راهنمای چه خریدی؟! وقتی نوشتن از فناوری، دردآور میشود
همیشه فکر میکردم بعد از دهسال فعالیت در دنیای تکنولوژی، تستکردن صدها مدل گوشی و لپتاپ و نوشتن هزاران خط نقد و بررسی، دیگر چیزی پیدا نشود که غافلگیرم کند. ما در این حرفه یاد گرفتهایم با اعداد و ارقام زندگی کنیم؛ با بنچمارکها، نرخ نوسازی تصویر و سرعت کلاک پردازنده؛ اما اکنون «قیمت لحظهای دلار»، همهی اعداد و ارقام دیگر را زیر سایهی خودش برده است.
برای من و همکارانم، نوشتن راهنمای خرید هیچوقت صرفا یک وظیفهی کاری نبوده، همیشه آن را نوعی مسئولیت اجتماعی میدیدیم. لذت عجیبی دارد وقتی میدانی با پیشنهادی درست، به کسی که ماهها با زحمت پولش را پسانداز کرده، کمک میکنی تا بهینهترین انتخاب را داشته باشد؛ اینکه نگذاری کسی پولی را که با عرق جبین به دست آورده، پای کالای بیکیفیت یا نامناسب دور بریزد، به آدم حس مفید بودن میدهد؛ اما حالا، این حس خوشایند جای خودش را به یک اضطراب مزمن داده است.
تیکتاک ساعت در بازار ما، بهجای نشاندادن زمان، سقوط لحظهای قدرت خرید را فریاد میزند
این روزها فرآیند نوشتن یک راهنمای خرید ساده، شبیه به دویدن روی تردمیلی است که سرعتش لحظه به لحظه بیشتر میشود. صبح بیدار میشوی، دهها فروشگاه آنلاین را زیر و رو میکنی، با رفقای فعال در بازار فیزیکی تماس میگیری تا موجودی و قیمت کف بازار را بگیری، فهرست مدلها را با وسواس طبق بودجههای مختلف میچینی؛ اما همین که به مرحلهی نهاییکردن متن و انتشار میرسی، انگار تمام آن دادهها متعلق به یک قرن پیش بودهاند. تیکتاک ساعت اینجا بهجای نشان دادن زمان، سقوط قدرت خرید ما را فریاد میزند.
بگذارید با هم چند عدد را مرور کنیم تا عمق فاجعه مشخص شود. اعدادی که نه از روی شکمسیری، که با چشمانی بهتزده از روی نمودارهای قیمت استخراج شدهاند.
حالا که یادداشت پیشرو را مینویسم، حدود دو ماه تا رونمایی از گلکسی اس ۲۶ اولترا مانده است. در تمام دنیا، وقتی به معرفی نسل جدید نزدیک میشویم، نسل قبلی با تخفیفهای سنگین فروخته میشود؛ اما در بازار ما گلکسی اس ۲۵ اولترا از خرداد ماه تا همین امروز که در دیماه ۱۴۰۴ هستیم، بیش از ۵۰ درصد گران شده است. یعنی شما برای خرید گوشی پرچمداری در آستانهی قدیمیشدن، باید نیمی بیشتر از ارزش قبلیاش را بپردازید.
گوشیهای اپل وضعیت عجیبتر و بغرنجتری دارند؛ آیفون ۱۶ در فروردین ماه با قیمت ۹۰ میلیون تومان معامله میشد. حالا ۱۰ ماه گذشته، آیفون ۱۷ وارد بازار شده و قاعدتاً آیفون ۱۶ باید ارزانتر میشد، اما با ۶۰ درصد افزایش، برچسب قیمتی بالای ۱۴۰ میلیون تومان خورده؛ این یعنی منطق بازار جهانی در ایران کاملاً شکست خورده است.
وقتی موضوع رجیستری را هم در نظر میگیریم، برچسب قیمتی آیفونها سورئالتر میشود؛ همین حالا در بازار، آیفون ۱۷ پرو مکس ۲۵۶ گیگابایتی و بدون رجیستر را میشود بسته به رنگ، بین ۱۷۵ تا ۲۰۰ میلیون تومان پیدا کرد؛ اما برای خرید نسخهی رجیسترشده، باید تا ۳۱۵ میلیون تومان هزینه کنید!
اختلاف قیمت ۱۱۵ میلیون تومانی یعنی مایی که درآمد ریالی داریم، باید مالیات و تعرفهی گمرکی گوشی را با نرخهای دلاری پرداخت کنیم. با این ۱۱۵ میلیون تومان که فقط بابت اجازهی استفاده از شبکه در قالب هزینه رجیستر آیفون پرداخت میشود، میتوان مکبوک ایر نسل جدید خرید! چرا باید تعرفهی گمرکیِ یک کالای مصرفی همچون گوشی هوشمند با قیمت یک لپتاپ برابری کند؟
دردآورترین بخش ماجرا مربوط به کالاهای اقتصادی و میانرده است؛ جایی که بیشترین مراجعان ما را تشکیل میدهند. گلکسی A56 که همیشه بهعنوان گوشی محبوب و معقول پیشنهاد میکردیم، حالا به قیمت ۵۱ میلیون تومان رسیده؛ یعنی ۵۰ درصد گرانتر از خرداد ماه. ۵۱ میلیون تومان برای یک میانرده؟ زمانی با این پول میشد بهترین پرچمدار بازار را خرید.
در دنیای لپتاپها هم اوضاع بهتر نیست. سری LOQ لنوو با پردازندهی نسل سیزدهمی اینتل که در تمام دنیا بهعنوان ناجی گیمرهای با بودجهی محدود شناخته میشود، در عرض همین چند ماه ۷۰ درصد افزایش قیمت داشته است. یا مکبوک ایر M4 که برای هر دانشجویی یک رؤیاست و در بازار جهانی ارزش خرید فوقالعادهای دارد، از خرداد تا دیماه ۶۰ درصد گران شده است.
حالا دیگر نوشتن راهنمای خرید برای من لذتبخش نیست؛ استرسزا و گاهی افسردهکننده است. وقتی دارم برای بودجهی ۶۰ میلیون تومانی یک لپتاپ معرفی میکنم، تمام تنم میلرزد. با خودم میگویم: «نکند این دستگاه به اندازهی کافی خوب نباشد؟ نکند آن بندهخدایی که با هزار مکافات این ۶۰ میلیون را جور کرده، فردا شرمندهی خانوادهاش شود؟»
از طرف دیگر، یک حس ناخوشایند مدام در گوشم زمزمه میکند: «در شرایطی که بخش بزرگی از جامعه درگیر تأمین معیشت و هزینههای اولیهی زندگی هستند، نوشتن از نرخ فریم بازیها یا کیفیت دوربین سلفی چه معنایی دارد؟» این تضاد میان دنیای فانتزی تکنولوژی و واقعیت تلخ سفرههای مردم، روح آدم را میخراشد.
این روزها بهجای تحلیل تکنولوژی و راهنمای خرید، مرثیهای برای «قدرت خرید» مینویسیم
واقعیت این است که در اقتصاد تورمی، هیچکدام از ما برنده نیستیم. فرقی نمیکند منِ کارمند که پشت کیبورد نشستهام و راهنمای خرید مینویسم یا آن کارمندی که با امید به این راهنما میخواهد وسیلهی کارش را تهیه کند؛ همهی ما در یک کشتی نشستهایم که با تلاطم دلار، تعادلش را از دست داده است.
ما همچنان مینویسیم، همچنان بررسی میکنیم و همچنان سعی میکنیم بهترینها را پیشنهاد بدهیم؛ اما صادقانه بگویم؛ این روزها به جای تحلیل تکنولوژی، بیشتر داریم مرثیهای برای قدرت خرید مینویسیم. تکنولوژی قرار بود زندگی را برای ما آسانتر و لذتبخشتر کند؛ اما حالا در بازار ما، به یکی از بزرگترین چالشهای روانی تبدیل شده است.