داستان تولد آیفون (بخش نخست)

شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
مطالعه 11 دقیقه
آیفون محصولی بود که ارتباط ما با همدیگر، تکنولوژی و فرهنگ را دگرگون کرد. در این مقاله، داستان تولد این محصول انقلابی را روایت می‌کنیم.
تبلیغات

اگر در اواسط دهه اول قرن بیست و یکم در اپل مشغول به کار می‌بودید، پدیده‌ای عجیب در حال اتفاق افتادن بود؛ افراد ناپدید می‌شدند. این اتفاق در ابتدا به‌آرامی انجام می‌شد. یک روز یک صندلی خالی می‌دیدید که زمانی متعلق به یک مهندس خبره بود. روز دیگر یک عضو کلیدی از تیم رفته بود. کسی نمی‌دانست که آن‌ها دقیقا کجا رفته‌اند. اوان دول که در آن زمان مهندس نرم‌افزار اپل بود، می‌گوید:

من چیز‌هایی شنیده بودم. معلوم نبود چه چیزی در حال ساخت است؛ اما واضح بود که تعدادی از بهترین مهندسان بهترین تیم‌ها به سمت این تیم مرموز کشیده شده بودند.

اتفاقی که برای مهندسان برجسته افتاد این بود. ابتدا، چند مدیر بدون اعلام قبلی وارد اتاق آن‌ها می‌شدند و در را پشت سرشان می‌بستند. هنری لامیراکس، مدیر بخش مهندسی نرم‌افزار و ریچارد ویلیامسون، مدیر نرم‌افزار، برخی از این مدیران بودند.

یکی از مهندسان برجسته، آندره بوله بود. او تنها چند ماه در اپل مشغول به کار بود. ویلیامسون می‌گوید:

من و هنری به داخل اتاقش رفتیم. ما به او گفتیم: آندره، تو ما را به‌خوبی نمی‌شناسی، اما چیزهای زیادی در مورد تو شنیده‌ایم و می‌دانیم که تو یک مهندس برجسته هستی و ما می‌خواهیم که تو بیایی و بر روی یک پروژه که چیزی در مورد آن به تو نخواهیم گفت، کار کنی. ما می‌خواهیم همین امروز و همین الان این کار را انجام دهی.

بوله ابتدا مشکوک و سپس بدگمان شد. ویلیامسون ادامه می‌دهد:

آندره به ما گفت: می‌توانم کمی در این مورد فکر کنم؟ ما گفتیم: نه.

آن‌ها نه می‌خواستند و نه می‌توانستند جزئیات بیشتری در اختیار او قرار دهند. با این حال، بوله در پایان روز موافقت خود را اعلام کرد. ویلیامسون می‌گوید:

ما این کار را بارها و بارها تکرار کردیم.

برخی از مهندسان از کارشان راضی بودند، جواب نه دادند و در کوپرتینو ماندند. دیگران که مانند بوله به درخواست جواب مثبت دادند، رفتند تا روی آیفون کار کنند و زندگی آن‌ها، حداقل برای دو سال و نیم بعد، دیگر هیچ‌گاه مانند گذشته نبود. آن‌ها نه‌تنها اضافه‌کاری می‌کردند تا تأثیرگذارترین وسیله الکترونیکی نسل خود را تولید کنند، بلکه به‌ندرت کار دیگری انجام می‌دادند. زندگی شخصی آن‌ها از بین رفت و آن‌ها قادر نبودند با هیچ کسی در مورد چیزی که در حال کار روی آن بودند، صحبت کنند. تونی فادل یکی از مدیران ارشد اپل که به ساخت آیفون کمک کرده است، می‌گوید:

استیو جابز نمی‌خواست اگر کسی از اپل رفت، چیزی را آشکار کند. او نمی‌خواست که کسی چیزی بگوید. او فقط نمی‌خواست. او به‌طور طبیعی دچار پارانویا بود.

جابز به اسکات فورستال که رئیس بخش نرم‌افزار آیفون بود گفت نباید با هیچ‌کس که عضوی از تیم توسعه محصول جدید نبود، چه درون اپل و چه در خارج اپل، در مورد محصول جدید صحبت کند. فورستال می‌گوید:

او به دلیل پنهان‌کاری نمی‌خواست که من کسی را خارج از اپل برای کار روی رابط کاربری استخدام کنم. اما او به من گفت می‌توانم هر کسی را از داخل اپل به تیم منتقل کنم.

به همین دلیل، او مدیرانی مانند هنری و ریچارد را برای گردآوری بهترین استعدادها مأمور کرد. او همچنین می‌‌خواست که افراد احتمالی از همان ابتدا اهمیت کار را بدانند. آن‌ها به افراد می‌گفتند:

ما یک پروژه جدید را شروع کرده‌ایم. این پروژه چنان مخفی است که حتی نمی‌توانیم به شما بگوییم چه پروژه‌ای است. ما حتی نمی‌توانیم به شما بگوییم برای چه کسی کار خواهید کرد. تنها چیزی که می‌توانیم به شما بگوییم این است که اگر این پروژه را قبول کنید، بیش از تمام زندگی‌تان سخت کار خواهید کرد. شما باید برای چند سالی که روی این پروژه کار می‌کنید، شب‌ها و آخر هفته‌ها را فراموش کنید.

به‌طور تعجب‌برانگیزی، بسیاری از بهترین استعدادهای اپل برای حضور در پروژه موافقت خود را اعلام کردند. ویلیامسون، مدیر نرم‌افزار، می‌گوید:

صادقانه بگوییم، هر عضو این تیم درخشان بود.

این تیم که از طراحان، برنامه‌نویسان پراستعداد، مدیرانی که سال‌ها برای استیو جابز کار کرده بودند و مهندسانی که هرگز استیو جابز را ندیده بودند، تشکیل شده بود، تبدیل به یکی از برترین و پیشتازانه‌ترین نیروهای خلاق قرن بیست و یکم شد.

یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت اپل این است که تکنولوژی‌اش را برای استفاده، آسان می‌کند. فرایند ساخت آیفون ساده نبود؛ اما بسیاری از مخترعان تیم، این فرایند را مشعوف‌کننده می‌دانستند.

پیش‌بینی‌های فورستال در مورد تیم آیفون درست از آب درآمد. اندی گریگنان، مهندس ارشد آیفون، می‌گوید:

آیفون، عامل طلاق من بود.

دیگر مهندسان و معماران آیفون نیز گفته‌های مشابه را بیان می‌کنند. یکی از آنان می‌گوید: «آیفون چندین ازدواج را نابود کرد.» گریگنان می‌گوید:

این دوران، پرتنش‌ترین و بدترین دوران حرفه‌ای من بود. زیرا تیمی از باهوش‌ترین افراد شکل گرفته بود که مأموریتی ناممکن و ضرب‌الاجلی ناممکن داشت و به آنان گفته شده بود که تمام آینده شرکت به این مأموریت بستگی دارد. این شبیه یک سوپ شوربختی و فلاکت بود. حتی زمان آن وجود نداشت تا پای خود را روی میز بیندازیم و بگوییم این کار روزی شگفت‌انگیز خواهد بود. هر زمان که به دور و بر خود نگاه می‌کردید، فکر می‌کردید که مرگ پروژه نزدیک است.
آیفون اولیه

ساخت آیفون

آیفون زمانی که استیو جابز در سال ۲۰۰۴ پروژه آن را تأیید کرد، آغاز شد. اما دی‌ان‌ای آن مدت‌ها قبل شروع به شکل گرفتن کرده بود. ویلیامسون، مدیر نرم‌افزار، می‌گوید:

من فکر می‌کنم که بسیاری افراد به شکل آیفون نگاه می‌کنند و پیش خود فکر می‌کنند که این شبیه دیگر کامپیوترها نیست؛ اما هست. آیفون دقیقا شبیه دیگر کامپیوترها است. در حقیقت، از نظر نرم‌افزاری بسیار پیچیده‌تر از بسیاری از کامپیوترها است. سیستم عاملی که در آیفون وجود دارد، به پیچیدگی سیستم عامل مدرن‌ترین کامپیوترها است. اما سیستم‌ عامل آیفون تکاملی از سیستم عاملی است که ما در سی سال گذشته توسعه داده‌ایم.

همانند هر محصول فراگیر و سودده‌ دیگر، آیفون چندین داستان تولد دارد. در اواسط دهه اول قرن بیست و یکم، پنج پروژه تلفن یا مرتبط با تلفن در اپل وجود داشت. اما تنها چیزی که می‌توان در مورد تکنولوژی‌های مختلف اذعان کرد این است که آن‌ها از یک نقطه آغاز نمی‌شوند. آن‌ها معمولا از ایده‌ها، مفاهیم و اختراعات مختلف به دست ‌می‌آیند و سپس توسط ذهن‌های ناآرام و بی‌شکیب و انگیزه‌های اقتصادی، جدید می‌شوند. حتی زمانی که مدیران یک شرکت در حال شهادت دادن در محاکم قضایی باشند، نمی‌توانند در مورد نقطه شروع یک تکنولوژی به توافق برسند. فیل شیلر، مدیر ارشد بازاریابی جهانی اپل، در سال ۲۰۱۲ گفت:

بسیاری از چیزها در اپل منجر به توسعه آیفون شد. اول اینکه سال‌ها بود که به‌عنوان سازنده مک شناخته شده بود و مک محصولی عالی بود؛ اما سهم بازار کمی داشت و سپس ما یک محصول موفق دیگر به نام آیپاد داشتیم. سخت‌افزار آیپاد و نرم‌افزار آیتیونز موفقیت آیپاد را تضمین کردند. این موضوع نگرش افراد، چه در داخل و چه در خارج اپل را نسبت به اپل تغییر داد. مردم می‌پرسیدند که اگر شما می‌توانید محصول بسیار موفقی مانند آیپاد بسازید، آیا قادر به انجام کار دیگری هستید؟ و مردم پیشنهادهای عجیبی همچون ساخت دوربین و ساخت ماشین داشتند.

اما یکی از ایده‌ها، ساخت گوشی موبایل بود.

آیپاد اپل

ساز ناکوک؛ عامل موفقیت!

زمانی که استیو جابز در سال ۱۹۹۷ دوباره به اپلِ در حال دست و پا زدن برگشت، تحسین زیادی برانگیخت و با حذف محصولات کم‌فروش و افزایش فروش مک، سود کمی برای اپل به دست آورد. اما اپل تا زمان عرضه آیپاد، به یک نیروی عظیم اقتصادی و فرهنگی تبدیل نشد. آیپاد اولین ورود سودآور به بازار محصولات مصرفی الکترونیکی بود و به نقشه‌ی کلی و تخته‌ی شنای آیفون تبدیل شد. تونی فادل می‌گوید:

بدون آیپاد، آیفونی وجود نداشت.

فادل که رسانه‌ها لقب «پادفادر» به او داده‌اند، نیروی محرکه اپل در تولید اولین محصول اصیل اپل در طول سال‌ها بود و بر ساخت سخت‌افزار آیفون نیز نظارت داشت. بنابراین بهترین فرد برای تشریح پل ارتباطی بین دو محصول است.

فادل یک چهره برجسته در افسانه سیلیکون ولی است؛ اما در داستان اپل، شخص تفرقه‌افکنانه‌ای است. برایان هوپی و جاشوا استریکان، اعضای کلیدی تیم آیفون و از جمله کسانی که در نمونه‌های اولیه آیفون را توسعه دادند، فادل را به دلیل سبک مدیریت متهورانه «انجامش-بده» (یکی از شعارهای فادل این است که فروش یک محصول نباید بیشتر از یک سال طول بکشد) و اینکه یکی از معدود افرادی بود که توانایی مخالفت با استیو جابز داشت، تحسین می‌کنند. دیگران به دلیل اعتباری که فادل برای خود به دلیل نقشی که در آیپاد و آیفون داشته، قائل است، خشمناک هستند؛ برخی او را تونی بلونی (یک شخصیت کارتونی) می‌نامند و یکی از مدیران سابق اپل می‌گوید نباید حتی یک کلمه از حرف‌های تونی فادل را باور کنید. تونی فادل پس از آنکه در سال ۲۰۰۸ اپل را ترک گفت، کمپانی نست را پایه‌گذاری کرد و به فعالیت در حوزه خانه‌های هوشمند پرداخت. گوگل بعدها نست را به ارزش ۳.۲ میلیارد دلار خریداری کرد.

من (نویسنده مقاله) و آقای تونی فادل در رستوران Brasserie Thoumieux در پاریس، محل زندگی فعلی آقای فادل، یکدیگر را ملاقات کردیم. فادل درست سر وقت به رستوران آمد. فادل سری تراشیده، ته‌ریش، چشمان آبی سرد و ژاکتی چسبان داشت. او در گذشته به دلیل سبک سایبر‌پانک، خصلت شورشی و سرشت زودخشم همچون استیو جابز، شهرت داشت. فادل هنوز هم تند و تیز و آتشین بود؛ اما در رستوران با فرانسوی آرام با پیشخدمت‌ها صحبت می‌کرد و او را می‌توان همپوشانی نمودار ون طبقه نخبه پرمدعای پاریسی و غول تکنولوژی جسور و بی‌محابا دانست. فادل در مورد منشأ آیفون می‌گوید:

پیدایش آیفون حاصل سلطه آیپاد بود. فروش آیپاد ۵۰ درصد درآمد اپل را تشکیل می‌داد.

اما زمانی که آیپاد در سال ۲۰۰۱ روانه بازار شد، تقریبا کسی متوجه آن نشد. فادل می‌گوید:

دو سال طول کشید تا آیپاد شناخته شود. آیتیونز نیز تنها برای مک توسعه داده شده بود. سهم بازار آیپاد در آن زمان تنها یک درصد بود.

کاربران برای اینکه بتوانند آهنگ‌ها و پلی‌لیست‌های خود را بارگذاری و مدیریت کنند، نیاز به نرم‌افزار آیتیونز داشتند که فقط و فقط برای مک توسعه داده شده بود. زمانی که فادل به استیو جابز پیشنهاد داد آیتیونز برای ویندوز نیز عرضه شود، استیو جابز به او گفت:

باید از روی جنازه من رد شوی تا آیتیونز را برای پی‌سی عرضه کنی.

با این وجود، فادل یک تیم مخفی تشکیل داده بود تا روی نسخه آیتیونز سازگار با ویندوز کار کنند. فادل می‌گوید:

دو سال از نتایج ناامیدکننده گذشت تا استیو جابز از خواب بیدار شود. سپس موفقیت ما شروع شد و فروشگاه موسیقی به یک موفقیت تبدیل شد.

این موفقیت باعث شد آیپاد در دسترس صدها میلیون نفر قرار گیرد. علاوه بر این، آیپاد چنان از نظر مد روز شیک بود که باعث شد اپل، ردای جذاب بودن بر تن کند. پس از این موفقیت‌ها، فادل در رده مدیران ارتقاء گرفت و نظارت بر محصول جدید را عهده‌دار شد.

آیپاد که در سال ۲۰۰۱ عرضه و در سال ۲۰۰۳ به یک موفقیت تبدیل شده بود، در سال ۲۰۰۴ آسیب‌پذیر به نظر می‌رسید. گوشی موبایل به یک تهدید تبدیل شده بود، چون می‌توانست فایل‌های MP3 را بخواند. فادل می‌گوید:

سؤالی که پیش آمد این بود که اگر می‌توانستید یک وسیله را حمل کنید، کدام را انتخاب می‌کردید؟ اینجا بود که موتورولا Rokr روانه بازار شد.

موتورولا Rokr

در سال ۲۰۰۴ موتورولا گوشی تاشوی بسیار باریک Razr را تولید می‌کرد که در رده محبوب‌ترین گوشی‌های بازار بود. مدیرعامل جدید موتورولا، اد زاندر، دوست استیو جابز بود که Razr را خیلی دوست داشت و این دو در مورد راه‌هایی که موتورولا می‌تواند با اپل همکاری کند، بحث می‌کردند (اپل قصد داشت در سال ۲۰۰۳ موتورولا را بخرد؛ اما به دلیل قیمت بالا، منصرف شد). اینجا بود که «گوشی آیتیونز» متولد شد. اپل و موتورولا با اپراتور Cingular شریک شدند و گوشی Rokr معرفی شد.

در انظار عمومی استیو جابز با ایده ساخت گوشی توسط اپل، مخالف بود. استیو جابز در سال ۲۰۰۵ گفت:

مشکل گوشی این است که ما حاضر نیستیم برای دستیابی به مشتری، به هر سوراخ و سنبه‌ای برویم. اپراتورها در حال حاضر دست بالاتر را در برابر سازندگان گوشی دارند. بنابراین سازندگان یک جزوه بسیار قطور از اپراتورها در مورد چگونگی ساخت گوشی‌هایشان دریافت می‌کنند. ما این کار را نمی‌کنیم.

منظور استیو جابز از «سوراخ و سنبه»، اپراتورهایی مانند ورایزن و AT&T بود که حرف آخر را در مورد اینکه یک گوشی چگونه می‌تواند به شبکه آن‌ها دسترسی داشته باشند، می‌زدند.

اما در مجامع خصوصی، استیو جابز نگرانی‌هایی داشت. یکی از مدیران سابق اپل که جلساتی روزانه با او داشت، می‌گوید اپراتورها بزرگ‌ترین دغدغه جابز نبودند. او بیشتر نگران عدم تمرکز در اپل بود و هنوز قانع نشده بود که گوشی هوشمند می‌تواند برای همه باشد.

شراکت با موتورولا راهی برای خنثی کردن تهدید موتورولا بود. موتورولا گوشی را می‌ساخت و اپل آیتیونز را برای آن توسعه می‌داد. فادل می‌گوید:

ما با این مسئله مواجه بودیم که چگونه تجربه کوچکی ایجاد کنیم تا افراد هنوز هم مجبور باشند آیپاد بخرند؟ باید مزه آیتیونز را به آن‌ها می‌چشاندیم و گوشی را به یک آیپاد شافل تبدیل می‌کردیم تا آن‌ها به ارتقاء به آیپاد میل پیدا می‌کردند. این استراتژی اولیه بود. خلاصه استراتژی این بود: «چون آیپاد فروش خوبی دارد، پس خودخوری نکنیم.»

به‌محض اینکه همکاری موتورولا و اپل اعلام شد، شایعات زیادی در مورد اپل منتشر شد. حال که آیتیونز به موبایل آمده بود، بسیاری از وبلاگ‌ها پیش‌بینی‌ها در مورد یک موبایل انقلابی را تقویت کردند.

اما در داخل اپل، Rokr انتظارات را برآورده نکرده بود. تونی فادل، یکی از مدیران ارشد اپل که در توسعه آیفون نقش داشت، می‌گوید:

ما می‌دانستیم که چقدر بد بود. آن‌ها کند بودند، تغییرات را اجرا نمی‌کردند و تعداد آهنگ‌ها را محدود می‌کردند.

فادل هنگام صحبت در مورد Rokr می‌خندد. او می‌گوید:

همه این‌ها در کنار هم جمع شدند تا یک تجربه بسیار بد ایجاد کنند.

اما دلیل دیگری باعث می‌‌شد استیو جابز تجربه بد Rokr را تحمل کند. جابز در حال جمع‌آوری اطلاعات از جلساتی بود که با موتورولا و Cingular (اپراتور موبایل که بعدا توسط AT&T خریداری شد) داشت. جابز سعی داشت به معامله‌ای دست یابد تا بتواند کنترل کامل بر طراحی گوشی را در دست داشته باشد. او حتی به این فکر می‌کرد که پهنای باند اختصاصی اپل را خریداری کند و یک اپراتور موبایل مجازی تأسیس کند. اپل این موضوع را با ورایزن در میان گذاشت؛ اما این دو کمپانی نتوانستند به توافقی دست یابند؛ اپراتورها هنوز می‌خواستند کنترل ‌زیادی بر نحوه طراحی گوشی داشته باشند. یکی از مدیران Cingular ایده جدیدی مطرح کرد که ممکن بود برای جابز خوشایند باشد. ایده این بود: «گوشی را به‌صورت انحصاری برای Cingular تولید کنید و ما به شما اختیار کامل در طراحی گوشی می‌دهیم.»

ادامه دارد...

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات