تمرینهایی برای تبدیلشدن به مربی تأثیرگذارتر
۵۷ درصد از افرادی که بهطور حرفهای مشغول به کار هستند تمایل دارند مربی داشته باشند؛ اما تنها ۳۷ درصد آنها از وجود مربی درکنار خود بهرهمند میبرند. همچنین، اکثر افرادی که اکنون در نقش مربی فعالیت میکنند، تأثیری که باید بر مراجعان خود داشته باشند، ندارند؛ زیرا بهطور خاص فقط بر «پیشرفت شغلی» آنان تمرکز میکنند.
در بین مقالات و کتب و منابعی که در ارتباط با آموزش مربیگری وجود دارد، عمدهی تمرکز آنها بر شغل فرد و نحوهی کار او در سازمان است و بهصورت کلی تجزیهوتحلیلی دربارهی خود فرد بهعنوان انسانی کامل با تمام وجوه وجود ندارد؛ تحلیلی که دربارهی ارزشها و روابط فرد، نقش او بهعنوان پدر یا مادر، وضعیت اقتصادی یا حتی زندگی معنوی او میتواند باشد.
ویل وولورس با ۳۵ سال تجربه مربیگری بهعنوان مربی صدها مدیر و رهبر در شرکتهای گوناگون دریافته است این دیدگاه کلنگرانه به بروز تواناییهای بالقوهی افراد کمک شایانی میکند.
درادامه، به چند تمرین برای اجرای درست مربیگری اشاره خواهیم کرد:
داستان خود را بهاشتراک بگذارید
وقتی مراجعی جوان بهسراغ شما میآید، از او بخواهید داستانش را برایتان تعریف کند. ۲۰ یا ۳۰ دقیقهی اول گفتوگو را به او اختصاص دهید و از او سؤالات مختلفی کنید و به او اطمینان بدهید پاسخهایش پیش شما محفوظ خواهد ماند. در پایان صحبت، بگویید اگر تمایل دارد، شما نیز میتوانید داستان خود را شرح دهید. این تمرین ساده کلیشههای رایج دربارهی مربیگری را میشکند؛ زیرا به مراجع نشان میدهد واقعا علاقه دارید مسیر زندگی او را بدانید، نه اینکه صرفا به او توصیههای شغلی ارائه کنید. وقتی داستان زندگیتان را برای مراجعتان میگویید، حتما حداقل دو مشکل اساسی خود در کار و زندگی را بیان کنید. بدینصورت به فرد مقابل نشان میدهید تمام جنبههای زندگی او برای شما مهم هستند.
سؤال کنید
مربیان اثربخش دربارهی موضوعات گوناگون مخزنی از سؤالات مختلف دارند. برخی از سؤالات عبارتاند از:
- شبها چه چیزی شما را بیدار نگه میدارد؟
- چه کسی بیشترین تأثیر را در زندگی شما میگذارد؟
- در دبیرستان از انجام چه کاری لذت میبردید؟
- اگر فرصت دوبارهای به شما داده شود، چه کاری را در زندگیتان متفاوت انجام خواهید داد؟
- در مقیاس ۱ تا ۱۰ به ازدواجتان چه نمرهای میدهید؟
برای مثال، زمانیکه زن جوانی بهنام کیت به ویل وولورس مراجعه کرد و گفت در تمام مدت کارش احساس ناراحتی میکند، وولورس به مسئله از یک گام عقبتر نگاه کرد و سؤالاتی دربارهی پدرومادر کیت کرد. چند دقیقه طول نکشید که اشکهای کیت سرازیر شد و دریافت وسواس او به موفقیت شغلی، بهدلیل جلب تأیید پدرش بوده است که ازنظر عاطفی خیلی از هم دورند. بدینترتیب، دربارهی دلیل جاهطلبیهایش دیدی تازه پیدا کرد و اکنون ساعات کمتری را با روحیهی شادتر به کار خود مشغول میشود.
از آخر به اول فکر کنید
احتمالا مهمترین سؤالی که میتوانید از مراجعتان کنید، این است: «ازنظر شما موفقیت بلندمدت چیست؟» یکی از راههای ساده برای واضحترکردن این سؤال آن است که به مراجع خود بگویید: «تصور کن امشب جشن گرامیداشتت در تولد ۸۰ سالگیات است. پنج نکتهای که دوست داری خانواده و دوستانت دربارهی تو به زبان بیاورند، یادداشت کن. وقتی آنها فهرستشان را با شما در میان گذاشتند، شما نیز پاسختان به این پرسش را با آنان در میان بگذارید. اگر در ابتدای دورهی مربیگری این کار را انجام ندهید، درست مانند این است که اقدام به راندن کشتی کنید، بدون اینکه مقصدی برای آن در نظر داشته باشید. در این صورت، توصیههایی دربارهی شغل فرد ارائه خواهید داد که برای زندگیاش توصیههای چندان مناسبی نیستند.
ممکن است وکیلی حرفهای به جوانی که تازه از دانشکده حقوق فارغالتحصیل شده است، توصیه کند هفتهای ۷۰ تا ۸۰ ساعت را به کار مداوم اختصاص دهد. بااینحال، از وی دربارهی روابطش، فرزندانش، سلامتی و موضوعات دیگر سؤالی نکند؛ موضوعاتی که در مسیر زندگی حتی میتوانند مهمتر از کار و وضعیت اقتصادی باشند.
ماهیگیری یاد بدهید
ویل وولورس میگوید ارزشمندترین مربیاش در طول ۲۵ سال باب بوفورد، کارآفرین حوزه رسانهی در شهر دالاس، بوده است. در برههای از زندگی کاری، وولورس با یکی از رئیسانش بهشدت دچار مشکل شده بود؛ بنابراین، امیدوار بود باب بوفورد به او بگوید باید چه کار کند. بااینحال، بوفورد بهجای نصیحتکردن، سؤالات متعددی از وولورس کرد که به او کمک کرد مشکل حقیقی را پیدا کند. بوفورد به ویل یاد داد چطور با صحبت دربارهی سردرگمیهایش راه نجاتی پیدا کند.
مراجع خود را کشف کنید
حوزهی مهم برای اکتشاف، کشف تمایلات طبیعی و شخصیت و احساسات مراجعتان است. اکثر جوانان نمیدانند شخصیت آنها منحصربهفرد است؛ بنابراین، بدون داشتن این دیدگاه خیلی راحت به دام این آرزو میافتند کسی باشند که برایش ساخته نشدهاند. ویل وولورس میگوید این درسی است که در طول ۲۳ سال کار در شرکت مورگان استنلی آموختم. شغل مناسب من ایجاد روابط قوی و پایدار با مشتریانمان بود. زمانیکه در این حوزه به موفقیت رسیدم، از مدیر مجموعه خواستم رهبری چند تن از نیروهای داخلی شرکت را به من واگذار کند؛ اما در طول زمان متوجه شدم این کار باعث تخلیهی انرژیام میشود؛ درحالیکه سروکلهزدن با مشتریان برای من انرژیبخش بود. بنابراین، وقتی مجددا به مسئولیت قبلیام بازگشتم، دوباره احساس رضایت کردم.
عمل کنید و فقط شعار ندهید
همهی ما شنیدهایم که تقریبا ۹۰ درصد ارتباطات، غیرکلامی هستند. خیلی از مربیان نمیدانند ماندگارترین تأثیری که بر مخاطبان خود میگذارند نحوهی برخورد خود آنها با کار و زندگی و خانوادهشان است. ویل وولورس میگوید:
بسیار خوشبخت بودم که در دانشکده با دوستی آشنا شدم که چهار سال مربی و الگوی من بهحساب میآمد و هرروز با رفتار و شیوهی برخوردش با زندگی، الهامبخش من میشد.
با مربیشدن میتوانید نسل آیندهی رهبران را شکل دهید. کلی کریستنسن، استاد دانشگاه هاروارد میگوید:
تنها معیار حقیقی که در زندگی من اهمیت دارد، تعداد افرادی است که توانستهام به آنها کمک کنم به فرد بهتری تبدیل شوند.
بهیاد داشته باشید با راهبری فرد در حالت کلی، نهتنها بر مربیگری او در مسیر شغلیاش، بلکه بر زندگی او نیز تأثیر خواهید گذاشت.
نظرات