چرا انسان‌ها مغز بزرگ و پیچیده‌ای دارند

یک‌شنبه ۴ تیر ۱۳۹۶ - ۱۹:۴۵
مطالعه 5 دقیقه
انسان در میان موجودات زنده از پیچیده‌ترین ساختار مغزی برخوردار است. دلیل این پیچیدگی صرفا منحصر به عوامل ژنی و تکامل نیست و زمینه‌ی محیطی و اجتماعی هم دارد.
تبلیغات

انسان‌ها تنها موجودات فرااجتماعی این سیاره محسوب می‌شوند. ما با سایر گونه‌های انسانی نبردها و رقابت‌هایی داشته‌ایم که در برخی موارد با آن‌ها اختلاط پیدا کرده و در بعضی دیگر آن‌ها را از میان برده‌ایم.

ما به‌صورت جمعی در شهرهایی با ده‌ها میلیون جمعیت زندگی کرده‌ایم و بر خلاف آنچه در رسانه‌ها گفته می‌شود، خشونت در میان انسان‌ها بسیار کمیاب و نادرتر از سایر موجودات است. دلیلش هم این است که ما دارای «مغز اجتماعی» بسیار بزرگ، انعطاف‌پذیر و پیچیده هستیم.

ما بپی بردن به نحوه‌ی درست اینکه مغز به چه شکلی، هوش و خرد انسانی را در خود نگه می‌دارد، نیاز خواهیم داشت که در مورد حالت‌های مربوط به تمامی ۸۶ میلیارد نورون در مغزمان و همچنین ۱۰۰ تریلیون اتصال متقابل میان آن‌ها اطلاعاتی داشته باشیم؛ همچنین باید در مورد توان و استحکام متغیر در اتصال آن‌ها با هم و حالت بیش از ۱۰۰۰ پروتئینی تحقیق کنیم که در هر یک از آن نقاط اتصال وجود دارند.

استیو رز، عصب‌شناس زیستی پیشنهاد می‌کند که حتی دانستن موارد بالا کافی نخواهد بود. ما در کنار آن‌ها نیاز خواهیم داشت که در مورد چگونگی تکامل این اتصالات در طی زمان زندگی یک شخص و حتی مقوله‌های اجتماعی که این تکامل در آن‌ها رخ داده است، اطلاعاتی داشته باشیم. شاید قرن‌ها طول بکشد که ما به اتصال‌های عصبی پایه‌ای مغز پی ببریم.

بسیاری افراد چنین می‌پندارند که مغز ما همانند یک کامپیوتر توانمند کار می‌کند. اما روبرت اپستین، روانشناس در انستیتوی پژوهش‌های رفتاری آمریکا، باور دارد که چنین تفکراتی نمی‌توانند خیلی جنبه‌ی علمی داشته باشند و باعث ناکارآمدی برداشت ما از مغز انسان خواهند بود.

هنگامی که ما کار خود را با پدیده‌هایی همچون حواس، انعطاف‌ها و مکانیزم‌های یادگیری شروع می‌کنیم، خودمان هم می‌دانیم که با هیچ‌یک از این اطلاعات، قواعد، الگوریتم‌ها یا سایر عناصر کلیدی که به کامپیوترها امکان چنین عملکرد هوشمندانه‌ای می‌دهد، به دنیا نیامده‌ایم.

برای مثال، کامپیوترها کپی‌های دقیقی از داده‌ها را برای دوره‌های زمانی طولانی ذخیره می‌کنند؛ حتی هنگامی که کلید پاور کامپیوتر خاموش است. در همین حال، مغزهای ما توان ایجاد داده‌های نادرست یا همچنین خاطرات دروغین دارد و از طرفی این موارد تا زمانی هوشمندی را حفظ می‌کنند که ما زنده هستیم.

ما موجودات زنده هستیم، کامپیوتر نیستیم

مغز

البته ما می‌توانیم مزایای زیادی هم در داشتن یک مغز بزرگ ببینیم. در یکی از کتاب‌هایی که اخیرا در مورد تکامل انسان منتشر شده است، پیشنهاد می‌شود که انسان‌ها می‌توانند در گروه‌های ۱۵۰ تایی وجود داشته باشند. این امر نوعی برگشت‌پذیری به تغییرات محیطی با افزایش یافتن و متنوع‌تر شدن تولید و به اشتراک گذاشتن غذا ایجاد می‌کند.

 داشتن مغز اجتماعی همچنین باعث ایجاد مشخصه‌ای از مهارت‌ها می‌شود تا افراد بتوانند با استفاده از آن‌ها روی تولید نسل، ساخت ابزارها، برپایی آتش، شکار و توزیع منابع تمرکز کنند.

انسان‌ها دارای هیچ نوع سلاح طبیعی نیستند؛ اما کار کردن در گروه‌های بزرگ و داشتن ابزارهایی کارآمد، ما را قادر می‌سازد که خود را به‌عنوان یک شکارگر غالب مطرح کنیم و حتی حیواناتی به بزرگی ماموت‌ها را در طی تاریخ شکار کنیم و باعث انقراض آن‌ها شویم.

گروه‌های اجتماعی ما بزرگ و پیچیده هستند؛ اما همین امر موجب ایجاد سطوح بالایی از استرس برای افراد می‌شود، زیرا پاداش‌های به‌دست‌آمده به خاطر غذا، امنیت و بازآوری بسیار مناسب هستند.

با این تفاسیر، رابین دونبار، مردم‌شناس از دانشگاه آکسفورد چنین استدلال می‌کند که مغز بزرگ ما در وهله‌ی نخست توسعه یافته است تا بتواند روابطی را ردیابی و تعقیب کند که به‌سرعت در حال تغییر بوده‌اند. در واقع، حضور در گروه‌های بزرگ اجتماعی مستلزم داشتن میزان زیادی از توانایی ذهنی بوده است و اگر شما از آن گروه‌ها بیرون رانده می‌شدید، دسترسی خود به غذا و افراد و در نتیجه احتمال تولید مثل و انتقال ژن‌های خود را از دست می‌دادید.

دانشجویان معمولا وقتی به دانشگاه می‌آیند، چنین فکر می‌کنند که به خاطر توانایی‌شان برای حل کردن معادلات دیفرانسیل یا شبیه آن‌ها، بسیار باهوش و خوش‌فکر هستند. اما من (نویسنده متن اصلی) به آن‌ها خاطرنشان می‌کنم که تقریبا هر فردی که در خیابان راه می‌رود، دارای ظرفیت لازم برای به خاطر داشتن داستان‌های حداقل پنج سریال تلویزیونی و چالش‌های اخلاقی موجود در آن‌ها و بایدها و نبایدهای اجتماعی داستان‌های آن‌ها است. چنین کاری واقعا هوشمندانه است. 

این کار در واقع شامل دانش ما از جامعه و نیاز به ردیابی و کنترل رابطه‌ی در حال تغییر میان مردم اطرافمان است که در نهایت باعث ایجاد مغز پیچیده‌ی ما شده است.

به نظر می‌رسد که مغز ما می‌تواند حتی انعطاف‌پذیرتر از آن چیزی باشد که پیش از این باور داشتیم. شواهد ژنتیکی اخیر نشان می‌دهند که مغز انسان‌های مدرن انعطاف‌پذیرتر و سازگارتر است و در قیاس با شامپانزه‌ها، توسط محیط اطراف پیکربندی می‌شود و از آن تأثیر می‌گیرد.

آناتومی مغز شامپانزه به‌طور قدرتمندی توسط ژن‌های آن موجودات کنترل می‌شود. این در حالی است که مغز انسان‌های مدرن به‌طور گسترده‌ای تحت تأثیر محیط شکل می‌گیرد؛ بدون توجه به اینکه ژنتیک حاکم بر آن‌ها چه باشد.

گفته‌ی فوق بدان معنا است که مغز برای انعطاف‌پذیری گسترده‌ی خودش، پیش‌برنامه‌ریزی می‌شود. سازمان‌دهی مغزی در این عضو از بدنمان توسط محیط و اجتماعی تنظیم می‌شود که فرد در آن رشد یافته است. از این‌رو، ساختار مغزی در هر نسل جدید می‌تواند با محیط و جامعه‌ی جدید و چالش‌های آن تطبیق یابد؛ بدون اینکه به تکامل از نوع فیزیکی نیازی داشته باشد.

مغز

این امر شاید بتواند توضیح دهد که چرا ما غالبا به دلیل عدم درکمان از گوناگونی و تفاوت موجود در مغزهای نسل بعدی که در محیط‌های فیزیکی و اجتماعی مختلفی رشد یافته‌اند، شکایت می‌کنیم.

یکی از مثال‌های ملموس در این زمینه مربوط به سهولت برهم‌کنش نسل جدید با تکنولوژی است. بنابراین توصیه می‌کنیم دفعه‌ی بعدی که به سراغ کامپیوتر می‌روید و آن را روشن می‌کنید، به یاد داشته باشید که مغزتان تا چه حد پیچیده و بزرگ است تا به‌این‌ترتیب بتوانید دوستان و دشمنانتان را بهتر بشناسید و روابط اجتماعی بهتری را صورت دهید.

 این متن توسط پروفسور مارک ماسلین از دانشگاه کالیفرنیا و فعال در زمینه‌ی دیرینه مردم‌شناسی نوشته شده است.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات