چگونه خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی تاریخ بشر را شکل دادند؟

چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲ - ۱۷:۰۰
مطالعه 6 دقیقه
خورشیدگرفتگی
پدیده‌های خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی در مقاطعی از تاریخ، مسیر رویدادهای محوری را به شکلی خوب یا بد تغییر دادند.
تبلیغات

مارک تواین در یکی از پرمخاطب‌ترین رمان‌های خود درباره‌ی سفر در زمان که در سال ۱۸۸۹ منتشر شد، درباره‌ی مردی نوشته است که به خاطر خورشیدگرفتگی از مرگ نجات پیدا می‌کند.

در داستان تواین به نام یانکی کانکتیکات در درباره شاه آرتور، شخصیت اصلی داستان به نام هانک مورگان بیهوش می‌شود و در قرن ششم انگلستان بیدار می‌شود. او خیلی زود متوجه می‌شود به دردسر افتاده و به مرگ محکوم شده است.

خوشبختانه اعدام او برای روزی برنامه‌ریزی شده بود که خورشیدگرفتگی رخ می‌دهد. مورگان که از تاریخ خورشیدگرفتگی آگاه بود شاه و مردم را فریب می‌دهد و می‌گوید قادر است ماه و خورشید را کنترل کند. در نتیجه این دروغ به عفو او می‌انجامد.

داستان مارک تواین روایتی خیالی است با این‌حال با الهام از رویدادهای واقعی نوشته شده است. کاوشگری به نام کریستف کلمب هم زمانی کار مشابهی را انجام داد که به نجات زندگی‌اش انجامید. در واقع در طول تاریخ خورشیدگرفتگی‌های متعدد در لحظه‌های تعیین‌کننده رخ داده‌اند. این رویداد بر تصمیم افراد تأثیر گذاشتند یا حتی به تغییر در نتیجه‌ی جنگ و درک و باور انسان به ماهیت جهان انجامیدند.

رویدادهای خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی به شیوه‌های مختلف بر بشر تأثیر گذاشتند و با فرهنگ‌های متعدد، باور و اسطوره‌ها گره خورده‌اند. در طی قرن‌های گذشته، افراد این رویداد را با خدایان، نیروهای متعالی، شیاطین و حتی گروهی از جانوران مرتبط می‌دانستند.

برای مثال در آسیای غربی، خورشیدگرفتگی به عنوان اژدهایی تفسیر می‌شد که خورشید را می‌بلعد و در پرو، اژدها جای خود را به یوزپلنگ می‌داد. برخی آمریکایی‌های بومی هم آن را خرسی گرسنه تفسیر می‌کردند، در حالی که وایکینگ‌ها یک جفت گرگ آسمانی را می‌دیدند.

عینک‌های مخصوص خورشیدگرفتگی
خورشیدگرفتگی همیشه برای بشریت جذاب بوده است، اما در عین حال نقاطی تعیین‌کننده در تاریخ را رقم زده است.

یکی از اولین نمونه‌های شناخته‌شده‌ی خورشیدگرفتگی که نتیجه‌ی متفاوتی را رقم زد، بیش از ۲۰۰۰ سال پیش در طول یک جنگ رخ داد. هرودوت، مورخ یونانی در ۴۳۰ پیش از میلاد درباره‌ی نبرد بین پادشاهی باستانی لیدیه که در ترکیه‌ی کنونی ساکن بود و پادشاهی ماد از ایران باستان می‌نویسد. طرفین نبرد پس از شش سال مبارزه، پیروزی و شکست برای هر دو طرف، مجددا یکدیگر را ملاقات کردند. با این حال این بار به صورت ناگهانی روز به شب تبدیل شد. هرودت می‌نویسد:

وقتی مادها و لیدی‌ها این تغییر را مشاهده کردند، نبرد را متوقف کردند و گویی به دنبال برقراری صلح بودند.

ستاره‌شناس‌ها در سده‌ی ۱۸۰۰ میلادی تأکید می‌کنند که هرودوت احتمالا خورشیدگرفتگی تاریخ ۲۸ می ۵۸۵ پیش از میلاد را در نوشته‌ی خود توصیف کرده است. بر اساس گزارش دیگری از هرودوت، خشایارشا، رهبر ارتش ایران پیش از حمله به یونان شاهد خورشیدگرفتگی بود. دقیقا مشخص نیست این گزارش به کدام خورشیدگرفتگی آن سال اشاره دارد، با این‌حال اگر به گفته‌های هرودوت اعتماد کنیم، خشایارشا با دیدن این رویداد با موبدان زرتشتی خود مشورت می‌کند. آن‌ها به او می‌گویند خداوند با این رویداد به یونانی‌ها درباره‌ی خرابی آشکار شهرهایشان هشدار می‌دهد. به باور آن‌ها، خورشید شرایط را برای یونانیان و ماه برای ایرانی‌ها پیشگویی می‌کند.

بنابراین خشایارشا با خوشحالی عمیقی به راه خود ادامه داد. به‌هرحال نصیحت موبدان چندان هم کارساز نبود. خشایارشا با موفقیت به آتن حمله کرد، اما پس از نابودی نیروی دریایی خود، مجبور به عقب‌نشینی شد. ارتش او در راه بازگشت در هم شکست و سپس خود او در سال ۴۶۵ پیش از میلاد به قتل رسید.

خشایارشا پس از دیدن خورشیدگرفتگی به یونان حمله کرد

ماجراهای فوق تنها رویدادهای تاریخی مرتبط با خورشیدگرفتگی نیستند. کریستوف کلمب در آخرین سفرش در سال ۱۵۰۳ با خدمه‌ی خود و کشتی‌های در حال غرق شدن با ناامیدی در ساحل جاماییکا لنگر گرفت. بخش زیادی از لنگرهای او از بین رفته بودند و کشتی‌هایش را کرم خورده بود، به گونه‌ای که پر از حفره بودند و بیشتر به کندوی عسل شباهت داشتند. کلمب که از گرسنگی و درگیری واهمه داشت از خدمه‌ی خود خواست سرجایشان بمانند و جواهرات را در ازای آب و غذا با مردم ساکن در آنجا معامله کرد.

بااین‌حال خطر همیشه در کمین بود. برای مثال یکی از دیده‌‌بان‌های کلمب وقتی در شرقی‌ترین نقطه‌ی جاماییکا در حال تفحص بود، توسط بومیان محاصره شد. بدتر از هرچیز در ژانویه‌ی ۱۵۰۴، برخی افراد خدمه از دستور کلمب سرپیچی کردند و به جزیره هجوم آوردند. آن‌ها از ساکنین بومی جزیره سو‌استفاده کرده و به تمسخر آن‌ها پرداختند، دارایی‌هایشان را دزدیدند و در این کارها به شدت افراط کردند.

پس از هفته‌ها، بومیان صبر خود را از دست دادند. صبر و شکیبایی آن‌ها جای خود را به تنفر و اهانت داد و به همین دلیل مبادله‌ی غذا را متوقف کردند. کلمب و دیگر خدمه با گرسنگی سختی دست و پنجه نرم می‌کردند که ناگهان کلمب به خاطر آورد که به زودی ماه‌گرفتگی رخ خواهد داد. در تاریخ اول مارس او رهبران جوامع بومی را جمع کرد و آن‌ها را به خاطر بازپس‌گیری اغذیه سرزنش کرد و هشدار داد:

خداوند که محافظ من است شما را تنبیه خواهد کرد. امشب رنگ ماه تغییر می‌کند و نور خود را از دست خواهد داد. تمام این‌ها نشانه‌ی فرستاده شدن اهریمنان به شما از سمت آسمان‌ها است.»
بومیان جاماییکا و خورشیدگرفتگی
کریستوف کلمب از تقویم نجومی برای پیشگویی ماه‌گرفتگی استفاده کرد و توانست ساکنان جاماییکا را فریب دهد

حرف‌های کلمب کارساز شد. بومیان وحشت‌زده دلشان به رحم آمد و مجددا به کلمب و خدمه‌اش غذا رساندند. کلمب هم به آن‌ها قول بخشش داد. از دید انسان مدرن داستان کلمب کمی آزاردهنده به نظر می‌رسد. مردم بومی این حق را داشتند تا اروپایی‌های مهاجم را به خاطر رفتار بد و غارتگری مجازات کنند و استفاده از دانش علمی و تهدید‌های دروغین برای رسیدن به هدف، روشی اخلاقی نبود.

با این‌حال این پرسش به وجود می‌آید که اگر ماه‌گرفتگی رخ نمی‌داد چه اتفاقی برای کلمب می‌افتاد؟ شاید بهتر بود کلمب در همان جاماییکا می‌مرد، چرا که ادامه‌ی زندگی‌اش با سختی‌های زیادی همراه بود. او در وضعیت بد جسمی و روحی به اسپانیا بازگشت و با پریشانی به دنبال اعتبار رسمی و پول بود. حامیان او به شرایط روانی‌اش شک بردند و تقاضایش را نادیده گرفتند. او تا زمان مرگ در سال ۱۵۰۶ در نارضایتی زندگی کرد.

به نظر می‌رسید ماه‌گرفتگی‌ها مثل ماجرای کلمب لحظات تاریخی‌تری را نسبت به خورشیدگرفتگی رقم زده‌اند. دلیل این مسئله هم به تعداد افرادی بازمی‌گردد که می‌توانند آن‌ها را ببینند. با اینکه پدیده‌های خورشیدگرفتگی بیشتر رخ می‌دهند، ماه‌گرفتگی‌ها بادوام‌تر هستند و بیش از نصف کره‌ی زمین می‌توانند آن‌ها را ببینند.

خورشیدگرفتگی تکومسه

خورشیدگرفتگی نقشی اساسی در تاریخ ایالات متحده ایفا کرده است. در سده‌ی ۱۸۰۰ میلادی، تکومسه رهبری بومیان شاونی آمریکایی که خود را پیامبر می‌دانست، به همراه برادرش به دنبال اتحاد مردم خود و حفظ راه و رسوم سنتی‌شان بودند.

ویلیام هنری هریسون، فرماندار منتخب که بعدها به ریاست جمهوری ایالات متحده رسید، رهبران را تحریک کرد که دست روی سرزمین شاونی‌ها بگذارند. او می‌دانست که تکومسه و برادرش مقاومت می‌کنند و به امید ایجاد تفرقه از او نشانه پیامبری خواست و گفت: اگر پیامبر قدرتمند باشد چرا نمی‌تواند خورشید را در آسمان متوقف کند؟ برادر تکومسه هم پاسخ داد در تاریخ ۱۶ آوریل ۱۸۰۶ خورشید در آسمان متوقف خواهد شد. در نتیجه در زمان مقرر با لباس رسمی بیرون رفت و با اشاره به خورشید گفت: «خاموش شو».

بیشتر بخوانید

مشخص نیست که تکومسه و برادرش چگونه خورشیدگرفتگی آن روز را پیش‌بینی کرده بودند. با این‌حال، این مسئله کارساز بود و اعتبار برادران تکومسه را بین مردم افزایش داد. بومیان شاونی نیازی به چنین اثباتی نداشتند، اما قطعا تلاش ویلیام هنری هریسون را ناموفق ساختند.

یکی از پرماجراترین خورشیدگرفتگی‌ها در اوایل قرن بیستم رخ داد. خورشیدگرفتگی ۱۹۱۹ ثابت کرد حدس آلبرت اینشتین درباره‌ی نسبیت عام صحیح بوده و او را به یکی از مشهورترین دانشمندان جهان تبدیل کرد. این خورشیدگرفتگی مقطعی تاریخی را در علم رقم زد. به‌طورکلی خورشیدگرفتگی ۱۹۱۹ به دانشمندان اجازه داد تأثیر گرانش خورشید بر خمیده‌شدن نور این ستاره را ببینند که یکی از پیش‌بینی‌های کلیدی اینشتین بود.

داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات