داستان یک موفقیت؛ انسان چگونه بر آبله غلبه کرد؟

دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۲:۳۰
مطالعه 13 دقیقه
آبله، مسری‌تر از کووید ۱۹ و با نرخ مرگ‌و‌میر ۳۰ درصد، یکی از بزرگ‌ترین قاتلان تاریخ بود. اکنون، این بیماری از بین رفته است و درس‌هایی که از آن می‌گیریم در مبارزه با دنیاگیری‌های دیگر مفید است.
تبلیغات

ویروس کرونا جهان را به ویرانی کشیده است و در سراسر جهان چیزی حدود ۲/۳ میلیون نفر را به کام مرگ فرستاده است. این بیماری بیش از ۱۰۰ میلیون نفر دیگر را آلوده کرده است و گونه‌های جدید آن حتی با اینکه واکسیناسیون آغاز شده است، تهدیدی برای افزایش مجدد موارد به شمار می‌روند. اما با وجود تمام ویرانی‌هایی که کووید ۱۹ به بار آورده است، فرار از این احساس که می‌توانست بسیار بدتر از این باشد، دشوار است.

به گزارش وب‌سایت واکس، همه‌گیرشناسان تخمین زده‌اند که ویروس کرونا دارای عدد سرایت پایه‌ی بین ۲ تا ۳ است، یعنی وقتی مردم اقدامات احتیاطی را انجام نمی‌دهند و فاصله‌گیری اجتماعی رعایت نمی‌شود، هر عفونت موجب عفونی شدن حدود ۲ تا ۳ فرد دیگر می‌‌شود (عدد سرایت پایه با R نشان داده می‌شود). گونه‌های جدید مقدار R را به حدود ۴ می‌رسانند. حال تصور کنید که اگر واگیرداری آن بیشتر بود چه می‌شد، مثلا اگر تعداد افرادی که هر عفونت ایجاد می‌کرد، حدود ۵ تا ۷ بود. نرخ مرگ‌و‌میر نیز وجود دارد. درحال‌حاضر، ویروس کرونا حدود ۰/۵ درصد از افراد مبتلا را از بین می‌برد. حال، تصور کنید نرخ مرگ‌و‌میر آن ۳۰ درصد باشد و ساخت واکسنی برای آن به‌جای چند ماه، چند قرن طول بکشد.

این آبله است.

وحشت سال گذشته، تصویری کلی از زندگی در دنیایی را به ما نشان می‌دهد که به‌وسیله‌ی بیماری عفونی ویران شده است. نادیده گرفتن و بی‌اهمیت دانستن اینکه اکنون کودکان بسیار کمی در کشورهای ثروتمند در دوران نوزادی براثر بیماری می‌میرند، اینکه بیشتر بیماری‌های عفونی قابل درمان هستند و اینکه در زمان نیاز، واکسن‌ها دردسترس هستند، ساده است. اما بشریت مدت زمان زیادی نیست که وارد این دنیای جدید شده است. ریشه‌کن کردن آبله یکی از کارهای مهمی بود که اخیرا انجام شد. این بیماری فقط در قرن بیستم، جان صدها میلیون نفر را گرفت. ریشه‌کنی تدریجی آن به‌معنای پایان دادن به درد‌و‌رنج و مرگ بیهوده‌ی میلیون‌ها انسان در هر سال بود.

البته علت اینکه قدمی به عقب برمی‌داریم و می‌بینیم که بیماری می‌تواند بسیار واگیردارتر و کشنده‌تر از مورد کنونی باشد، کاهش درد‌ورنج ناشی از دنیاگیری ویروس کرونا (یا چشم‌پوشی از سهل‌انگاری که موجب شد تلفات کووید ۱۹ بسیار بیشتر از حد لازم باشد) نیست. در این موضوع، این واقعیت تسلی‌بخش وجود دارد که حداقل درمورد آبله، بشر سرانجام توانست بر آن غلبه کند. خوشبختانه، با واکسیناسیون گسترده و همکاری بین‌المللی توانستیم تلفات آن بیماری عفونی را به کمتر از هر زمانی در تاریخ برسانیم و اگرچه آسان نیست، می‌توانیم دوباره این کار را انجام دهیم. درک اینکه چه چیزهایی از مبارزات بزرگ دربرابر بیماری‌های عفونی در گذشته آموخته‌ایم، ارزشمند است.

آبله

آبله برای مدت زمان بسیار طولانی وجود داشت. اعتقاد بر این است که فراعنه مصر براثر آن از دنیا رفتند. این بیماری در اوایل دهه‌ی ۱۵۰۰ پس از اینکه ازطریق اروپا وارد آمریکا شد، این قاره را ویران کرد و حتی روند جنگ انقلاب آمریکا را تغییر داد.

تعیین تلفات ناشی از آبله در کل تاریخ دشوار است، اما تخمین زده می‌شود که فقط در قرن بیستم بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلیون نفر را کشته باشد. دونالد اینسلی هندرسون، مدیر سابق نظارت بر بیماری‌ها در مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری در کتاب سال ۲۰۰۹ خود با عنوان «آبله: مرگ یک بیماری»، با اشاره به اینکه حتی تلفات مرگ‌بارترین جنگ‌های قرن بیستم (جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم) کمتر از تلفات آبله بود، نوشت: «در نبرد میان آبله و جنگ، جنگ مغلوب شد».

آبله به‌وسیله‌ی نوعی ویروس منتشر شد (ازنظر فنی، دو ویروس: واریولا ماژور و نوع کمیاب‌تر واریولا مینور). این بیماری موجب تب و سپس بثورات جلدی می‌شد که طی چند روز به توده‌هایی روی پوست تبدیل می‌شدند که مشخصه‌ی بیماری است. سویه‌ی خطرناک‌تر ویروس یعنی واریولا ماژور حدود ۳۰ درصد از افرادی را که به آن آلوده می‌شدند، می‌کشت و نرخ مرگ‌و‌میر آن در نوزادان از این هم بیشتر هم بود. مرگ معمولا طی ۸ تا ۱۶ روز اتفاق می‌افتاد. واریولا مینور علائم مشابهی داشت، اما کشندگی آن بسیار کمتر بود و نرخ مرگ‌و‌میر آن به حدود ۱ درصد می‌رسید. تا زمان ریشه کن شدن بیماری، هیچ درمان موثری برای آن کشف نشد.

یک سال پیش، بیشتر مردم از آماره‌های همه‌گیرشناسی مانند R0 (تعداد افرادی که یک فرد عفونی در جمعیتی بدون ایمنی، آلوده می‌کند) و نرخ مرگ‌و‌میر بیماری (درصد افراد بیمار که فوت می‌کنند) بی‌اطلاع بودند. اما دنیاگیری کووید ۱۹ موجب افزایش دانش بسیاری از ما درزمینه‌ی همه‌گیرشناسی شد که باید به ما چشم‌انداز جدیدی از وحشتناکی آبله بدهد.

آبله نیز مانند کووید ۱۹ عمدتا ازطریق تماس نزدیک خصوصا در فضاهای بسته منتقل می‌شد. اگرچه، انتقال آن خیلی راحت‌تر از کووید ۱۹ بود و طبق تخمین‌های موجود، R0 بین ۵ تا ۷ داشته است که حتی از گونه‌های جدید ویروس کرونا با R0 تخمینی ۴ هم بالاتر است.

با داشتن R0 بالا و نرخ مرگ‌و‌میر ویران‌گر، غیرعادی نبود که شیوع آبله در منطقه‌ی بدون مصونیت قبلی موجب مرگ ۳۰ درصد از افراد جامعه شود. اعتقاد بر این است که در برخی شرایط، مانند وقتی که توسط اروپایی‌ها در قاره آمریکا منتشر شد، نرخ مرگ‌و‌میر حتی بیشتر بوده است.

چگونه آبله را ریشه‌کن کردیم

قبل از ساخت واکسن مدرن، انسان‌ها در کاهش انتشار بیماری‌های عفونی خلاق ‌بودند. مردم متوجه شده بودند افرادی که از آبله جان سالم به در می‌برند، دوباره بیمار نمی‌شوند. در چین، در قرن ۱۵ افراد سالم به‌طور عمدی دلمه‌های آبله را بو می‌کشیدند و به نسخه‌ی خفیف‌تری از بیماری مبتلا می‌شدند. بین ۰/۵ تا ۲ درصد از مردم با این کار جان خود را از دست می‌دادند اما این پیشرفت قابل‌توجهی در نرخ مرگ‌و‌میر ۳۰ درصدی خود بیماری بود.

در انگلیس، در سال ۱۷۹۶، دکتر ادوارد جنر نشان داد ابتلا به آبله گاوی (ویروس مرتبط اما بسیار خفیف‌تر) دربرابر آبله مصونیت ایجاد می‌کند و مدت کوتاهی پس از آن، تلاش برای ایمن‌سازی به‌طور جدی درسراسر اروپا آغاز شد. تا سال ۱۸۱۳، کنگره آمریکا قوانینی را برای اطمینان از دسترسی به واکسن آبله تصویب کرد که موجب کاهش شیوع آبله در این کشور در دهه‌ی ۱۸۰۰ شد.

اولین واکسیناسیون / The First Vaccination

حکاکی باعنوان «اولین واکسیناسیون» که دکتر ادوارد جنر را نشان می‌دهد که جیمز فیلیپس را در سال ۱۷۹۶ را به‌عنوان اولین نفر، دربرابر آبله واکسینه می‌کند

در مناطق دیگر جهان نیز تلاش‌های مشابهی با سطوح متفاوتی از تعهد و موفقیت درحال انجام بود. در سال ۱۸۰۷، باواریا واکسیناسیون آبله را اجباری اعلام کرد. در سال ۱۸۱۰، دانمارک نیز چنین کرد. موارد بیماری در سراسر اروپا کاهش یافت. تلاش‌های امپراتوری انگلیس برای انجام برنامه واکسیناسیون در هند پیشرفت کمتری داشت که تا حد زیادی به خاطر عدم اعتماد مردم محلی به دولت استعمارگر بود.

تا سال ۱۹۰۰، آبله دیگر بلای کشورهای ثروتمند دنیا نبود. در دهه‌ی ۱۸۰۰، از هر ۱۳ مورد مرگ در لندن، ۳ مورد ناشی از آبله بود اما در سال ۱۹۰۰ آبله فقط علت حدود یک درصد از موارد مرگ بود. چندین کشور اروپای شمالی نیز ریشه‌کن شدن بیماری را اعلام کردند. طی دهه‌های بعد، بیشتر اروپا و سپس کشورهای آمریکا و کانادا به آن‌ها پیوستند.

اما تا زمانی‌که آبله مناطق دیگر جهان را مورد هجوم قرار می‌داد، واکسیناسیون مداوم برای اطمینان از عدم ورود مجدد آن ضروری بود و میلیون‌ها نفر همچنان به خاطر آن می‌مردند. داده‌های موجود دراین‌باره پراکنده است. این دوران خیلی قبل‌تر از ایجاد هرگونه مرجع بین‌المللی درمورد آمار بیماری‌های عفونی در جهان بود، اما تخمین زده می‌شود که در جریان نیمه اول قرن بیستم، هر سال ۱۰ تا ۱۵ میلیون نفر دچار آبله می‌شدند و ۵ میلیون نفر براثر آن جان می‌باختند.

اما در دهه‌ی ۱۹۵۰ تلاش واقعی برای ریشه‌کنی جهانی به خاطر نهادهای بین‌المللی جدید پس از جنگ ممکن شد. سازمان جهانی بهداشت که در سال ۱۹۴۸ تأسیس شد، این مسئولیت را برعهده گرفت و چارچوبی را برای کشورهایی که همیشه در شرایط دوستانه نبودند، برای همکاری درزمینه‌ی تلاش‌های بهداشت جهانی فراهم کرد. حتی در آن زمان نیز افراد بدبینی وجود داشتند. هندرسون می‌نویسد: «یکی از موانع پیش‌روی تلاش‌ برای ریشه‌کنی آبله، تردیدی بود که در جامعه‌ی علمی درمورد امکان‌پذیر بودن ریشه‌کن کردن یک بیماری عفونی وجود داشت». به هر حال، قبل از آن هیچ بیماری ریشه‌کن نشده بود. میلیاردها انسان در سراسر جهان تحت حاکمیت دولت‌های بی‌شمار زندگی می‌کردند و بسیاری از آن‌ها در مناطقی حضور داشتند که دائما درحال جنگ بودند.

برای ریشه کن کردن آبله به هماهنگی جهانی بی‌سابقه‌ای نیاز بود. علاوه‌براین، قبلا تلاش ناموفقی برای ریشه‌کنی مالاریا انجام شده بود. به این ترتیب، دستیابی به هدف حذف تمام موارد آبله در جهان به‌جای سرکوب ویروس، غیرممکن به‌نظر می‌رسید. ویلیام فاژ، مدیر سابق مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری در کتاب سال ۲۰۱۱ خود با عنوان «خانه در آتش» درمورد ریشه‌کنی آبله نوشت: «کم نبودند افرادی (از کسانی که در تلاش ریشه‌کنی مشارکت داشتند) که می‌گفتند تلاش آن‌ها بیهوده است و درحال آسیب زدن به فرصت‌های شغلی خود هستند».

اما پیشرفت‌های دیگر موجب نزدیک شدن به هدف ریشه‌کنی آبله شد. فناوری سوزن بهبود پیدا کرد و سوزن‌های دوشاخه استفاده‌ از واکسن کمتر را ممکن کرد. سفرهای برون‌مرزی بهتر شد و به این ترتیب، حمل‌و‌نقل واکسن‌ها و رساندن کارکنان بهداشت عمومی به جایی که بیش از همه به آن‌ها نیاز بود، ساده‌تر شد و انگیزه‌ای برای ریشه‌کنی جهانی آبله نیز فراهم شد، چرا که در این شرایط احتمال اینکه شیوع آبله در هر جایی از جهان بتواند در مناطق دیگر گسترش پیدا کند، افزایش می‌یافت.

شیوعی در سال ۱۹۴۷ در شهر نیویورک که مربوط به مسافری از مکزیک بود، منجر به تلاش گسترده‌ای برای واکسیناسیون ۶ میلیون نفر طی چهار هفته شد. اروپا نیز به‌طور مکرر شاهد ورود مجدد ویروس ازطریق مسافرانی از آسیا بود.

اما درمورد کووید ۱۹ نیز سرانجام با دسترسی به واکسن‌های مؤثر، با همان چالشی رو‌به‌رو هستیم که جهان در دهه‌ی ۱۹۵۰ درمورد آبله با آن مواجه شد: تا زمانی‌که میلیاردها نفر از مردم همچنان واکسن را دریافت نکرده‌اند، هیچ روش نفوذناپذیری وجود ندارد که بتوان جایی در جهان را عاری از بیماری حفظ کرد. ست برکلی، مدیرعامل اتحاد جهانی واکسن و مصون‌سازی هفته گذشته گفت: «وقتی دنیاگیری وجود دارد، فقط زمانی ایمن هستیم که همه ایمن باشند».

همان‌طور که هندرسون و فاژ در کتاب خود به‌طور مفصل توضیح داده‌اند، چالش‌های قابل‌توجهی وجود داشت که اغلب در تلاش برای ریشه‌کن کردن آبله به‌نظر می‌رسید رفع نمی‌شوند.

در حاشیه‌های فقیرنشین جهان هیچ جاده یا بیمارستان و زیرساختی برای اطلاع‌رسانی یک شیوع آبله به سازمان جهانی بهداشت وجود نداشت. جنگ‌های داخلی، قحطی و بحران‌های پناهندگان نظارت بر بیماری‌ها و واکسیناسیون را بسیار دشوار کرده بود.

ویژگی‌های دیگر آبله موجب شد ریشه‌کن کردن آن نسبت‌به بسیاری از بیماری‌های دیگر آسان‌تر شود. یکی از این خصوصیات، آن بود که آبله مخزن جانوری نداشت، یعنی برخلاف بیماری مانند ابولا، آبله در جمعیت‌های حیوانی در گردش نیست که بتوانند بیماری را دوباره به جمعیت انسان‌ها وارد کنند. بنابراین، وقتی ویروس در انسان‌ها نابود شود، برای همیشه از بین خواهد رفت و وقتی فردی از آن جان سالم به در ببرد، برای همیشه دربرابر آن ایمن خواهد بود. تقریبا در تمامی موارد، برای ایمنی فقط به یک واکسن نیاز است. علاوه‌براین، این عفونت تا حد زیادی انتقال بدون علامت ندارد و دارای دوره‌ی نهفتگی نسبتا طولانی و حدود یک هفته است.

به این ترتیب، مقامات بهداشت عمومی توانستند با استراتژی واکسیناسیون حلقه‌ای بیماری را کاملا کنترل کنند یعنی هر زمان که موردی گزارش می‌شد، تمام افرادی که ممکن بود با او در تماس قرار گرفته باشند و به‌طور ایده‌آل، همه‌ی افراد جامعه واکسینه می‌شدند و این امر توانست بیماری را مهار کند.

هندرسون روی آوردن به واکسیناسیون حلقه‌ای را یک تغییر استراتژیک اساسی برای مبارزه دربرابر آبله می‌داند. به‌جای تلاش برای واکسیناسیون ۱۰۰ درصدی که در کشورهای کم‌درآمد امکان‌پذیر نبود، این استراتژی به گروه‌های بهداشت عمومی کمک کرد تا منابع خود را در جایی که بیش از همه به آن نیاز است، صرف کنند.

وقتی اعلام شد بخش‌های بزرگی از جهان عاری از آبله هستند، منابع به‌طور فشرده‌تری در مناطقی که شیوع در آن‌ها همچنان اتفاق می‌افتاد، متمرکز شد. در حالی‌که در سال ۱۹۵۰، شیوع آبله در یکی از کشورهای درحال توسعه ممکن بود کمی توجه بین‌المللی را به خود جلب کند، تا سال ۱۹۷۰، این موضوع موجب جلب بهترین منابع نظارت و پاسخ بیماری در جهان می‌شد. ردیاب‌های تماس سعی می‌کردند همه‌ی افرادی را که درمعرض قرار گرفته بودند، شناسایی کنند و دریابند که ویروس از کجا آمده است. جوامع به سرعت واکسینه می‌شدند. تعداد موارد رو به کاهش بود.

در سال ۱۹۷۵، جهان آخرین مورد واریولا ماژور را در بنگلادش شناسایی کرد. در سال ۱۹۷۷، آخرین مورد واریولا مینور در سومالی شناسایی شد. پزشکان تمام تماس‌های احتمالی این مورد را واکسینه کردند، هیچ‌یک از آن‌ها دچار بیماری نشدند. هیچ مورد دیگری را در هیچ جای جهان مشاهده نشد. دو سال بعد، سازمان جهانی بهداشت پیروزی بر آبله را اعلام کرد.

تاریخ ریشه کنی آبله / Eradication of smallpox

دهه‌ای که در آن آبله در هر کشور ریشه‌کن شد. آبله در سال ۱۹۷۷ از سراسر جهان ریشه‌کن شد

درس‌هایی برای حال و آینده

پیروزی بشریت بر آبله را باید به‌عنوان یکی از افتخارآمیزترین لحظات ما درنظر گرفت. در این تلاش، دانشمندان و پژوهشگران از سراسر جهان تلاش کردند و حتی کشورهای رقیب در میانه‌ی جنگ سرد با هم همکاری کردند.

متاسفانه ما هرگز این موفقیت را دربرابر ویروس دیگری که انسان‌ها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، به دست نیاوردیم. البته درمورد برخی از آن‌ها مانند فلج اطفال درحال نزدیک شدن به هدف هستیم. فلج اطفال وحشی در آفریقا ریشه‌کن شده است و تنها در مناطق متاثر از جنگی مانند پاکستان و افغانستان باقی مانده است.

واکسیناسیون حلقه‌ای همان‌طور که در نبرد درمورد آبله اعمال شد، در تلاش‌های بهداشت عمومی دربرابر بیماری‌های دیگر نیز با موفقیت استفاده شده است. از آخرین نمونه‌های آن واکسن جدید ابولا است که دربرابر شیوع‌ها در جمهوری دموکراتیک کنگو مورد استفاده قرار گرفت. اما در موارد دیگر مانند HIV و کووید ۱۹ اجازه داده‌ایم تا بیماری‌های جدید به اندازه‌ی دنیاگیری برسد و درحالی‌که این بیماری‌ها اثرات ویران‌گری داشته‌اند، باید به خاطر داشت که می‌توانستند حتی بدتر از این هم باشند.

برخی از ویروس‌ها با پتانسیل فرار از آزمایشگاه‌ها یا پرش از حیوانات به انسان‌ها به اندازه‌ی آبله کشنده و مسری وجود دارند و کووید ۱۹ این موضوع را آشکار کرده است که برای مهار آن‌ها آماده نیستیم.

چرا تکرار موفقیتی که دربرابر آبله به دست آوردیم، درمورد بیماری‌های دیگر دشوار بوده است؟ یکی از علل این است که بسیاری از بیماری‌ها علاوه‌بر تمام چالش‌های آبله، چالش‌های دیگری نیز دارند. برخی مانند مالاریا یا ابولا دارای مخازن حیوانی هستند، یعنی اطمینان از این موضوع که هیچ انسانی به آن‌ها مبتلا نیست، برای ریشه‌کردن کردن بیماری کافی نیست. برخی نیز مانند HIV یا کووید ۱۹ دارای انتقال بدون علامت هستند که نظارت بر بیماری را پیچیده‌تر می‌کند (HIV می‌تواند به‌وسیله‌ی افرادی که احساس بیماری نمی‌کنند، منتقل شود که «انتقال بدون علامت» نامیده می‌شود، اما نمی‌تواند به‌وسیله‌ی افرادی که به کمک دارو سطوح ویروس در آن‌ها قابل تشخیص نیست، منتقل شود).

در زمینه‌ی مواردی که می‌توانیم هنگام شیوع یک بیماری آن‌ها را کنترل کنیم، نکات مهمی وجود دارد. اولین مورد این است که برنامه ریشه‌کنی آبله هم به تلاش قهرمانانه و هم به سیستم بهداشت عمومی با بودجه خوب و حمایت خوب متکی بود.

افرادی که سعی می‌کنند نظارت بیماری و واکسیناسیون را در مناطق دورافتاده، خطرناک و جنگ‌زده‌ی جهان انجام دهند، در این نبرد جان خود را به خطر می‌اندازند. آن‌ها فقط در صورتی موفق می‌شوند که تلاش‌های آن‌ها با تعهدات دولت‌های کشورهای ثروتمند درمورد رها نکردن کشورهای فقیر مطابقت داشته باشد، بودجه‌های موردنیاز پروژه‌های ریشه‌کنی تأمین شود و سازمان‌های جاسوسی در قالب کارزارهای واکسن وارد عمل نشوند.

ریچارد هورتون، سردبیر مجله‌ی لنست در ماه دسامبر گفت: «ویروس کرونایی که امروز با آن درگیر هستیم، آبله نیست. اما آن‌هایی که به اندازه‌ی کافی مسن هستند که داستان ریشه‌کنی آبله را به خاطر می‌آورند، با بسیاری از درس‌هایی را که اکنون به‌سرعت درحال آموختن آن‌ها هستیم، از اهمیت توزیع واکسن و زیرساخت‌ها گرفته تا نقش حیاتی هماهنگی بین‌المللی و رهبری در سازمان جهانی بهداشت، آشنا هستند».

تلاش جهانی برای سرکوب کووید ۱۹ و پاسخ بهتر دربرابر دنیاگیری‌های آینده، به وجود سازمان‌های بهداشت جهانی و مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری نیاز دارد که بودجه خوبی داشته باشند، استعدادهای علمی برتر را جذب کنند و مورد دستکاری‌های سیاسی قرار نگیرند که مانع از نظارت دقیق بر بیماری می‌شود.

مسئول تشییع جنازه / funeral director

مسئول تشییع جنازه در ۲۹ آوریل در کویینز نیویورک در میان جعبه‌های حاوی اجساد بیماران مشکوک به کووید ۱۹ ایستاده است

موضوع مهم دیگر این است که وقتی کار موفقیت‌آمیز بود، باید اطمینان حاصل کنیم که هرگز آن را دست کم نمی‌گیریم و فرصتی برای تکرار آن ایجاد نمی‌کنیم. هندرسون پس از گفتن داستان ریشه‌کنی آبله به موضوع دیگری می‌پردازد: ویال‌های (شیشه‌های حاوی عامل بیماری‌زا) باقی‌مانده در دست دولت‌ها. او می‌گوید آن‌ها باید نابود شوند تا حادثه یا عمل بدخواهانه‌ای موجب رها شدن مجدد آبله در جهان نشود.

یک سال پس از اعلام ریشه‌کن شدن آبله، رویه‌های نامناسب ایمنی آزمایشگاه موجب آغاز شیوع دیگری در بیرمنگام بریتانیا شد. همین چند سال پیش، ویال‌های حاوی آبله که به‌طور نامناسبی نگه‌داری می‌شدند، در آزمایشگاهی در آمریکا پیدا شد. باید امنیت زیستی و پژوهش‌های مرتبط با پاتوژن را بسیار جدی‌تر بگیریم.

از دیدگاه کلی مبارزه بشریت دربرابر بیماری‌های عفونی، منصفانه است که درمورد ویروس کرونا به‌عنوان خطری که از بیخ گوش ما گذشت، فکر کنیم. هرچقدر هم این بیماری بد بوده باشد، می‌توانست خیلی بدتر باشد. می‌توانست واگیردارتر و مرگ‌بارتر باشد. بیماری‌های بسیار بدتر از کووید ۱۹ در طول تاریخ انسان ظاهر شده‌اند و ممکن است روزی دوباره با چنین مواردی رو‌به‌رو شویم.

ویرانی‌هایی که کووید ۱۹ به بار آورده است، باید ما را از کاری که متخصصان بهداشت عمومی و همه‌گیرشناسان انجام می‌دهند، نقش مهم هماهنگی جهانی و برنامه‌های نظارت بر بیماری و ترس و وحشتی که هنگام عدم توانایی کنترل بیماری‌ها پیش می‌آید، آگاه کند. ما باید بهتر عمل کنیم و تاریخچه مبارزه دربرابر آبله نشان می‌دهد که توانایی آن را داریم.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات