چرا در خیابانهای ژاپن سطل زباله پیدا نمیکنید؟
یکشنبه 30 آذر 1404 - 13:30مطالعه 14 دقیقهیادتان هست سال ۲۰۱۸، زمانی که سوت پایان بازی تیم ملی ژاپن در جام جهانی روسیه به صدا درآمد و شکست آنها قطعی شد، هواداران ژاپنی با چشمانی اشکبار، کیسههای پلاستیکی آبیرنگی را از جیبهایشان بیرون آوردند و شروع به جمعکردن زبالههای زیر پای خود و صندلیهای اطراف کردند؟
همزمان، در رختکن تیم، بازیکنان ژاپنی فضایی را تحویل دادند که از روز اولش تمیزتر بود و یادداشتی به زبان روسی روی میز گذاشتند: اسپاسیبا (ممنون). فیفا این صحنه را الگویی برای تمام تیمها نامید، این حرکت صرفاً بلکه بازتابی بود از واقعیت روزمرهای که در خیابانهای توکیو، کیوتو و اوساکا جریان دارد.
وقتی برای اولینبار پایتان را در ژاپن میگذارید، متوجه میشوید خیابانها به طرز خیرهکنندهای تمیزند، اما کمتر سطل زبالهای در خیابان دیده میشود، یا بهندرت رفتگران محلی را در اطراف میبینید. پس زبالهها کجا میروند؟
ماجرا از مدارسی شروع میشود که در آنها دانشآموزان دوشادوش معلمها توالتها را میشویند تا یاد بگیرند «مسئولیت» فقط یک کلمه نیست. ریشهی این وسواسِ تمیزی به باورهای کهن شینتو و بودیسم میرسد؛ جایی که «گردگیری» نوعی مراقبه است و کثیفی فیزیکی، ریشه بدشانسی و ناپاکی روح تلقی میشود.
اما این فرهنگ لایههای پنهان دیگری هم دارد؛ از داستان ترسناک حمله گاز سارین که باعث جمعآوری تمام سطلهای زباله شد، تا قوانین سختگیرانهی همسایگی که در آن مردم با کیسههای شفاف زباله یکدیگر را کنترل میکنند. در ژاپن، تمیزی مرز میان «شهروند محترم» و «مزاحم» است و حتی اشیا هم روح دارند و دور ریختنشان آداب دارد.
اما آیا میدانید چرا کارمندان کتوشلواری قبل از کار خیابان را جارو میکنند و چگونه باور به «روحِ اشیا» باعث شده ژاپنیها قبل از دورانداختن لباسهای کهنه از آنها تشکر کنند؟
خلاصه صوتی
وقتی نظافت، درس زندگی میشود
کودکان ژاپنی فرهنگ پاکیزگی را از همان دورانی که شخصیتشان شکل میگیرد، بهخوبی میآموزند.
تصور کنید زنگ پایان کلاس در مدرسهای در هیروشیما به صدا در میآید و دانشآموزان خسته از هفت زنگ ۵۰ دقیقهای، کیفهایشان را میبندند؛ اما کسی به سمت در خروجی نمیدود. معلم با آرامش اعلام میکند: «خب بچهها، نوبت نظافت است. ردیف اول و دوم کلاس را جارو کنند، ردیف سوم و چهارم راهروها و پلهها و ردیف پنجم؛ نوبت شستن توالتهاست.»
کودکی که یاد میگیرد بعد از اتمام کلاس مدرسه را تمیز کند، شهر را هم خانهی خودش میبیند
شاید صدای نالهای خفیف از ردیف پنجم بلند شود، اما هیچکس اعتراض نمیکند. بچهها بلند میشوند، دستمالها، سطلها و جاروها را از کمد انتهای کلاس برمیدارند و به سمت مأموریت خود میروند. این صحنه که در ویدیوهای مستند و بسیاری از گزارشها به تصویر کشیده میشود، «گاکو سوجی» نام دارد.
در سیستم آموزشی ژاپن، چیزی به نام «سرایدار» یا نظافتچی به معنای غربیاش وجود ندارد. به گفته مایکو آوانه، دستیار سابق مدیر دفتر دولتی هیروشیما، دانشآموزان در تمام ۱۲ سال دورهی دبستان تا دبیرستان، بخشی از برنامه روزانهشان را به تمیزکردن محیط مدرسه اختصاص میدهند، گرچه هدف دولت صرفهجویی در هزینه استخدام نظافتچی نیست.
مسئولیت، قبل از آنکه آموزش داده شود، تمرین میشود
طبق فلسفهی تربیتی گاکو سوجی اگر کودکی مجبور باشد کلاسی را که خودش کثیف کرده تمیز کند، یاد میگیرد که به اموال عمومی احترام بگذارد و رد حضورش را مدیریت کند. مسئولیت، مفهومی انتزاعی نیست؛ با دست، آب و دستمال تجربه میشود.
چیکا هایاشی، مترجم آزاد، میگوید: «گاهی دلم نمیخواست مدرسه را تمیز کنم، اما پذیرفته بودم که این کار بخشی از روتین ماست. ما یاد میگیریم که مسئولیت فضایی که از آن استفاده میکنیم با خودمان است.»
درعینحال از همان سالهای ابتدایی، دانشآموزان کفشهای بیرون را در کمد میگذارند و با کفشهای مخصوص داخل کلاس، اوواباکی، وارد میشوند. این تفکیک ساده، اولین برخورد عملی با مرز میان «بیرون» (Soto) و «داخل» (Uchi) است؛ مفهومی که بعدتر در تمام زندگی ژاپنیها گسترش پیدا میکند.
بعدها برای این کودکان، پیادهرو محله، پارک عمومی و حتی استادیوم فوتبال، ادامهی همان محیطی است که باید تمیز بماند. کسی که دوازده سال شستن توالت را تجربه میکند، بعید است آدامسش را بیتفاوت روی آسفالت رها کند.
ریشههای تاریخی و مذهبی: وقتی پاکیزگی، مسئلهای اخلاقی است
اما آموزش مدرن تنها بخشی از ماجراست. وسواس ژاپنیها نسبت به تمیزی، خیلی قبلتر از کلاس درس شکل گرفت؛ جایی میان آیین، ترس و احترام: سال ۱۶۰۰ میلادی، زمانی که ویلیام آدامز دریانورد انگلیسی و اولین بریتانیایی که پا به ژاپن کشتیاش را در سواحل این کشور پهلو داد، با صحنهای روبرو شد که با اروپای آن زمان کاملاً بیگانه بود.
شینتو مذهب بومی ژاپن، پاکیزگی را نه انتخابی فردی، که الزامی اخلاقی میداند
درحالیکه خیابانهای لندن و پاریس مملو از فاضلاب روباز و زباله بودند و طاعون جان هزاران نفر را میگرفت، آدامز از شهری مینوشت که نظم و پاکیزگی در آن غیرعادی به نظر میرسید.
در خاطراتی که بعدها در کتاب Samurai William نقل شد، او با شگفتی مینویسد: «اشراف ژاپنی روی پاکیزگی بسیار حساساند. آنها سیستمهای دفع فاضلاب بینقص و حمامهای بخار با چوبهای معطر دارند.» میگویند ژاپنیهای آن زمان از دیدن اروپاییهایی که به نظافت شخصی اهمیت نمیدادند، وحشتزده میشدند!
این نگاه، در دو سنت مذهبی اصلی ژاپن ریشه دارد: شینتو و بودیسم.
شینتو، مذهب بومی ژاپن، پاکیزگی را نه انتخابی فردی، که الزامی اخلاقی میداند. مفهوم کلیدی این آیین «کِگاره» (Kegare) است؛ نوعی آلودگی که فقط به کثیفی فیزیکی محدود نمیشود. بیماری، مرگ، خون و حتی برخی احساسات منفی، همگی مصداق کگارهاند. به باور شینتو این ناپاکیها به کل جامعه آسیب میزنند و بلا و بدشانسی میآورند.
برای مقابله با کگاره آیینهای تطهیر مکرر ضروری است، به همین دلیل مردم پیش از ورود به معابد شینتو، دست و دهان خود را میشویند. حتی برخی مردم وقتی ماشین جدیدی میخرند، آن را به معبد میبرند تا راهب با تکاندادن چوبدستی خاصی به نام اونوسا که شبیه گردگیر است، خودرو را از انرژیهای منفی و آلودگی پاک کند.
ذن به ژاپنیها یاد داد که جارو کردن، میتواند یک تمرین ذهنی باشد
با ورود بودیسم از چین در قرنهای ششم تا هشتم، این فرهنگ هم تقویت شد. بهویژه در مکتب «ذن»، کارهای روزمرهای مثل جاروکردن، آشپزی و شستن ظروف، فعالیتهایی کمارزش تلقی نمیشوند؛ این کارها تمرینهای معنوی و نوعی مدیتیشن و حضور ذهناند؛ نوعی مراقبهی عملی.
راهبان ذن معتقدند که با پاککردن گردوغبار از محیط پیرامون، در واقع گردوغبار را از روح و ذهن خود پاک میکنید. برای مثال در مراسم چای ژاپنی که برخی آن را اوج زیباییشناسی ذن میدانند، استاد چای یا دستیارش قبل از مراسم، حتی ریزترین ذرات غبار را با وسواس از روی تاتامی برمیدارند.
در کتاب کلاسیک «کتاب چای» (۱۹۰۶) آمده است: «اگر در تاریکترین گوشه اتاق ذرهای غبار پیدا شود، میزبان شایسته نام استاد چای نیست.»
مهندسی رفتار عمومی: معمای نبود سطل زباله
اگر در توکیو یک بطری آبمعدنی بخرید و آن را تمام کنید، ممکن است مجبور شوید بطری خالی را کیلومترها با خود حمل کنید تا به خانه برسید و دلیل این امر، کمی با آنچه پیشتر گفتیم تفاوت دارد.
سال ۱۹۹۵، فرقهی افراطی «اوم شینریکیو» با رهاکردن بستههای گاز سارین در متروی توکیو، یکی از تاریکترین روزهای تاریخ معاصر ژاپن را رقم زد. دوازده نفر جان باختند و هزاران نفر مسموم شدند. بخشی از این بستهها در سطلهای زباله یا نقاط کمدید ایستگاهها قرار داده شده بود.
شهری که سطل زباله ندارد، مسئولیت را پنهان نمیکند؛ جابهجا میکند
دولت در واکنش به این وحشت عمومی، تقریباً تمامی سطلهای زباله عمومی را از ایستگاهها و خیابانها جمعآوری کرد تا مکانهای احتمالی برای پنهانکردن بمب یا گاز سمی را حذف کند. ولی برخلاف انتظار خیابانها کثیف نشدند.
مردم ژاپن بهسرعت خود را با شرایط جدید وفق دادند و قانونی نانوشته شکل گرفت: «زبالهات را با خودت به خانه ببر». امروزه، دیدن مردمی که کیسههای کوچک پلاستیکی یا زیپکیپهای مخصوص در کیفشان دارند تا زبالههای روزانه مثل دستمالکاغذی یا پوست شکلات را در آن بریزند و به منزل ببرند، کاملاً عادی است.
فشار اجتماعی و فرهنگ شرمندگی
علاوه بر این، سیستم مدیریت زباله در ژاپن نیز مراحل جالبی دارد. شهروندان فقط زباله را «دور نمیریزند»؛ آنها زباله را مدیریت میکنند. در بسیاری از شهرها، زبالهها باید به ۱۰ دسته یا بیشتر تفکیک شوند:
زبالههای سوختنی، پلاستیکها، بطریهای PET، شیشه، قوطی آلومینیومی، کاغذ و غیره. قوانین بهقدری سختگیرانهاند است که برای مثال مردم باید بطری پلاستیکی باید بشویند، برچسب دورش را جدا کنند و درِ آن را بهطور جداگانه برای بازیافت بفرستند.
البته «فشار اجتماعی» هم در آداب ژاپنی نقش پررنگی دارد: انجمنهای محلی همسایگان (Chonaikai) بر نحوه دفع زباله نظارت میکنند و اگر کسی زبالهها را در روز اشتباه بیرون بگذارد یا درست تفکیک نکند، با تذکر همسایگان مواجه میشود و شاید حتی زباله را به در خانهاش برگردانند.
ماموران روی کیسههای زبالهای که بهدرستی تفکیک نشدهاند برچسب میزنند
از طرفی در بیشتر شهرهای ژاپن، شهرداریها استفاده از کیسههای زباله نیمهشفاف را اجباری کردهاند، یعنی همسایههای شما دقیقاً میبینند که شما چه چیزی را دور ریختهاید. حریم خصوصی در سطل زباله معنایی ندارد!
اگر شما با بیدقتی یک بطری پلاستیکی را در کیسه زبالههای سوختنی (کاغذ) قرار دهید، مأمور شهرداری آن را نمیبرد و در عوض، استیکر بزرگ را که روی آن نوشته شده «قوانین رعایت نشده»، روی کیسه میچسباند و آن را جلوی درِ خانه یا در محل جمعآوری رها میکند.
کیسهزباله مثل اعلان عمومی همانجا میماند و تمام همسایهها میفهمند که خانواده طبقه سوم، قوانین را نقض کرده است.
اینجا خبری از پلیس، دوربین یا تهدید حقوقی نیست. نظم از دل شفافیت بیرون میآید. وقتی میدانید عملتان قابلمشاهده است، خودتان قبل از هر ناظری دست به اصلاح میزنید. این سازوکار، بهجای تنبیه شدید، بر ایجاد شرمساری تکیه دارد؛ احساسی که در فرهنگ ژاپنی نیرویی واقعی محسوب میشود.
ژاپنیها قوانین تفکیک زباله را با دقت رعایت میکنند تا همسایهی بدی نباشند
به همین دلیل بیشتر شهروندان، قوانین تفکیک زباله را موبهمو رعایت میکنند. نه از ترس قانون، بلکه برای اینکه همسایهی بدی نباشند. کسی که نظم محله را به هم میزند، اعتماد جمعی را خدشهدار میکند.
این شفافیت شاید برای بسیاری از جوامع آزاردهنده به نظر برسد، اما در ژاپن کار میکند، چون از کودکی آموزشدادهشده که رفتار فردی همیشه پیامد اجتماعی دارد، حتی در چیزی بهظاهر بیاهمیت مثل یک بطری پلاستیکی.
سیستمهای حمایتی: سربازان نقرهای و کارمندان سحرخیز
اگر تمیزی خیابانهای ژاپن را فقط به رفتار شهروندان نسبت بدهیم، تصویری ناقص رسم میکنیم. پشت این نظم، شبکهای از کنشهای داوطلبانه و نیمهرسمی قرار دارد که شهر را هر روز از نو مرتب میکند؛ بیسروصدا و بدون ادعا.
صبحها، حوالی ساعت هشت، صحنهای تکراری در محلههای شهری دیده میشود: کارمندان بانکها، فروشگاهها و شرکتها، پیش از شروع ساعت کاری، با جارو و خاکانداز بیرون میآیند. نه فقط جلوی درِ محل کارشان، بلکه پیادهرو و گاهی بخشی از خیابان عمومی را هم تمیز میکنند.
نظافت در ژاپن بخشی از حضور اجتماعی است
این کار در شرح وظایف شغلیشان نیامده، اما بخشی از آداب حرفهای محسوب میشود؛ نشانهای از احترام به محلهای که در آن فعالیت اقتصادی دارند.
در کنار این کارمندان، گروه دیگری هم نقش مهمی در پاکیزگی شهر دارند: «سیلور جینزای» یا نیروی کار نقرهای. این عنوان به سالمندان بازنشستهای اشاره دارد که هنوز میخواهند فعال بمانند. آنها از طریق مراکز محلیِ موردحمایت دولت، کارهای نیمهوقت میگیرند؛ از مراقبت پارکها گرفته تا نظافت معابر.
برای همین دیدن پیرمردی ۷۰ساله که با افتخار و دقت زیاد علفهای هرز یک پارک عمومی را میکند، اصلاً چیز عجیبی نیست، آنها این کار را نه برای پول بسیار ناچیزش، بلکه برای حس مفیدبودن و خدمت به جامعه انجام میدهند.
جنگ با آلودگی: نظم، ابزار و پروتکل
در ژاپن حساسیت فرهنگی را در قالب فرایندها و استانداردهای اجرایی میبینیم، مانند عملیاتی که در رسانههای جهانی با نام «معجزهی ۷ دقیقهای» شهرت یافت: وقتی قطار سریعالسیر شینکانسن به ایستگاه پایانی در توکیو میرسد، مسافران پیاده میشوند و قطار باید فوراً برای سفر برگشت آماده شود.
اعضای تیم نظافت تنها ۷ دقیقه زمان دارد و در همین مدت کوتاه، با سرعتی باورنکردنی و هماهنگی کامل، حدود ۱۰۰۰ صندلی را چک میکنند، زبالههای جامانده را برمیدارند، میزها را دستمال میکشند، کف را جارو میکنند و حتی جهت تمام صندلیها را با یک دکمه میچرخانند تا رو به جهت حرکت جدید باشد.
تیم نظافت ایستگاه قطار طی ۷ دقیقه هزار صندلی را چک میکنند
اقلیم ژاپن هم گرم و مرطوب است و تابستانهای شرجی، محیطی ایدهآل برای رشد باکتری و کپک فراهم میکند. در چنین شرایطی، بیتوجهی به نظافت میتواند به تهدیدی جدی برای سلامتی تبدیل شود و به همین دلیل بازار محصولات تخصصی نظافتی همیشه رونق دارد: از شویندههای قوی ضد کپک برای حمامها گرفته تا غلتکهای چسبناک جمعکنندهی پرز و مو که تقریباً در هر خانهای پیدا میشوند.
حتی عابربانکهای ژاپن هم غالباً اسکناسهایی تمیز و خشک تحویل میدهند. بااینحال، در فروشگاهها، تاکسیها و هتلها، هرگز پول مستقیماً دستبهدست نمیشود. همیشه یک سینی کوچک پلاستیکی وجود دارد که پول را در آن میگذارید تا تماس فیزیکی و انتقال میکروب به حداقل برسد!
همین منطق را میتوانید در جایی ببینید که کمتر انتظارش را دارید: کارگاههای ساختمانی. برای بسیاری از مهندسان خارجی، کارگاههای ساختمانی توکیو تجربهای غافلگیرکنندهاند. جایی که در اغلب شهرهای جهان ساختوساز با گردوخاک، سروصدا و بینظمی گرهخورده، پروژههای ژاپنی ظاهری کنترلشده و منظم دارند:
بدنهی ساختمانها معمولاً با پوششهای پارچهای تمیز محصور میشود تا پخش گردوغبار به حداقل برسد. جلوی بسیاری از پروژهها، نمایشگرهای دیجیتال نصب شده که سطح صدا و لرزش زمین را بهصورت لحظهای نشان میدهند.
حتی خروج کامیونهای حمل خاک هم تابع قواعد مشخصی است؛ در پروژههای پرتراکم شهری، کنترل گلولای و آلودگی چرخها بخشی از پروتکلهای اجرایی محسوب میشود تا خیابان عمومی آلوده نشود.
همهی این جزئیات، بر اساس اصل فرهنگی Meiwaku تنظیم شدهاند، یعنی پرهیز از ایجاد مزاحمت برای دیگران، حتی زمانی که پروژهای بزرگ و اجتنابناپذیر در حال اجراست.
روحِ اشیا و جادوی ماری کوندو
اگر نام «ماری کوندو» برایتان آشناست، احتمالاً او را با کتاب جادوی نظم و توصیههایش دربارهی مرتبکردن خانه به یاد میآورید؛ توصیههایی که جهان را به دو دسته تقسیم کرد: چیزهایی که «حس خوب میدهند» و چیزهایی که باید با احترام کنار گذاشته شوند.
اما آنچه کوندو میگوید، محصول یک موج زودگذر خودیاری نیست. ریشهی این نگاه قرنها پیش در باورهای فولکلور ژاپن شکلگرفته بود.
تسوکوموگامی میگوید اشیائی که سالهای طولانی مورداستفاده قرار میگیرند، صاحب روح میشوند
در اسطورههای ژاپنی، مفهومی وجود دارد به نام «تسوکوموگامی» (Tsukumogami). طبق این باور، اشیائی که سالهای طولانی مورداستفاده قرار میگیرند؛ از کفش و کیف گرفته تا جارو، کاسه و ابزار کار، بهتدریج صاحب روح میشوند.
اگر با اشیا بدرفتاری کنید یا آنها را در کثیفی رها نمایید، ارواحشان را به خشم میآورید. وقتی یک ژاپنی با دقت خاصی کیفش را تمیز میکند، یا ابزار کارش را پس از استفاده پاک میکند، دارد به چیزی که سالها همراهش بوده احترام میگذارد.
اینجاست که جملهی مشهور ماری کوندو معنا پیدا میکند: «قبل از دورانداختن یک لباس، از او بابت خدمتی که به شما کرده تشکر کنید.» این جمله برای ذهن مدرن شاید اغراقآمیز یا حتی عجیب به نظر برسد، اما در بستر فرهنگی ژاپن، کاملاً منطقی است. تشکرکردن از یک شیء، نه از سر خرافه، بلکه نشانهی قدردانی از نقشی است که آن شیء در زندگی روزمره ایفا کرده است.
شاید تمیزی ژاپن در نهایت آنقدرها هم رازآلود نباشد. نه چون ساده است، بلکه چون آرام و پیوسته اتفاق میافتد. هیچکس فریاد نمیزند، هیچ قانونی روی دیوارها آویزان نیست، و هیچکس ادعای الگو بودن ندارد.
برای ژاپنیها تمیزکاری یعنی جمعوجور کردن رد خود، مثل کسی که قبل از رفتن صندلیاش را مرتب میکند، لیوانش را میشوید چون فضا قرار است به نفر بعدی برسد.
ژاپنیها بیش از هر کس دیگر به خودشان سختگیرند؛ اینجا کسی منتظر نیست فضا خودش درست بماند. اگر چیزی کثیف شد، اگر قانونی رعایت نشد، اگر رفتاری از چارچوب بیرون زد، مسئله «نادیدهگرفتن» نیست؛ مسئله این است که خطا ثبت میشود.
ژاپنیها اغلب لبخند میزنند، اما این بهمعنای آسانگیری نیست. قواعد، حتی وقتی نوشته نشدهاند، دقیقاند و تخطی از آنها هزینه دارد؛ نه همیشه مالی، اما اجتماعی، روانی و گاهی فرساینده.
در چنین فضایی، تمیزکاری بخشی از تعریف «آدم درست» است. همانطور که آوانه میگوید: «برای ما مهم است دیگران دربارهمان چه فکر میکنند. نمیخواهیم کسی فکر کند آدمهای بدی هستیم یا تحصیلات یا تربیت کافی نداریم که پشت سرمان و اطرافمان را تمیز کنیم و اوضاع را سامان بدهیم.»