ترس از مرگ، عامل اصلی بسیاری از هراس‌ها و اضطراب‌ها است

سه‌شنبه ۷ آبان ۱۳۹۸ - ۲۲:۰۰
مطالعه 6 دقیقه
آیا اختلالات اضطرابی از ترسی عمیق‌تر نشات می‌گیرند؟ برخی مطالعات نشان داده‌اند که ترس از مرگ می‌تواند عامل اصلی بروز اضطراب و انواع اختلالات اضطرابی باشد.
تبلیغات

در این مقاله پدیده‌ی مرگ را در سنین مختلف بررسی می‌کنیم و همچنین درباره‌ی روش‌های رایج انسان‌ها برای هضم پدیده‎‌ی مرگ بحث خواهیم کرد.

ما انسان‌ها از اینکه میرا هستیم آگاهی داریم و این امر، بخشی از انسان بودن ما است و با زندگی ما درآمیخته است. همان‌طور که ایروین یالوم، نویسنده و فیلسوف اگزیستانسیال گفته:

انسان همواره آگاه است که در زندگی رشد می‌کند، شکوفا می‌شود و سپس زوال و مرگ به‌عنوان پدیده‌ای اجتناب‌ناپذیر انتظار را او می‌کشد. 

روزبه‌روز به تعداد مقالاتی اضافه می‌شود که  از نقش مرگ و اجتناب‌ناپذیری این پدیده و همچنین عدم اطمینان انسان‌ها درباره‌ی زمان و نحوه‌ی وقوع آن در دچار شدن به اضطراب شدید خبر می‌دهند. یک نظریه‌ی روانشناختی‌اجتماعی که نظریه‌ی مدیریت وحشت (TMT) نام دارد، روشی را ارائه می‌کند که به کمک آن می‌توان به تأثیر این اضطراب در رفتار و خودپنداره‌ی فرد پی برد.

سازوکارهای رویارویی با مرگ

براساس نظریه‌ی مدیریت وحشت، انسان‌ها برای مقابله با ترس از مرگ تمایل دارند در خود احساس جاودانگی را تقویت کنند و هرکس به نحوی می‌خواهد به زندگی خود معنایی ببخشد. مثلا، ما انسان‌ها روی موفقیت‌ها و دستاوردهای خود و عزیزانمان تمرکز می‌کنیم. تصاویر فراوانی از لحظات مختلف ثبت می‌کنیم تا بتوانیم خاطرات خود را تحکیم کنیم.

درواقع این‌گونه رفتارها به تقویت عزت نفس ما کمک کرده و به ما احساس قدرت می‌دهد و انسان‌ها با این احساس غرور خود را در مقابل مرگ قوی‌تر می‌یابند.  اگرچه، باز هم ممکن است استرس و اضطراب ناشی از آسیب‌های وارده به سلامتی بعضی افراد یا عزیزانشان سبب شود تا آنان روش‌های ناسالم و ناکارآمدی برای مقابله با مرگ در پیش بگیرند. این افراد ممکن است ترس ناشی از مرگ را به اشکال دیگری از ترس تبدیل کنند؛ ترس‌هایی که مدیریت آن‌ها به‌مراتب کار راحت‌تری است؛ مانند هراس یا فوبیای حشرات یا هراس از میکروب ها و آلودگی. می‌دانیم که این ترس‌ها قابل کنترل‌تر بوده و امنیت خاطر بیشتری را در مقایسه با ترس از مرگ در فرد ایجاد می‌کنند.

عکاسی

به نظر می‌رسد که این تئوری درست باشد؛ زیرا زمانی‌که به علائم مختلفی در انواع اختلالات اضطرابی رجوع می‌کنیم، همگی دارای پس‌زمینه‌ی مشترک «مرگ» هستند. مثلاً زمانی‌که کودکان دچار اختلال اضطراب جدایی می‌شوند، غالبا ترس شدیدی را در اثر ازدست‌دادن فرد یا افرادی که کودک، وابستگی زیادی به آن‌ها داشته است تجربه می‌کنند؛ مانند ازدست‌دادن والدین یا سایر اعضای خانواده در اثر سوانح رانندگی، بلایای طبیعی، بیماری‌ها و غیره.

افرادی هم که دچار اختلال وسواس اجتناب‌ناپذیر یا اجباری (OCD) هستند، دائما همه‌چیز را بارها و بارها چک می‌کنند. مثلا برای چندین بار از خاموش بودن اجاق گاز یا وسایل برقی و قفل بودن درها اطمینان حاصل می‌کنند تا از وقوع خطر احتمالی آسیب یا مرگ جلوگیری به‌عمل آورند. همچنین نوع دیگری از همین اختلال، فرد را مجبور به شستن مکرر دستانش می‌کند و درواقع، فرد از ابتلا به یک بیماری خطرناک که زندگی او را تهدید می‌کند واهمه دارد.

وسواس

افرادی که دچار اختلال اضطرابی حمله‌ی وحشت هستند به‌طور مکرر به پزشکان مراجعه می‌کنند تا از از وضعیت سلامت قلب خود باخبر شوند. همچنین افرادی که دارای علایمی در بدن خود هستند یا به اصطلاح دارای علایم روان‌تنی هستند که پیش‌تر آن‌ها را خود بیمار پندار می‌دانستند، مکررا آزمایشهای پزشکی درخواست کرده و اسکن‌های مختلفی از بدن خود تهیه می‌کنند تا اطمینان حاصل کنند که بیماری جدی آن‌ها را تهدید نمی‌کند. 

در نهایت باید گفت که فوبیاهای مختلفی از جمله هراس از ارتفاع، حشرات و عنکبوت‌ها، مارها و خون همگی ارتباطی را با مرگ در پس‌زمینه‌ی خود دارند. رفتارهای ناشی از فوبیا در برابر دیدن یک عنکبوت شامل از جاپریدن، فریادزدن و لرزیدن است.

دانشمندان می گویند این‌گونه پاسخ‌های افراطی درست همانند رو‌به‌رو شدن با شرایط تهدیدآمیز واقعی هستند؛ مانند دیدن یک شخص که با یک اسلحه به فردی حمله می‌کند.

مطالعاتی که رابطه‌ی میان اضطراب ناشی از مرگ را با فوبیاها و اختلالات اضطرابی تأیید می‌کنند، شواهد بیشتری برای اثبات نظریه‌ی مدیریت وحشت را ارائه می‌دهند. این مطالعات از تکنیک محبوبی که القای مرگ و میر نام دارد استفاده می‌کنند تا اضطراب ناشی از مرگ را در افرادی که دارای دیگر اختلالات اضطرابی هستند نشان دهند. در این روش از شرکت‌کنندگان خواسته می‌شود تا به مرگ خود فکر کنند و  هیجانات و احساساتی را که درنتیجه‌ی این افکار به آن‌ها دست می‌دهد یادداشت کنند و همچنین از آن‌ها خواسته می‌شود تا تصور کنند زمانی‌که مرگ به سراغ آن‌ها می‌آید و نیز پس از مرگ، چه اتفاقی برایشان می‌افتد.

طی این آزمایش، داوطلبانی که از عنکبوت هراس داشتند نسبت به این فوبیا حساس‌تر شده و واکنش‌های شدیدتری را از خود نشان دادند؛ مثل اجتناب از نگاه کردن به تصاویر عنکبوت. اما زمانی‌که داوطلبانِ دارای هراس از عنکبوت درباره‌ی مرگ تامل نمی‌کردند چنین واکنشی را از خود نشان نمی‌دادند. 

آن‌دسته از داوطلبانی که برای شستن دستان خود احساس اجبار می‌کردند، هنگام تفکر درباره‌ی مرگ خود، به‌دفعات بیشتری دستان خود را می‌شستند و از دستمال کاغذی بیشتری استفاده می‌کردند.

همچنین آن‌دسته از داوطلبانی که از اختلال اضطراب اجتماعی رنج می‌بردند هنگام تصور کردن مرگ خود به‌مدت طولانی‌تری برای شرکت در تعاملات اجتماعی درنگ می‌کردند.

درضمن، هنگامی که به این داوطلبان درباره‌ی مرگ یادآوری شد، آن‌ها حالات مختلف چهره از جمله خندیدن یا عصبانی شدن دیگران را بیش‌ازپیش تهدیدآمیز تلقی کرده و فکر می‌کردند که دیگران در پی قضاوت آنان هستند. آنان از این حالات چهره برداشت خنثی یا بی‌طرف نمی‌کردند.

آیا ترس از مرگ طبیعی است؟

تجربه‌ی اضطراب ناشی از مرگ برای انسان‌ها طبیعی است؛ زیرا همه‌ی ما به‌لحاظ منطقی می‌دانیم که روزی این پدیده برای ما هم اتفاق می‌افتد. برای بسیاری از ما تفکر درباره‌ی مرگ می‌تواند احساساتی نظیر ترس را برانگیزد؛ ترسی که ناشی از درد و رنجِ دورشدن از عزیزانمان است.

براساس تئوری مدیریت وحشت این ترس می‌تواند سبب ایجاد انگیزه‌ی بیشتر برای تشکیل یک زندگی بهتر شود. این ترس می‌تواند اشتیاق ما برای خوشحال‌کردن عزیزانمان و ساختن خاطرات خوش در کنار آنان را افزایش داده و محرکی برای دنبال‌کردن امیدها و آرزوهایمان و برای رسیدن به قله‌های پیشرفت و توانایی‌های بالقوه باشد.

DEATH

اضطراب مرگ زمانی غیرطبیعی محسوب می‌شود که فرد تلاش کند تا بر پایه‌ی رفتارها و روش‌های ناسالم به پیکار با افکار ناشی از مرگ برود که در این صورت، این روش‌ها و رفتارها زندگی عادی فرد را مختل می‌کند. بسیاری از افرادی که دچار اختلالات وسواس عملی هستند، مانند مواردی که شستشوی مکرر دستان یا بررسی مکرر اجاق گاز، قفل درها و غیره می‌پردازند، هر روز باید مدت زمان زیادی را برای اجرای این‌گونه رفتارها و رسومات وسواسی صرف کنند که برای مقابله با آلودگی‌ها، میکروب‌ها، آتش‌سوزی، سرقت از منزل و سایر مواردی که خود یا عزیزانشان را تهدید می‌کند تعبیه شده‌اند.

همینطور افرادی که دارای فوبیا یا هراس هستند، ممکن است برای جلوگیری از رویارویی با هراس خود تلاش فراوانی کرده و در صورت مواجه‌شدن با فوبیای خود، رفتارهای افراطی و ناراحتی شدیدی را از خود نشان دهند. زمانی‌که این‌گونه رفتارها و افکار در زندگی فرد حاکم می‌شود و باعث اخلال در زندگی روزمره‌ی فرد می‌شود، دیگر نمی‌توان اضطراب را امری طبیعی خطاب کرد.

برای درمان این افراد باید همگام با روش‌های درمانی، از جمله روش درمانی شناختی‌رفتاری (برای گروهی از اختلالات) استراتژی‌های مقابله با اضطراب مرگ به کار گرفته شود. در غیر این صورت، ممکن است شبح مرگ زندگی افراد زیادی را به کامشان تلخ کند و در سایه‌ی تاریک خود، لذت شیرین زندگی کردن را از آنان برباید.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات