راهکاری ساده برای یافتن معنا در محیط کار

جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۰۰
مطالعه 7 دقیقه
کار جزیی از هویت ما است و معناداری در کار، عاملی است که از بروز احساس پوچی و نا امیدی انسان در زندگی جلوگیری خواهد کرد و پیشران ترقی و توفیق او خواهد بود.
تبلیغات

تلاش در یافتن و کشف معنایی در زندگی و حرفه‌ی خود نیروی اصیل و اساسی است، که موجب برقراری تعادل در حیات ما می‌شود. معناداری در کار به‌عنوان یکی از سرچشمه‌های اصلی انگیزش درونی نیز شناخته می‌شود. مقاله‌ای که در ادامه می‌خوانید، یادداشتی پیرامون معناجویی در کار است که به قلم ربکا بیتون، مشاور و مربی شغلی نوشته شده است. این مقاله از زبان او نوشته شده است:

یکی از قصه‌های مورد علاقه‌ی مادرم که همیشه دوست داشت برای ما تعریف کند، داستان مسافر و سه آجرچین بود.

آجری

قصه درباره‌ی مسافری بود که در مسیر خود با چند آجرچین مواجه می‌شود که سخت مشغول کار بودند. مسافر از سر کنجکاوی از آجرچینان سؤال می‌کند که سرگرم چه کاری هستند.

اولین مرد پاسخ می‌دهد: "من آجر می‌چینم."

مرد دوم می‌گوید: "من کلیسا می‌سازم".

و مرد سوم با شور و شوق پاسخ می‌دهد: "دارم یک کلیسای باشکوه می‌سازم!"

با وجود اینکه تمام آن‌ها شغلی یکسان داشتند، اما رویکرد ذهنی‌شان نسبت به کار خود به‌طور قابل توجهی متفاوت از یکدیگر بود.

درس‌های زیادی می‌توان از این حکایت آموزنده گرفت. از جمله آنکه، وقتی کارهای کوچک خود را بعنوان تکه‌ای از یک پازل بزرگ و باشکوه در نظر می‌گیریم، هر لحظه احساس شادی و کامیابی خواهیم کرد و برای تحقق اهداف خود سر از پا نخواهیم شناخت.

پازل

و درست مانند آجرچین پراشتیاق قصه، ما نیز می‌توانیم در کار به ظاهر ساده و کوچک خود معنایی بزرگ بیابیم. تنها باید این نکته را بدانیم که "چرایی" و دلیل آنچه که ما انجام می‌دهیم، همیشه آشکار و پیدا نیست، اما ناپیدا بودن دلیلی بر نبودن نیست و رضایت درونی ما وابسته به تلاشمان در جهت یافتن ناپیداها و کاوش معنا است.

ناتوانی در معنایابی ریشه‌ی بسیاری از ناکامی‌ها و نارضایتی‌ها است

در حقیقت، ناتوانی در معنایابی ریشه‌ی بسیاری از ناکامی‌ها و نارضایتی‌ها است. در نقطه‌ی مقابل، یافتن معنا می‌تواند حتی تلخ‌ترین رنج‌ها و دشواری‌ها را نیز برای انسان شیرین و گوارا کند. چه رنجی بالاتر از اسارت سراغ دارید؟

ویکتور فرانکل در کتاب «انسان در جست‌و‌جوی معنا» به روایت مشاهدات شخصی خود از رویدادهای هولناک و زجرهای بزرگی می‌پردازد که در اردوگاه کار اجباری نازی‌ها تجربه کرده بود. در اردوگاه کار اجباری تمام هدفهای عادی زندگی از زندانی گرفته می‌شود. و شاید تنها چیزی که برایش باقی می‌ماند واپسین آزادی‌های بشری مثل حق انتخاب شیوه‌ی اندیشیدن و حق یافتن معنا در زندگی است.

آشویتز

زندانیان اردوگاه هرچند مردمانی عادی و از طبقات و اقشار عام جامعه بودند، اما دست کم شماری از آنان از جمله خود دکتر فرانکل ثابت کردند که معناجویی نشانی از شایستگی بشر و ابزاری قدرتمند در دستان او در برخاستن علیه سرنوشت خود خواهد بود. فرانکل تاکید دارد که اگر زندگی حتی به معنای رنج بردن باشد، زندگانی کردن و ادامه‌ی حیات وابسته به یافتن معنا در هر چیزی حتی رنج‌هایی است که می‌کشیم.

معناجویی در عالم کار و فضای شغلی نیز سودمند خواهد بود. زمانی‌که ما یک کار بامعنا داریم، می توانیم احساس واقعی و عمیق‌تری از رضایت را تجربه کنیم.

معنا در کار: کلید رضایت

نتایج نظرسنجی اخیر در میان بیش از ۲۰۰۰ کارشناس آمریکایی فعال در ۲۶ صنعت مختلف نشان می‌دهد که یافتن معنا در کار کلید خشنودی درونی و رضایت شغلی است. 

همان نظرسنجی نشان داد که ارتقاء جایگاه و پیشرفت شغلی در میان کارکنانی که کارشان را معنی‌دار می‌دانند شایع تر است. این قبیل کارکنان به‌علاوه سخت‌کوش‌ترند و بهره‌وری‌ آن‌ها نیز از میانگین سازمان بالاتر است.

این یافته‌ها جای هرگونه تردید پیرامون اهمیت معناجویی در کار را برطرف می‌کند. وانگهی نتایج کار محققین نشان می‌دهد که جست‌وجوی روزمره‌ی اهداف معنی‌دار ، بهترین کاری است که می‌توانیم در جهت اعتلای شغلی و پیشرفت حرفه‌ای خود انجام دهیم. اما صرف آگاهی از این نکته و در مقابل  کاربرد آن در عمل، دو چیز متفاوت است. به همین دلیل ما باید عادت‌هایی روزمره را یاد بگیریم که من از آن‌ها با عنوان "عادتهای معنی دار" یاد می‌کنم.

معناجویی

چگونه به معناجویی عادت کنیم؟

به ترتیبی که می‌گویم خواهید توانست این عادت‌ها را در خود نهادینه کنید: هر زمان که دست به اقدام تازه‌ای می‌برید و کاری را آغاز می‌کنید، تنها از خودتان بپرسید: «چرا این کار را می کنم؟ و چه معنایی در پس آن وجود دارد؟»

برندون برچارد نویسنده‌ی «عادت‌های کارآمد: افراد فوق‌العاده چگونه این عادت‌ها را کسب می‌کنند»، در این کتاب مهارتی را با عنوان «رها کردن تنش، تعیین مأموریت»، تبیین می‌کند. شما نیاز دارید برای کارهای روزمره‌ی خود مأموریت تعیین کنید، چرا که در غیاب برنامه‌ریزی درنهایت کارهای زیادی بر عهده می‌گیرید، اما هیچ‌‌کدام آن‌ها را به جایی نمی‌رسانید. بنابراین باید از خودتان بپرسید که مأموریت چیست؟ فراموش نکنید اگر هدف اصلی خود را به درستی نشناسید، از مسیر صحیح منحرف خواهید شد.

به این ترتیب از تنش‌های روزمره رها می‌شوید و ضمن شناخت مراحل مختلف مسیر خود، برای رسیدن به آنچه که می‌خواهید و یافتن معنای آن تلاش خواهید کرد.

کتاب

اگر عادت کنیم که در طول روز و قبل از پرداختن به کاری، چرایی آن را از خود بپرسیم، می‌توانیم معنای بیشتری را در کارمان پیدا کنیم و انگیزه‌ی فراوان‌تری برای تکمیل آن داشته باشیم. این معنا می‌تواند عاملی مهم و بزرگ باشد، عواملی مثل دنبال کردن آرمانی که به آن اعتقاد دارید یا کمک به دیگران. معنا می‌تواند چیزهای کوچک‌تری چون آرامش ذهن یا پیشرفت به سوی اهداف شخصی را نیز شامل شود.

قرار نیست که هر کاری که میکنید به صلح جهانی بینجامد!

بنابراین نیاز نیست که هر کاری به صلح جهانی بینجامد، بلکه کافی است که موجب پدیدار شدن احساسی مثبت در درونتان شود. احساساتی که می‌تواند به شکل یک لبخند ملیح، احساس رضایت یا توانایی تمرکز بالا بروز کند. معنا در بعضی موارد، مانند زمانی‌که سرگرم انجام کاری ملال‌آور و تکراری هستید، می‌تواند تنها در حفظ رضایت خاطر مدیر بالادستی خلاصه شود. چرا که به این ترتیب می‌توانید کار خود را حفظ کنید و همچنان امرار معاش کنید. و این هیچ ایرادی ندارد!

کار تکراری

در اینجا چند نمونه دیگر را مرور می‌کنیم:

  • چرا می‌خواهم در این‌باره سخنرانی کنم؟ برای جلب حمایت بیشتر از پروژه‌ای که به آن باور دارم.
  • چرا می‌خواهم صندوق ورودی ایمیل خود را پاکسازی کنم؟ برای کاهش سطح استرس و احساس سبکی ناشی از برداشته شدن باری سنگین از دوشم.
  • چرا می‌خواهم این صفحه گسترده را در اکسل پر کنم؟ برای پیگیری و بایگانی اطلاعات به منظور روان شدن امور و افزایش بازدهی عملکرد تیم.
  • چرا می‌خواهم در این جلسه حاضر شوم؟ برای حمایت از افرادی که با آن‌ها کار میکنم و پیشنهاد کمک در مواردی که کاری از دستم برمیاید.

حتی اگر مثل آجرچینان قصه‌ای که خواندید، بنای مشهود و عظیمی برای ساختن ندارید، اما همچنان قادرید در پس هر کار هر چند کوچک خود معنایی بزرگ بیابید. فراموش نکنید در مسیر رسیدن به قله فراز و نشیب‌های فراوانی انتظارتان را می‌کشد. اما قله‌ها از سنگریزه‌ها آغاز می‌شوند. اما به محضی که به فراز قله برسید، شاید تمام دنیا نتوانند شما را ببینند. اما شما قادر به دیدن تمام دنیا هستید. بنابراین، گاهی زندگی تنها به مفهوم سخت کوشی برای معنایی است که کسی جز شما قادر به دیدنش نیست. 

قله

درنهایت، این نکته را به خاطر داشته باشید که هر کاری که ما انجام می‌دهیم، دلیلی دارد (در غیر این صورت آن را انجام نمی‌دادیم). آیا این خبری خوشایند نیست؟  همواره معنایی وجود دارد که به دست ما یافت شود. زمانی‌که احساس کنیم که می‌توانیم تاثیرات سازنده‌ای بر دستاوردهای سازمان و نیز زندگی دیگران داشته باشیم، زمانی‌که شغل‌مان با ارزش‌ها و باورهایمان در یک راستا است و به کار خود احساس تعلق خاطر داریم، زمانی‌که شاهد تعالی و پیشرفت‌مان هستیم و احساس می‌کنیم که قادریم ازطریق کار خود به تمام قابلیت‌ها و توانایی‌های‌مان برسیم، آنگاه از این طریق معنا را در کارمان می‌یابیم.  

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات