تا رسیدن به دنیای وست ورلد چقدر فاصله داریم؟

چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۰۰
مطالعه 5 دقیقه
دنیای شگفت‌انگیز وست‌ورلد این روزها قاب تلویزیون را به تسخیر خود درآورده و بسیاری را به این پرسش واداشته که چقدر تا رسیدن به دنیای خیالی سریال باقی مانده است.
تبلیغات

اگر از طرفداران مجموعه‌ی تلویزیونی وست‌ورلد (Westworld) باشید، احتمالا تا به حال به این فکر کرده‌اید که چگونه امکان دارد چنین دنیای پیشرفته‌ای رنگ واقعیت به خود بگیرد. تا سفر کردن به مکان‌هایی که مرز بازی و واقعیت در آن‌ها به‌روشنی مشخص نیست، چقدر فاصله داریم؟ آیا ربات‌ها می‌توانند به چنین سطحی از خودآگاهی دست پیدا کنند؟ آیا می‌توانند خیال‌پردازی کنند و مهم‌تر از همه در صورت دستیابی آن‌ها به چنین توانایی‌هایی، آیا همچنان در امنیت خواهیم بود؟

دیوید ایگلمن، عصب‌شناس در دانشگاه استنفورد کالیفرنیا و مشاور علمی مجموعه‌ی نویسندگان فصل اول وست‌ورلد، تلاش کرده است در این مورد توضیح بدهد که چقدر احتمال به حقیقت پیوستن برخی از اتفاقات این سریال وجود دارد.

توجه: گفتگوی زیر می‌تواند برای کسانی که سریال وست‌ورلد را تماشا نکرده‌اند، حاوی اسپویل باشد.

چگونه به جمع عوامل ساخت سریال پیوستید؟

ایگلمن: من مشغول صحبت با یکی نویسندگان بودم و در این مورد که مشاور علمی آن‌ها چه کسی است، سؤال کردم. سپس مشخص شد که آن‌ها از هیچ مشاوری بهره‌مند نیستند؛ نحوه‌ی پیوستن من به این مجموعه بدین صورت بود. سپس به لس آنجلس کالیفرنیا رفتم و در جلسه‌ای طولانی، تقریبا ۶ یا ۸ ساعت درباره‌ی اختیار و احتمال خودآگاهی ربات‌ها با تولیدکنندگان و نویسندگان صحبت کردم.

Westworld / وست ورلد

من همچنین برخی از فناوری‌های ساخت خود را به آن‌ها نشان دادم. چند سال قبل در کنفرانس تد یک سخنرانی درباره‌ی جلیقه‌ای مجهز به موتورهای ارتعاشی داشتم. این نوآوری اکنون در بخشی از داستان فصل دوم گنجانده شده است؛ اما نمی‌توانم چیز زیادی درباره‌ی آن بگویم. این جلیقه‌ی واقعی که برای افراد ناشنوا کاربرد دارد، در واکنش به صدا می‌لرزد؛ اما در سریال با هدف متفاوتی به‌ کار گرفته شده است و به کسانی که آن را بپوشند، یک جریان مهم اطلاعات می‌دهد.

درباره‌ی چه مسائل دیگری صحبت کردید؟

ایگلمن: چه چیز به‌خصوصی در مورد مغز انسان وجود دارد و اینکه آیا می‌توانیم ویژگی‌های مهم آن را روی لایه‌ی دیگری تکثیر کنیم تا ربات خودآگاه بسازیم. البته پاسخ این سؤال معلوم نیست. به‌‍طور کلی، موضوع این است که مام طبیعت ناگزیر به همکاری با یاخته‌ها نظیر عصب‌یاخته‌ها (نورون‌ها) است. اما به‌محض آنکه ما به شناخت کدهای عصبی دست پیدا کنیم، هیچ دلیلی وجود نخواهد داشت که نتوانیم لایه‌های بهتری از آن بسازیم. در نتیجه، این به اجرا درآوردن همان الگوریتم‌ها اما به روشی بسیار ساده‌تر است. این یکی از سؤالاتی است که در فصل دوم مطرح می‌شود.

یک مثال می‌زنم: ما برای سده‌ها می‌خواستیم همانند پرنده‌ها پرواز کنیم و در نتیجه هرکس شروع به ساختن دستگاه‌هایی با بال‌های متحرک کرد. اما در نهایت ما به اصول پرواز پی بردیم و این آگاهی به ما امکان داد هواپیمایی با بال‌های ثابت بسازیم که می‌تواند بسیار بیشتر و سریع‌تر از پرندگان پرواز کند. ما احتمالا قادر خواهیم بود روی لایه‌های محاسباتی امروزی خود مغزهای بهتری بسازیم.

آیا نکته‌ای در مورد سریال باعث شد به‌‍طور متفاوتی درباره‌ی هوش به تفکر بپردازید؟

ایگلمن: سریال مرا ناگزیر کرد تا درباره‌ی سطح هوش مورد نیاز برای متقاعد کردن ما به خودآگاه بودن یک ربات تفکر کنم. به‌عنوان انسان، برای بخشیدن جنبه‌ی انسانی به هر چیز به‌شدت آماده‌ایم. قسمت آخر سریال را در نظر بگیرید که ربات‌های حاضر در مهمانی تنها به خاطر نواختن پیانو به شکلی خاص یا برداشتن عینک خود برای تمیز کردن یا نشان دادن چهره‌ای بامزه، به‌راحتی افراد را فریب دادند و خود را در قالب انسان جا زدند. هنگامی که ربات‌ها از سد آزمون تورینگ بگذرند، احتمالا می‌فهمیم که فریب دادن ما آن‌قدرها سخت نخواهد بود.

آیا می‌توانیم ربات‌ها را به گونه‌ای بسازیم که بدون خودخواهی و خشونتی که در وست‌ورلد یا دیگر کارهای علمی-تخیلی نمایش داده می‌شود، همانند انسان‌ها رفتار کنند؟

ایگلمن: بله، قطعا فکر می‌کنم می‌توانیم. اصلا نمی‌خواهم در این مورد اشتباه کنم؛ اما بخش زیادی از رفتار انسان با محدودیت‌های تکاملی ارتباط دارد. رفتارهایی نظیر رقابت برای بقا، تولید مثل و غذا خوردن. این مسئله هر جزئی از روانشناسی ما را شکل می‌دهد و ربات‌ها با نداشتن این تاریخ، قطعا با روانشناسی کاملا متفاوتی ظاهر می‌شوند. این بیشتر ایفای شغل خواهد بود. اگر آن‌ها زمانی صاحب احساس شوند، لزوما احساساتی مشابه ما نخواهند داشت و چنین موضوعی با این سؤال که آیا آن‌ها اصلا صاحب خودآگاهی یا تجربه‌ی داخلی خواهند شد یا نه، در‌ هم‌ آمیخته است.

آیا هیچ لحظه خاصی از رفتار انسانی در سریال وجود دارد؟

ایگلمن: من در کتاب خود به نام «ناشناس»، مغز را به‌عنوان مجموعه‌ای از رقبا توصیف کردم؛ بدین مفهوم که شما صاحب دسته‌ای از شبکه‌های عصبی در حال رقابتی هستید که اهداف مختلفی دارند. اگر من به شما بستنی توت فرنگی پیشنهاد بدهم، بخشی از مغز شما خواهان خوردن آن است و بخشی دیگر می‌گوید آن را نخور، زیرا چاق می‌شوی.

Westworld / وست ورلد

ما ماشین‌هایی هستیم که از صداهای بسیار مختلفی ساخته شده‌اند و این همان چیزی است که مغز را جالب توجه، منحصربه‌فرد و پیچیده می‌سازد. من در اتاق نویسندگان خاطرنشان کردم که مِیو (یکی از ربات‌های میزبان) در آخرین قسمت فصل اول سرانجام برای فرار از وست‌ورلد سوار قطار می‌شود. اگر ربات‌ها تنها یک صدای داخلی داشتند، بسیاری از حالات عاطفی انسان‌ها نظیر پشیمانی و افسوس، تردید و ... را از دست می‌دادند؛ علاوه بر این، تماشای آن‌ها دیگر آن قدر لذت‌بخش نبود.

آن‌طور که ایگلمن می‌گوید، وست‌ورلد تصویر کاملی از آنچه زندگی می‌تواند بدان شبیه باشد نشان نمی‌دهد؛ دست‌کم نه به این زودی‌. بسیاری از صحنه‌هایی که در سریال شاهد هستیم، تنها برای سرگرمی است. البته این بدین معنی نیست که نمی‌توانیم یک روز به چنین سطحی از تعامل با هوش مصنوعی برسیم.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات