سلامت روان و نقدینگی؛ دو قربانی بزرگ جنگ در فضاهای کار اشتراکی ایران

تازهترین گزارش از ۴۱ فضای کار اشتراکی در ایران روشن میکند که جنگ ۱۲ روزه تابستانی چگونه شبکهای از استارتاپها و تیمهای نوپا را زمینگیر کرد و بازگشت به وضعیت عادی هنوز برای اکثریت آنها ممکن نشده است.
تصویری روشن از ضربه اولیه
به گزارش زومیت، دادههای این نظرسنجی که توسط انجمن محل کار اشتراکی انجام شده، نشان میدهد ضربه اول بیشتر از هر جا، به قلب اجتماعی-مالی این فضاها وارد شده است:
نزدیک به ۲۰ درصد مراکز کار اشتراکی اعلام کردند اوضاع کاریشان بسیار بدتر از دوران جنگ بوده و سایر شرکتکنندگان در این نظرسنجی نیز اعلام کردند که در بهترین حالت هنوز ۱۰درصد با زمان قبل جنگ تفاوت دارند.
بر اساس یافتههای این گزارش، روحیه اعضای حاضر در این محیطها پایین آمده و رویدادها لغو شدهاند. در سنجهی «تأثیر روانی جنگ بر تیم/اعضا»، ۶۰ درصد از پاسخها سطح زیاد/خیلی زیاد را گزارش کردهاند؛ یعنی بیش از نیمی از جامعه با افت معنادار انگیزه و تمرکز مواجه بوده است.
همزمان، لغو یا تعویق رویدادها در حدود ۷۰ درصد از پاسخها در سطح زیاد/خیلی زیاد ثبت شده؛ رویدادها و ایونتها، که ستون فقرات شبکهسازی و یادگیری جمعی در فضای کار اشتراکیاند،، عملاً از کار افتادهاند.
از سوی دیگر، عملیات روزمره هم بهسادگی روی ریل کاری خود نمانده است. کاهش اجباریِ ساعات کاری در اوج بحران بهقدری فراگیر بوده که ۶۰ درصد از پاسخدهندگان آن را در سطح خیلی زیاد گزارش کردهاند.
«مشکل در پوشش شیفت/حضور نیرو» هم در تمامی مراکز پابرجا بوده و مجموع بیش از نصف پاسخها به سطح زیاد/خیلی زیاد رسیده است. نگاهی به این دو عدد کنار هم حاوی یک پیام روشن است:
حتی اگر فضاها تعطیل کامل نشدند، ریتم کاری در آنها بهطور جدی بههم ریخته و دسترسی به نیروی انسانی همزمان با افت روحیه تمامی آنها، دشوار شده است.
زیرساختها لرزیدند؛ اما زمین وا نرفت
در لایه زیرساخت، محاسبات گزارش نشان میدهد «ریسک زیرساخت» (اینترنت، درگاههای پرداخت، شبکه، برق/سوخت) در سطح متوسط رو به بالا قرار داشته است. توزیع پاسخ هر ۴۱ شرکتکننده در این آزمون نشان میدهد سهم قابلتوجهی از فضاها با سه یا بیشتر از سه مشکل زیرساختی همزمان روبهرو بودهاند؛ یعنی جایی که اختلال اینترنت به قطعی درگاه پرداخت و خاموشیهای برق گره میخورَد و یک مشکل به مشکلات دیگر اضافه میکند!
این سطح از ریسک، هزینه عملیاتی را بالا میبرد و برنامهریزی روزانه را برای این مراکز و فریلنسرها و شرکتهای حاضر در آنها نامطمئن میکند؛ حتی اگر به تعطیلی طولانیمدت منجر نشود.
پولِ در گردش؛ «فشار هست، اما قاتل جان نبود»
انجمن محل کار اشتراکی از پاسخدهندگان درباره مشکلات نقدینگی هم سوال کردهاند (ترکیبی از دیرکرد دریافتیها، افت تمدید، فشار هزینههای ثابت و…). جمعبندی کمیِ این بخش نشان میدهد «فشار نقدینگی» بهطور متوسط بوده است.
به بیان دقیقتر، در همان ۱۲ روز اول، مشکل نقدینگی همهجا «کُشنده» نبوده، اما بهقدر کافی آزاردهنده بوده که روی تصمیمهای کوتاهمدت اثر بگذارد—احتمالا تعویق برخی پرداختها، چرخشهای کوتاهمدت در مدل قیمتگذاری یا ارائه تخفیف برای حفظ اشغال. نکته مهمتر اینکه همین «فشار نهچندان شدید» در طول زمان مقاوم است و بعد از پایان بحران، خودش را بیشتر نشان میدهد.
در جریان جنگ ۱۲روزه، قطع یا اختلال اینترنت با ۴۷.۵ درصد بیشترین ضربه به زیرساختهای دیجیتال کشور وارد کرده است. پس از آن، اختلال در درگاههای پرداخت بانکی (۲۲.۵ درصد) و مشکل در دسترسی به APIهای خارجی/دولتی (۱۶.۲۵ درصد) مهمترین چالشهای کسبوکارها بودهاند.
همچنین، در سهماهه پس از جنگ ۱۲روزه، تأخیر در وصول مطالبات و واریزیها با ۴۰.۸ درصد مهمترین چالش نقدینگی فضاهای کار اشتراکی بوده است. پس از آن، نیاز به تزریق اضطراری سرمایه شخصی (۱۸.۳ درصد) و مشکل در دریافت تسهیلات یا وام بانکی (۱۸.۳ درصد) بیشترین فشار را بر این مراکز وارد کردهاند.
بیش از ۵۲ درصد از فضاهای کار اشتراک پیشبینی کردهاند که در سهماه آینده اوضاعشان «تا حدی بدبینانهتر» شود، در حالی که تنها ۱۰ درصد به آینده بسیار خوشبین هستند.
سه ماه بعد؛ بحران تمام نشد، فقط «شکلش عوض شد»
در این گزارش روایت مدیران این فضاها از سهماهه بعدی، تصویری «نیمه-عادی» را نشان میدهد:
بخشی از ساعات کاری در مراکز کار اشتراکی به روال نزدیک شده، اما پوشش شیفتها هنوز برای گروهی مشکلساز است؛ رویدادها دوباره برگزار میشوند، اما کمرنگتر و با شور کمتر و در نهایت، فشار نقدینگی بهعنوان درد مزمن باقی مانده است.
معنایش این است که شوک اولیه (اینترنت، قطعی برق در تابستان و…) فروکش کرده، اما تبعات اجتماعی و مالی فرسایشی شدهاند. برای فضاهای کار اشتراکی که دارایی اصلیشان «جامعه» است، همین فرسایش اجتماعی، کندترین و پرهزینهترین بخشِ بازگشت به شرایط عادی آنها شده است.
ناگفته نماند با تعدیل گسترده شرکتها در دوران پس از جنگ و احتمالا در دوران کنونی که مکانیزم ماشه فعال شده؛ روز به روز به تعداد فریلنسرها اضافه میشود اما از آنجایی که بازار کار چندان ثبات ندارد، برخلاف تصور عموم مراکز کار اشتراکی با افزایش تقاضا روبهرو نشدهاند و گزارش مذکور حکایت از این دارد که همچنان اوضاعشان به روال قبل بازنگشته است.
فضای کار اشتراکی، صرفاً میز و اینترنت نیست؛ «حس تعلق»، «شبکه قابلاتکا» و «ریتم دائمیِ یادگیری و همکاری» است که به استارتاپهای کوچک و فریلنسر جان میدهد. وقتی ۷۰ درصد از رویدادها لغو/تعویق میشوند و تعداد زیادی از اعضا از افت روانیِ زیاد/خیلی زیاد حرف میزنند، یعنی قلب این مدل کسبوکار ضربه خورده است.
برگرداندن روحیه، احیای برنامههای اجتماعی و بازسازی اعتماد کاری سخت است و دقیقاً همینجاست که سیاستگذار و مدیران شهری/بخشی باید مداخله هدفمند طراحی کنند: از بستههای حمایتی برای بازگشت رویدادهای کمهزینه تا خدمات روانی سبک و برنامههای شبکهسازی باز.
در نهایت، گزارش انجمن محل کار اشتراکی میگوید: بحران ۱۲ روزه در دوران پساجنگ ۱۴۰۴ تمام نشده، فقط «جابهجا» شده؛ از قطع کابل و اختلال پرداخت و عدم امنیت به فرسایش روحیه و نفستنگی نقدینگی رسیده است.
تجربه شما از حضور در این مراکز در دوران جنگ و پساجنگ چیست؟ در بخش نظرات از تجربههای خودتان بنویسید.