فریمن دایسون؛ نابغه ریاضی که به اندیشمند فناوری تبدیل شد
با درگذشت فریمن دایسون در فوریه ۲۰۲۰، دنیا یکی از منعطفترین و انسانگراترین دانشمندان خود را از دست داد. دایسون در ابتدا در رشتهی ریاضی تحصیل کرد، اما به مرور در زمینههای زیادی صاحب نظر شد. یکی از دستاوردهای مهم دایسون در زمینهی فیزیک ذرات بود که تحولی مهم در زمینه فیزیک مدرن به شمار میرفت. او سپس به طراحی رآکتورهای هستهای، سفرهای فضایی با نیروی هستهای، نجوم، تغییرات اقلیمی و آیندهنگری رو آورد و در تمام این زمینهها بهخوبی چشمانداز بشریت را بررسی میکرد.
سالهای جوانی و تحصیلات
فریمن جان دایسون در ۱۵ دسامبر ۱۹۲۳ در دهکدهی برکشایر در کروتورن بریتانیا به دنیا آمد. پدر او جورج دایسون، آهنگساز و رهبر ارکستر بود. در آرشیوهای خانوادگی، رمانی ناتمام دیده میشود که فریمن در سن ۸ سالگی نوشتن آن را شروع کرد. این رمان دربارهی سفری خیالی به ماه و دیدن برخوردی سیارکی است. او پس از اتمام دبیرستان در کالج وینچستر (جایی که پدرش موسیقی درس میداد) وارد دانشگاه کمبریج، کالج ترینیتی شد و تحصیل در رشته ریاضی را آغاز کرد.
دایسون خود را قورباغهای توصیف میکرد که از پرش در برکههای مختلف و بررسی جزئیات در اعماق گل و لایها لذت میبرد. مؤسسه مطالعات پیشرفتهی پرینستون در نیوجرسی، مانند خانهی او بود. این دانشمند انگلیسی برای اولین بار در سال ۱۹۴۸ به عنوان بخشی از گروه استثنایی فیزیکدانها و ریاضیدانهای جوان به ریاست جی. رابرت اوپنهایمر به این مؤسسه آمد. همکاران او شامل هیدی لوکاوا، برنده جایزه نوبل، جک استینبرگر و همچنین همسر اولش ورنا هائفلی، مادر فرزندان بزرگش اشتر و جورج بودند. دایسون در سال ۱۹۵۸ با ایما دایسون ازدواج کرد و از او صاحب چهار دختر به نامهای دروتی، میا، ربکا و امیلی شد.
وقتی دانشمندان جوانتر امروزی از دایسون پرسیدند که در سال ۱۹۴۸، روبهرو شدن با غولهای علم مثل آلبرت اینشتین و اوپنهایمر چه حسی داشت، او پاسخ داد چندان تحت تأثیر این افراد مشهور نبوده است. اینشتین به ندرت به سمینارها میآمد و اوپنهایمر هم کارهای کمی در زمینهی فیزیک انجام میداد. او میگفت حتی همکاران دانشگاهی او برایش الهامبخش نبودند.
دستاوردهای علمی
دایسون در زمان تحصیل در دانشگاه کورنل در سال ۱۹۴۹، مقالهی مهمی نوشت که برخی همکارانش آن را شایستهی جایزهی نوبل میدانستند. این مقاله درک عمیقی از چگونگی واکنش نور با ماده برای تولید دنیای ملموس را ارائه میداد. نظریهی این مقاله با عنوان الکترودینامیک کوانتومی یا QED، یکی از بزرگترین دستاوردهای علم مدرن به شمار میرود. این نظریه واکنش نور با مادهی باردار را توصیف میکند.
دایسون پس از جنگ به ایالات متحده رفت و از بخت خوب به گروهی از فیزیکدانهای جوان آمریکایی که به تازگی پس از ساخت بمب اتم از لوس آلاموس بازگشته بودند، محلق شد. آنها همراه با یکدیگر روی حل راز نظریهی کوانتومی تمرکز کردند. یکی از آنها ریچارد فاینمن، یکی از درخشانترین دانشمندان معاصر بود.
دایسون همچنین نویسنده و آیندهنگر فناوری بود که به شهرت عمومی رسید. او ایدهی کاوش در منظومه شمسی با فضاپیماهایی را در سر داشت که از انفجارهای هستهای استفاده میکنند. او همچنین فرضیهی ساخت کلونیهای دوردست با گیاهان مهندسی ژنتیکیشده را ارائه داد.
دایسون در یکی از مجموعه نوشتههایش به نام «از اروس تا گایا» مینویسد: «زندگی در سن ۵۵ سالگی و چاپ اولین کتابم شروع شد». او در آن زمان استاد فیزیک مؤسسهی مطالعات پیشرفته بود. این موقعیت برای کسی که مدرک دکترا نداشت، جایگاهی عالی به شمار میرفت. او نبود مدرک دکترا را یک افتخار میدانست. بااینحال با توجه به افتخارهای زیاد، مردم او را دکتر دایسون صدا میزدند.
دایسون خود را یک بدعتگذار علمی میدانست. با اینحال نسبت به وسوسهی اشتباه گرفتن مفاهیم ذهنی ریاضی با واقعیت محض هشدار میداد. گرچه کارهای اولیهی او دربارهی QED باعث شدند فوتونها و الکترونها چارچوبی منسجم پیدا کنند، دایسون شک داشت که ابرریسمانها بتوانند پیشتازی برای نظریهی همه چیز باشند.
دایسون مقابله با تغییرات اقلیمی را بیهوده میدانست
دایسون همچنین نسبت به صحت مدلهای اقلیمی شک داشت و دانشمندان اقلیمی را با پیشبینیهایی که به گفتهی آنها فاقد پشتوانهی علمی بودند، خشمگین کرد. او معتقد بود فراوانی کربن در هوا برای گیاهان خوب است و گرمایش جهانی میتواند از آغاز عصر یخ جدید جلوگیری کند.
دایسون در ازای تمام شکهایی که نسبت به محاسبات اقلیمی داشت، ابزارهایی را برای بهبود اوضاع پیشنهاد میداد: برای مثال معتقد بود اگر سطح کربن دیاکسید بسیار بالا برود، میتوان جنگلهایی از درختهای دستکاری ژنتیکی شده را برای پاک کردن مولکولهای اضافه از هوا ایجاد کرد. به این ترتیب دانشمندان میتوانند با مشکلات جدیتر مثل کاهش فقر و جلوگیری از جنگل مبارزه کنند. او خود را محیطزیستگرا میدانست و در تأیید این ادعا میگفت:
من عاشق درختها، قورباغهها و جنگلها هستم. مشکلات جدیتری مثل ماهیگیری بیش از اندازه در اقیانوسها و تخریب زیستگاههای حیات وحش در خشکیها نادیده گرفته شدند، در حالی که فعالان محیط زیست وقت و انرژی خود را صرف مسائل بیهودهای مثل چرتوپرت گویی دربارهی تغییرات اقلیمی میکنند.
دایسون برخلاف همکارانش هرگز برندهی جایزه نوبل نشد، گرچه چندان هم برای او مهم نبود. او دربارهی جایزهی نوبل میگوید:«معتقدم اگر بخواهید جایزه نوبل ببرید، باید دورهای بسیار طولانی مثل ده سال را وقت صرف آن کنید.»
درواقع دایسون ترجیح میداد چه در حوزهی تئوری و چه در حوزهی عملی از مسئلهای به مسئلهی دیگر جهش کند. او در اواخر دههی ۱۹۵۰ مشاور شرکت جنرال اتمیکس در سندیگو بود و به طراحی رآکتور تریگا که برای پژوهشهای علمی و پزشکی هستهای به کار میرفت، کمک کرد. او همچنین روی پروژه اوراین کار کرد؛ برنامهای که هدفش کاوش منظومه شمسی با فضاپیمایی عظیم و نیروگرفته از بمبهای اتم بود. در واقع هدف پروژهی اوراین، رسیدن به سیاره زحل و دستیابی به نزدیکترین ستارهها بود. با اینحال دایسون از بشر که جاهطلبیاش صرفا محدود به فرود روی ماه بود، ناامید شد.
دایسون هرگز مدرک دکترا نگرفت
پژوهشهای فرازمینی دایسون در دههی ۱۹۶۰ هم ادامه یافت. او یکی از اولین افرادی بود که به صورت جدی دربارهی جستجوی حیات فرازمینی و ایدهی مستعمرهسازی فضا با رباتهای خودتکثیرشوندهای فکر کرد که حامل مواد ژنتیکی از تمام موجودات زندهی زمینی هستند. اینجا بود که او فرضیهی کره دایسون را ارائه داد. این فرضیه به تمدنی با فناوری روبه رشد اشاره دارد که تلاش میکند انرژی موردنیاز خود را از ستارهی مجاورش برداشت کند. این تمدن ستاره را با ترکیبی از سازههای کروی احاطه میکند.
- کرههای دایسون؛ پناهگاه فرازمینیها در اطراف کوتولههای سفید27 خرداد 01مطالعه '5
دایسون همچنین دوباره به عشق اول خود یعنی فیزیک ریاضی بازگشت. او نظریهی ماتریسهای تصادفی را ارائه داد که شامل آرایههای مربعی از اعداد هستند که بهصورت تصادفی انتخاب میشوند. کاربرد این نظریه دستهبندی آمار سیستمهای کوانتومی پیچیده بود.
دایسون با وجود دستاوردهای قابل توجهی علمی، هرگز مدرک دکترا نگرفت. گرچه به خاطر تلاشهایش ۲۰ دکترای افتخاری دریافت کرد. او به عنوان یک دانشجوی ابدی، همه چیز و همه کس را زیر سؤال میبرد. در واقع اصطلاح معروفی بین اطرافیان او وجود داشت: «اگر میخواهید فریمن با شما موافقت کند، او را با افرادی احاطه کنید که با شما مخالف هستند.»
مخالفتگرایی دایسون در نهایت یکی از بزرگترین نگرانیهای او را منعکس میکرد: اهمیت گوناگونی. او در این باره میگفت: «من به مسائل انسانی و علمی از دیدگاه یک عاشق گوناگونی نگاه میکنم.» او در جایی نوشت، حفظ و توسعهی گوناگونی هدف بزرگی است که در اصول اخلاقی و کارهای سیاسی باید شاهد آن باشیم. دایسون همچنین در روابط خود همیشه دوست داشت با افرادی رفاقت کند که با او مخالف بودند.
سالهای پایانی و فلسفه زیستن
دکتر دایسون در سال ۲۰۱۲، وقتی ۸۸ سال داشت با ویلیام اچ پرس روی مقالهای دربارهی مسئله زندانی کار کرد. این مفهوم ریاضی برای درک رفتار انسان و ماهیت تکامل ضروری بود. او در دههی ۹۰ سالگی عمر به دولت دربارهی طراحی رآکتورهای هستهای و فناوری جدید ویرایش ژنی موسوم به کریسپر مشاوره میداد. دایسون در سال ۲۰۱۸ زمانی که ۹۵ سال داشت، کتاب خود با عنوان «سازندهی الگوها: شرححالی در نامهها» را منتشر کرد. او در سال ۲۰۲۰ در سن ۹۶ سالگی درگذشت.
دایسون همیشه از توانایی برجستهای برای قرار گرفتن در زمان و مکان مناسب برخوردار بود و شاهد بسیاری از رویدادهای علمی بزرگ قرن بیستم بود؛ اما راز زندگی غنی و پرسود او چه بود؟ در پاسخ به این پرسش میتوان به مجموعه سخنرانیهای نورتون با عنوان «پرسش بیپاسخ» اشاره کرد که لئونارد برنستین در سال ۱۹۷۳ در هاروارد ارائه داد. کلمات پایانی او این بودند: «مطمئن نیستم پرسش چیست، اما میدانم پاسخ «بله» است.»
فریمن دایسون به همه چیز آری میگفت. او در هر سخنرانی، سمینار، کنفرانس، گروه بحث، قرائت بازی، اجرای موسیقی یا سخنرانی کودکان حضور داشت و منتظر پرش به حوزهای جدید بود.