زمانی برای بازنگری ارتباط انسان با طبیعت
شیوع ویروس کرونا به اغلب ما اجازه داد تا به شکل جدیدی قدر طبیعت را بدانیم. این نزدیکی ما و طبیعت زمانی اتفاق افتاده که دنیای طبیعت و محیط زیست ما نیز با یک بحران آب و هوایی مواجه شده است. در این مقاله، روانشناسی به نام «متیو آدامز»، به بررسی و مطالعهی رفتار و تفکر مردم در مواجهه با طبیعت، بهویژه در این نقطهی تاریخی و تهدیدآمیز پرداخته است.
رابطهی بشر با طبیعت، همواره و در دورههای زمانی مختلف، دستخوش تغییرات و اتفاقات متفاوت بوده است. انسانها از دیرباز، برای در پناه ماندن از خطرات طبیعت به غارها پناه میبردند. به مروز زمان، انسانها اندکاندک به واسطهی ابزار و سلاحهایی که ساختند، سفرها و ماجراجوییهای بیشتری انجام دادند. طبیعت، در تمام ادوار تاریخی، نقش پناهگاه و مادر بشر را بر عهده داشته است و نجات زمین و طبیعت، به مثابه نجات زندگی تلقی میشود. متیو آدامز در کتاب جدید خود با نام روانشناسی آنتروپوسن (Anthropocene Psychology)، چگونگی زندگی کردن ما انسانها با طبیعت و سؤالهای عمیق و نگرانکننده در ارتباط با آن را در نظر گرفته است.
آنتروپوسن چیست
اگر شما هرگز در مورد کلمهی آنتروپوسن نشنیدهاید، در این مقاله میتوانید بهطور مختصر با آن آشنا شوید. در زمینشناسی، دورههای مختلفی برای عمر کرهی زمین شناخته شده است. آخرین دورهای که بهطور رسمی در زمینشناسی تعریف شده، دورهی هولوسن است که از حدود ده هزار سال پیش شروع شد. این دوره شامل تمام تمدن و ترقی بشر و تاریخ مکتوب است. قبل از آن، دورهای قرار داشت که اصطلاحاً به آن عصر یخ گفته میشود و از حدود دو و نیم میلیون سال قبل تا حدود ده هزار سال قبل را در بر میگیرد.
اصطلاح جدید آنتروپوسن بر مبنای این باور تعریف شده که تأثیرات بشر در محیط زیست به چنان ابعادی رسیده است که باید برای آن دورهی جدید تعریف شود. این اصطلاح از ریشهی «آنتروپو» به معنای انسان گرفته شده است. شواهد متواتر جهانی نشان میدهد که فرآیندهای اتمسفری، زمینشناختی، زیستشناختی و سایر فرآیندهای زمین بر اثر فعالیتهای انسانها دچار دگرگونی شدهاند. آنتروپوسن بهعنوان یک دورهی زمینشناختی در داخل دورهی هولوسن یا بهدنبال آن تعریف میشود.
آنتروپوسن، یک واژهی یونانی است و به یک دورهی زمانی خاص زمینشناسی اشاره دارد. این اصطلاح برای بیان این مطلب مورد استفاده قرار گرفت که چگونه برای اولینبار در تاریخ، زمین توسط یک گونهی خاص (انسانها) متحول شده است. آنتروپوسن، پیشنهادی برای آغاز یک عصر جدید است؛ دوران سرآغاز تأثیر عمده فعالیتهای انسان بر اکوسیستم و ساختار زمینشناختی سیاره. تاکنون کمیسیون بینالمللی چینهشناسی و اتحادیهی بینالمللی زمینشناسی، آنتروپوسن را بهعنوان یک اصطلاح بهعنوان بخشی از دوران زمینشناختی به رسمیت نشناختهاند.
اصطلاح آنتروپوسن که نخستین بار توسط دانشمندان شوروی در اوایل دههی ۱۹۶۰ برای اشاره به کواترنر، جدیدترین دوره زمینشناسی استفاده شد، در سال ۱۹۸۰، توسط یوجین استورمرِ بومشناس با برداشتی متفاوت به کار گرفته شد و سپس دانشمند شیمیدان «جوی پاول کروتزن»، محبوبیت این عبارت را بیشتر کرد. او رفتارهای بشر را در سدههای اخیر، خصوصاً بر اتمسفر زمین، بسیار قابل ملاحظه میدید. آنچنان مؤثر که بتواند آغازی بر دوران زمینشناختی جدیدی باشد.
در دیماه ۱۳۹۵، مقالهای در نشریهی ساینس که تحقیقی روی آثار جوی بود، بیولوژیک و ژئوشیمیایی فعالیتهای بشر روی هستههای یخ، میانهی قرن بیستم را بهعنوان آغاز دورهی آنتروپوسین پیشنهاد کرد. دورهای جدید که باید از دوران هولوسن جدا قلمداد شود. تا قبل از انقلاب صنعتی در قرن ۱۸، تغییرات محیطی ارتباطی به رفتار انسان نداشتند و نتیجهی تغییرات درازمدت طبیعی مانند تغییر در انرژی خورشیدی یا فعالیتهای آتشفشانی بودند.
اما با شروع انقلاب صنعتی، رفتار انسان باعث تخریب محیط زیست شده است. آنتروپوسین دورانی است که در آن فعالیتهای انسان باعث شده توانایی کرهی زمین برای نظمبخشی به خود در معرض خطر قرار بگیرد. اگرچه هنوز در مورد زمان دقیق شروع آنتروپوسن تردید وجود دارد، اما زمان شروع آن را در حدود ۱۹۵۰ در نظر میگیرند؛ زیرا در این زمان بسیاری از فاکتورها و عوامل مختلف با دخالت انسان بهطور همزمان با هم پدید آمدهاند. این فاکتورها عبارتاند از استفاده از سوختهای فسیلی، رشد جمعیت، گردشگری و مسافرت، استفاده از انرژی، مصرف آب، ضایعات پلاستیک، کشاورزی صنعتی، انتشار گازهای گلخانهای، جنگلزدایی، از بین رفتن زیستگاه و پدیده گرم شدن آبوهوا.
از طرفی، نظریهی آنتروپوسن بسیار مهیب به نظر میرسد و میتواند موجب اضطراب و ترس شود. مشاهدهی تصوراتی که در گذشته در مورد اتفاقات آخرالزمان یا نجات فناوری داشتهایم، بسیار سخت است؛ زیرا هر دو به تعبیری، به یک اندازه فلجکننده هستند و ما را ملزم به هیچ کاری نمیکنند. به همین دلیل، «متیو آدامز»، آنتروپوسن را بهعنوان دعوتی برای تفکر متفاوت در مورد روابط انسانها با طبیعت و سایر گونهها در نظر میگیرد. شواهد نشان میدهد که این تغییر جهت مجدداً در حال رخ دادن است و زمینههایی برای خوشبینی وجود دارد.
بهعنوان مثال، فقط در چند سال گذشته تعداد قابل توجهی از دانشگاهیان در زمینههای علمی مختلف در حال کار روی درک جدیدی از این مفهوم بودهاند که چگونه طبیعت به طرز شگرفی به هم متصل است. بهعنوان نمونه، سوزان سیمارد، اکولوژیست جنگل، روش برقراری ارتباط درختان با یکدیگر برای افزایش سلامت اکوسیستمهای جنگلی را بررسی میکند و آن را بهعنوان بخشی از «شبکهی گستردهی چوب» معرفی میکند که میتواند گونههای دیگر موجودات از جمله افراد را نیز در خود جای دهد.
سپس فیلسوفانی مانند تیموتی مورتون و دونا هاراوی، در این مورد بحث میکنند که آنتروپوسن ما را تحریک میکند تا بهطور بنیادی در مورد نحوهی درک و ارتباط موجودات غیر انسانی و طبیعت بهطور کلی تغییر عقیده داده و در مورد آنها دوباره فکر کنیم. همچنین در کنار این تحولات، دانشمندان دیگری از آمریکای شمالی مانند زو تاد و کیم تالبیر در حال بازسازی و بهروزرسانی دانش قدیمی درباره پیوندهای اساسی انسانها و سایر گونهها هستند. همهی این موارد، ما را به سمت محدودهای از آنچه ما دربارهی درهم تنیدگی انسان و سایر اشکال زندگی میدانیم، سوق میدهد.
این رویکردهای جدید، در رابطهی ما با طبیعت محدود به تحقیقات دانشگاهی نمیشود. اخیرا از شبکهی «نتفلیکس»، مستندی به نام «معلم هشتپای من»، مورد توجه عدهی زیادی قرار گرفت. این فیلم یک سال از زندگی فیلمساز «کریگ فاستر» را نشان میدهد که زندگی او پس از آشنایی و دوستی با یک هشتپا تغییر کرد. همچنین میتوان به رمان «بیش از داستان» از ریچارد پاورز نیز اشاره کرد که برندهی جایزه پولیتزر شده است، این کتاب چندین داستان انسانی را با داستانهایی از درختان در هم میآمیزد و چراغی روی ارتباطات ما روشن میکند و بر جهان طبیعی ما تکیه میزند.
این تلاشها، همه و همه، جهت ارتباطات بیشتر ما انسانها با طبیعت انجام میشود و در روندهای گستردهتری مانند رشد تمایل به رژیمهای غذایی وگان و همچنین جنبشهای تأمینکنندهی زندگی بهتر برای حیوانات نیز منعکس میشود؛ به عبارت دیگر این تلاشها با فشار برای اعطای حقوق به طبیعت و اشخاص طبیعی همراه شده و موجب شنیده شدن و پذیرش بیشتر دانش بومی و فعالیتهای مرتبط با آن میشود. همچنین موجب افزایش استفاده روشهای درمانی با کمک حیوانات و مداخلات مبتنی بر طبیعت نیز میشود که بهطور متقابل برای انسان و طبیعت مفید هستند. همهی اینها نشاندهندهی شناخت بیشتر درهم تنیدگی ما با طبیعت غیرانسانی است.
تأثیر بشر بر محیط زیست و شاخصههای آنتروپوسن
مواجهه صحیح با عصر آنتروپوسن، نیاز به یک تفکر سیستماتیک در دو عنوان دارد؛ یکی انسان بهعنوان پیشبرنده (راننده) و دوم عواقب و پیامدها (بهصورت غیرخطی، ناخواسته و پیشبینینشده). انسان مدرن، هرچند توانسته است تعداد محدودی از منابع اطلاعاتی (ابعاد مختلف یک مشکل) را بهطور همزمان ادغام کند؛ ولی با درنظرگرفتن مسائل آینده، نمیتوان با تمرکز روی یک سناریو و نادیده گرفتن سناریوهای محتمل، پیشبینی نتیجه فرآیندها را در آینده مشاهده کرد.
بهطور کلی یک سناریو، روایت یا چشمانداز، زمانی خوب توسعه پیدا میکند که نهتنها از حداکثر بازیگران اجتماعی زیستمحیطی استفاده کند، بلکه بتواند بازیگران گذشته و غایب را نیز به بازی برگرداند. این موضوع به این دلیل است که بسیاری از مشکلات امروزی، ماحصل راهبردها و تصمیمات در گذشته است که درحالحاضر آشکار شده است. در این صورت است که در مسیر واقعی قرار میگیریم و میتوانیم در دستیابی به مشکلات و تغییرات مسیر، آینده مطلوب را معرفی و انعکاس دهیم.
اثرات انسانها بر تنوع زیستی مهمترین شاخصهی آنتروپوسن است. در واقع، گفته میشود که به علت فعالیتهای بشر، وارد «ششمین انقراض بزرگ روی زمین» شدهایم. به نظر میرسد که فعالیتهای بشر سبب شده است که نرخ انقراض گونههای زیستی روی زمین صد تا هزار برابر تسریع شود. برخی از کارشناسان میگویند که ما هماکنون در یک بحران انقراض هستیم، بهطوریکه هماکنون بالغ بر هفت درصد تمام گونههای روی زمین از بین رفتهاند.
افزایش جمعیت و تمدن بشر موجب تغییر اکوسیستم در سراسر جهان شده است که این خود یکی از دگرگونیهای مهمی است که مشخصهی آنتروپوسن محسوب میشود. استفادهی روزافزون از سوختهای فسیلی و تجمع گازهای گلخانهای منجر به گرم شدن کرهی زمین و تغییرات اقلیمی در سرتاسر جهان شده است که این هم یکی دیگر از شاخصههای دوران آنتروپوسن است. نابودی جنگلها و احداث راهها نیز از مشخصات دیگر این دوره به شمار میروند.
چشمها را باید شست؛ جور دیگر باید دید
آنتروپوسن در متن تاریخ کرهی زمین، عمر کوتاهی خواهد داشت؛ زیرا با طبیعت ناسازگار است. این شاید در ابتدا ترسناک یا ناامیدکننده به نظر برسد، اما این واقعیت (کوتاهی عمرش) میتواند حتی احساس آرامشی نیز به وجود آورد. فعالیتهایی مانند ذهن آگاهی یا مراقبه در طبیعت، همراهبا جنبشهایی مانند «شنبههای فناوری» یا زمانهای تعیینشدهی دور از صفحههای الکترونیک (موبایل، کامپیوتر، تلویزیون)، میتواند به ما کمک کند تا رابطهی خود با دنیای طبیعت را دوباره تعریف کنیم. فعالیتهایی که ما را تشویق میکنند تا زمانی را بهطور عمیق تفکر کنیم و میتوانند از خستگی و کسالت بیشازحد ما جلوگیری کنند.
شنبههای تکنولوژی (شَبّات تکنولوژی)، اصطلاحی است که در سال ۲۰۱۰، توسط تیفانی شلاین و کن گلدبرگ ابداع شد تا روز استراحت یا توقف استفاده از همهی فناوریهای دارای صفحهنمایش مانند تلفنهای هوشمند، رایانههای شخصی، تبلتها و تلویزیون را توصیف کند. شلین این مفهوم را با الگوبرداری از شبات سنتی یهودی معرفی کرد.
البته سادهترین راه برای مقابله با روند دور بودن از طبیعت و آشتی دوباره با آن، انصراف از فناوری نیست؛ بلکه تعیین برخی محدودیتهای ساده برای مشارکت ما با فناوری است. انتخاب یک روز از هفته و خودداری از استفاده از تکنولوژی در همان یک روز، موجب بیداری حواس بدنی ما از نوعی خواب غفلت میشود و خود را با رنگها، بافتها و اصوات موجود در طبیعت به یاد میآوریم و آنها را دوباره بازمیشناسیم. هرچند ممکن است استفاده از چنین روشهایی در مقابله با بحرانهای محیطزیستی، بسیار سادهلوحانه به نظر برسد، اما لازم به یادآوری است که آگاهی یافتن از روشهای ارتباط ناگسستنی انسانها و غیر انسانها، اکنون بیش از هر زمان دیگری حیاتی است.
آنتروپوسن به هر ایدهای که بتوانیم زندگی را بهصورت عادی ادامه دهیم، توجه کرده است. در واقع حتی اگر همهی انسانها فردا از بین بروند، تخمین زده میشود که جهان طبیعی حداقل پنج میلیون سال طول بکشد تا خود را بازیابی کند. به همین دلیل است که در طولانیمدت باید یک بازنگری اساسی در مورد این مطلب انجام شود که چگونه یک اقلیت مهم از جامعهی جهانی رفتوآمد کند، خود را تغذیه کند و انسانها و غیر انسانهای را نیز در فعالیتهای خود به کار بگیرد.