ایرانیها ۳ برابر بیشتر از کتاب، در شبکههای اجتماعی متن میخوانند
سالهاست که در گزارشهای جراید و روزنامهها و پشت تریبونهای رسمی، مرثیهای تکراری برای «سرانه مطالعه» کشور خوانده میشود. کلیشه «مردم ما کتاب نمیخوانند» آنقدر تکرار شده که به یک باور ملی تبدیل شده است. گزارش جدید «پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات» که بهتازگی منتشر شده، نشان میدهد که ایران با «بحران مطالعه» روبهرو نیست بلکه همانند اکثر نقاط دنیا با یک «تغییر پلتفرم» رادیکال مواجه شده است.
براساس یافتههای این پیمایش، میانگین مطالعه کتاب غیردرسی برای ایرانیهای کتابخوان (که ۴۱.۱ درصد جامعه را تشکیل میدهند)، حدود ۲۵.۵ دقیقه در روز است. اما وقتی سوال تغییر میکند و از میزان مطالعه «متون علمی، مقاله و تحلیل» در شبکههای اجتماعی پرسیده میشود، عدد بیش از دو برابر شده و به ۷۰.۴ دقیقه افزایش پیدا میکند.
این یعنی چه؟ یعنی کاربر ایرانی همچنان تشنه دانستن است، اما نه لزوماً در فرمت کلاسیک کتابهای کاغذی. کاربر ترجیح میدهد محتوا را در ابعاد موبایلی، با سرعت بالا و در لابهلای زندگی روزمرهاش مصرف کند.
این همان پدیدهای است که در سیلیکونولی به آن «Micro-learning» یا «یادگیری خرد» میگویند. آیا ما واقعا مطالعه نمیکنیم؟ خیر، ما مطالعه میکنیم اما متنها و حتی کتابها را در قالب پستهای تلگرامی، رشتهتوییتها و کپشنهای اینستاگرامی قورت میدهیم.
کتابهای صوتی و الکترونیک: هنوز در ابتدای راه
نکته جالب توجه دیگر در این گزارش سهم فرمتهای نوین کتاب است. در حالی که تصور میشد پلتفرمهایی مثل فیدیبو، طاقچه یا کتابراه بازار کتابخوانی را قبضه کرده باشند، آمارها نشان میدهد که هنوز ۸۱.۴ درصد خوانندگان، وفادار به کاغذ (چاپی) هستند.
سهم کتابهای صوتی ۱۱.۲ درصد و کتابهای الکترونیک ۱۲.۵ درصد است که هرچند رشد قابل توجهی داشته اما هنوز هم سهم چندانی از بازار کتاب را به دست نیاورده است. به هر حال، نباید فراموش کرد مطالعه در شبکههای اجتماعی «رایگان» است، اما کتاب الکترونیک «پولی» است.
اقتصادِ توجه: وقتی «هزینه» مانع میشود
در بخش دیگری از گزارش، عدد تکاندهندهای وجود دارد: ۲۲ درصد مردم اصلا کتاب نمیخرند و بخش بزرگی از خریداران، سالانه مبالغی کمتر از ۵۰۰ هزار تومان برای خرید کتاب هزینه میکنند.
در شرایطی که تورم، کاغذ و کتابخوانی را به کالایی لوکس تبدیل کرده، ۲۵.۲ درصد پاسخگویان گفتهاند که «نبود دغدغه مالی» مهمترین عامل برای بازگشتن به سمت کتاب است. اینجاست که تکنولوژی نقش «منجی» را بازی میکند. شبکههای اجتماعی با حذف هزینه توزیع و چاپ، محتوا را رایگان در دست مردم قرار دادهاند.
در این زمینه اما مشکل اینجاست که در این شبکهها هر محتوایی دیده میشود و فیلتر خاصی برای ارائه آنها وجود ندارد. کاربر ایرانی شاید پول خرید آخرین اثر ترجمهشده را نداشته باشد، اما حجم اینترنت لازم برای خواندن خلاصه همان کتاب در یک کانال تلگرامی را دارد.
پارادوکس زمان: وقت نداریم، ولی آنلاینیم!
در یکی از سوالات این نظرسنجی از مردم پرسیده شده بزرگترین مانع آنها برای مطالعه چیست، ۲۹.۷ درصد گفتهاند «کمبود وقت». اما اگر با خودمان روراست باشیم، کسی که روزانه ۷۰ دقیقه در شبکههای اجتماعی متن میخواند، مشکل «کمبود زمان» ندارد، مشکل «توزیع زمان» دارد.
کارشناسان بارها گفتهاند که فناوری با الگوریتمهای دوپامینساز، توجه ما را تکهتکه کرده است. این روزها ویدیوها هم به سمت کوتاه شدن رفتهاند و ذهن ما دنبال تدوین سریع و خوانش سریع است. خواندن یک رمان ۳۰۰ صفحهای نیاز به «تمرکز عمیق» دارد، موضوعی که در عصر فناوری کمیاب شده است اما خواندن ۱۰ پست تحلیلی ۳ دقیقهای، با ساختار مغزی جدید ما سازگارتر است.
میتوان گفت این گزارش برخلاف اکثر گزارشهای منتشرشده در کشور یک زنگ خطر نیست و آن را باید نوعی زنگ بیداری دانست. سیاستگذاران فرهنگی و ناشران سنتی باید بپذیرند که دوران «کتاب کاغذی»، بهعنوان تنها حامل دانش، به پایان رسیده است. وقتی ۱۱ درصد از مردم کتاب صوتی گوش میدهند یعنی تصمیم گرفتهاند تا گوشهایشان نقش چشمها را بازی کند. این که افراد بیش از ۷۰ دقیقه در روز محتوای دیجیتال مصرف میکنند، یعنی بازار تشنه است، اما ظرف آب تغییر کرده است.
یافتههای این گزارش نشان میدهد ما با کتابخوانهایی مواجه هستیم که «رمان و داستان» (با ۲۱.۲ درصد محبوبیت) را دوست دارد، اما شاید ترجیح میدهد آن را در مترو و روی صفحه گوشیاش بخواند تا این که یک کتاب کاغذی را در کیفش حمل کند. هرچند دلایل اقتصادی نیز در دور شدن از کتاب کاغذی بیتاثیر نیست. این گزارش و دیگر آمارها نشان میدهد آینده متعلق به ناشرانی است که محتوا را از جلدها آزاد کنند و آن را به جایی ببرند که چشم مردم آنجاست: روی صفحههای روشن چند اینچی.