معمای حادثه خمار-دابان؛ تکرار کابوس گذرگاه دیتلوف و ۶ کوهنوردی که بهطرز مرموز جان باختند
اگر زیاد در اینترنت به گشتوگذار مشغول میشوید یا دستکم از مخاطبان داستانهای ترسناک زومیت بوده باشید، احتمال دارد با حادثه گذرگاه دیتلوف آشنا باشید. در این حادثه که سال ۱۹۵۹ رخ داد، ۹ کوهنورد باتجربه در کوهستان خولات سیاخل ناپدید شدند و بعدها اجسادشان با نشانههایی عجیب و توضیحناپذیر مانند سوختگی، فقدان اعضا یا چشم و برهنگی در سرمای شدید پیدا شد.
حادثه دیتلوف تنها مورد ناپدید شدن عجیب کوهنوردان در روسیه نبود. حادثهی دیگری نیز در سال ۱۹۹۳ رخ داد که چنان غیرقابل توضیح است که به آن لقب «دیتلوف بوریاتیا» دادهاند.
صعود به کوه، آغاز فاجعه
آنطور که آیافال ساینس مینویسد، در اوت ۱۹۹۳، گروهی متشکل از هفت کوهنورد (چهار زن و سه مرد) به رهبری لیودمیلا کوروینا، راهنمای باتجربه، مسیر خود را آغاز کردند. آنان بدون مشکل به قله رِترانسلیاتور، واقع در رشتهکوه آلتای در منطقه خمار-دابان در قزاقستان رسیدند، اما در مسیر بازگشت، هوا ناگهان تغییر کرد و در تاریخ چهارم اوت، گرفتار باران شدید شدند.
تنها بازماندهی گروه ادعا کرد اعضای گروه یکی پس از دیگری دچار علائمی وحشتناک مانند خونریزی، تشنج و خفگی شدند
شرایط جوی مانع روشن کردن آتش شد، اما گروه شب را در کمپ ماندند. قرار بود روز بعد با گروهی دیگر (که شامل دختر کوروینا یعنی ناتالیا، نیز میشد) در مکانی مشخص دیدار کنند. اما خبری از گروه اول نشد.
گروه دوم، با فرض اینکه تأخیر ناشی از آبوهوا و تجهیزات خیس است، مسیر خود را ادامه دادند. ولی در مسیر رودخانهای در پایین کوه، گروهی از گردشگران زن جوانی را دیدند که بنا به برخی گزارشها با لباسهای آلوده به خون، به آنها خیره شده بود. او والنتینا اوتوچنکو تنها بازماندهی گروه بود.
شرح اتفاقات عجیب از زبان تنها بازمانده
اوتوچنکو بهدلیل وضعیت روانی ناپایدارش، ابتدا نتوانست چیزی بگوید. اما پس از چند روز، ماجرای حیرتانگیزی را روایت کرد. طبق گفته او، گروه در حال پایین آمدن از کوه بودند که الکساندر ساچا کریسین ناگهان فریاد زد. دهان وی کف کرده بود و از چشم و گوشش خون میآمد. پس از چند لحظه، کریسین به زمین افتاد، دچار تشنج شد و سپس جان سپرد. یکی از اعضا برای کمک به سمت او رفت، اما دقایقی بعد صدای فریادش شنیده شد. او نیز به همان علائم دچار شده بود. سپس یکی از زنان گروه دچار خفگی شد و سرش را به صخرهای کوبید. بهگفته اوتوچنکو، اعضای گروه یکی پس از دیگری دچار خونریزی، خفگی و فروپاشی فیزیکی شدند.
اوتوچنکو شب را در پایین کوه کمپ زد و روز بعد به محل بازگشت، اجساد را همچنان در همان وضعیت دید و دوباره به راه افتاد تا کمک پیدا کند. در نهایت گردشگران او را دیدند.
واکنش مقامات و نتایج تحقیقات
با اینکه حادثه فوراً به مقامات اطلاع داده شد، عملیات جستوجو با تاخیر آغاز شد و اجساد دو روز بعد پیدا شدند. بهگفتهی الکسی لیوینسکی، یکی از اعضای تیم نجات، محل مرگ کاملاً ساکت بود و نه پرندهای دیده میشد، نه صدایی شنیده میشد. اجساد تا حدی مومیایی شده بودند و بوی تعفنی احساس نمیشد.
برخی فرضیهها علت حادثه را کمبود اکسیژن، مصرف تصادفی قارچ توهمزا یا آب آلوده به مواد شیمیایی دانستهاند
در حالی که نبود اعضای بدن یا چشمها ممکن است بسیار مرموز به نظر برسد، این موضوع میتواند نتیجهی فعالیت حیوانات لاشهخوار باشد. بااینحال، علت مرگ اعضای گروه مورد گمانهزنیهای بسیار قرار گرفته است. برخی پیشنهاد کردهاند که شاید کمبود اکسیژن عامل مرگ بوده باشد. کمبود اکسیژن میتواند موجب توهم و مشکلات دیگر شود، اما ارتفاع این کوهها به اندازهای نیست که بیماری ارتفاع رخ دهد.
برخی دیگر معتقدند شرایط آبوهوایی خاص باعث ایجاد نوعی فروصوت شده که به مرگ آنها انجامیده است (صدایی با فرکانس خیلی پایین که گوش انسان نمیشنود، اما بدن میتواند به آن واکنش نشان دهد) یا اینکه ممکن است آنها بهطور تصادفی آب آلودهای از دریاچه بایکال نوشیده یا قارچهای توهمزا مصرف کرده باشند.
نظریههای دور از ذهنتری نیز وجود دارد، مانند اینکه گروه ممکن است قربانی آزمایش مادهی شیمیایی عصبی در آن منطقه شده باشد، گرچه با توجه به رفتوآمد زیاد گردشگران در آن ناحیه، این فرضیه چندان قابل پذیرش نیست.
سردرگمی و توهم ناشی از هیپوترمی ممکن است باعث شده باشد اوتوچنکو جزئیات حادثه را بهدرستی به خاطر نیاورد
گزارشهای کالبدشکافی نشان داد چند نفر از اعضای گروه بر اثر هیپوترمی (افت شدید دمای بدن) جان باختهاند و یکی نیز سکته قلبی کرده بود. گرچه این توضیح با جزئیات روایت اوتوچنکو همخوانی ندارد، با این واقعیت که اجساد بهطور ناقص لباس بر تن داشتند و نشانههایی از کبودی ریه در آنها دیده شد، سازگار است.
در حدود ۲۵ درصد از مرگهای ناشی از سرمازدگی، افراد دچار حالتی به نام «برهنگی متناقض» میشوند که مرحلهای در پایان هیپوترمی است که در آن فرد لباسهای خود را در میآورد. چند نظریه برای توجیه این رفتار وجود دارد. یکی از نظریهها آسیبدیدن بخش تنظیم دمای بدن در مغز است. نظریهای دیگر میگوید زمانی که عضلات مسئول انقباض رگها در اندامها خسته و ازکارافتاده میشوند، خون به اندامها بازمیگردد و باعث ایجاد احساس داغی شدید در بدن میشود و در این وضعیت، فرد در حالت گیجی لباسهایش را درمیآورد. گرچه این توضیح با روایت اوتوچنکو کاملاً همخوانی ندارد، سردرگمی و توهم نیز از علائم هیپوترمی هستند و ممکن است همین امر باعث شده باشد خاطرات او از مرگ همگروهیهایش دقیق نباشد.
متأسفانه، هرچه زمان بیشتر میگذرد، احتمال کشف حقیقت این ماجرا کمتر میشود. اوتوچنکو که طبیعتا علاقهای به مرور مجدد این واقعه ندارد، ترجیح میدهد سکوت اختیار کند و هر سرنخ دیگری نیز احتمالاً در دل طبیعت و گذر زمان از بین رفته است.