ردپای نئاندرتال‌های ایران: تاریخچه و سرنوشت آن‌ها (بخش دوم و پایانی)

پنج‌شنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۰
مطالعه 19 دقیقه
نئاندرتال‌ها برای دوره‌ای نزدیک به ۱۰۰ هزار سال در نواحی مختلف ایران زندگی کردند، اما از تقریبا ۴۰ هزار قبل شواهد وجود این انسان‌تباران محو شد.
تبلیغات

با اینکه تاکنون در هیچکدام از محوطه‌های باستانی ایران، استخوان‌بندی کامل یک انسان نئاندرتال پیدا نشده، اما شواهد متعددی از حضور این عموزاده‌های باستانی ما یافت شده که گواهی بر حضور طولانی مدت آن‌ها در فلات ایران است. در واقع به گفته پژوهشگران، پارینه‌سنگی ایران پتانسیل بالایی برای اکتشافات متعدد دارد. کشف دندان یک نئاندرتال خردسال که توسط فریدون بیگلری و همکارانش در غار وزمه در کرمانشاه انجام گرفت و اخیرا منتشر شد، گواهی بر این مدعاست. در واقع، تا قبل از کشف‌های مشهور رالف سولکی و همکارانش در غار شانیدر زاگرس غربی، نئاندرتال‌ها، پدیده‌ای صرفا اروپایی تلقی می‌شدند، اما حالا از آنچه می‌دانیم، از دست‌ساخته‌ها، گورستان‌ها و برخی بقایا و اخیرا کشف ژن‌های این انسان‌ها در خاورمیانه و فراتر از آن، از شام (منطقه‌ی وسیعی در جنوب غرب آسیا) تا کوه‌های آلتای در سیبری و حالا ایران، شاید گستره‌ی زیست نئاندرتال‌ها فراتر از ایران و در تمام آسیای شرقی؟ بوده است.

حتی می‌توان تصور کرد، برعکس آنچه قبلا تصور می‌شد، حضور نئاندرتال‌ها در اروپا مقطعی بوده باشد و نتیجه مهاجرت‌های کوتاه مدت یا پراکندگی و گسترش جمعیت در دوره‌های سرد آب‌وهوایی به‌سوی خاور بوده باشد. اگر چنین فرضی درست باشد، خاورمیانه و آسیای مرکزی ممکن است مرکز قلمروی نئاندرتال‌ها بوده باشد و نه حاشیه آن، چنانچه بسیاری از پژوهشگران چنین تصور می‌کنند. غارهای متعدد برجای مانده از دوره پارینه‌سنگی میانه، پناهگاه‌های سنگی، تپه‌ها و دشت‌ها در ایران همگی با چنین فرضیه‌ای مطابقت دارند.

مهم‌ترین سکونتگاه‌های نئاندرتال‌ها در ایران کجا بودند؟

نئاندرتال‌ها از نزدیک‌ترین خویشاوندان باستانی ما بودند که تا پیش از ورود ما انسان‌های مدرن (هومو ساپینس‌ها) از آفریقا به اروپا و آسیا، گستره‌ی وسیعی از اورسیا و جبل‌الطارق در باختر و خاورمیانه در خاور زمین را به‌عنوان محل زندگی خود انتخاب کرده بودند. فلات ایران برای نئاندرتال‌ها حکم شرقی‌ترین قلمروی زیستی را داشت و از آثار متعددی که از دوره پارینه‌سنگی میانی در ایران یافت شده، می‌توان به این نتیجه رسید که جمعیت انسان‌های نئاندرتال در نواحی کوهستانی و ارتفاعات زاگرس (در غرب ایران و شرق عراق) بیشتر از باقی نقاط ایران بوده است. هر چند شمار دیگر سکونتگاه‌های انسان نئاندرتال‌ در ایران کم نیست و گواه آن هم کاوش‌های متعددی است که در دیگر نواحی باستانی عصر پارینه‌سنگی میانه انجام گرفته است. اما تا به‌حال، استان‌های کرمانشاه و لرستان بیش‌ترین تعداد کاوش‌ها و حفاری‌های این دوره باستانی که هم‌زمان با حضور انسان نئاندرتال در ایران بوده را به خود اختصاص داده‌اند. بااین‌حال، دیگر استان‌های ایران هم بارها و بارها مورد کاوش قرار گرفته‌اند که در سطور آینده به برخی از مهم‌ترین این محل‌های سکونت نئاندرتال‌های ایرانی خواهیم پرداخت.

عکسی از اولین کاوش‌ها در غار شکارچیان در بیستون

همان‌طور که در بخش اول این مقاله گفتیم، اکتشافات عصر پارینه‌سنگی میانه (از ۳۰۰ تا ۴۰ هزار سال قبل) با حفاری‌های کارلتون کوون، انسان‌شناس و مدیر موزه قوم‌شناسی دانشگاه پنسیلوانیا در غارهای بیستون، کمربند و هوتو در سال ۱۳۲۸ آغاز شد که توانست برای نخستین بار به بقایای انسانی بازمانده از عصر پارینه سنگی دست پیدا کند. در همین بررسی‌ها بود که کارلتون کوون موفق به کشف اولین بقایای انسان نئاندرتال در ایران شد. اما کاری که کارلتون کوون آغازگر آن بود، بعدا به وسیله کاوشگران و باستان‌شناسان ایرانی و غربی دیگری دنبال شد.

محوطه‌های عصر پارینه‌سنگی میانی در ایران عمدتا از غارها و پناهگاه‌های سنگی کوه‌های زاگرس و چند محوطه‌ در سواحل دریای خزر و برخی نواحی پراکنده بیابانی تشکیل می‌شوند. نکته جالب که خبر از پتانسیل بالای اکتشافات دوره‌ی پارینه‌سنگی میانی در ایران می‌دهد، با وجود، کاوش‌ها و حفاری‌ها محدود، کشفیات متعددی از این عصر انجام گرفته است.  

غار شکارچیان: غار بیستون (که به غار شکارچیان نیز شهرت دارد) در نزدیکی شهر بیستون در استان کرمانشاه واقع شده است. این غار در ارتفاع حدود ۱۳۰۰ متری قرار دارد و با شهر کرمانشاه،‌ حدود ۳۰ کیلومتر فاصله دارد. کارلتون کوون که در سال ۱۳۲۸ اولین کاوش‌های عصر پارینه‌سنگی میانی را در ایران انجام داد، به برخی بقایای انسانی دست یافت که دو مورد از این یافته‌ها توجه او را به خود جلب کرد. مورد اول یک دندان پیشین بود که کارلتون کوون تصور می‌کرد متعلق به یک انسان نئاندرتال است و دیگری هم یک استخوان ساعد که این دیرین انسان ‌شناس مشهور آمریکایی، این استخوان را نیز به عموزاده‌های ما نسبت داد. به هر حال، یافته‌های بعدی خط بطلانی بر فرضیه کارلتون کوون کشیدند و مشخص شد دندانی که در غار شکارچیان کشف شده بود، متعلق به گاوسانان است. اما ماهیت نئاندرتالی استخوان ساعد همچنان به قوت پیشین خود باقی است و به همین جهت، می‌توانیم کارلتون کوون را اولین کسی بدانیم که توانست شواهدی از انسان‌های نئاندرتال را در فلات ایران کشف کند.

هنوز استخوان‌بندی کامل نئاندرتال‌ها در ایران کشف نشده است

بااین‌حال، دیرین انسان‌شناسی به‌معنای واقعی در کوه‌های زاگرس با اکتشافات مهیج رالف سولکی (انسان‌شناس مورد علاقه‌ نگارنده و از قهرمانان دنیای انسان‌شناسی) در «غار شانیدر» معنا پیدا می‌کند که بین سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۰ انجام گرفتند. در مورد، سولکی گفتنی‌ها بسیار است و مقاله‌ای جداگانه می‌طلبد، اما آنچه او با اکتشافات خود در شانیدر عراق انجام داد، چهره‌ی انسان نئاندرتال را برای همیشه دستخوش تغییر کرد و با وجود مقاومت جامعه‌ی علمی آن زمان، ثابت کرد، نئاندرتال‌ها ظرافت و رفتارهایی درست به مانند ما دارند. این اکتشافات بعدا توسط دیرینه‌شناسانی دیگری از جمله، توماس دال استوارت و اریک ترینکاس در سال ۱۳۶۲ توضیح داده شدند.

اریک ترینکاس در اواخر دهه‌ی ۱۳۴۰ فرصت بازدید از موزه دانشگاه پنسیلوانیا را پیدا کرد و توانست استخوان‌های مشهوری که کارلتون کوون کشف کرده بود را بررسی کند. این استخوان‌ها قبلا آن‌طور که باید از جنبه دیرین انسان‌شناسی مورد بررسی قرار نگرفته بودند. کارلتون کوون از مجموعه عظیم دست‌ساخته‌هایی که پیدا کرده بود، ۱۵۷۱ عدد را که شامل ابزارهای روتوش، سنگ‌های مادر و تیشه بودند را با خود برداشت و باقی این کشفیات را در محل  دور ریخت.

غار قبه:‌ غار قبه در ۱۵ کیلومتری شمال شرقی کرمانشاه در تنگ کنشت قرار دارد. در اکتشافات صورت گرفته در این غار بخش‌هایی از استخوان‌ها و همین‌طور چند دندان که تصور می‌شود متعلق به یک کرگدن باشد کشف شد که نشان می‌دهد، احتمالا نئاندرتال‌های خوش اشتها برخی اوقات از حیوانات بزرگ‌جثه‌ نیز تغذیه می‌کردند. با وجود این، هنوز شبهاتی در مورد منشأ این کرگدن وجود دارد، در واقع، این فرض نیز مطرح است که ممکن است شکارچیان آن عصر لاشه‌ی حیوان را که قبلا به دلیل نامشخصی (درگیری با درندگانی دیگر یا سقوط از پرتگاهی) کشته شده بود، به محل سکونت خود آورده و از آن خورده باشند. در حقیقت، با توجه به نادر بودن شواهد موجود از بقایای کرگدن می‌توان این‌طور تصور کرد که این فرضیه تا حد زیادی با واقعیت منطبق باشد. مورد دیگر اینکه، می‌توانیم شمار کم اکتشافات و حفاری‌ها در فلات ایران را نیز تا حدی در این مورد دخیل بدانیم.

دکتر رالف سولکی در غار شانیدر عراق، ۱۳۳۵ ش

در اکتشافاتی که بروس هاو، باستان شناس و انسان‌شناس آمریکایی و همکارانش در سال ۱۳۴۱ انجام دادند، توانستند برخی دست‌ساخته‌های دوره‌ی پارینه‌سنگی میانی را به همراه بقایای برخی حیوانات بومی منطقه در غار قبه پیدا کنند. از بقایای استخوانی پیدا شده در غار این‌طور برمی‌آید که انسان‌های پارینه‌سنگی ساکن غار بیشتر از بز کوهی و میش وحشی تغذیه می‌کردند که در آن عصر در منطقه در گله‌های پرجمعیتی به چرا می‌رفتند.

دیگر کشف هاو و همکارانش این بود که نئاندرتال‌های غار قبه، گاهی شقه‌های بزرگی از لاشه‌ی شکار خود را به غار می‌بردند که معمولا ران و بازو بود‌. بخش‌هایی که از بیش‌ترین حجم گوشت و مغز استخوان برخوردار است. نکته دیگری که دیرینه‌شناسان از بررسی‌های خود در غار قبه دریافتند این بود که نئاندرتال‌های ساکن این محوطه‌ی باستانی از ضربات متعدد دست‌ساخته‌های سنگی (تیشه‌ها و سنگ‌های مادر) برای دسترسی به مغز استخوان شکارهای خود استفاده می‌کردند. 

غارهای قلعه بزی: مجموعه‌ غارهای قلعه بزی در دیزیچه در جنوب غربی اصفهان واقع هستند. دکتر فریدون بیگلری و همکارانش در سال ۱۳۹۳ حفاری‌هایی را در این غار انجام دادند. اوایل دهه‌ی ۱۳۷۰ بود که برخی از اهالی از وجود برخی استخوان‌ها و دندان‌ها در یکی از غارهای قلعه بزی خبر دادند. بعد از این در سال ۱۳۸۲، گروهی از زمین شناسان به سرپرستی‌ دکتر مهدی یزدی از گروه زمین‌شناسی دانشگاه اصفهان اکتشافاتی را در این غارها انجام دادند و توانستند دست‌ساخته‌های سنگی و بقایای جانوری را در غار قلعه بزی ۲ کشف کنند.

 در اکتشافات دیگری که در سال ۱۳۸۳ توسط همین تیم انجام گرفت، اندک دست‌ساخته‌ها و بقایای جانوری دیگری نیز در غار قلعه بزی ۱ کشف شد. در سال ۱۳۸۴ نیز تیم دیگری به سرپرستی دکتر فریدون بیگلری و پژوهشگرانی از بخش پارینه‌سنگی موزه ملی ایران، اداره کل میراث فرهنگی اصفهان و گروه زمین‌شناسی دانشگاه اصفهان کاوش‌های جدیدی را در مجموعه‌ غارهای قلعه بزی انجام دادند.

ایران حکم شرقی‌ترین قلمروی زیستی نئاندرتال‌ها را داشت

این کاوش‌ها در سال ۱۳۸۷ نیز توسط تیم مشترکی به سرپرستی پروفسور ژاک ژوبر و دکتر بیگلری ادامه پیدا کردند. در این کاوش‌ها، خوشبختانه مجموعه‌ی نسبتا بزرگی از بقایای جانوری و دست‌ساخته‌های سنگی و چند ابزار استخوانی کشف شد که اکثر آن‌ها تقریبا دست‌نخورده باقیمانده بودند. در سطوح فوقانی غار نیز بقایای زغال، قطعات استخوان و دست‌تراش های سنگی کشف شد.

در قلعه بزی ۲ که بزرگ‌ترین و مرتفع‌ترین مکان مجموعه غارهای قلعه بزی است، شمار زیادی دست‌ساخته‌های سنگی، معدودی دست ساخته های استخوانی به همراه برخی بقایای جانوری کشف شدند. درادامه کاوش‌ها، باستان‌شناسان به مجموعه‌ی بزرگی از بقایای جانوری از جمله دندان جانوران عصر پارینه‌سنگی برخوردند که تا حد زیادی دست‌نخورده باقیمانده بودند. در این بقایای استخوانی، مشخصا در بخش‌هایی از استخوان‌های دست و پا شواهدی از شکستگی و ضربات متعدد مشاهده شد که نشان می‌داد، انسان‌های نئاندرتال‌ برای خارج کردن مغز استخوان این استخوان‌ها را شکسته‌ بودند.

غار قلعه بزی شماره‌ی ۱

در همین حال، آثاری از سوختگی و برش‌ها به وسیله‌ی ابزارهای سنگی در استخوان‌ها مشاهده شد. بقایای جانوری که در این غارها کشف شدند را بیشتر علف‌خواران بزرگ‌جثه و میان‌جثه از جمله آهو، بز و میش کوهی تشکیل می‌دادند. در میان حیوانات بزرگ‌جثه نیز بقایای استخوانی اسب‌سانانی مانند گور خر و اسب وحشی و همین‌طور گاو وحشی و گوزن در غار مشاهده شدند. در عین شگفتی در این غار نیز، چند تکه استخوان و دندان‌های یک کرگدن پیدا شد. علاوه بر این، جانوران کوچک جثه‌ای مانند سمور، راسو و خرگوش نیز در بین بقایای استخوانی شناسایی شدند که نشان می‌داد نئاندرتال‌ها در صورت لزوم از هر جانوری که در دسترسشان بود تغذیه می‌کردند، خصوصا در دوره‌های اتراق طولانی مدت خود در نزدیکی چشمه‌ها و رودخانه‌ها برای شکار حیوانات بزرگ جثه‌ای مانند گور خر، آهو و گوزن.

باستان‌شناسان در غار قلعه بزی ۳، نیز حدود ۲۰۰ دست‌ساخته سنگی به‌همراه ۳۰۰ استخوان و دندان جانوران مختلف را کشف کردند. همچون دو غار دیگر این مجموعه، بقایای استخوانی جانوران را طیف وسیعی از پستانداران بزرگ‌جثه تا میان‌جثه و پستانداران کوچک‌جثه‌ای مانند خرگوش و حتی برخی جوندگان و پرندگان و خزندگان و خرچنگ تشکیل می‌دادند.  

دکتر بیگلری که سرپرستی این مجموعه حفاری‌های را برعهده داشت، در این پژوهش نوشت:

پژوهش‌های انجام شده در مجموعه مکان‌های قلعه بزی بـرای نخستین بار اطلاعات ارزشمندی از جنبه‌های مختلف استقرار، معیشت و گاه‌نگاری جوامع انسانی اواخر دوره پارینه‌سنگی میانی در مرکز ایران را ارائه کرد. شرایط مناسب حفاظتی در این مکان‌ها، امکان حفظ نهشته‌های باستان‌شناختی و مواد به‌جای‌مانده از استقرارهای اواخر پارینه‌سنگی میانی را فراهم کرده و فرصتی به دست داد که بتوانیم گامی فراتر از بررسی صرف صنایع سنگی برداریم. بررسی سایر یافته‌ها در کنار دست‌تراش‌های سنگی، از جمله بقایای غنی جانوری، زغال، ابزار استخوانی و توالی نهشته‌ها تصویر جدیدی از فعالیت‌های انسانی و زیست‌محیطی آن‌ها را در منطقه‌ی ناشناخته اصفهان در اختیار قرار دارد.

دکتر بیگلری و همکارانش با تاریخ‌گذاری‌ نمونه‌های زغال کشف شده در محل، دریافتند که گروه‌های شکارچی-گردآور که احتمالا  انسان‌های نئاندرتال بودند، بین ۴۰ تا ۵۰ هزار سال قبل از این غارها به‌عنوان سکونتگا‌ه‌های فصلی خود استفاده کرده‌ بودند. فاصله زمانی‌که هم‌زمان با پایان دوره پارینه‌سنگی میانی و محو شدن تدریجی آثار به‌جای‌مانده از نئاندرتال‌ها در سوابق باستان‌شناسی اوراسیا نیز است.

غارهای قلعه بزی، پس از غار کیارام در گالیکش، گلستان، دومین محوطه‌ی پارینه‌سنگی میانی شناسایی شده‌ در ایران بود که باستان‌شناسان بقایای کرگدن را در آن پیدا کردند. موضوع دیگری که به اهمیت کشفیات غارهای قلعه بزی می‌افزاید، وجود شماری از ابزارهای استخوانی است که به‌عنوان کوبه برای روتوش لبه و شکل‌دهی دست‌ساخته‌ها مورد استفاده قرار گرفتند. کشف این ابزارهای استخوانی در قلعه بزی نه‌تنها نخستین مورد گزارش شده از چنین ابزارهای استخوانی در یک محوطه‌ی پارینه‌سنگی ایران بود، بلکه چنین ابزارهای سنگی در غرب آسیا نیز به ندرت کشف شدند. یکی از معدود ابزارهای این‌چنینی در محوطه‌ی باستانی در «تشیک‌تاش» در ازبکستان کشف شده است.

غار همیان، قدیمی‌ترین زیستگاه‌ نئاندرتال‌های ایران بوده است

غار کنجی: غار کنجی در جنوب شرقی خرم‌آباد واقع شده است. در این غار آثار متعددی از سکونت انسان‌های نئاندرتال در عصر پارینه‌سنگی میانی به دست آمده که شامل برخی دست‌ساخته‌های سنگی و بقایای جانوری می‌شود. این غار نخستین بار توسط هول گمانه زنی و بعدا توسط جان اسپت کاوش شد. فرانک هول، باستان‌شناس و مستشرق آمریکایی به همراه رابرت برایدوود، انسان‌شناس و باستان‌شناس متخصص پیشاتاریخ خاور نزدیک، در سال ۱۳۳۸، کاوش‌هایی را در بخش‌های ایران رشته‌ کوه‌های زاگرس آغاز کرد. او و همکارانش در همان سال، نخستین بررسی‌های منظم پیش از تاریخی ایران را در کرمانشاه انجام دادند و سال بعد نیز حفاری‌هایی در آسیاب (خوزستان) و پناهگاه سنگی ورواسی در کرمانشاه انجام دادند.

دکتر فریدون بیگلری به همراه دندان نئاندرتال غار وزمه: (عکس از مهران بیگلری)

دکتر فریدون بیگلری به همراه دندان یک کفتار از غار وزمه: (عکس از مهران بیگلری)

فرانک هول بعدا کاوش‌هایی را در غار کنجی انجام داد که در آن آثار غنی از دوره پارینه‌سنگی میانی به دست آمد. از میان کشفیات فرانک هول می‌توان به یک نمونه زغال اشاره کرد که با توجه به تاریخ‌گذاری‌های رادیوکربن قدمت آن تا حدود ۴۰ هزار سال قبل تخمین زده می‌شود. بااین‌حال، دکتر بیگلری، مسئول بخش پارینه‌سنگی موزه باستان‌شناسی ایران، عقیده دارد این روش تاریخ‌گذاری در آن زمان ضعف زیادی داشته و باید تاریخ‌گذاری هول و همکارانش را تقریبی دانست.

دکتر بیگلری همان‌طور که در سطور قبل اشاره کردیم، قبلا کاوش‌هایی را در مجموعه‌ غارهای قلعه بزی انجام داده بود. او و همکارانش با تاریخ‌گذاری چندین نمونه زغال به شیوه‌ی رادیوکربن، به این نتیجه رسیدند که انسان‌های نئاندرتال بین ۴۰ تا ۵۰ هزار سال قبل در قلعه بزی سکونت داشتند. در همین حال، حفاری‌های دیگری که در محوطه‌های باستانی مختلف فلات ایران از جمله مجموعه غارهای قلعه بزی انجام گرفتند، حاکی از وجود چندین آتشدان و اجاق باستانی و لایه‌های خاکستر بودند. دکتر بیگلری در حفاری‌های خود در غارهای قلعه بزی دریافت که ضخامت نزدیک به ۱ متری این زغال‌ها نشانگر سکونت طولانی مدت انسان (احتمالا نئاندرتال‌ها) در این مکان بوده است. عمده‌ چوب‌هایی که به‌عنوان هیزم این انسان‌های باستانی مورد استفاده قرار گرفتند از چوب درخت پسته، بید و سپیدار بودند.

دلازیان و میرک: مجموعه تپه‌های دلازیان و میرک در جنوب شرقی و جنوب استان سمنان، از دیگران محل‌های استقرار انسان‌های نئاندرتال در ایران بوده‌اند. پژوهش‌های انجام گرفته در این دو محوطه توسط دکتر وحدتی نسب و دکتر ژیل بریون نشان می‌دهد این محوطه‌های باستان‌شناسی زمانی از سکونتگاه‌های انسان‌های احتمالا نئاندرتال بودند. در این دو محوطه در جنوب استان سمنان، تعداد زیادی دست‌ساخته سنگی نئاندرتال‌ها نیز کشف شده است. به گفته باستان‌شناسان، در دوران پارینه‌سنگی، احتمالا در محلی که حالا تپه‌های میرک واقع هستند، دریاچه‌ای وجود داشته که شکارگاه نئاندرتال‌ها بوده است. باستان‌شناسان قدمت ابزارهای سنگی به دست آمده در این محوطه‌ باستانی را بین ۵۰ تا ۶۰ هزار سال قدمت‌گذاری کردند.

دشت‌های شهرستان اسلام‌آباد غرب، کرمانشاه، جایی که غار وزمه در آن قرار دارد

در این محوطه‌ی باستانی همچنین بقایای استخوانی متعددی از گورخر کشف شد که نشان می‌داد این اسب‌سانان که احتمالا در دوران پارینه‌سنگی میانی در منطقه به وفور یافت می‌شدند از شکارهای اصلی نئاندرتال‌های ساکن جنوب سمنان بودند. تصور بر این است که دلازیان و میرک، به دلیل شرایط آب‌وهوایی خود، از سکونتگاه‌های مقطعی نئاندرتال‌ها بوده‌اند و این انسان‌ها از اوایل بهار تا اواخر پاییز در این نواحی سکونت داشتند.

پناهگاه‌های همیان: پناهگاه‌های همیان در محلی به نام چالگه شَلَه در رشته‌کوه شمال کوهدشت، لرستان واقع شدند. قدیمی‌ترین تاریخ‌گذاری‌های انجام گرفته در محوطه‌های باستانی‌شناسی عصر پارینه‌سنگی ایران نیز مربوط به همین غارها است. چارلز مک‌بری، باستان‌شناس بریتانیایی، در سال ۱۳۴۳، حفاری‌هایی را در این پناهگاه سنگی انجام داد و به برخی بقایای جانوری و همچنین دست‌ساخته‌های متعلق به انسان نئاندرتال دست پیدا کرد. او و همکارانش یک قطعه استخوان را به روش «اورانیوم-توریوم» تاریخ‌گذاری کردند و قدمت آن را تا حدود ۱۴۸ هزار سال قبل تخمین زدند. خطای این روش، خصوصا در آن زمان بیش از ۳۵ هزار سال بوده است. بااین‌حال، یافته‌های مک‌بری نشان داد که غار همیان، قدیمی‌ترین زیستگاه‌ انسان‌های عصر پارینه‌سنگی ایران است.

کشف غار وزمه ایران را رسما وارد نقشه‌ی زیستگاه‌های نئاندرتال‌ کرد

غار وزمه: تازه‌ترین کشف بقایای نئاندرتال‌ها در ایران نیز به اوایل ماه گذشته (مرداد) بازمی‌گردد، زمانی‌که دکتر فریدون بیگلری و همکارانش، کشف مهم خود را در ژورنال‌های بین‌المللی گزارش دادند. در این پژوهش دکتر فریدون بیگلری به همراه تیم بین‌المللی از همکارن فرانسوی - ایرانی موفق به بررسی دندان آسیای کوچک یک انسان نئاندرتال به شیوه های دقیق شدند. تا پیش از این دست‌ساخته‌های سنگی نئاندرتال‌ها در نقاط مختلف ایران یافت شده بود و بقایای استخوان‌بندی آن‌ها نیز در شمال غرب زاگرس در کردستان عراق (غار شانیدر) نیز به دست آمده بود. اما، کشف اخیر در غار وزمه در شهرستان اسلام‌آباد غرب، کرمانشاه، ایران را رسما وارد نقشه‌ی زیستگاه‌های نئاندرتال‌ کرد.

دکتر بیگلری و همکارانش در پژوهش اخیر دندان انسانی را که قبلا در سال ۱۳۷۸ کشف شده بود مجددا بررسی کردند. دندان غار وزمه که یک دندان آسیای کوچک متعلق به کودکی نئاندرتال بود، در میان استخوان‌هایی شناسایی شد که در میانشان بیشتر بقایای جانوران بزرگ جثه‌ی عصر یخبندان از جمله، خرس‌ ماقبل تاریخ، کفتار خالدار، گرگ، شیر غار، پلنگ و سایر حیوانات به چشم می‌خورد. اگرچه دندان کشف شده حداقل ۲۵ هزار سال قدمت‌گذاری شد، اما ازآنجاکه سابقه‌ی فسیلی از نئاندرتال‌ها از حدود ۴۰ هزار سال قبل به این سوی موجود نیست، دکتر بیگلری نیز قدمت این دندان را بسیار بیشتر دانسته است. به گفته وی  با درنظرگرفتن اینکه گوشت‌خواران این منطقه بین ۱۱ هزار تا ۷۰ هزار سال قبل مکررا از این غار استفاده کرده‌اند و این مسئله که انسان‌های نئاندرتال در حدود ۴۰ هزار سال قبل منقرض شدند، کودک نئاندرتال وزمه به احتمال زیاد در مقطع زمانی بین ۴۰ تا ۷۰ هزار سـال قبل در این منطقه زندگی می‌کرده است

به عقیده دکتر بیگلری، ازآنجاکه غار وزمه سقف بسیار کوتاه و دالانی کم عرض داشته، نئاندرتال‌ها نمی‌توانستند در آن سکونت داشته باشند. به همین دلیل، به احتمال زیاد این کودک که هنگام مرگ بین ۶ تا ۱۰ سال سن داشته، توسط یکی از درندگان آن عصر کشته شده یا جسدش پس از مرگ در جای دیگری پیدا شده و توسط یک گونه گوشتخوار مانند پلنگ یا کفتار خالدار یا راه‌راه به غار آورده شده باشد.

دکتر بیگلری در مقاله‌‌ خود در شماره‌ی روز ۱۴ شهریور روزنامه شرق که به همین کشف اختصاص داشت، نوشت:

توجه بین‌المللی به کشف بقایای انسان نئاندرتال در ایران گواهی بر اهمیت انجـام پژوهش‌های هدفمند و روشمند در حوزه باستان‌شناسی پارینه‌سنگی در کشور است. باستان‌شناسی پارینه‌سنگی در ایران شاخه‌ی نسبتا جدیدی است، اما با وجود جوان بودن در چند دهه اخیر توانسته نام ایران را در میان کشورهای فعال دیگر در این حوزه مطرح کند.

پناهگاه باوه‌یوان: علاوه بر دندان غار وزمه، سال گذشته خبر کشف یک دندان نیش شیری مربوط به کودکی ۶ ساله از لایه‌های دوره پارینه‌سنگی میانی در پناهگاه سنگی باوه‌یوان در شمال غربی کرمانشاه منتشر شد. دکتر سامان حیدری گوران و همکارانش سال گذشته خبر این کشف را گزارش دادند و اعلام کردند، این دندان شیری براساس تاریخ‌گذاری‌های رادیوکربن بین ۴۲ تا ۴۵ هزار سال قدمت‌گذاری شده است. اما با توجه به اینکه نتایج این پژوهش تاکنون تنها در رسانه‌های گروهی داخلی منتشر شده و هنوز در ژورنال‌های بین‌المللی مورد داوری همتا و کارشناسی علمی قرار نگرفته، باید دندان کودک وزمه را اولین مدرک  اثبات حضور نئاندرتال‌ها در ایران بدانیم.

چه بر سر نئاندرتال‌ها آمد؟

داستان انقراض نئاندرتال کلاف سردرگمی است که بعید است به این زودی‌ها گشوده شود. متأسفانه به دلیل محدود بودن کاوش‌های صورت‌ گرفته در محوطه‌های دوره‌ی پارینه‌سنگی ایران و همین‌طور تاریخ‌گذاری‌های دقیق، نمی‌توان با قطعیت درباره‌ی زمان ورود و ناپدید شدن نئاندرتال‌ها در ایران نظر داد. اما هرچه بوده، ‌از حدود 40 هزار سال قبلشواهد نئاندرتال‌ها در ایران نیز به تدریج محو شده‌اند. در نتیجه می‌توانیم، اینطور تصور کنیم که همان بر نئاندرتال‌های ایران رفت که بر سایر نئاندرتال‌های اوراسیا و حتی آخرین نسل نئاندرتال‌ها که در جبل‌الطارق (جنوب اسپانیا) پناه گرفته بودند.

انقراض نئاندرتال‌ها در سایر نقاط جهان، حدود ۴۰ هزار سال قبل در پایان دوره پارینه‌سنگی میانی شروع شد، درست زمانی‌که انسان‌های مدرن اولیه وارد اوراسیا شدند. بااین‌حال، این زمان‌بندی بارها به عقب کشیده شده و حتی برخی پژوهشگران زمان ورود انسان‌های مدرن به قاره اروپا و سپس پراکنده شدن در اروپا، اوراسیا و سایر نقاط جهان را تا  هزاران سال قبل‌تر دانسته‌اند.

بر اثر تغییرات اقلیمی، آخرین نئاندرتال‌های اروپا با آب‌وهوایی بسیار سرد مواجه شدند

تا به حال، فرضیات زیادی در مورد سرنوشت نئاندرتال‌ها مطرح شده که طیف وسیعی از دلایل را شامل می‌شود؛ از درگیری‌های خونین با انسان‌های مدرن اولیه تا ابتلا به بیمارها و جایگزینی رقابتی، آمیزش با انسان‌های مدرن، فجایع طبیعی و ناتوانی در انطباق با تغییرات اقلیمی. بعید نیست که هرکدام از این فرضیه‌ها به‌تنهایی برای مرگ دسته‌جمعی نئاندرتال‌ها کافی بوده‌ باشند. اما به احتمال زیاد چندین عامل مهم دست در دست هم دادند تا نزدیک‌ترین خویشاوندان باستانی ما، دیگر در کنار ما نباشند.

برخی پژوهشگران این احتمال را مطرح کردند که درگیری شدید و خونبار با انسان‌های مدرن بر سر منابع و سرحدات، به انقراض نئاندرتال‌ها شتاب داده باشد. یا به تعبیر یووال نوح هراری، مورخ و انسان‌شناس، شاید رویارویی نئاندرتال‌ها با انسان‌های مدرن، منجر به اولین و مهم‌ترین پاک‌سازی قومی تاریخ شده باشد. در جوامع شکارچی اولیه معمولا در زمان‌های محدود شدن منابع (خصوصا بر اثر بلایای طبیعی) درگیری‌های خونباری به وقوع می‌پیوست. بنابراین، احتمال یک جنگ تمام عیار بین این دو گونه‌ی انسان را نمی‌توان رد کرد. فرضیه جایگزینی خشونت‌بار نئاندرتال‌ها، نخستین بار در سال ۱۹۱۲ (۱۲۹۱ش) توسط مارسلین بوول، دیرینه‌شناس فرانسوی مطرح شد. بوول همان دیرینه‌شناسی است که اولین اسکلت‌ انسان نئاندرتال را بازسازی کرد (به بخش اول همین مقاله رجوع کنید). احتمال دیگر شیوع انگل‌ها و عوامل بیماری‌زای انسان‌های مدرن در میان نئاندرتال‌ها است. چنین سناریویی در بین خود ما انسان‌های مدرن هم رخ داده است. بنا به شواهد متعددی که موجود است، فاتحان اسپانیایی در سال ۱۵۱۹، با ویروس آبله امپراتوری آزتک را تسخیر کردند. در واقع به عقیده پژوهشگران، نئاندرتال‌ها هم مانند بومیان آمریکای جنوبی نسبت به ویروس‌ها و عوامل بیماری‌زایی که انسان‌های مدرن با خود به اروپا آوردند به‌شدت آسیب‌پذیر بودند و رفته رفته از پای در آمدند و همچون آزتک‌ها، با یک شیوع بزرگ به‌صورت دسته‌جمعی از پای در آمدند.

نئاندرتال‌های ایران به همان سرنوشت سایر نئاندرتال‌های دنیا دچار شدند

نظریه دیگر، جایگزینی رقابتی است، براساس این نظریه، انسان‌های نئاندرتال، سلاح‌های پیشرفته‌ای برای مقابله با انسان‌های مدرن که از آفریقا به اروپا آمده بودند نداشتند و به همین دلیل به‌تدریج سرحدات خود را تقدیم انسان‌های مدرن کردند و به نواحی دیگر کوچ کردند. جارد دایموند، انسان‌شناس و مورخ حامی نظریه جایگزینی رقابتی در کتاب خود « سومین شامپانزه» خاطر نشان می‌کند، جایگزینی نئاندرتال‌ها توسط انسان‌های مدرن قابل مقایسه با نبردهایی است که در آن دسته‌های عقب‌افتاده به لحاظ فنون و سلاح از دسته‌های پیشرفته‌تر شکست می‌خورند.

انسان‌شناسان دانشگاه آریزونا، ایالات متحده در سال ۲۰۱۶ (۱۳۹۵ ش) در مقاله‌ای با عنوان «یک مادر چه کاری می‌کند؟»، تقسیم کار در بین نئاندرتال‌ها و انسان‌های مدرن در اوراسیا را بررسی کردند و نتیجه‌گیری کردند که تقسیم‌ کار بین‌جنسیتی نئاندرتال‌ها نسبت به انسان‌های مدرن عصر پارینه‌سنگی کارایی کم‌تری داشته است. به عقیده این پژوهشگران، نئاندرتال‌های زن و مرد، همگی در شکار حیواناتی مانند گاو وحشی، گوزن، بز کوهی و اسب‌های وحشی شرکت می‌کردند. براساس این فرضیه، وجود نداشتن تقسیم کار کارآمد در بین نئاندرتال‌ها نسبت به انسان‌های مدرن، منجر به بهره‌برداری کمتر این انسان‌ها از منابع طبیعی شده است.

پژوهشگرانی همچون کارن استودل از دانشگاه ویسکانسین نقایص ریخت‌شناختی نئاندرتال‌ها، کوتاهی قد و چاقی و توانایی کمتر در دویدن و نیاز به انرژی ۳۰ درصد نسبت به انسان‌های مدرن را یکی از دلایل عدم کامیابی نئاندرتال در بقا دانسته‌اند. پَت شیپمن، دیرین‌-انسان‌شناسی از دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، استدلال می‌کند اهلی کردن سگ‌ها به انسان‌های مدرن مزیت بیشتری برای شکار داده است. قدیمی‌ترین بقایای سگ‌های اهلی در بلژیک به سال ۳۱ هزار و در سیبری به ۳۳ هزار سال قبل بازمی‌گردد.

 داستان انقراض نئاندرتال کلاف سردرگمی است که بعید است به این زودی‌ها گشوده شود

فرضیه دیگر، آمیزش بین‌نژادی میان انسان‌های مدرن و نئاندرتال‌ها است که در نتیجه به مرور موجب انحلال جمعیت‌های این انسان باستانی در انسان‌های مدرن شده است. اما چنین فرضی تنها می‌تواند بخش کمی از جمعیت نئاندرتال‌ها را شامل شود و جذب همگن یک گونه‌ی کامل، چندان واقع‌بینانه به نظر نمی‌رسد. مشهورترین هواخواه این نظریه، اریک ترینکاس، انسان‌شناس دانشگاه واشنگتن است.

فرضیه دیگر، بحران جمعیتی نئاندرتال‌ها در اثر تغییرات اقلیمی است که در دوره‌ای منجر به سرمای شدیدی در اروپای غربی شده است.. حتی اخیرا، پژوهشی منتشر شد که نشان می‌داد، نئاندرتال‌ها در دوره‌ی خاصی بر اثر قحطی ناشی از این تغییرات اقلیمی به هم‌نوع‌خواری روی آورده‌اند. برخی پژوهشگران نیز فوران ایگنیمبریت کامپانین (فوران آتشفشانی در نزدیکی ناپل، ایتالیا) در حدود ۳۷ هزار سال قبل را که موجب خروج ۲۰۰ کیلومتر مکعب ماگما شده را عامل انقراض دسته‌جمعی نئاندرتال‌ها دانسته‌اند.

براساس این نظریه، اگرچه نئاندرتال‌ها طی ۲۵۰ هزار اقامت خود در اروپا با چندین دوره میان‌یخچالی (دوره‌هایی که دمای هوا به میزانی گرم‌تر از میانگین جهانی می‌رسد)  مواجه شده بودند، اما ناتوانی در انطباق با روش‌های شکار باعث شد نتوانند با شرایط جدید به خوبی سازگاری پیدا کنند. در واقع، منطقه‌ای که نئاندرتال‌ها برای هزاران سال در آن زندگی و رشد کرده بود، گرم و خشک‌تر شد. اِستِپ‌های سابق بدل به جنگل‌ها و علفزارها شدند. حیوانات بزرگی مانند ماموت، گوزن‌های شمالی، فیل‌های راست عاج و کرگدن‌های پوزه باریک با گرم شدن هوا قلمروی نئاندرتال‌ها را ترک کردند و جای خود را به جوندگان، مارها و خزندگانی از جمله لاک‌پشت‌ها دادند که شکارشان برای این انسان‌های باستانی بسیار دشوار بود.

به هر حال، همان‌طور که در ابتدای این بخش گفتیم، سرنوشت نئاندرتال‌ها یکی از آن معماهایی است که دشوار است تصور کنیم، در آینده‌ای نزدیک جواب قطعی برای آن پیدا کنیم. اما هر چقدر به سوابق فسیلی و خصوصا ژنتیکی این انسان‌های باستانی در نقاط مختلف دنیا افزوده می‌شود، امیدواری‌ها نسبت به حل این معمای دیرپا بیشتر و بیشتر می‌شود.

برای مطالعه بیشتر درباره نئاندرتال‌های ایران می‌توانید به منابع زیر مراجعه کنید:

  • بیگلری، فریدون. ۱۳۹۱، تاریخچه پژوهش‌های پارینه‌سنگی ایران از آغاز تا اواخر دهه هفتاد، در مجموعه مقالات هشتاد سال باستان‌شناسی ایران، به کوشش یوسف حسن‌زاده، جلد ۲، صص. ۴۸-۷. نشر پازینه با همکاری موزه ملی ایران و پژوهشکده باستان‌شناسی، تهران.
  • بیگلری، فریدون. ۱۳۹۳، مروری کوتاه بر ارتباط انسان و حیوانات در ایرانِ عصر سنگ، در «نشانه‌هایی از دویست هزار سال همبودی انسان و جانوران در ایران‌زمین»، به کوشش فریدون بیگلری و کامیار عبدی، صص. ۲۴-۱۰، موزه ملی ایران، تهران.
  • بیگلری، فریدون. ۱۳۷۷، غار شکارچیان و کهن ترین بقایای انسانی کشف‌شده در ایران، اطلاعات علمی، شماره ۸، ص ۳۵-۳۴.

در پایان از دکتر فریدون بیگلری، مسئول بخش پارینه‌سنگی موزه باستان‌شناسی ایران بابت راهنمایی‌ها و منابع و نقطه نظراتی که در اختیار زومیت قرار دادند، تشکر ویژه می‌شود.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات