داستان برند مایکروسافت؛ سفری ۵۰ ساله از «گاراژ» تا «آژور»
کد، سیلیکون و رؤیا؛ مایکروسافت در مرز این سه عنصر متولد شد. نه فقط در گاراژی نیمهتاریک در آلبوکرکی، بلکه در نقطهای که استعداد و مهارت خلقکردن دو جوان شیفتهی کامپیوتر با آیندهای ناشناخته تلاقی کرد. چه چیزی یک برند را به بخشی جداییناپذیر از زندگی میلیاردها انسان تبدیل میکند؟ مایکروسافت پاسخی زنده به این پرسش است.
این مطلب به مناسبت سالگرد ۵۰ سالگی مایکروسافت بهروز شد.
وقتی بیل گیتس و پل آلن در سال ۱۹۷۵، واژههای «مایکرو» و «سافت» را کنار هم گذاشتند، کامپیوترها هنوز غولهای اتاقگیر بودند و نرمافزار مفهومی ناآشنا. آن دو اما چیزی را میدیدند که هرگز به ذهن دیگران خطور نمیکرد: آیندهای که در آن نرمافزار سلطان بیچون و چرای دنیای دیجیتال بود.
داستان برند مایکروسافت فراتر از مسیر تاریخ تاریخی یکی از بزرگترین موفقیتهای تجاری، روایتی است از بازتعریف مداوم، از شکستهای دردناک تا پیروزیهای خیرهکننده. از MS-DOS که سیستمعامل نخستین کامپیوترهای IBM شد، تا ویندوز که پنجرهای به روی دنیای جدید گشود، از آفیس که زبان مشترک کسبوکارهای جهانی شد تا آژور و هوش مصنوعی که مرزهای آینده را تعریف میکنند.
در طول نیمقرن گذشته، نام مایکروسافت با لحظات کلیدی زندگی مدرن عموم مردم گرهخورده: آن صدای نوستالژیک روشنشدن ویندوز ۹۵، اولین ایمیلی که با اوتلوک فرستادیم، اولین اسلایدی که در پاورپوینت ساختیم و حتی خشم کاربران قدیمیتر به دستیار مشهور Clippy که بیموقع و بدون درخواست روی صفحه ظاهر میشد و میگفت: «به نظر میرسد مشغول نوشتن نامه هستید، میتوانم کمکتان کنم؟»
زادگاه یک امپراتوری: مایکروسافت چگونه تأسیس شد؟
ژانویه ۱۹۷۵. شمارهی جدید مجله «پاپیولار الکترونیکس» روی دکههای روزنامهفروشی قرار گرفت. روی جلد آن تصویری از Altair 8800 خودنمایی میکرد؛ اولین کامپیوتر شخصی تجاری که بهصورت کیت و با قیمتی نسبتاً مناسب به فروش میرسید.
پل آلن، ۲۲ساله، طبق عادت زمانیکه از هاروارد اسکوئر عبور میکرد، مجله را خرید و پس از مرور خبر شگفتانگیز آلتایر، بیدرنگ به سمت اقامتگاه دوست دوران کودکیاش بیل گیتس شتافت.
پخش از رسانه
گیتس آن زمان دانشجوی هاروارد بود و حالا انگار رؤیای کودکی آنها مبنی بر کامپیوترهای شخصی سرانجام به واقعیت تبدیل میشد. آنچه در ذهن گیتس و آلن میگذشت، نکتهای بود که دیگران نمیدیدند: آلتایر بدون نرمافزار، احتمالاً به تبی زودگذر تبدیل میشد و پس از مدتی از بازهم صرفاً بهعنوان ابزاری در دانشگاهها یا نهایتاً شرکتها باقی میماند. دو دوست میدانستند که این کامپیوتر به زبان برنامهنویسی نیاز دارد، چیزی که دقیقاً تخصص آنها بود.
گیتس و آلن با شرکت سازنده آلتایر، MITS، تماس گرفتند و ادعا کردند که مفسر زبان BASIC را برای این دستگاه آماده کردهاند؛ درحالیکه هنوز حتی یک خط کد هم ننوشته بودند.
در هفتههای پس از این تماس، آن دو بیوقفه کار کردند تا ادعای جسورانهشان را به واقعیت تبدیل کنند. گیتس کارش را روی شبیهسازی آلتایر که هنوز حتی ندیده بودند، آغاز کرد، درحالیکه آلن یک شبیهساز برای ریزپردازنده اینتل ۸۰۸۰ ساخت تا روی PDP-10 دانشگاه هاروارد اجرا شود.
بیل گیتس و پل آلن در حالی مفسر زبان بیسیک را برای کامپیوتر آلتایر نوشتند که به این سیستم دسترسی نداشتند
سرانجام مارس ۱۹۷۵ آلن به آلبوکرکی، نیومکزیکو، پرواز کرد تا نرمافزارشان را روی آلتایر واقعی آزمایش کند. در عین ناباوری معجزهای که دو دوست آرزو داشتند رخ داد و کد بیسیک آنها کار کرد. این لحظه سرآغاز مایکروسافت بود.
جریان دوستی گیتس و آلن به سالها قبل باز میگشت. آنها اولینبار در مدرسه لیکساید در سیاتل با یکدیگر آشنا شدند؛ مدرسهای خصوصی که یکی از اولین کامپیوترهای زمان خود را داشت. در دورانی که کامپیوترها وسایلی عظیم و گرانقیمت بودند که فقط در دانشگاهها و شرکتهای بزرگ یافت میشدند، لیکساید به دانشآموزانش اجازه میداد با این فناوری کار کنند.
گیتس ۱۳ساله و آلن ۱۵ساله، ساعتهای طولانی را در اتاق کامپیوتر مدرسه میگذراندند و یاد میگرفتند چگونه برنامهنویسی کنند.
گیتس با ذهنی تحلیلی و دقت فوقالعاده در جزئیات، برنامهنویسی را با سرعتی استثنایی یاد گرفت. آلن، با چشماندازی گستردهتر همواره به افقهای بلندتر میاندیشید. آنها گروهی به نام Lakeside Programming Group تشکیل دادند و حتی برای شرکتهای محلی برنامهنویسی میکردند.
پس از اتمام دورهی دبیرستان، مسیرهایشان موقتاً جدا شد. گیتس به هاروارد رفت، درحالیکه آلن در واشنگتن استیت مشغول به تحصیل شد و سپس به بوستون نقلمکان کرد تا برای هانیول کار کند. اما ارتباط آنها هرگز قطع نشد. پل و بیل همچنان دربارهی فناوری و آینده حرف میزدند و از آرزوی «هر خانه یک کامپیوتر» میگفتند و منتظر لحظه مناسب بودند؛ لحظهای که با دیدن آن مجله فرارسید.
۴ آوریل ۱۹۷۵، گیتس و آلن رسماً شرکتی را تأسیس کردند که ابتدا Micro-Soft نامیده میشد، ترکیبی از ترکیبی از واژههای Microcomputer و Software و البته بعدها خط تیرهی وسط نام شرکت حذف شد. بیل گیتس از ابتدا سمت مدیرعامل را بهعهده گرفت. اهداف اولیه آنها ساده بود: فروش BASIC برای آلتایر و سایر کامپیوترهای شخصی که در راه بودند.
مایکروسافت درسالهای آغازین، بیسیک را برای شرکتهای مختلف توسعه میداد
شرکت نوپا در آلبوکرکی، نیومکزیکو، جایی که دفتر مرکزی MITS محل کار پل آلن قرار داشت، آغاز به کار کرد. سال ۱۹۷۶، گیتس تصمیم گرفت دانشگاه هاروارد را ترک کند تا تماموقت خود را به مایکروسافت اختصاص دهد. سال ۱۹۷۹ دفتر کوچک مایکروسافت به بلویو واشنگتن انتقال یافت.
استراتژی اولیه مایکروسافت بر توسعه زبانهای برنامهنویسی متمرکز بود. گیتس و تیمش BASIC را برای پلتفرمهای مختلف از جمله کومودور PET و اپل II توسعه دادند و بهمرور زبانهای برنامهنویسی دیگری مانند FORTRAN، COBOL و پاسکال را به کار خود افزودند.
قرارداد سرنوشتساز با IBM و تولد MS-DOS
سال ۱۹۸۰ شرکت IBM قصد داشت وارد بازار کامپیوترهای شخصی شود و به دنبال سیستمعاملی برای محصول جدید خود بود. گیتس با زیرکی تمام، توانست IBM را متقاعد کند که مایکروسافت میتواند این سیستمعامل را فراهم کند.
واقعیت این بود که مایکروسافت در آن زمان سیستمعامل خاصی نداشت، اما گیتس خیلی زود سیستمعاملی به نام QDOS (Quick and Dirty Operating System) را از شرکتی کوچک به نام سیاتال کامپیوتر پروداکتس خریداری کرد. این سیستمعامل پس از تغییرات و بهینهسازی، به MS-DOS (Microsoft Disk Operating System) تغییر نام داد و بهعنوان سیستمعامل رسمی پیسیهای IBM معرفی شد.
نکتهی هوشمندانه در قرارداد IBM این بود که گیتس اجازه فروش MS-DOS به سایر شرکتها را نیز حفظ کرد. این تصمیم استراتژیک، زمانی که تولیدکنندگان دیگر شروع به ساخت کامپیوترهای سازگار با IBM کردند، به منبع درآمد عظیمی برای مایکروسافت تبدیل شد و پایههای سلطه این شرکت بر بازار سیستمهای عامل را بنا نهاد.
بیل گیتس QDOS را از شرکتی کوچک خرید و پس از بهینهسازی، آن را با نام MS-DOS به شرکت IBM ارائه داد
طی سالهای بعد مایکروسافت رشد سریعی داشت و در سال ۱۹۸۱، به شرکت سهامی خاص تبدیل شد و ساختار مدیریتی رسمیتری به خود گرفت. در همین سال، MS-DOS 1.0 رسماً همراه با IBM PC عرضه شد و به موفقیتی بزرگ دستیافت.
سالهای ابتدایی دهه ۸۰، همچنین شاهد توسعه محصولات کلیدی دیگری در مایکروسافت بود و سال ۱۹۸۲ شرکت برنامه صفحهگسترده Multiplan، پیشنیاز اکسل، معرفی شد.
اما این دوره چالشهایی نیز به همراه داشت. رقابت با شرکتهایی مانند لوتوس (سازنده Lotus 1-2-3) و وردپرفکت در بازار نرمافزارهای کاربردی و از طرف دیگر رونق سیستمعامل CP/M تهدیدهایی جدی برای مایکروسافت محسوب میشدند. همچنین، مسئله کپی غیرمجاز نرمافزارها نیز از همان ابتدا دغدغهای جدی برای گیتس به شمار میرفت.
پل آلن در سال ۱۹۸۳ به خاطر ابتلا به سرطان خون از شرکتی که خودش تأسیس کرده بود، استعفا داد
سال ۱۹۸۳ پل آلن به دلیل ابتلا به سرطان از مایکروسافت جدا شد. بااینحال تا سال ۱۹۸۵، مایکروسافت به شرکتی با بیش از ۹۰۰ کارمند و درآمد سالانه ۱۴۰ میلیون دلار تبدیل شده بود. اما گیتس میدانست که آینده کامپیوترهای شخصی، فراتر از رابطهای خط فرمان MS-DOS شکل میگیرد.
در همین زمان، شرکت اپل اولین کامپیوترخود را با رابط کاربری گرافیکی (GUI) توسعه میداد، ایدهای که استیو جابز از زیراکس پارک الهامگرفته بود.
مایکروسافت در پاسخ به این سیر تغییرات نوامبر ۱۹۸۵ اولین نسخهی سیستمعامل ویندوز را معرفی کرد. ویندوز ۱.۰، با قیمت ۹۹ دلاری با استقبال اولیهی بالایی مواجه نشد. وجود محدودیتهایی همچون ناتوانی در همپوشانی پنجرهها و عملکرد کُند روی سختافزارهای آن زمان، نقصهای قابلتوجهی محسوب میشدند، اما مسیر معرفی آیکونها، منوها و امکان استفاده از موس، گام مهمی در راستای تحقق رؤیای گیتس یعنی «یک کامپیوتر روی هر میز و در هر خانه» بود.
ویندوز ۱.۰، با قیمت ۹۹ دلاری با استقبال اولیهی چشمگیری مواجه نشد
عرضه عمومی سهام، ویندوز ۳ و ویندوز ۹۵
۱۳ مارس ۱۹۸۶، مایکروسافت سهام خود را در بازار بورس نزدک عرضه کرد. قیمت اولیه هر سهم ۲۱ دلار تعیین شد و در پایان اولین روز معاملات به ۲۸ دلار رسید. این IPO بسیاری از کارمندان مایکروسافت را ثروتمند کرد و ارزش سهام بیل گیتس (که ۴۵ درصد سهام شرکت را در اختیار داشت) به حدود ۳۵۰ میلیون دلار رسید. درست کمی قبل از IPO دفتر شرکت به ردموند منتقل شده بود.
سال ۱۹۸۷، هنگامی که ارزش سهام مایکروسافت از مرز یک میلیارد دلار گذشت، گیتس در سن ۳۱ سالگی به جوانترین میلیاردر خودساخته جهان تبدیل شد، عنوانی که تا سالها در اختیار او باقی ماند.
سالهای ابتدایی دهه ۹۰ میلادی، دوران شکوفایی و اوجگیری مایکروسافت بود. با ویندوز ۳٫۰ در سال ۱۹۹۰ بالاخره بازی تغییر کرد. این نسخه، با طراحی بهتر، سرعت بالاتر، قابلیت اجرای چند برنامه بهطور همزمان، و پشتیبانی گرافیکی واقعی، نظر کاربران و رسانهها را جلب کرد. ویندوز ۳ در ۶ ماه اول ۲ میلیون نسخه فروخت.
آوریل ۱۹۹۲، ویندوز ۳٫۱ معرفی شد که با فروش ۳ میلیون نسخه در تنها ۲ ماه، به اولین موفقیت بزرگ تجاری در خانواده ویندوز تبدیل شد. این نسخه با بهبود رابط کاربری، پشتیبانی از فونتهای TrueType و عملکرد سریعتر، استاندارد جدیدی برای کامپیوترهای شخصی تعریف کرد.
اما موفقیت بزرگتر ۲۴ اگوست ۱۹۹۵ با عرضهی عرضه ویندوز ۹۵ رقم خورد. مایکروسافت برای تبلیغ این محصول ۳۰۰ میلیون دلار هزینه کرد، آهنگ Start Me Up گروه رولینگ استونز را با هزینهای هنگفت به خدمت گرفت و نورپردازی ساختمان امپایر استیت به رنگهای لوگوی ویندوز را ترتیب داد.
ویندوز ۹۵ تنها طی ۴ روز اول معرفی یک میلیون نسخه فروش داشت
ویندوز ۹۵ با معرفی دکمه Start، نوار وظیفه، پشتیبانی از نامهای فایل طولانی و معماری ۳۲ بیتی، انقلابی در دنیای کامپیوترهای شخصی به پا کرد. مردم برای خرید این محصول در صفهای طولانی میایستادند و در چهار روز اول، ۱ میلیون نسخه از آن به فروش رسید. موفقیت ویندوز ۹۵ نشاندهنده نقطه پیروزی استراتژی «ویندوز همهجا» بیل گیتس بود و مایکروسافت را از شرکت تأمینکنندهی سیستمعامل به پادشاه بلامنازع دسکتاپ تبدیل کرد.
نبرد مرورگرها و ورود به اینترنت
اواسط دهه ۹۰، با گسترش اینترنت و وب جهانی، صفحه جدیدی در تاریخ فناوری گشوده شد. در ابتدا، گیتس و مایکروسافت اهمیت این پدیده نوظهور را دستکم گرفتند، اما بهزودی متوجه فرصت عظیم پیش رو شدند.
سال ۱۹۹۵، گیتس یادداشت داخلی معروفی با عنوان «موج اینترنت» برای مدیران ارشد مایکروسافت ارسال کرد که در آن بر ضرورت تغییر مسیر شرکت به سمت اینترنت تأکید کرده بود. به دنبال این تغییر استراتژی، مایکروسافت مرورگر اینترنت اکسپلورر (IE) را توسعه داد و آن را بهصورت رایگان و بهعنوان بخشی از ویندوز عرضه کرد.
تا پیش از معرفی اینترنت اکسپلورر، نتاسکیپ نویگیتور ۸۰ درصد بازار مرورگرها را در دست داشت
این حرکت آغازگر نبرد مرورگرها با نتاسکیپ نویگیتور بود که در آن زمان با بیش از ۸۰ درصد سهم بازار، رهبر بازار مرورگرهای وب به شمار میرفت. استراتژی مایکروسافت در ادغام IE با ویندوز و ارائه رایگان آن، علیرغم جنجالهای حقوقی بعدی، بسیار موفقیتآمیز بود و تا سال ۱۹۹۹، سهم بازار اینترنت اکسپلورر به بیش از ۷۵ درصد رسید.
امپراتوری آفیس و سلطه بر نرمافزارهای بهرهوری
همزمان با موفقیت ویندوز، پایههای مجموعه محصول قدرتمند دیگری را نیز بنا نهاد: مایکروسافت آفیس. سال ۱۹۸۹، مایکروسافت اولین نسخه از مجموعه آفیس را برای مکینتاش عرضه کرد و سال بعد، آفیس برای ویندوز را نیز معرفی نمود.
تا میانه دهه ۹۰، آفیس به استاندارد طلایی نرمافزارهای بهرهوری تبدیل شده بود. ورد بهسرعت وردپرفکت را کنار زد، اکسل جای لوتس ۱-۲-۳ را گرفت و پاورپوینت به ابزاری ضروری در دنیای کسبوکار بدل شد. استراتژی زیرکانه مایکروسافت در فروش آفیس بهعنوان یک بسته یکپارچه با قیمتی مقرونبهصرفهتر از خرید جداگانه هر برنامه، به موفقیت آن کمک شایانی کرد.
آفیس ۹۷ به پرفروشترین نسخه آفیس مایکروسافت تبدیل شد
آفیس ۹۷، با معرفی ویژگی IntelliSense و دستیار کلیپی معروف، به پرفروشترین نسخه آفیس تبدیل شد و درآمد غیرقابلانتظاری را برای مایکروسافت به ارمغان آورد. تا پایان دهه ۹۰، آفیس بیش از ۹۰ درصد بازار نرمافزارهای بهرهوری را در اختیار داشت و به منبع درآمد پایداری برای مایکروسافت تبدیل شده بود.
در کنار موفقیت در بازار مصرفکنندگان، مایکروسافت به طور همزمان سرمایهگذاری عظیمی در بازار سازمانی و راهکارهای شبکه انجام داد. بیل گیتس، دیو کاتلر، برنامهنویس نابغهای که قبلاً در DEC کار میکرد، را به خدمت گرفت تا معماری ویندوز NT (New Technology) را طراحی کند، سیستمعاملی که سال ۱۹۹۳، با تمرکز بر سرورها و ایستگاههای کاری سازمانی معرفی شد.
با معرفی تدریجی سایر محصولات سرور مانند SQL Server، Exchange Server و بعدها SharePoint، مایکروسافت بهتدریج جایگاه خود را در بازار راهکارهای سازمانی تثبیت کرد. تا پایان دهه ۹۰، مایکروسافت از یک شرکت صرفاً متمرکز بر کاربران خانگی، یکی از مهمترین ارائهدهندگان راهکارهای جامع فناوری اطلاعات برای سازمانها نیز لقب داشت.
اما درست در همین نقطه، زمانی که مایکروسافت به قلهها رسید، سروصدای اولین اعتراضها و هشدارها بلند شد: آیا این شرکت بیش از حد بزرگ و انحصارطلب شده بود؟
دعاوی ضدانحصار: چالش برند و اعتبار
موفقیت خیرهکننده مایکروسافت، توجه نهادهای نظارتی را بهسوی این شرکت جلب کرد. در سال ۱۹۹۸، وزارت دادگستری ایالات متحده و ۲۰ ایالت، شکایتی را علیه مایکروسافت به اتهام اقدامات انحصارطلبانه طرح کردند. محور اصلی این پرونده، ادغام اینترنت اکسپلورر با ویندوز و محدودسازی تولیدکنندگان کامپیوتر برای استفاده از مرورگرهای رقیب بود.
طبق حکم اولیه دادگاه ضدانحصاری، مایکروسافت باید به دو شرکت مجزا تجزیه میشد
مایکروسافت معتقد بود این کار فقط در راستای امکانات بیشتر برای کاربران صورت میگیرد، اما رقبایی نظیر نتاسکیپ استدلال میکردند که مایکروسافت با سوءاستفاده از موقعیت سیستمعاملش، رقبا را از میدان بیرون میکند.
دادگاه پرسروصدا و پرتنش مایکروسافت، که از اکتبر ۱۹۹۸ تا ژوئن ۲۰۰۰ طول کشید، به یکی از مهمترین پروندههای حقوقی تاریخ صنعت فناوری تبدیل شد. ویدئوهای جلسات استماع بیل گیتس، که در آنها گاهی عصبی و تدافعی به نظر میرسید، به تصویر برند مایکروسافت آسیب زد.
در نهایت قاضی توماس پنفیلد جکسون حکم داد که مایکروسافت از موقعیت انحصاری خود سوءاستفاده کرده و دستور داد شرکت به دو بخش مجزا تقسیم شود. اگرچه این حکم بعداً در دادگاه تجدیدنظر لغو شد، اما مایکروسافت موظف بود تغییراتی را در خطمشی تجاری خود اعمال کند.
در عمل، این یعنی مایکروسافت از لبهی پرتگاه گذشت، اما زخمی و محتاطتر از آنچه وارد دادگاه شده بود، بیرون آمد. حالا ذهنیت مردم در مورد مایکروسافت از یک نیروی نوآور به یک غول انحصارطلب تغییر یافته بود، چالشی برای برندی که همواره بر توانمندسازی مردم تأکید داشت.
دوران مدیرعاملی استیو بالمر، موفقیتهای سازمانی و اشتباههای پرهزینه
در آستانهی قرن جدید، مایکروسافت به اوج قدرت و نفوذ خود رسیده بود. سال ۱۹۹۹، ارزش بازار شرکت از مرز ۶۰۰ میلیارد دلار گذشت و در مدتی کوتاه، ارزشمندترین شرکت جهان لقب گرفت.
ویندوز ۹۸ و سپس ویندوز ۲۰۰۰ معرفی شدند که با بهبود پشتیبانی از سختافزارهای جدید، مدیریت انرژی بهتر و ثبات بیشتر، موفقیت سلسله ویندوز را تداوم بخشیدند. آفیس ۲۰۰۰ نیز با ارائه ابزارهای جدید همکاری و یکپارچگی بیشتر با وب، منتشر شد.
اما در پس این موفقیتها، چالشهای جدیدی در افق پدیدار شده بود. ظهور اینترنت بهعنوان پلتفرم اصلی محاسبات، حباب داتکام، چالشهای امنیتی فزاینده و ظهور رقبای جدید، بهتدریج زمینه را برای دورهای از چالش و تحول در مایکروسافت فراهم میکرد.
۱۳ ژانویهی سال ۲۰۰۰، بیل گیتس مدیرعاملی مایکروسافت را به دوست و همکار قدیمیاش یعنی استیو بالمر تقدیم کرد
با ورود به سال ۲۰۰۰، دوران طلایی ویندوز روبهپایان بود. مایکروسافت که در این دوره ۱۵ساله، صنعت کامپیوتر را متحول کرده بود، اکنون باید خود را برای عصر جدیدی از رقابت و نوآوری آماده میکرد. آغاز قرن جدید، آغاز فصلی نو در تاریخ این غول فناوری بود.
ژانویه سال ۲۰۰۰، بیل گیتس، بنیانگذار و چهره نمادین مایکروسافت، از سمت مدیرعاملی کنارهگیری کرد و استیو بالمر، دوست دیرینهاش از دوران دانشگاه و مدیر ارشد عملیات شرکت را بهعنوان جانشین خود معرفی نمود. گیتس در سمت رئیس هیئتمدیره و مدیر ارشد معماری نرمافزار باقی ماند تا بر جهت استراتژیک و فنی شرکت نظارت داشته باشد.
بالمر، که از سال ۱۹۸۰ بهعنوان سیامین کارمند به مایکروسافت پیوسته بود، شخصیتی کاملاً متفاوت از گیتس داشت. برخلاف گیتس که به تفکر عمیق استراتژیک و درک عمیق فناوری شهرت داشت، بالمر فردی پرانرژی با رویکردی تهاجمی در فروش و بازاریابی بود.
او یکی از اولین مدیران تجاری شرکت و مغز متفکر بسیاری از قراردادهای کلان با سازمانهای بزرگ محسوب میشد، اما حالا باید شرکتی را هدایت میکرد که از سوی قانون، بازار، رسانه و حتی کاربران، تحت نظارت دقیق قرار گرفته بود. ویدئوهای معروف او در رویدادهای شرکت، که با فریادهای بلند و حرکات نمایشی همراه بود تا سالها بهعنوان بخشی از فرهنگ اینترنت تلقی میشد.
موفقیت ویندوز XP
اکتبر ۲۰۰۱، تنها یک ماه پس از حملات ۱۱ سپتامبر و در میان رکود اقتصادی، مایکروسافت ویندوز XP را با هزینه تبلیغاتی یکمیلیارددلاری معرفی کرد. این سیستمعامل که نام آن مخفف eXPerience بود، نقطه اوج پانزده سال تکامل ویندوز و یکی از موفقترین محصولات تاریخ مایکروسافت به شمار میآید.
ویندوز XP با ترکیب هسته قدرتمند NT و رابط کاربری ساده و کاربرپسند ویندوز ۹۸، پلی میان جهان کاربران خانگی و سازمانی ایجاد کرد. رابط کاربری Luna با آیکونهای رنگارنگ، پسزمینه سرسبز تپه، و طراحی گرد و نرم، بهمثابهی نماد نسلی قدرتمند از ویندوز دیده میشد.
ویندوز XP نقطه اوج پانزده سال تکامل ویندوز و یکی از موفقترین محصولات تاریخ مایکروسافت بود
از طرف دیگر این نسخه قابلیتهای فوقالعادهای ارائه میداد: پشتیبانی بهتر از چندرسانهایها، مدیریت حسابهای کاربری، USB ۲.۰، فایروال داخلی و قابلیت بهروزرسانی خودکار. این سیستمعامل چنان محبوب بود که حتی پس از پایان رسمی پشتیبانی از آن در آوریل ۲۰۱۴، همچنان میلیونها کاربر از آن استفاده میکردند.
تولد Xbox در میانه جنگ کنسولها
نوامبر ۲۰۰۱، مایکروسافت با معرفی کنسول بازی Xbox، صنعت سرگرمی را غافلگیر کرد. این حرکت جسورانه در ورود به بازار سختافزاری کنسولهای بازی، که تحت سلطه سونی (پلیاستیشن ۲) و نینتندو (گیمکیوب) بود، نشاندهنده عزم شرکت برای تنوعبخشی به کسبوکار خود فراتر از نرمافزار بود.
پروژه Xbox تحت رهبری جی آلارد، مدیر خلاق مایکروسافت و روبی باخ، از مدیران بخش فروش ویندوز، آغاز شد. نام این کنسول از DirectX Box گرفته شده بود، اشارهای به فناوری DirectX مایکروسافت که برای برنامهنویسی بازیهای کامپیوتری استفاده میشد.
ایکسباکس با سختافزاری قدرتمند، شامل پردازنده ۷۳۳ مگاهرتزی اینتل، ۶۴ مگابایت حافظه و هارددیسک ۸ گیگابایتی، در مقایسه با رقبای خود برتریهایی داشت. اما نقطه قوت اصلی آن، عنوان انحصاری Halo: Combat Evolved بود که توسط استودیو بانجی توسعهیافته بود و به یکی از موفقترین فرنچایزهای بازی تاریخ تبدیل شد.
مایکروسافت در سالهای اولیه معرفی ایکسباکس روی فروش هر کنسول ضرر میداد
باوجود ضرر مالی قابلتوجه در سالهای اولیه (حدود ۴ میلیارد دلار)، مایکروسافت بر سرمایهگذاری در ایکسباکس پافشاری کرد. سال ۲۰۰۲، مایکروسافت خدمات آنلاین Xbox Live را معرفی کرد که با ارائه امکان بازی چندنفره آنلاین، چت صوتی، و سیستم رتبهبندی، استانداردی جدید در صنعت بازی ایجاد نمود. این سرمایهگذاری بلندمدت در نهایت ثمر داد و نسل دوم، Xbox 360، که در سال ۲۰۰۵ معرفی شد، به موفقیتی چشمگیر دستیافت.
شکست ویندوز ویستا
پس از موفقیت چشمگیر ویندوز XP، مایکروسافت برنامه جاهطلبانهای برای نسل بعدی سیستمعامل خود داشت. پروژهای که ابتدا با نام کد Longhorn شناخته میشد، قرار بود انقلابی در طراحی، امنیت، و قابلیتهای ویندوز ایجاد کند، اما توسعه این سیستم عامل به کابوسی مدیریتی تبدیل شد. تأخیرهای مکرر، تغییرات مداوم در مشخصات، و پیچیدگیهای فنی باعث شد پروژه از مسیر اصلی خود خارج شود.
ویندوز ویستا که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، با مصرف بالای منابع، ناسازگاری با بسیاری از برنامهها و سختافزارها، و طراحی پیچیده، کاربران را سردرگم و ناامید کرد. بسیاری از سازمانها از مهاجرت به ویستا خودداری کردند و کاربران خانگی نیز در حد امکان به XP وفادار ماندند. کمپین تبلیغاتی اپل با عنوان Mac vs. PC از این مشکلات بهره برد و تصویر عمومی مایکروسافت را بیشازپیش تضعیف کرد.
شکست دیگر مایکروسافت در این دوران با ورود پرهزینه و ناکام به بازار دستگاههای پخش موسیقی با Zune رقم خورد. محصولی که قرار بود رقیب آیپاد اپل باشد، اما هیچگاه نتوانست دل کاربران را بهدست آورد. باوجود طراحی قابلقبول، عواملی نظیر اکوسیستم غیرمنسجم، نبود نوآوری واقعی و ناهماهنگی بازاریابی باعث شد Zune در خاطرهها محو شود.
شکست ویندوز فون و موتور جستوجوی Bing
درحالیکه مایکروسافت با چالشهای داخلی دستوپنجه نرم میکرد، دو رقیب قدرتمند در حال ظهور بودند: گوگل و اپل. هر دو شرکت پارادایمهای جدیدی در محاسبات ارائه میدادند که مدل کسبوکار سنتی مایکروسافت را تهدید میکرد.
گوگل با موتور جستجوی برتر خود، بهسرعت به دروازهبان اصلی اینترنت تبدیل شد. اما خطر واقعی برای مایکروسافت زمانی آشکار شد که گوگل شروع به ارائه برنامههای مبتنی بر وب کرد که با محصولات اصلی مایکروسافت رقابت میکردند: جیمیل با اوتلوک، گوگلداکس با آفیس و کروم با اینترنت اکسپلورر. مدل خدمات رایگان مبتنی بر تبلیغات گوگل، با مدل مبتنی بر مجوز و فروش مستقیم مایکروسافت در تضاد بود.
در پاسخ به این تهدید، مایکروسافت در سال ۲۰۰۹ موتور جستجوی Bing را معرفی کرد و سرمایهگذاری قابلتوجهی برای رقابت با گوگل انجام داد. همچنین برنامههای تحت وب Office Web Apps را بهعنوان بخشی از استراتژی «نرمافزار بهعلاوه خدمات» (Software plus Services) خود عرضه کرد.
از سوی دیگر، اپل با بازگشت استیو جابز و معرفی محصولات انقلابی مانند iPod و iTunes، به شرکتی مصرفکننده محور و نوآور تبدیل شده بود. در سال ۲۰۰۷، اپل با معرفی آیفون، صنعت تلفن همراه را متحول کرد و سال بعد با اپاستور، اکوسیستم برنامههای موبایل را ایجاد نمود.
استیو بالمر در ابتدا آیفون را جدی نگرفت و آن را «گرانترین تلفنی که هرگز فروش نخواهد رفت» توصیف کرد. این اشتباه بزرگ، مایکروسافت را از رقابت در بازار روبهرشد تلفنهای هوشمند عقب انداخت. سیستمعامل موبایل مایکروسافت، ویندوز موبایل، نتوانست با آیاواس اپل و بعدها اندروید گوگل رقابت کند.
مایکروسافت با تأخیر، ویندوز فون ۷ را در سال ۲۰۱۰ عرضه کرد: رابط کاربری تازه، طراحی مدرن، اما فروش ناامیدکننده. این سیستمعامل با رابط کاربری Metro (که بعدها Modern UI نامیده شد) رویکردی کاملاً متفاوت از iOS و اندروید ارائه میداد.
ویندوز فون ۷ با رابط کاربری Metro رویکردی کاملاً متفاوت از iOS و اندروید ارائه میداد
باوجود نوآوریهای طراحی و تمجید منتقدان، ویندوز فون با چالش «مرغ و تخممرغ» روبرو شد: توسعهدهندگان به دلیل سهم کم بازار، تمایلی به ساخت برنامه نداشتند و کاربران به دلیل کمبود برنامه، علاقهای به خرید گوشیهای ویندوز فون نشان نمیدادند. سهم بازار ویندوزفونها هیچگاه به رقمی معنادار نرسید.
سال ۲۰۱۴، مایکروسافت با پرداخت ۷٫۲ میلیارد دلار، بخش موبایل شرکت نوکیا را خرید تا آخرین تلاش خود را برای ورود جدی به دنیای موبایل انجام دهد. اما این حرکت دیرهنگام و پرهزینه نیز نتوانست بازار را از چنگ آیاواس و اندروید درآورد. بعدها این خرید بهعنوان یکی از پرهزینهترین اشتباههای استراتژیک شرکت شناخته شد.
آغاز مسیر سرفیس و آژور
اکتبر ۲۰۱۲ مایکروسافت ویندوز ۸ را معرفی کرد، سیستمعاملی که با گستردهترین بازطراحی ویندوز از زمان معرفی ویندوز ۹۵ توسعه یافته بود. اما با وجود همهی نوآوریهای فنی عواملی نظیر حذف دکمهی استارت، الزام استفاده از رابط مترو حتی روی کامپیوترهای بدون صفحه لمسی و منحنی یادگیری تند، باعث سردرگمی و نارضایتی کاربران شد.
ژوئن ۲۰۱۲ یعنی چندماه قبل از معرفی ویندوز ۸، مایکروسافت در از خانواده تبلتهای سرفیس رونمایی کرد. این اقدام، گامی بزرگ و جسورانه برای شرکتی بود که تا آن زمان عمدتاً بر توسعه نرمافزار متمرکز بود (بهاستثنای Xbox و لوازم جانبی).
سرفیس در دو نسخه معرفی شد: سرفیس RT با پردازنده ARM و ویندوز RT، و سرفیس پرو با پردازنده اینتل و ویندوز ۸ کامل. هر دو دستگاه با طراحی منحصربهفرد، بدنه منیزیم، صفحهنمایش با کیفیت بالا، و کیبورد هوشمند Touch Cover و Type Cover همراه بودند.
نسل اول سرفیس از نظر تجاری موفقیت چندانی کسب نکرد
بااینحال، نسل اول سرفیس از نظر تجاری موفقیت چندانی کسب نکرد. سال ۲۰۱۳ مایکروسافت مجبور شد به دلیل موجودی فروشنرفته سرفیس RT حدود ۹۰۰ میلیون دلار کاهش ارزش ثبت کند. اما شرکت به سرمایهگذاری در این محصول ادامه داد و نسلهای بعدی، بهویژه سرفیس پرو ۳ که در سال ۲۰۱۴ معرفی شد، موفقیت بیشتری کسب کردند.
مایکروسافت در دوران مدیریت بالمر علاوه بر ایکسباکس و سرفیس، سرمایهگذاری بلندمدت موفق دیگری نیز داشت:
سال ۲۰۱۰ این شرکت در عرصه رایانش ابری، پلتفرم Windows Azure را معرفی کرد. این سرویس که بعدها به مایکروسافت آژور تغییر نام داد، ارائهدهنده زیرساخت بهعنوان سرویس (IaaS) و پلتفرم بهعنوان سرویس (PaaS) بود. هرچند آژور در ابتدا با AWS آمازون فاصلهی زیادی داشت، اما بعدها به یکی از موفقترین بخشهای کسبوکار مایکروسافت تبدیل شد.
ماه می ۲۰۱۱، مایکروسافت اعلام کرد اسکایپ، سرویس محبوب تماس صوتی و تصویری اینترنتی، را به مبلغ ۸٫۵ میلیارد دلار خریداری میکند. این بزرگترین خرید مایکروسافت تا آن زمان بود و اهمیت ارتباطات در چشمانداز شرکت را منعکس میکرد.
آفیس ۳۶۵ مدل کسبوکار مایکروسافت را تغییر داد
همچنین ژوئن ۲۰۱۱، مایکروسافت آفیس ۳۶۵ معرفی شد؛ مجموعهای از خدمات ابری و اشتراکی که شامل برنامههای آفیس، ایمیل اکسچنج، شیرپوینت و اسکایپ میشد. این محصول تغییری بنیادین در مدل کسبوکار مایکروسافت ایجاد میکرد: از فروش مجوز یکباره به مدل اشتراک ماهانه یا سالانه.
آفیس ۳۶۵ به کاربران امکان میداد به آخرین نسخه نرمافزارها دسترسی داشته باشند، اسناد خود را در فضای ابری OneDrive ذخیره کنند و از هر دستگاهی به آنها دسترسی داشته باشند. این محصول بهسرعت مورد استقبال قرار گرفت، بهویژه در بخش سازمانی که مزایای مدیریتی و همکاری آن را ارزشمند میدانست.
دوران مدیرعاملی ساتیا نادلا: بازگشت به اوج مایکروسافت
۲۳ آگوست ۲۰۱۳، استیو بالمر اعلام کرد طی ۱۲ ماه آینده از سمت مدیرعاملی مایکروسافت کنارهگیری خواهد کرد. به دنبال انتشار این خبر ارزش سهام مایکروسافت ۷٫۵ درصد افزایش یافت.
۴ فوریه ۲۰۱۴، پس از جستجویی ششماهه، هیئتمدیره مایکروسافت ساتیا نادلا را بهعنوان سومین مدیرعامل در تاریخ ۳۹ساله شرکت معرفی کرد؛ هرچند برای بسیاری از مردم این اسم ناآشنا بود.
نادلا، مهندس هندیتبار، آرام، درونگرا، و فاقد هیاهوهای رسانهای، نه ظاهر کاریزماتیک بیل گیتس را داشت و نه انرژی خام استیو بالمر را. اما دقیقاً همین آرامش و تفکر عمیق، چیزی بود که مایکروسافتِ خسته از نبردهای شکستخورده به آن نیاز داشت. او در سال ۱۹۹۲ به مایکروسافت پیوسته بود و پیشازاین ریاست بخش Cloud and Enterprise را عهدهدار بود.
نادلا معتقد بود تفکر حاکم بر مایکروسافت باید از «همهچیزدان بودن و همیشه محقبودن» به «یادگیری همه چیز» تغییر کند
نادلا از همان روز اول، چشمانداز متفاوتی را برای مایکروسافت ترسیم کرد. در اولین ایمیل خود به کارمندان، او نوشت: «مأموریت ما توانمندسازی هر فرد و هر سازمان روی کره زمین برای دستیابی به بیشتر است.» این بیانیه، که بعدها به بیانیه رسمی مأموریت شرکت تبدیل شد، تمرکز را از محصولات خاص (مانند ویندوز) به چشماندازی جامعتر تغییر داد.
در مصاحبههای اولیه، نادلا بر ضرورت ذهنیت رشد (growth mindset) در فرهنگسازمانی تأکید کرد. او معتقد بود تفکر حاکم بر مایکروسافت باید از «همهچیزدان بودن و همیشه محقبودن» به «یادگیری همه چیز» تغییر کند؛ تحولی فرهنگی که برای بقا و شکوفایی شرکت در عصر دیجیتال ضروری بود. از نگاه نادلا، غرور گذشته مانع رشد آینده میشد.
اولویتدادن به موبایل و سرویسهای ابری
مارس ۲۰۱۴، نادلا در اولین حضور عمومی خود بهعنوان مدیرعامل، استراتژی جدید مایکروسافت را با شعار Mobile First, Cloud First اعلام کرد. این استراتژی، پذیرش واقعیت جدید دنیای فناوری بود: اهمیت فزاینده دستگاههای همراه و خدمات ابری.
نکته مهم اینکه، تعریف نادلا از موبایل به گوشیهای همراه محدود نمیشد. او موبایل را بهعنوان تجربههای کاربران در حرکت تعریف میکرد که شامل تمام دستگاهها از گوشی و تبلت تا کنسولهای بازی و سنسورها میشد. به همین ترتیب، «ابر» هم فراتر از مراکز داده؛ به توزیع قدرت پردازشی و هوش مصنوعی در سراسر شبکههای جهانی اشاره داشت.
این استراتژی بهسرعت به تصمیمات عملی منجر شد. آوریل ۲۰۱۴، مایکروسافت آفیس را برای آیپد عرضه کرد، حرکتی که در دوران بالمر بعید به نظر میرسید. سپس این برنامهها را برای اندروید منتشر کرد و بسیاری از محصولات و APIهای خود را برای سیستمعاملهای رقیب در دسترس قرار داد.
همزمان، سرمایهگذاری در خدمات ابری شتاب گرفت. بهروزرسانیهای مداوم آفیس ۳۶۵ و گسترش قابلیتهای Azure، نشاندهنده اولویت شرکت در این حوزه بود.
تصمیمات دشوار: بازتعریف ویندوز و خروج از بازار موبایل
آوریل ۲۰۱۴، مایکروسافت ویندوز ۸٫۱ را با بهبودهای قابلتوجه نسبت به ویندوز ۸ عرضه کرد. اما این اصلاحات کافی نبود و برنامهریزی برای نسل بعدی ویندوز آغاز شد. نادلا و تیمش تصمیم گرفتند از برخی جاهطلبیهای ویندوز ۸ عقبنشینی کنند و تمرکز را بر تجربه کاربری بهتر و احترام به عادات کاربران قرار دهند.
سپتامبر ۲۰۱۴، مایکروسافت از ویندوز ۱۰ (با جهش از شماره ۹) رونمایی کرد. این سیستمعامل جدید با بازگشت منوی محبوب استارت، قابلیت Desktop Mode پیشفرض برای کامپیوترهای غیرلمسی و تجربهای یکپارچه اما انعطافپذیر روی دستگاههای مختلف، طراحی شده بود.
اما نوآوری بزرگ ویندوز ۱۰، مدل ویندوز بهعنوان سرویس (Windows as a Service) بود. مایکروسافت اعلام کرد که این آخرین نسخه ویندوز خواهد بود و بهجای انتشار نسخههای بزرگ جدید هر چند سال، بهروزرسانیهای منظم و مستمر ارائه خواهد شد.
جولای ۲۰۱۵، تنها ۱۸ ماه پس از خرید بخش موبایل نوکیا، نادلا اعلام کرد که مایکروسافت ۷٫۶ میلیارد دلار کاهش ارزش ثبت میکند و ۷,۸۰۰ کارمند را اخراج خواهد کرد. این تصمیم دردناک اما شجاعانه حاکی از تمایل نادلا به پذیرش واقعیتهای بازار و تمرکز منابع شرکت بر حوزههای با پتانسیل بیشتر بود.
خریدهای استراتژیک: لینکدین، گیتهاب، اکتیویژن بلیزارد
برخلاف خریدهای پیشین مایکروسافت که گاه بدون ادغام مناسب در اکوسیستم شرکت رها میشدند، نادلا برای خرید زیرمجموعههای جدید وسواس و دقت بالایی به خرج میداد تا هر سرویس بهخوبی در استراتژی کلی شرکت ادغام شود.
برای مثال مایکروسافت ژوئن ۲۰۱۶ لینکدین را با پرداخت ۲۶٫۲ میلیارد دلار تصاحب کرد، بزرگترین خرید تاریخ مایکروسافت. لینکدین، با بیش از ۴۰۰ میلیون کاربر در آن زمان، بزرگترین شبکه اجتماعی حرفهای جهان بود. نادلا این خرید را اینگونه توجیه کرد: «هر فرد و هر سازمانی، به ابزارها و پلتفرمهایی نیاز دارد که به آنها کمک کند بهرهورتر و موفقتر شوند. لینکدین و مایکروسافت، با یکدیگر میتوانند این نیاز را به شیوهای قدرتمند پاسخ دهند.»
به دنبال آن با توسعهی Microsoft Learn و اضافهشدن بخش آموزشی لینکدین این شرکت تلاش کرد نقش فعالی در آموزش مهارتهای دیجیتال ایفا کند؛ از دورههای کدنویسی گرفته تا مهارتهای کاربردی برای ورود به بازار کار. همچنین در دوران همهگیری کرونا، ابزارهایی مانند Microsoft Teams for Education، باعث شدند کلاسهای آنلاین در مدارس سراسر جهان، بهویژه در اروپا، آسیا و آفریقا، بدون وقفه ادامه یابند.
مایکروسافت میخواست با خرید گیتهاب تغییر سیاست خود به فرهنگ اوپن سورس را نشان دهد
در ژوئن ۲۰۱۸ نیز مایکروسافت گیتهاب را به مبلغ ۷٫۵ میلیارد دلار خریداری کرد. گیتهاب، بزرگترین میزبان کد منبعباز جهان، با بیش از ۲۸ میلیون توسعهدهنده، به نمادی از این فرهنگ تبدیل شده بود. این خرید، نشاندهنده تغییر نگرش مایکروسافت نسبت به متنباز بود، چیزی که زمانی استیو بالمر آن را سرطان میخواند.
از دیگر خریدهای مهم شرکت میتوان به Mojang (سازنده بازی Minecraft) به مبلغ ۲٫۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴، Xamarin (ابزارهای توسعه چند پلتفرمی) در سال ۲۰۱۶، و ZeniMax Media (مالک استودیوهای بازی مانند Bethesda) به مبلغ ۷٫۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ اشاره کرد. هر یک از این خریدها، به مایکروسافت کمک کرد تا جایگاه خود را در حوزههای خوشآتیه تقویت کند.
همچنین بزرگترین حرکت مایکروسافت در حوزه گیمینگ، اعلام خرید اکتیویژن بلیزارد در ژانویه ۲۰۲۲ به مبلغ ۶۸٫۷ میلیارد دلار بود. این خرید، که در اکتبر ۲۰۲۳ پس از بررسیهای طولانی رگولاتوری نهایی شد، مالکیت فرنچایزهای بزرگی مانند Call of Duty، World of Warcraft، و Candy Crush را به مایکروسافت داد.
مایکروسافت با گیمپس عصر «نتفلیکس برای بازیها» را آغاز کرد
البته این شرکت سال ۲۰۱۷ با معرفی ایکسباکس گیمپس، سرویس اشتراکی که به کاربران امکان میداد با پرداخت ماهانه، به مجموعهای گسترده از بازیها دسترسی داشته باشند، گام مهمی در حوزهی گیمینگ برداشته بود. در واقع مدل «نتفلیکس برای بازیها» به موفقیتی مافوق انتظار تبدیل شد و بعدها با اضافهشدن بخشهایی نظیر ایکسباکس کلود گیمینگ توسعهی بیشتری یافت.
در نمایی دیگر نسلهای بعدی سرفیس نیز توسعه یافتند و سریهای متنوعی از سرفیس پرو، سرفیسبوک، سرفیس لپتاپ و سرفیس استودیو عرضه شدند: هر کدام با زبان طراحی یکپارچه، کیفیت ساخت عالی و تمرکز بر کاربران حرفهای، دانشجوها و طراحان خلاق. این محصولات نهفقط از لحاظ مهندسی پیشرفته بودند، بلکه از نظر فلسفهی طراحی، مایکروسافت را به قلمرویی نزدیک کردند که قبلاً قلمرو اپل بود.
فتح آسمان: رشد انفجاری آژور و خدمات ابری
یکی از بزرگترین موفقیتهای دوران نادلا، رشد چشمگیر پلتفرم ابری مایکروسافت آژور بود. تحت رهبری او، Azure از یک رقیب نسبتاً کوچک در بازار ابری به دومین ارائهدهنده بزرگ خدمات ابری جهان پس از AWS آمازون تبدیل شد. استراتژی نادلا برای Azure، ترکیبی از چند عنصر کلیدی بود:
- پذیرش فناوریهای متنباز و غیر مایکروسافتی
- تمرکز بر راهکارهای ابر ترکیبی (هیبریدی)
- سرمایهگذاری گسترده در زیرساخت
- تمرکز بر امنیت و انطباق
- یکپارچهسازی با سایر محصولات مایکروسافت
تحت رهبری نادلا، آژور به دومین ارائهدهنده بزرگ خدمات ابری جهان پس از AWS آمازون تبدیل شد
با این استراتژی درآمد سالانه آژور از یک میلیارد دلار در سال ۲۰۱۵ به بیش از ۵۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ رسید. این رشد، نقش اساسی در افزایش ارزش بازار مایکروسافت و تبدیل آن به یکی از ارزشمندترین شرکتهای جهان داشت.
پیشگام در هوش مصنوعی: از کورتانا تا کوپایلت
مایکروسافت کورتانا را آوریل ۲۰۱۴ معرفی کرد؛ دستیار صوتی هوشمند که نام خود را از شخصیتی در بازی Halo گرفته بود. کورتانا ابتدا در ویندوز فون، سپس در ویندوز ۱۰ و در نهایت بهعنوان برنامهای برای اندروید و iOS عرضه شد. هرچند کورتانا در رقابت با دستیارهای دیگر مانند Siri اپل و دستیار گوگل در نهایت عقب ماند، اما از جمله گامهای آیندهنگرانهی مایکروسافت محسوب میشد.
سپتامبر ۲۰۱۶، مایکروسافت گروه جدیدی با نام Microsoft AI and Research Group را به رهبری هری شوم روی تحقیق، توسعه، یکپارچهسازی فناوریهای هوش مصنوعی با محصولات شرکت و تجاریسازی آنها متمرکز کرد. بهاینترتیب در سالهای بعد قابلیتهای جستجوی بهبودیافته و ترجمه در آفیس، تشخیص چهره در OneDrive، سرویسهای تشخیص گفتار و تصویر در Azure و ابزارهای پیشبینی در داینامیکس، همگی از هوش مصنوعی بهره میبردند.
سال ۲۰۱۹، مایکروسافت یکمیلیارددلاری در شرکت OpenAI، سازنده ChatGPT سرمایهگذاری کرد. این همکاری که بعداً با سرمایهگذاریهای بیشتر گسترش یافت، برای مایکروسافت بسیار ثمربخش بود. ژانویه ۲۰۲۳، با اوجگیری محبوبیت چتباتها، مایکروسافت اعلام کرد ۱۰ میلیارد دلار دیگر در این استارتاپ خط مقدم AI سرمایهگذاری میکند و قصد دارد هوشمصنوعی مولد را به تمام محصولات خود بیاورد.
مایکروسافت تا سال ۲۰۲۳ بزرگترین شریک و سرمایهگذار OpenAI بود
این همکاری خیلی زود به محصولات جدیدی منجر شد. فوریه ۲۰۲۳، مایکروسافت نسخه جدیدی از موتور جستجوی بینگ و مرورگر اج را با قابلیتهای مدل زبانی اوپنایآی معرفی کرد. مارس ۲۰۲۳، Microsoft 365 Copilot را معرفی کرد، ابزاری که باهدف افزایش خلاقیت، بهرهوری و بهبود مهارتهای کاربران توسعهیافته بود
ژوئن ۲۰۲۳، مایکروسافت اعلام کرد ویندوز کوپایلت را بهعنوان دستیار هوش مصنوعی یکپارچه با ویندوز ۱۱ ارائه میدهد. این مجموعه اقدامات، مایکروسافت را در صف مقدم انقلاب هوش مصنوعی تولیدی قرار داد و جهش بزرگی نسبت به رقبایی مانند گوگل و آمازون محسوب میشد.
این رویکرد تهاجمی به هوش مصنوعی، با استقبال سهامداران روبرو شد. پس از اعلام همکاری گستردهتر با OpenAI ارزش سهام مایکروسافت بهشدت افزایش یافت و در آغاز سال ۲۰۲۴، ارزش بازار مایکروسافت از ۳ تریلیون دلار گذشت.
بهار ۲۰۲۴، مایکروسافت طی مراسمی در ستاد مرکزی خود در ردموند، از مفهومی جدید در دنیای کامپیوترهای شخصی رونمایی کرد: پیسیهای کوپایلت پلاس، کامپیوترهایی که دارای واحد پردازش عصبی (NPU) هستند و برای اجرای مدلهای هوش مصنوعی روی خود دستگاه طراحی شدهاند.
این شرکت پس از مدتی کوتاه نیز اعلام کرد که برندهایی مثل دل، اچپی، لنوو، ایسوس و سامسونگ هم در حال ساخت مدلهای Copilot+ هستند و این یعنی تولید انبوه نسل جدید پیسیهایی که با ویندوز ۱۱ و قابلیتهای هوش مصنوعی مایکروسافت کار میکنند.
گام بعدی پس از ابر: رؤیای کوانتومی مایکروسافت با تراشه مایورانا ۱
در دوران رهبری ساتیا نادلا، استراتژی کلان شرکت بر پایهی «رایانش آیندهمحور» بنا شد؛ آیندهای که در آن، محاسبات کلاسیک بهتنهایی پاسخگوی نیازهای بشری نخواهند بود.
در همین بستر بود که پروژهی رایانش کوانتومی مایکروسافت، که از اوایل دههی ۲۰۱۰ به شکل جدی آغاز شده بود، به مرحلهی اعلام عمومی رسید. برخلاف گوگل و IBM که تمرکزشان بر توسعهی کوبیتهای فیزیکیِ ناپایدار با روشهای فوقرسانایی یا به دام انداختن یونها بود، مایکروسافت مسیر پرچالشی را انتخاب کرد: ساخت کوبیتهای توپولوژیک براساس ذرات مایورانا.
گرچه سال ۲۰۱۶، مایکروسافت رسماً خبر از توسعهی یک معماری کوانتومی مبتنی بر توپولوژی داده بود؛ اما تا مدتها پیشرفت عملی قابلتوجهی گزارش نشد. مارس ۲۰۲۳ بود که شرکت به دستاورد مهمی در این زمینه دستیافت: محققان مایکروسافت برای اولینبار شواهد قانعکنندهای از وجود فرمیونهای مایورانا در سیستمهای آزمایشگاهی خود مشاهده کردند.
سرانجام فوریه ۲۰۲۵ این شرکت از تراشهی کوانتومی مایورانا ۱ (Majorana 1) رونمایی کرد. این تراشه با بهرهگیری از ابررسانای توپولوژیکی، امکان مشاهده و کنترل ذرات مایورانا را فراهم میکند که به تولید کیوبیتهایی با پایداری و مقیاسپذیری بالاتر منجر میشود.
این ذرات، که ترکیبی از ویژگیهای ماده و پادمادهاند، سالها در حد نظریه باقی مانده بودند و حالا مایکروسافت موفق شده آنها را در مادهای جدید به نام توپوکانداکتور تولید و کنترل کند. ایدهی اصلی ساده اما به واقع انقلابی است: اگر بتوانیم مایورانا را بهدرستی مهار کنیم، میتوانیم کیوبیتهایی بسازیم که در برابر خطا مقاوماند و نیازی به هزاران تکرار برای پایدار ماندن ندارند.
مایکروسافت در تراشهی مایورانا ۱، گام اول این مسیر را برداشته و میگوید با این فناوری، میتوان با تنها هزار کیوبیت فیزیکی به یک میلیون کیوبیت منطقی رسید: دستاوردی که نهتنها موازنهی قدرت را در رقابت کوانتومی تغییر میدهد، بلکه راه را برای حل مسائلی باز میکند که حتی قویترین ابرکامپیوترهای کلاسیک از عهدهشان برنمیآیند.
جشن ۵۰ سالگی مایکروسافت: وقتی خالق ویندوز به قرن آینده مینگرد
جمعه ۴ آوریل ۲۰۲۵ زیر نورافکنهای خیرهکننده مراسم و در میان تشویقهای پرشور حاضران، مایکروسافت پنجاهمین سالگرد خود را با رویدادی فراموشنشدنی جشن گرفت.
سه نسل از رهبری شرکت، بیل گیتس، استیو بالمر و ساتیا نادلا در صحنهای تاریخی کنار هم ایستادند تا داستان واقعی این برند را که از یک مفسر زبان بیسیک برای آلتایر آغاز شد و اکنون پیشتاز انقلاب هوش مصنوعی است، روایت کنند.
نادلا در لحظهای نمادین، نشان داد چطور با CodeSpaces، گیتهاب کوپایلت و قابلیت جدیدی که آن را «Agent Mode» نامید، میتوان اولین محصول مایکروسافت را که توسعهاش شش هفته طول کشیده بود، تنها در ده دقیقه ساخت. سپس جملهی معروف پل آلن را تکرار کرد: «واقعاً کار میکنه!»
در این رویداد مایکروسافت فراتر از یک سالگرد معمولی پیش رفت و چشمانداز آیندهی خود را به نمایش گذاشت. آشا شارما، معاون ارشد پلتفرم هوش مصنوعی، با اعلام اینکه «تمام سیستمهایی که طی ۵۰ سال ساختهایم، باید حالا برای عاملهای هوش مصنوعی بازتعریف شوند»، بهنوعی مانیفست نیم قرن بعد شرکت را به تصویر کشید.
ارتقای کوپایلت با طیف وسیعی از قابلیتهای جدید مانند دیپ ریسرچ، مموری، اکشنز، کوپایلت ویژن و حالت ایجنت که نادلا آن را کارخانه تولید هوش نامید، نشان میداد که مایکروسافت نهتنها در حال ساختن آینده، بلکه در حال همگانیسازی هوش مصنوعی است؛ درست همانطور که پنجاه سال پیش با کامپیوترهای شخصی چنین کرد.
مایکروسافت در طول ۵۰ سال گذشته، بارهاوبارها مسیر خود را بازتعریف کرده و پیسیهای کوپایلت پلاس جلوهی مدرن این مسیر غیرمتعارفاند. شاید نسلهای بعد به سیستمها و هوش مصنوعی امروزی با همان شگفتی و تعجبی نگاه کنند که ما امروز به آلتایر ۸۸۰۰ مینگریم: با احترام به گذشته و هیجان برای آیندهای که هنوز در حال شکلگیری است.