آیا اخراج شدن می‌تواند بهترین اتفاق تجربه کاری باشد؟

چهارشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۰
مطالعه 12 دقیقه
امنیت شغلی، قدیمی‌ترین نظریه‌ی مدیریت کلاسیک است، اما در دنیای امروز دیگر چیزی به نام امنیت شغلی و شغل مادام‌العمر وجود ندارد.
تبلیغات

تغییرات شغلی، بیکاری و عدم دستیابی به شغل مناسب از جمله موضوعاتی است که امروزه به روند جاری در فضای بازار کار تبدیل شده است. مقاله‌ای که در ادامه می‌خوانید، داستان تجربه‌های شغلی پرفراز و نشیب سوچاندریکا چاکرابارتی، از سخنرانان و روزنامه‌نگاران باسابقه است. او به‌دنبال بروز بحران در صنعت خبرنگاری، به خیل عظیم بیکاران این حوزه پیوست و پس از چندین بار تعدیل در سمت‌های مختلف، سرانجام بر آن شد تا خود مسیر شغلی آینده‌اش را ترسیم کند. این مقاله از زبان او نوشته شده است.

صنعتی که رو به غروب بود

اوضاع مثل روز برایم روشن شده بود. من حرفه‌ی خود را در صنعتی برجسته و با گذشته‌ای درخشان آغاز کردم که البته با شتابی فراوان رو به افول بود: اخبار!

تنها در ایالات متحده، و از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۷، نرخ اشتغال در حوزه‌ی خبررسانی و جرائد به میزان حدود یک چهارم کاهش یافته است. و طی سال‌های اخیر نزدیک به یک هزار روزنامه‌نگار از کار بیکار شده‌اند.

نویسنده مقاله

من نیز از سرنوشت تلخ این صنعت بی‌نصیب نماندم. از سال ۲۰۱۰ تاکنون، از سه شغل در حوزه‌ی اخبار، اخراج شده‌ام؛ اما هربار، چشم‌انداز زندگی و شغلی من بهبود یافته است. این روی دیگر پدیده‌ی شوم بیکاری و نیمه‌ی پر لیوان است!

اما اشتغال و کار کردن در دنیایی که امنیت شغلی در آن معنایی ندارد، چگونه است؟ درواقع، زمانی‌که کارتان را از دست می‌دهید، کم‌کم با مشکلات و چالش‌ها خو می‌گیرید، مهارت‌های تازه می‌آموزید و دامنه‌ی دیدتان وسیع‌تر می‌شود. به‌گونه‌ای که نظرتان به مشاغلی جلب می‌شود که پیش از این توجهی به آن نداشتید، در حالی‌که همچنان فرصت‌های شغلی مناسبی در این صنایع به بازار کار عرضه می‌شود.

در این مقاله نگاهی به تجربه‌های اخراج خود دارم. روندی را که پس از هر بار اخراج طی کردم با شما در میان می‌گذارم، احساساتم در هر مرحله را بازگو می‌کنم و آنچه را که از تجربه‌‌‌های خود آموخته‌ام، برایتان خواهم گفت.

تجربه‌ی اخراج اول

از یادگیری مهارت‌های جدید استقبال کردم

در سال ۲۰۱۰، من دختری ۲۷ ساله بودم که فقط ۳ سال از اولین تجربه‌ی کاری تمام وقتم در روزنامه‌نگاری می‌گذشت. من در بخش بین‌الملل خبرگزاری آسوشیتدپرس در واحد لندن کار می‌کردم. از زمان وقوع بحران مالی در سال ۲۰۰۸، شرکت در حال تعدیل نیرو بود. اما این سیاست عمدتا در نقاط دوردست و فراتر از مرزهای انگلستان اعمال شده بود و من بعنوان یک خبرنگار لندن‌نشین، چندان از این بابت احساس نگرانی نمی‌کردم و تصورم این بود که بعید است روزی واحد ما نیز به چنین سرنوشتی مبتلا شود.

آسوشیتدپرس

سردبیر ارشد بخش ما پیش از این در رادیو کار کرده بود، و به همین سبب اغلب از من می‌خواست تا بخش‌هایی از بسته‌های خبری را با صدای خود بخوانم. زمانی هم به من پیشنهاد داد که برای تغییر در ساختار و محتوای تولیدی ایستگاه خبری، به ساخت فیلم‌های خبری بپردازم. در ابتدا خیال می‌کردم که او فقط قصد دارد من را از یک خبرخوان به یک تولیدکننده‌ی خبر تبدیل کند. اما حالا که به گذشته فکر می‌کنم، گمان می‌کنم که سردبیر من می‌دانست که قرار است دومینوی بیکاری در صنعت اخبار، به بخش ما هم برسد و به این ترتیب واحد ما دیر یا زود تعطیل خواهد شد.

زمانی‌که از تصمیم مسئولان برای تعطیلی میز بین‌الملل خبردار شدم، تنها به شخص خودم فکر نمی‌کردم. چرا که ما یک تیم بودیم و قرار بود همگی از کار بیکار شویم. انگار که دنیا داشت روی سرم خراب می‌شد. من پیش از این هرگز به‌عنوان خبرنگار تمام‌وقت در جای دیگری مشغول به‌کار نبودم. این سؤال مدام در ذهنم می‌چرخید که آیا دوباره این شغل را ادامه خواهم داد؟

از اینکه وادار به ترک کار شده بودم و این تصمیم خودم نبود احساس ناراحتی می‌کردم، چرا که انگار قرار نبود خودم درباره‌ی آینده‌ی حرفه‌ی خویش تصمیم بگیرم.

اخراج

پس از تعطیلی واحد بین‌الملل، رفتن من از خبرگزاری موقتا منتفی شد. به‌لطف ارتباطاتم و نیز تجربه‌هایی که پیش از تعطیلی بخش خود آموخته بودم، توانستم به مدت یک سال دیگر و به‌صورت فریلنسری برای واحد پخش اخبار کار کنم. مسیر یادگیری من اندکی پرپیچ و خم و چه بسا عجیب بود. اما در سال‌های پس از آن، توانایی ویرایش ویدئو تبدیل به یک مهارت اساسی برای روزنامه‌نگاران شده بود، بنابراین من خوش‌شانس بودم که این مهارت را در اوایل دوران اشتغالم در حرفه‌ی خود یاد گرفته بودم.

درسی که گرفتم: آغوش‌تان را به روی یادگیری باز کنید

اولین تجربه‌ی اخراجم به من نشان داد که عقل سلیم حکم می‌کند که به هر سیاست و تدبیری که شده، مدتی در شرکت بمانم و از فرصت کوتاه باقی‌مانده، برای توسعه‌ی مهارت‌ها و نیز ملاقات با افراد دیگر بخش‌های سازمان استفاده کنم. ازاین‌رو درکنار وظایف اولیه‌‌ی خود، داوطلبانه در کنفرانس‌ها به کمک همکارانم می‌آمدم، اقدامی که برای شبکه‌سازی و ایجاد ارتباطات عالی بود. به هر صورت، دست تقدیر جوری رقم زد که دوباره تعدیل شوم. بنابراین ضمن احترام به این تصمیم مسئولان واحد، از آن‌ها خواستم که فرصت یادگیری را از من دریغ نکنند. به این ترتیب، قبل از اینکه سازمان را ترک کنم، چند جلسه‌ای را به یادگیری مهارت‌های جدید در واحدهای فعال سازمان گذراندم، مهارت‌هایی که در شغل بعدی من بسیار گره‌گشا بودند.

یادگیری

لذا صرف‌نظر از اینکه آیا قرار است به کار فعلی خود ادامه دهید یا باید از آن خداحافظی کنید، از فرصت باقی‌مانده استفاده کرده و آموزش‌هایی را که می‌توانید در همین فرصت کوتاه بیاموزید دنبال کنید. سپس برنامه‌ای برای خود بریزید و روش‌های رسیدن به اهداف‌تان را مشخص کنید. فهرست توانمندی‌ها و پیشنهاد‌ات همکاریتان را برای مسئولان شرکت ارسال کنید و از آن‌ها بخواهید که فرصت یادگیری را در اختیارتان بگذارند. بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد این است که آن‌ها دست رد به سینه‌تان بزنند یا هیچ واکنشی در این خصوص دریافت نکنید. اما در حالت ایده‌آل، جایگاه‌تان را در سازمان حفظ خواهید کرد، یا دست‌کم مهارت‌های جدیدی یاد می‌گیرید که می‌تواند در ادامه‌ی مسیر به شما کمک کند.

تجربه‌ی اخراج دوم

برندسازی دوباره‌ی خود

تا سال ۲۰۱۵، برای یک مؤسسه‌ی خیریه به نام مدیاتراست مشغول به کار بودم که به توسعه و بهبود رسانه‌های بریتانیایی کمک می‌کند و سایر موسسات خیریه را آموزش می‌دهد تا بتوانند داستان خود را به شکل اثربخشی برای مخاطبانشان بگویند. در آنجا شروع به تولید برنامه‌های جدید برای یک ایستگاه تلویزیونی داخلی کردم و سپس عهده‌دار وظیفه‌ی دیگری شدم، و با همکاری انجمن مطبوعات که یک آژانس خبری ملی در بریتانیا است، سردبیری یک خبرنامه را عهده‌دار شدم.

روزنامه نگاری

مدت چندانی از دوران اشتغالم در آسوشیتدپرس نگذشته بود، و حالا در کار دیگری مشغول شده بودم که در آن مسئول نظارت بر کار دو روزنامه‌نگار دیگر بودم. اخبار ما از سازمان‌های خیریه تأمین می‌شد و بخشی از کار من مراجعه به نهادهای غیرانتفاعی و کمک به آن‌ها در تشخیص و انتشار اخبار باارزش بود. من آن‌ها را تشویق می‌کردم که آمار رسانه‌های اجتماعی خود را رصد کنند تا محتواهای مخاطب‌پسندشان را شناسایی کرده و روش‌های تعمیق ارتباطات با مشتریان و افزایش نرخ مشارکت آن‌ها را بیابند. همچنین خیریه‌ها را با مباحثی چون seo (بهینه‌سازی موتور جست‌وجو) و گوگل‌ترندز آشنا کردم. با گذشت زمان بیشتر در زمینه‌ی آموزش فعالیت کردم، و رفته‌رفته نشست‌های آموزشی را برای سازمان‌های خیریه ترتیب می‌دادم.

seo

هنگامی که جایگاه کاری خود را در خطر دیدم و مطلع شدم که ممکن است به‌دلیل حذف سمت شغلی خود به‌زودی از کارم برکنار شوم، تصمیم گرفتم که سودمندی و توانمندی خود را به کارفرمایانم نشان دهم و به آن‌ها اثبات کنم که چطور می‌توانند همچنان از مهارت‌هایم در دیگر بخش‌های سازمان استفاده کنند. به این ترتیب، برنامه‌ریزی کردم و ارزش‌های افزوده‌ای را که برای سازمان ایجاد کرده بودم روی کاغذ آوردم و بعد آن را در اختیار مسئولان شرکت قرار دادم.

البته درنهایت، نتوانستم جایگاهم را حفظ کنم و از کار اخراج شدم. بااین‌حال، گردآوری و مستندسازی تمام تجربیات تازه‌ای که در طول ۳ سال فعالیتم در مدیاتراست به دست آورده بودم، به من نشان داد که طی این سال‌ها در این سازمان رشد کرده‌ام. به این ترتیب اطمینان یافتم که می‌توانم سریعا شغل دیگری برای خود دست و پا کنم. ضمن آنکه، توانستم ظرف ۶ هفته، به‌عنوان مدرس سرمقاله‌نویسی در دیلی میرور مشغول به کار شوم؛ کاری که به‌لطف توانایی‌هایم و نیز مهارت خود در روایت‌ کردن صحیح و حرفه‌ای این توانمندی‌ها به‌دست آوردم.

دیلی میرور

درسی که گرفتم: روایتگری همه چیز است

برنامه‌ریزی برای حفظ شغلم موجب شد تا متوجه شوم داستان منحصربه‌فردی در مورد حرفه و توانایی‌هایم دارم که برگ برنده‌ی من برای ورود به چالش‌های تازه و پذیرش مسئولیت‌های جدید است.

هر از گاهی نگاهی به توانمندی‌های خود بیندازید و آنچه را که آموخته‌اید ارزیابی کنید تا بتوانید روایتی دست اول و تأثیرگذار از شایستگی‌های خود ارائه کنید. می‌توانید فهرستی از دستاوردهایتان را ایجاد کنید که به شما نشان دهد در چه جایگاهی قرار دارید، شغل بعدی‌تان می‌تواند چه باشد و چطور باید روایت خود را از برند شخصی‌تان نقل کنید.

تجربه‌ی اخراج سوم

سرانجام فریلنسر شدم

در دیلی‌میرور، علاوه‌بر نظارت بر فرایند نگارش و بارگذاری محتوا توسط نویسندگان جدید، به امور اتاق خبر و پیگیری به‌روزترین روندهای دیجیتال مانند نحوه‌ی جست‌وجو و انتشار اخبار در اینترنت نیز رسیدگی می‌کردم.

تجربه‌‌ام در تدریس و آموزش، به من کمک کرد تا این شغل را تصاحب کنم. این سابقه‌ی قبلی، اعتماد به نفس لازم را در من ایجاد کرد تا بتوانم نقش تازه‌ی خود را از صفر تعریف کنم و همچنین به کارم در حوزه‌ی خبرنگاری آنلاین ادامه دهم. من مشغول داستان‌نویسی بودم، زندگی‌های فیسبوکی را به تصویر می‌کشیدم و درنهایت شروع به تولید یک سلسله پادکست موفق کردم که نظرات بسیاری را به خود جلب کرد.

پادکست

ظرف ۱۸ماه، کار در تمام بخش‌های شرکت را تجربه کرده بودم، و از این دفتر به آن دفتر در انگلستان، ایرلند شمالی، ولز و اسکاتلند سفر می‌کردم. ضمن آنکه در قالب شورای ملی آموزش روزنامه نگاران، یعنی گروهی که مسئولیت ارتقای صلاحیتهای حرفه‌ای روزنامه‌نگاران بریتانیایی را دارد، به نشست‌های خارجی می‌رفتم. طی این مدت، دعوت‌نامه‌هایی برای سخنرانی در رویدادهای حوزه‌ی پادکست دریافت کردم، اما باوجود میل باطنی‌ام برای شرکت در این دست همایش‌ها، به‌دلیل مسئولیت خود به‌عنوان مربی تحریریه، قادر به حضور در آن‌ها نبودم.

بنابراین این‌بار، یعنی زمانی‌که خبر تعدیل نیرو به من داده شد و پس از دریافت فیش حقوقی و صورت تسویه‌حساب، برخلاف گذشته احساس آرامش داشتم. چرا که توانمندی‌های من بیش از عنوان شغلی‌ام بودند و حالا مشتاق بودم که دوباره نویسندگی کنم و پادکست بسازم. این‌بار تصمیم گرفتم تا به‌دنبال مسیرهای پیشرفت شغلی دیگری بروم.

نویسندگی

حالا با پس‌اندازی مختصر که می‌توانست چند ماهی نیازهایم را مرتفع کند، آماده بودم که فریلنسر شوم. من خبر آمادگی‌ام برای دریافت پروژه‌های فریلنسری را در شبکه‌های اجتماعی خودم گذاشتم و به این ترتیب پیام‌های خصوصی زیادی مبنی بر حمایت از این تصمیم و نیز درخواست همکاری دوجانبه دریافت کردم.

درسی که گرفتم: گاهی اوقات به یک تلنگر نیاز دارید

پایان همکاری با یک شرکت، فرصتی برای بازاندیشی و طراحی دوباره‌ی مسیر شغلی است. ضمن آنکه از دست دادن شغل می‌تواند تلنگری مثبت در جهت پیشرفت در زندگی حرفه‌ای نیز باشد. آخرین تجربه‌ی اخراج من که سومین مورد در عمر کاری‌ام بود، سال گذشته اتفاق افتاد. بااین‌حال، تحمل آن بسیار راحت‌تر از موارد قبلی بود.

اخراج شدن مثل تلنگری بهنگام موجب می‌شود تا روی نردبان پیشرفت بالا بروید

من درس‌های زیادی از تعدیل‌های قبلی گرفته بودم، مهارت‌های تازه آموخته بودم و شیوه‌ی برخورد صحیح با پدیده‌ی اخراج را یاد گرفته بودم. اینجا بود که دریافتم، مهارت‌های من فراتر از عنوان شغلی و جایگاه کاری کنونی‌ام است. درواقع، اخراج شدن مثل تلنگری بهنگام موجب شد تا روی نردبان پیشرفت بالا بروم.

پیشرفت شغلی

وقایع هفته‌های آغازین سال ۲۰۱۹، روشن کرد که امنیت شغلی حتی در مورد مشاغلی مثل روزنامه‌نگاری دیجیتال نیز کمرنگ شده است. این یک درس دردناک برای افرادی است که از کار بیکار شده‌اند، و زنگ خطری برای کسانی که همچنان با احساس امنیت شغلی به حرفه‌ی خود ادامه می‌دهند.

از آنجا که بیکار شدن ممکن است فرد را دچار افسردگی و یاس کند، باید به خودتان زمان کافی بدهید تا با شرایط جدید و اتفاقات تازه خو بگیرید. هرچند ممکن است چنین چیزی غیرممکن به نظر برسد، اما دانستن این واقعیت که اخراج شدن می‌تواند سکوی پرتاب‌تان شود، قوت قلبی برایتان خواهد بود.

اخراج

حالا من یک روزنامه نگار آزاد، پادکستر و سخنران هستم، و هیچ‌گاه به اندازه‌ی امروز از کارم لذت نبرده بودم. حرفه‌ی جدید من – یعنی کار همزمان به‌صورت فریلنسری روی پروژه‌های متعدد- به این معنی است که خطر قطع کامل و به یک‌باره‌ی درآمدهایم رفع شده است و با لغو یک پروژه همچنان می‌توانم روی پروژه‌های دیگر کار کنم و نگران دستمزد پایان ماه خود نباشم.

امروزه تعدیل نیرو در بسیاری از شرکت‌ها امری طبیعی و پذیرفته است

پدیده‌ی بیکاری و تعدیل نیرو، امروزه روندی رایج در صنایع مختلف بوده و برای بسیاری از ما به یکی از واقعیت‌های روزمره‌ی زندگی حرفه‌ای تبدیل شده است. بااین‌حال، این بدان معنا نیست که لزوما باید با کارمندی خداحافظی کنید و مثل من فریلنسر شوید؛ اما نشان‌ می‌دهد که باید بتوانید خارج از چارچوب‌ها و عنوان شغلی فعلی خود، راهی تازه برای کسب درآمد و ابراز هویت حرفه‌ای‌تان پیدا کنید. یادگیری مستمر، از جمله عوامل سازنده و سودمند در این زمینه است- فراموش نکنید که هیچ‌وقت برای افزودن یک مهارت تازه به دانسته‌های قبلی‌تان دیر نیست. 

از اخراج شدن نترسید. من اخراج شدم و این یکی از بهترین اتفاقات زندگیم بود.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات