پیشنهاد پژوهشگران: میخواهید در موقعیتهای سخت عملکردتان بهتر شود؟ فحش بدهید
اگر دنبال راهی ساده، رایگان و بیدردسر برای داشتن عملکرد بهتر در موقعیتهای سخت هستید، شاید بد نباشد فحش دادن را امتحان کنید. بهگفته پژوهشگران، ناسزاگفتن در لحظههای فشار میتواند به شما کمک کند کمتر درگیر افکار مزاحم و تردید شوید و عملکرد بهتری از خودتان نشان بدهید.
این نخستین بار نیست که دانشمندان به اثر فحشدادن میپردازند. حدود ۸ سال پیش، پژوهشگرانی از دانشگاه کیل در بریتانیا نشان داده بودند که تکرار یک فحش هنگام انجام کارهای بدنی سخت، میتواند باعث شود افراد نیروی بیشتری از خودشان نشان دهند. بااینحال، آن زمان مشخص نبود دقیقاً چه اتفاقی در ذهن میافتد که چنین اثری ایجاد میشود.
به گزارش نیواطلس، در مطالعهای جدید، ریچارد استیفنز، مدرس ارشد روانشناسی در دانشگاه کیل، بههمراه همکارانش تلاش کردهاند این حلقه گمشده را پیدا کنند. نتیجه کار آنها نشان میدهد فحش دادن نهتنها عملکرد بدنی را کمی بهتر میکند، بلکه اعتمادبهنفس را هم بالا میبرد. دلیل اصلی این موضوع، به زبان ساده، این است که فحش دادن باعث میشود فرد کمتر درگیر فکر و تردید باشد و راحتتر وارد عمل شود.
پژوهشگران به این وضعیت «کاهش مهار روانی» میگویند. منظور از این اصطلاح چیست؟ در زندگی روزمره، بیشتر ما بدون اینکه متوجه باشیم، مدام خودمان را کنترل و محدود میکنیم؛ نگران اشتباهکردن هستیم، از قضاوت دیگران میترسیم یا از شکست خوردن واهمه داریم. این ترمزهای ذهنی باعث میشوند در لحظههای حساس، جرأت نکنیم تمام توان و تمرکزمان را به کار بگیریم. به گفته استیفنز، فحش دادن میتواند برای مدت کوتاهی این محدودیتهای درونی را کنار بزند و اجازه بدهد فرد آزادتر عمل کند.
استیفنز میافزاید ترمزهای ذهنی را میتوان در موقعیتهای مختلف دید: مثلاً فردی که از صحبتکردن در جمع میترسد و به همین دلیل ایدههایش را بیان نمیکند، یا ورزشکاری که بعد از آسیبدیدگی به میدان برمیگردد اما مدام مردد است و اعتمادبهنفس سابق را ندارد. در چنین شرایطی، ذهن بیشازحد محتاط میشود و اجازه نمیدهد فرد خودش را رها کند. پژوهش جدید نشان میدهد فحش دادن میتواند این حالت را تا حدی تغییر دهد.
فحش دادن در لحظههای فشار میتواند ذهن را از تردید و افکار مزاحم آزاد کند
برای بررسی موضوع، تیم تحقیقاتی چند آزمایش انجام داد. در مجموع، دادههای سه آزمایش بررسی شد که هر کدام دهها شرکتکننده داشتند. در همه این آزمایشها، داوطلبان باید کار بدنی ساده اما طاقتفرسایی انجام میدادند: آنها روی صندلی مینشستند، سپس با تکیه بر دستههای صندلی، وزن بدنشان را بالا میبردند و تا جایی که میتوانستند در همان وضعیت معلق میماندند.
در طول انجام این کار، هر دو ثانیه یک بار باید یک کلمه را با صدای بلند تکرار میکردند. در یک حالت، این کلمه یک فحش بود که خود فرد آن را انتخاب کرده بود؛ در حالت دیگر، یک واژه خنثی و بدون بار احساسی. هر شرکتکننده هر دو حالت را تجربه میکرد تا مقایسه منصفانه باشد.
نتیجه در همه آزمایشها تقریباً یکسان بود: وقتی افراد فحش میدادند، میتوانستند مدت بیشتری وزن بدنشان را نگه دارند. این اثر بارها تکرار شد و اتفاقی یا تصادفی نبود.
اما بخش مهمتر پژوهش فقط به عضلات مربوط نمیشد، بلکه به ذهن افراد برمیگشت. پژوهشگران میخواستند بدانند هنگام فحش دادن، در سر شرکتکنندگان چه میگذرد. برای همین، بعد از آزمایشها از آنها خواستند پرسشنامههایی را پر کنند که چیزهایی مثل میزان تمرکز، اعتمادبهنفس، حواسپرتی، حالت روحی و احساس خجالت یا خودآگاهی را میسنجید.
در نگاه اول، نتایج هر آزمایش بهتنهایی کمی پراکنده بود. اما وقتی دادههای همه آزمایشها کنار هم گذاشته شد، تصویر روشنی شکل گرفت. فحشدادن باعث میشد افراد بیشتر وارد وضعیتی شوند که در آن فرد کاملاً در کار غرق میشود و کمتر به درد، خستگی یا افکار منفی توجه میکند. اعتمادبهنفس هم بالاتر میرفت و توجه از ناراحتی جسمی منحرف میشد.
جالب اینجاست که برخلاف تصور رایج، شوخی یا خنده نقش مهمی در این ماجرا نداشت. یعنی اثر فحش دادن صرفاً به این دلیل نبود که فضا خندهدار یا فرد خوشاخلاقتر میشود، بلکه به تغییر حالت ذهنی عمیقتر مربوط بود.
البته پژوهشگران تأکید میکنند که این اثر معجزهآسا نیست. فحش دادن عضلات را ناگهان قویتر نمیکند و فقط در کارهای کوتاهمدت و پرزحمت دیده میشود. بااینحال، از آنجایی که این نتیجه در چند آزمایش مستقل تکرار شده، اکنون یکی از یافتههای نسبتاً مطمئن در روانشناسی ورزش و عملکرد محسوب میشود.
بهبیان سادهتر، فحش دادن میتواند کمک کند آدمها برای چند ثانیه از سر راه خودشان کنار بروند؛ کمتر مردد باشند و بیشتر عمل کنند تا اینکه فقط فکر کنند.
پژوهشگران حالا میخواهند ببینند آیا این اثر فقط به فعالیتهای بدنی محدود میشود یا میتواند در موقعیتهای دیگر هم کاربرد داشته باشد؛ موقعیتهایی که موفقیت در آنها نیازمند غلبه بر تردید، ترس یا دودلی است.
پژوهش در ژورنال American Psychologist منتشر شده است.