ذاتی به غلو کردن و دست بالا گرفتن تاثیرهای بلندمدت آنها وجود دارد.
مسلما لوئیس در چنین نگرشی تنها نیست. نگاهی به این پست ارسال شده توسط یونیسف در فیسبوک داشته باشید:
در تصویر، یونیسف گفته است که ما را در فیسبوک لایک کنید و ما «صفر» کودک را در مقابل فلج اطفال واکسینه خواهیم کرد. یونیسف تلاش داشته در این تصویر به قبح مساله کنایه بزند. شما هرچه آرمان دنبال شده توسط این نهاد بینالمللی را لایک کنید کوچکترین کمکی به نجات جان کودکان نخواهید کرد. این تصویر به روشنی نشان میدهد که چنین نهادهای عملگرایی، چگونه به مسالهی لایک و ریتوییت در مقابل کمک مالی نگاه میکنند.
البته تمام افراد تصور نمیکنند که اینگونه جنبشها و فعالیتهای مجازی وقت تلف کردن باشد. طی یک نظرسنجی در خصوص فعالیت و جنبشهای دیجیتال که در سال 2014 صورت گرفت، مشخص شد که 64 درصد از شهروندان آمریکایی که به پرسشنامه جواب دادهاند پس از لایک یا دنبال کردن یک فعالیت خیریه یا ناسودبر در شبکههای اجتماعی، به احتمال بیشتری به کمکهای مالی، داوطلبانه یا نشر اطلاعات در خصوص آن هدف یا آرمان خواهند پرداخت. 60 درصد نیز اعلام کردند که همچنان به مطالعهی محتوای ارائه شده توسط آن نهاد ادامه خواهند داد که نشانگر داشتن تعامل و مشارکت حداقلی در مساله است.
با این وجود نیت و قصد میتواند تفاوتهایی با عمل داشته باشد. 65 درصد از افراد در همین مطالعه اذعان کرده بودند که مایل هستند بصورت آنلاین به مشارکت در تحقق آرمان مورد نظر بپردازند، اما تنها 35 درصد در عمل به این اقدام مبادرت ورزیدند. در همین حال 70 درصد از آنها اعلام کرده بودند که احتمالا قصد دارند در خصوص تغییراتی که میتوان در زندگی روزمره ایجاد کرد اطلاعات کسب کنند، اما طی یک سال گذشته تنها 25 درصد از آنها به گفتهی خود عمل کردند.
به شکل جالبی، مطالعهی صورت گرفته توسط کوین لوئیس نشان داد افرادی که توسط دیگران به صفحهی یک کمپین هدایت شدهاند، در قیاس با افرادی که بصورت مستقل برای حمایت از آن آرمان وارد صفحه شدهاند، با احتمال بسیار کمتری حاضر به مشارکت مالی یا معرفی صفحه به دیگران هستند. این مساله به خوبی نشان میدهد که اگرچه رسانههای اجتماعی بعنوان بهترین راه برای گرد آوردن افراد حول محور یک هدف مورد ستایش قرار گرفتهاند، اما احتمالا برای متحد کردن افرادی که حاضر به اجرای اقدام عملی در این راستا بوده و از انگیزهی کافی برخوردار باشند، اثربخش نبوده و عقیم خواهد ماند.
آیا کمپینهای هشتگ موفق بودهاند؟
پاسخ به این پرسش بسیار دشوار خواهد بود. نمونههایی نظیر چالش سطل آب یخ بودهاند که با هشتگ icebucketchallenge# فعالیت کرده و به دهها میلیون دلار کمک مالی برای تحقیق بر روی ALS منجر شدهاند که به شکلی کاملا مشخص، یک موفقیت به حساب خواهد آمد. اما نمونههای بسیاری نیز وجود دارد که شرایط پیچیدهتری داشته و اثرات آنها را باید با دقت بیشتری مورد مطالعه قرار داد.
در حالت کلی، زمانی که یک هشتگ روی بورس افتاده و مورد توجه قرار میگیرد، میتوان به این معنا دست یافت که افراد بسیاری در حال گفتگو در خصوص مسالهی مورد نظر هستند. stopSOPA# و stopPIPA# که برای مقابله با کنترل حکومتی بر روی اینترنت در ایالات متحده آغاز شد را در نظر بگیرید؛ میتوان این جنبشها را موفق دانست چرا که به هدف خود یعنی لغو قوانین مورد بحث دست یافت. اما نسبت دادن شکست این قوانین به هشتگهای مذکور ممکن است چندان هم صحیح نباشد. آیا عقبنشینی حامیان این قوانین بخاطر جنبش هشتگ بود؟ یا مردم چنین خواستهای را در فضاهای دیگری با نمایندگان خود در میان گذاشتند؟ اعتراضات خیابانی صورت گرفته چه تاثیری بر این مساله گذاشت؟ تحصن ویکیپدیا و اعتراض مستقیم این دانشنامهی بزرگ، گوگل و هزاران وبسایت دیگر نیز نقشی در این تصمیم داشته؟ میبینید که برآیند جریان پیچیدهتر از آن است که بتوان منشاء پیروزی آن را به جنبش هشتگ نسبت داد.
البته هشتگ میتواند بازتابی از تمامی این اعتراضات باشد. بنابراین همین مساله نیز دلیل دیگری بر پیچیدگی جریان بوده و موجب میشود تشخیص تاثیر این نوع جنبش در پشتیبانی از آرمانها دشوار شود. آیا لایحههای SOPA و PIPA ممکن بود بدون حمایت جنبش صورت گرفته در شبکههای اجتماعی در قالب هشتگها به قانون بدل شود؟ هیچکس نمیتواند پاسخ مشخصی به این سوال بدهد.
اجازه دهید به مورد دیگری نیز بپردازیم که معمولا بعنوان یک جنبش هشتگ موفق به آن نگریسته میشود. در سال 2012 میلادی، بنیاد سوزان کومن تصمیم گرفت به حمایت مالی از یکی از خانوادههای تحت پوشش خود بنا بر دلایلی پایان دهد. این مساله با واکنش کاربران در توییتر و شکلگیری هشتگ standwithpp# شد که به سرعت مورد توجه قرار گرفت. چهار روز پس از این ماجرا، این بنیاد از موضع خود عقبنشینی کرد و اعلام کرد که پشتیبانی مالی خود را از این خانواده قطع نخواهد کرد.
اگرچه این هشتگ بعنوان یک کمپین فوقالعاده در توییتر شناخته میشود، اما این حقیقت که تعدادی از مقامهای اجرایی این نهاد بخاطر اتخاذ تصمیم قطع حمایت مالی از سمت خود استعفا دادند و نیز رویداد «مسابقه برای درمان» هم که توسط این نهاد برگزار میشد آسیب دید قابل چشمپوشی نیست و هریک از این موارد نقش مهمی در تصمیم به عقبنشینی داشته است.
آیندهی جنبشهای هشتگ
تمام این مطالعات، گزارشها و عقاید موجب ترسیم تصویر پیچیدهای از جنبش دیجیتال میشود. در هر حال پرواضح است که نگاه به رسانههای اجتماعی بعنوان موج جدید کنشهای اجتماعی و ابزاری عالی برای کمپینهای آینده، بدون توجه به تفکرات انتقادی نباید مورد پذیرش قرار گیرد.
مردم در خصوص این ایده که بتوانند تنها از طریق فیسبوک و توییتر و بدون کوچکترین زحمتی موجب تغییر در دنیای واقعی شوند بسیار هیجانزده هستند؛ اما فاکتورهای بیشماری در موفقیت یا شکست یک کمپین مجازی ایفای نقش میکنند. در این میان صد البته تعریف خود «موفقیت» نیز نقش بسزایی دارد. هدفی که از سوی اغلب چنین کنشهای اجتماعی دست به دست در قالب هشتگها میگردد شفافیت لازم برای اثربخشی را ندارند.
از لوئیس، پروفسور جامعهشناسی دانشگاه کالیفرنیا پرسیده شد که آیا برخی سازمانها و نهادها با تمرکز و تاکید بیش از حد بر روی شبکهها و رسانههای اجتماعی با کاهش تاثیر، دسترسپذیری و جمعآوری حمایت مالی روبرو نخواهند شد؟
اینطور به نظر من میرسد که آنچه بیان شد نتیجهی کاملا واضح چنین اشتباهی است که برخی افراد به شکل متناوب در حال مرتکب شدن آن هستند. شرط عقل نشان میدهد که چون رسانههای اجتماعی بصورت گستردهای مورد استفاده قرار میگیرند، بنابراین نمایانگر آیندهی کنشهای اجتماعی خواهند بود. اما اعداد و ارقام، چیز دیگری میگوید... نمیتوان متحیر نبود که آیا همین هزینهای که بر روی اینگونه بسیج کردنهای مجازی صرف میشود اگر بر روی همایشهای سنتی صرف میشد بهتر نبود؟
البته او به ذکر این مساله نیز میپردازد که امکان بهرهگیری متناسب از این ظرفیت نیز کاملا وجود دارد. یک نهاد میتواند راهی برای دخیل کردن افراد حاضر در شبکههای اجتماعی در راستای حمایت از اهداف جنبش پیدا کند. Cone Communications که یک گروه همهپرسی، جمعآوری و تحلیل اطلاعات در زمینهی کنشهای دیجیتال است اذعان میکند که اختلاف رقم موجود میان افرادی که ادعا میکنند از یک کمپین حمایت خواهند کرد و آن عده که واقعا دست به عمل میزنند، فرصتی مغتنم برای نهادها خواهد بود. این گزارش، نکته اصلی را چنین بیان میکند که به جای تمرکز بر روی جذب لایک و همرسانی، باید بر روی نتایج فعال نظیر حمایت مالی تاکید کرد.
اما گام بعدی در این مسیر باید به چه سمت باشد؟ یکی از نقاطی که آغاز از آنها میتواند نتیجهی واضحی داشته باشد، کسب نگرشی بهتر از بازگشت سرمایه در نهادها و سازمانها، هنگام هزینه کردن بر روی شبکههای اجتماعی بعنوان یک ابزار کمپین خواهد بود. درک ارتباط میان کنشها و جنبشهای آنلاین و نتایج حاصل در دنیای واقعی، یا به بیان دیگر فهم رابطهی نیت و عمل نیز از دیگر حوزههایی به شمار میرود که نیازمند کاوشهای بیشتر است.
مطالعات و تحقیقات صورت گرفته نمایانگر هرچه که باشند، کنشگری و جنبش هشتگ آمده که بماند؛ خواه بخاطر این احتمال باشد که واقعا موجب تغییر در دنیا میشود، خواه بخاطر حس بهتر افراد در مورد خودشان باشد. اینکه حقیقت به کدام سو گرایش دارد همچنان محل بحث باقی خواهد ماند. روشن است که همچنان شاهد ایجاد کمپینهای هشتگ با اهداف مشخص یا نمونههای منحرف شده خواهیم بود.
افراد هر روزه برای تغییر دنیا از اینترنت استفاده میکنند. اما آیا کنشگری در قالب هشتگ راه مناسبی برای تحقق این هدف است؟ همچنان باید منتظر مانده و همراستا با رشد فضای مجازی شاهد نتایج باشیم.
شما تصور میکنید جنبش هشتگ موجب تغییر در دنیا میشود؟ یا صرفا توهمی از فعالیت اجتماعی بوده و بیفایده است؟ از آن مهمتر، آیا شما در چنین کنشهای دیجیتالی شرکت میکنید؟ تفکرات خود را در این باره با ما و سایر خوانندگان زومیت به اشتراک بگذارید.
نظرات