تابهحال اسکلت و بقایای استخوانی دهها انسان نئاندرتال در اوراسیا پیدا شده است که نشان میدهد نئاندرتالها مانند ما انسانهای کنونی، مردگان خود را دفن میکردند. اما با توجه به اینکه بیشتر اسکلتهای دارای وضعیت خوب و نسبتا سالم، در آغاز قرن بیستم و بدون استفاده از فناوریها و فنون مدرن باستانشناسی کشف شدهاند، همچنان تردیدهای زیادی در مورد تدفین تعمدی نئاندرتالها وجود دارد.
در محوطهی باستانی مشهوری در جنوب غربی فرانسه به نام «لافِراسی»، بقایای متعددی از نئاندرتالها کشف شده و آخرین آنها، اسکلت کودک ۲ سالهای است که با عنوان «لافراسی ۸» شناخته میشود. بهدرستی مشخص نیست این کودک نئاندرتال دختر بوده یا پسر؛ ولی مشهود است که او در هنگام مرگ زودهنگامش، تنها ۲ سال داشته. کودک نئاندرتال دوران زندگی کوتاهش را حدود ۴۱ هزار سال قبل در جایی سپری کرده که اکنون بخشی از لافِراسی است.
حال تیمی چندرشتهای متشکل از محققان مرکز ملی پژوهشهای علمی و موزه تاریخ طبیعی فرانسه تصمیم دارد با بررسی دوباره تمام اطلاعات و بقایای غار لافراسی، تردیدها را برطرف کند. این محققان در بررسیهای خود بقایای اسکلتی را که حدود نیم قرن قبل و بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ کشف شده بود دوباره ارزیابی کردند. این استخوانها و سایر یافتههای لافراسی از زمان کشف تابهحال در موزه نگهداری میشوند. محققان فرانسوی در مقالهای که بهتازگی منتشر کردهاند، عنوان کردند که بسیاری از اطلاعات و شواهد این محوطهی باستانی به دلیل ضعفهایی خصوصا در مرحله قبل از آخرین حفاری (۱۹۶۸-۱۹۷۳)، بهدرستی ارزیابی نشدهاند.
لافراسی و انبوه ابهامات
غار لافراسی در شهرستان دوردونی در جنوبی غربی فرانسه و در درّه ویزق قرار دارد. این محوطه باستانی دارای غاری عمیق و بزرگ است که توسط دو پناهگاه سنگی و صخرهای سنگآهکی احاطه شده. مصنوعات و ابزارهای نسبتا متنوعی در این محوطه باستانی پیدا شدهاند که متعلق به صنعتهای ابزارسازی مختلفی از جمله موستری (عمدتا با بازالت و سنگ آتشزنه با قدمت ۳۰۰ هزار تا ۳۰ هزار سال قبل)، فرهنگ اوریگنیشن (با قدمت ۴۵ تا ۳۵ هزار سال و ساختهشده از شاخ گوزن و استخوان سایر جانوران) و پریگوردیان (با سنگ آتشزنه به قدمت ۳۲ تا ۲۲ هزار سال) هستند.
از اواخر قرن نوزدهم کاوشهایی در این محوطه انجام گرفته است و ام. تابانو، اولین کاوشها را در سال ۱۸۹۲ در آن انجام داد. ولی او اندکی بعد بر اثر رانش زمین در همان حوالی محوطه لافراسی جان خود را از دست داد تا کاوشهایش ناتمام باقی بماند. باستانشناسان بعدا در سالهای ۱۹۰۵، ۱۹۰۷ و ۱۹۱۲ به غار لافراسی بازگشتند. کاوشهای بعدی در سالهای ۱۹۳۴، ۱۹۶۹ و ۱۹۸۴ انجام گرفتند. تابهحال بقایای ۸ نئاندرتال در این غار پیدا شده است که از جمله آنها میتوان به یک جنین اشاره کرد. تمامی نمونهها در لایهای به عمق ۶۰ سانتیمتر کشف شدند و قدمتشان به ۶۰ تا ۷۴ هزار سال قبل بازمیگردد.
محققان تمامی یافتههای پیشین را مجددا ارزیابی کردند
ولی با توجه به ناکافی بودن تجزیهوتحلیلهای سابق، محققان تصمیم گرفتند دوباره تمامی یافتههای غار لافراسی را ارزیابی کنند. محققان در تحقیق اخیر، تمامی دفترچه یادداشتها و گزارشهای روزانهی به جامانده از کاوشگران را بررسی کردند. آنها علاوه بر ارزیابی مجدد تمام استخوانهای لافراسی ۸، موفق به شناسایی ۴۷ استخوان جدید انسان در میان بقایای قبلی شدند. محققان در پایان به این نتیجه رسیدند که با وجود کیفیت پائین تحقیقات قبلی در مورد خاکسپاری لافراسی، نتایج مطالعه پیشین کاملا درست بوده و کودک نئاندرتال به خاک سپرده شده است.
محققان برای اثبات این موضوع تمام اطلاعات موجود را به لحاظ انسانشناسی، مکانی، زمینگاهشناسی، سنگوارهشناسی و زیستمولکولی تجزیهوتحلیل کردند و دریافتند که تدفین تعمدی روشنترین و آشکارترین توضیح است. یافتههای محققان نشان میدهد که نئاندرتالها تعمدا گودالی در میان تهنشستهای غار حفر کردند و جسد کودک را بهآرامی و با دقت تمام به خاک سپردند.
نئاندرتالها جسد کودک را اندکی پس از مرگ در گودال کوچکی دفن کردند
اسکلت این کودک باستانی در لایهای با شیبی به سمت غرب (سَر به سوی شرق و اندکی بالاتر از لگن) دفن شده است. این در حالی است که سایر لایههای چینهای این محوطه کاملا متمایل به شرق تشکیل شدند. استخوانهای این نئاندرتال پراکنده نبودند و در وضعیت آناتومیکی (موقعیت استاندارد قرارگیری بدن) باقی مانده بودند. در حقیقت، این استخوانها کاملا بهتر از بقایای چند گاومیش کوهاندار و سایر علفخوارانی که در همان لایه تهنشست پیدا شدند، حفظ شدهاند که آشکارا حاکی از آن است که جسد بهسرعت به خاک سپرده شده است.
علاوه بر این، محتوای این لایه نسبت به سایر تهنشستها قدمت بیشتری دارد. نهایتا، محققان استخوانهایی که قبلا با بررسی پروتئین متعلق به انسان دانسته شده بود، با استفاده از دیانای میتوکندریایی مجددا بررسی کردند و مهر تأییدی بر فرضیه اولیه زدند. در ادامه، سالیابی رادیو کربن ۱۴ نشان داد که این استخوان حدود ۴۱ هزار سال قدمت دارد.
نقاشی مفهومی که تدفین کودک نئاندرتال را در غار لافراسی به تصویر کشیده است
به جز این، هیچ علامتی از دستبرد جانوران و لاشخوران روی استخوانهای نئاندرتال وجود ندارد که از تدفین فوری خبر میدهد. بهخصوص وقتی این استخوانها با وضعیت هوازدگی بقایای جانوری که در همان حوالی پیدا شدند مقایسه شوند، این حدس بیشتر به یقین میرسد. به این ترتیب، محققان با توجه به نبود علائم دندانهای جانوران درّنده، آشفتگی پائین محل، چند پارگی و هوازدگی، نتیجه گرفتند که نئاندرتالها جسد کودک را اندکی پس از مرگ در گودال کوچکی دفن کردند.
محققان در نهایت نتیجهگیری کردند که اثری از هیچ فرایند طبیعی (بدون دخالت انسان) در محل پیدا نشده است که بتواند حضور کودک و عناصر پیرامونش را در لایههای تهنشست توضیح دهد. بنابراین قابل قبولترین فرضیه همان تدفین تعمدی است. مطالعه محققان فرانسوی، اولین مطالعهی اخیر نیست که ادعا میکند شواهد جدیدی از دفن مردگان توسط نئاندرتالها یافته است و احتمالا آخرین نیز نخواهد بود.
بحث پرتنش تدفین تعمدی نئاندرتالها
ماجرای تدفین نئاندرتالها به اکتشافات رالف سولکی (انسانشناس سرشناس آمریکایی) در دههی ۱۹۵۰ در غار شانهدَر کردستان عراق بازمیگردد. رالف سولکی در سلسله حفاریهای خود، توانست بقایای استخوانی ۱۰ نئاندرتال مرد را کشف کند. سولکی با بررسی بقایای استخوانی نتیجه گرفت که برخی از این نئاندرتالها بر اثر ریزش سقف غار جان سپردند و سایرین آنان را با تشریفات خاصی به خاک سپردند. این گروه بعدا به دلیل کشف انبوهی از دانههای گَرده در میان تهنشستها به «تدفین همراه با گُل» مشهور شدند.
سولکی در مقالات، گزارشها و سپس دو کتاب خود که به نامهای «شانهدر: انسانیت، انسانِ نئاندرتال» و «شانهدر: نخستین مردمان گل» چاپ شدند، کشف خود را شاهدی بر مدعای تدفین تعمدی همراه با گذاشتن گل روی مردگان تعبیر کرد؛ ادعایی که تا همین حالا از بحثبرانگیزترین موضوعات دنیای انسانشناسی است و اختلاف نظر زیادی در مورد آن وجود دارد. عمدهترین دلیل برای مخالفت با این موضوع، این است که در صورت اثبات آن، باید نئاندرتالها را دارای ظرفیت تفکر نمادین بدانیم؛ توانایی که تا پیش از این تنها و تنها منحصر به انسانهای فعلی بود. این خصوصیت همان چیزی است که به ما انسانهای کنونی امکان استفاده از نماد(کلمات و تصاویر) برای نمایش ذهنی اجسام و رویدادها میدهد. نمونههایی از تفکر نمادین نئاندرتالها را میتوانیم در قالب غارهنگارهها و همچنین زیورآلات مشاهده کنیم.
حالا خاکسپاری نشان میدهد که نئاندرتالها کاملا نسبت به یکدیگر ترحم و شفقت داشتهاند و زمانیکه کسی مجروح یا بیماری میشد، از او مراقبت میکردند و هنگامی که از دنیا میرفت، در غم از دستدادن او ماتم میگرفتند و سوگواری میکردند. همینها نشان میدهد که نئاندرتالها دارای همان توانایی شناختی و تفکر انتزاعی بودهاند که ما انسانهای کنونی آنچنان سنگش را به سینه میزنیم و سایر انسانهای پیش از خود را کمهوشتر از آن به حساب میآوریم که بتوانند برای انجام مناسک و تشریفات پیچیدهی فرهنگی، چنین ظرفیتی از خود بروز دهند.
دکتر رالف سولکی در حین حفاری در غار شانهدر عراق، سال ۱۹۵۶
در سالهای پس از حفاریهای سولکی، برای مدتی اکتشافات دیگری در شانهدر انجام نگرفت و حتی بسیاری از چوپانان و دامداران محلی به تناوب و معمولا برای پناه گرفتن به این غار سر زدند. بالاخره مقامات محلی کردستان عراق در سال ۲۰۱۴ باستانشناسان را به اکتشاف این محوطهی باستانی دعوت کردند. ولی با توجه به تهدید نیروهای داعش این پروژه به سال ۲۰۱۵ موکول شد.
متأسفانه رالف سولکی با وجود تلاشهای بسیار نتوانست دوباره به شانهدر برگردد و نهایتا در مارس ۲۰۱۹ (فروردین ۹۸) از دنیا رفت تا هیچوقت دوباره پایش به مکان محبوبش نرسد. به هر حال محققان انتظار نداشتند دوباره در این محوطهی باستانی بقایای نئاندرتالهای دیگر را پیدا کنند؛ ولی درست عکس آن اتفاق افتاد و مشخص شد که شانهدر همچنان ناگفتههای زیادی در دل نگه داشته است. اواخر بهمن سال گذشته محققان استخوانهای ۷۰ هزارسالهای از نئاندرتالها کشف کردند که شامل جمجمه لهشده و بالاتنه بود.
آنچه باعث شگفتی محققان شد، سَر نئاندرتال بود که بالشوار روی بازوی چپش گذاشته شده بود؛ گویی به خوابی عمیق فرو رفته باشد. بازوی راست از آرنج خم شده بود؛ ولی خبری از کمر به پائین این نئاندرتال نبود. حدس محققان این بود که این بخش از بدن نئاندرتال احتمالا همان قطعهی بزرگی بوده است که سولکی و همکارانش در دهه ۱۹۶۰ از غار برداشتهاند. این قطعه اکنون در موزه بغداد نگهداری میشود و محققان امیدوار هستند بهزودی بررسیهایی روی آن انجام دهند.
محققان نئاندرتال جدید را «شانهدر زد (Shanidar Z)» نامگذاری کردند و تصور میشود یک نئاندرتال بالغ بوده است. آنها در حین حفاری، دندان یک نئاندرتال دیگر و همچنین استخوانهایی از نئاندرتالهای دیگر پیدا کردند. موضوعی که باعث دامن زدن به این فرضیه شد که ممکن است غار شانهدر حکم یک گورستان باستانی داشته و نئاندرتالها تنها برای مناسک تدفین و خاکسپاری مردگان به آن میآمدند. این حدس بهخصوص با توجه به سنگ کاملا متمایزی که بالای سر نئاندرتال یادشده پیدا شد، بیشتر به یقین نزدیک میشود. این سنگ احتمالا حکم گونهای سنگقبر داشته است.
سرنخهای دیگری در این غار پیدا شد که نشان میدهد این نئاندرتال کاملا تعمدی دفن شده است. بهعنوان مثال، اگر جسد همانطور به حال خود رها میشد، قاعدتا باید لاشخورها و درّندگان دیگر به آن هجوم میآوردند و جای دندانهایشان روی استخوانهای آن باقی میماند. ولی محققان هیچگونهی ردی از جانوران روی بقایای استخوانی پیدا نکردهاند.
از لافراسی بیشتر خواهیم شنید...
حال محققان فرانسوی با توجه به کشف اخیر که بار دیگر به شواهد فزایندهی تدفین تعمدی نئاندرتالها اضافه کرده است، تصمیم دارند از همین رویکرد چندرشتهای برای بررسی مجدد سایر بقایای استخوانی لافراسی (لافراسی ۱ تا ۷) استفاده کنند.
نظرات