معرفی کتاب «ذهن نامحدود؛ یادگیری، رهبری و زندگی بدون مانع»

پنج‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۱:۳۰
مطالعه 10 دقیقه
کتاب «ذهن نامحدود؛ یادگیری، رهبری و زندگی بدون مانع» اثر ‌جو بولر، از آموزگاران نایاب و برجسته‌ی ریاضی، روش‌هایی ارزشمند برای دستیابی به بینشی نامحدود در درک و یادگیری ارائه می‌کند.
تبلیغات

کتاب «ذهن نامحدود؛ یادگیری، رهبری و زندگی بدون مانع» نوشته‌ی جو بولر است که هم از راز تدریس عالی باخبر است و هم ‌می‌داند چگونه آن ­‌را به دیگر معلمان منتقل کند. بولر روش‌هایی ارزشمند برای دستیابی به بینشی نامحدود در درک و یادگیری ارائه می‌کند. هرساله میلیون‌ها کودک مدرسه را با شور‌و‌هیجان فراوان برای یادگیری مسائل جدید آغاز می‌کنند؛ ولی به‌سرعت سرخورده می‌شوند و به این باور می‌رسند که به‌اندازه‌ی بقیه باهوش نیستند. بزرگ‌سالان نیز تصمیم می‌گیرند مسیر رسیدن به آرزوهایشان را رها کنند؛ زیرا به‌تدریج باور می‌کنند آن‌چنان که بایدوشاید، باهوش نیستند.

این باورهای محدودکننده و مضر از درون ما نشئت می‌گیرد؛ اما معمولا جرقه‌ی اولیه را پیام‌های غلطی می‌زنند که سایر افراد و مؤسسات آموزشی منتقل‌کننده‌ی آن‌ها هستند. کلیدهای شش‌گانه‌ی یادگیری که در این کتاب معرفی می‌شود، فرصت‌هایی برای افراد ایجاد می‌کند تا در یادگیری موضوعات گوناگون موفق شوند و رویکردی متفاوت در زندگی اتخاذ کنند.

معرفی کتاب «ذهن نامحدود؛ یادگیری، رهبری و زندگی بدون مانع»

یادگیری فرصت نامحدود انسان برای تجربه‌ی اتفاقاتی بی‌نهایت است و جای افسوس دارد اگر توان بی‌انتهای ما برای درک جهان با موانعی ساده و تغییرپذیر محدود شود. کتاب «ذهن نامحدود؛ یادگیری، رهبری و زندگی بدون مانع» اثری ارزشمند در زمینه‌‌ی شناسایی این موانع و ارائه‌ی راهکارهایی برای رفع آن‌ها و دستیابی به بینشی نامحدود در درک و یادگیری است. جو بولرة استاد دانشگاه استنفورد و نویسنده‌ی کتاب‌های پرفروشی همچون «طرزفکر ریاضی»، آموزگاری است که دهه‌ها را صرف مطالعه‌ی تأثیر باورها و سوگیری‌ها بر یادگیری کرده است.

جو بولر در کتاب «ذهن نامحدود؛ یادگیری، رهبری و زندگی بدون مانع»، این افسانه را رد کرده که مغز ما ایستا و ثابت است و شش کلید ویژه را برای گشایش و تجلی توان بالقوه و نامحدود ما در یادگیری معرفی می‌کند. مطالعات بولر نشان می‌دهد آن دسته از افرادی که به عالی‌ترین سطوح موفقیت در هر زمینه‌ای دست پیدا می‌کنند، صرفا به‌دلیل برتری ژنتیکی به آنجا نرسیده‌اند؛ بلکه موفقیت آن‌ها مرهون استفاده از کلیدهایی است که بالر در این کتاب از آن‌ها پرده برمی‌دارد.

بولر معتقد است که مغز ما «ایستا و ثابت» نیست و کاملا قابلیت تغییر، رشد، سازش‌پذیری و برنامه‌ریزی مجدد را دارد. حقیقت این است که هر کس در هر سنی می‌تواند هر چیزی بیاموزد و خود نفْس یادگیری عمیقا ما را دگرگون خواهد ساخت. این آن چیزی است که بولر به‌صورتی ظریف و زیبا در این کتاب درباره‌ی آن صحبت می‌کند. او در کتاب «ذهن نامحدود؛ یادگیری، رهبری و زندگی بدون مانع»، روش‌هایی ارزشمند برای دستیابی به بینشی نامحدود در درک و یادگیری ارائه می‌دهد. آنچه سبب تفاوت کتاب ذهن نامحدود با دیگر کتب موجود در این زمینه شده است، روش‌های متمایز این اثر برای تحقیقات در عرصه‌ی آموزش و یادگیری است.

این فشار که همه‌چیز را باید بدانیم، معضلی حقیقی است؛ اما بسیاری از افراد با آگاهی از دانش مغزی و علم به ارزش تقلا و گشودگی، موفق شدند این باور را کنار بگذارند. کتاب ذهن نامحدود درباره‌ی همه‌ی آن چیزهایی است که در سال‌های تحصیل و شرکت در آزمون‌ها یا تدریس نگرانمان می‌کرد؛ ازجمله نکند من به آن باهوشی نباشک که فکر می‌کردم‌؟ چرا کُند پیشرفت می‌کنم؟ آیا شکست‌های من طبیعی هستند؟ آیا جایی برای پیشرفت دارم؟

چقدر پیش می‌آید که افراد با ترس از اینکه به‌قدر کافی نمی‌دانند، وارد کلاس درس یا جلسه‌ی کاری شوند؟ حال اگر افراد این لحظاتِ ندانستن را بپذیرند و به پذیرش دشواری و تقلا تمایل بیشتری داشته باشند، چقدر رهایی‌بخش خواهد بود؟ انسان‌‌‌‌‌‌‌ها باوری کذایی دارند مبنی‌بر اینکه همه‌چیز را باید بدانند. حال اگر این باور را کنار بگذارند و در‌عوض، از نداشتن اطمینان استقبال کنند، روش زندگی‌ آن‌ها تغییر خواهد کرد و تعاملاتی سازنده‌‌‌‌‌تر تجربه می‌کنند. اگر افراد با این رویکرد وارد مکالمات شوند، عملکرد شرکت‌ها بهتر می‌شود، دوستی‌ها گسترش پیدا می‌کند و افراد در عین آرامش، کارایی و تأثیرگذاری بیشتری خواهند داشت.

این تحقیقات درکنار تجارب آموزشی جو بولر دست‌مایه‌ای ارزشمند ایجاد کرده است تا اثری مهم به‌منظور هموارساختن مسیر یادگیری برای هر شخص در هر زمان و هر شرایطی پدید آید. بنا به تخصص مؤلف در حوزه‌ی آموزش ریاضیات، شاید در برخی از بخش‌های کتاب این تصور به‌وجود آید که کتاب ذهن نامحدود صرفا درباره‌ی یادگیری ریاضی است، نه بیشتر.

باید این نکته را در‌ نظر گرفت که راهکارهای مطرح‌‌شده را می‌توان به تمام حوزه‌های زندگی فردی و اجتماعی تعمیم داد و از آن‌ها برای پیشبرد اهداف و رفع موانعی بهره برد که مسیر پیشرفت شخصی را مسدود کرده‌اند. مهم‌تر آنکه ریاضیات علم حاکم بر جهان اطراف شما است و درک آن بدون ‌شک به تفکر خلاقانه و حل مسائل بیشتر منجر خواهد شد؛ بنابراین، چه از آموزه‌های این کتاب در یادگیری ریاضیات استفاده شود و چه در هر حوزه و زمینه‌ی دیگری، دید شما را در‌قبال آموزش و یادگیری و درمجموع زندگی تغییر خواهد داد.

بخشی از کتاب «ذهن نامحدود؛ یادگیری، رهبری و زندگی بدون مانع»

از همان نخستین لحظه‌ای که در کودکی وارد مدرسه می‌شوید، باور می‌کنید مغزتان عنصری ثابت و ایستاست و فقط می‌تواند موضوعاتی خاص را یاد بگیرد و از آموختن بعضی مسائل دیگر عاجز است. با همین طرز‌فکر وارد بزرگ‌سالی می‌شوید و باورهای تثبیت‌‌شده‌ای درباره‌ی ‌‌توانایی‌هایتان می‌پذیرید. برای مثال، قبول می‌کنید که «هوش ریاضی» یا «ذهنی خلاق» ندارید. این مفروضاتِ آسیب‌‌زننده و غلط همچنان‌ ‌که علم نشان داده است، شما را به‌نوعی و در زمانی تحت‌تأثیر قرار داده و انتخاب‌ها و در‌نهایت، آینده‌ی شما را محدود کرده است.

هربار که چیزی می‌آموزیم، مغز ما مسیرهای عصبی جدیدی ایجاد و تقویت می‌کند و به‌هم مرتبط می‌سازد. باور قدیمی می‌گوید توانایی یادگیری ما محدود است؛ اما این باور را با این تصور باید جایگزین کنیم که همه‌ی ما در سفری روبه‌رشد هستیم. براساس پژوهشی، ۴۸ درصد جوانان در دوران کارآموزی شغلی دچار اضطراب ریاضی هستند.

براساس مطالعه‌ای دیگر، تقریبا ۵۰ درصد دانشجویانی که در دانشگاه ریاضیات مقدماتی را گذرانده بودند، اضطراب داشتند. محققان بر این باورند که وقتی فردی با اضطراب ریاضی با اعداد روبه‌رو می‌شود، مرکز ترس در مغز او فعال می‌شود؛ همان مرکز ترسی که در زمان مواجهه با مار یا عنکبوت در مغز فعال می‌شود. زمانی‌که مرکز ترس در مغز فعال شود، فعالیت مراکز حل مسئله رو به خاموشی می‌رود.

در بخشی از کالیفرنیا، که به قطعه‌ای از توسکانی در آمریکای‌شمالی معروف است، ویلایی قرار دارد که محل زندگی مایکل مرزنیچ، یکی از دانشمندان برجسته‌ی علوم اعصاب جهان است. مرزنیچ به‌طور‌تصادفی با یکی از کشفیات بزرگ عصر حاضر روبه‌رو شد. در دهه‌ی ۱۹۷۰، او و تیم تحقیقاتی‌اش جدیدترین فناوری‌های روز را برای به‌تصویرکشیدن ساختار مغز میمون‌ها به‌کار بستند. آن‌ها قصد داشتند نقشه‌ای ذهنی از مغز در حالِ فعالیت ایجاد کنند. آنان امیدوار بودند که نتایج پژوهششان موجی تازه در جامعه علمی به‌وجود آورد؛ اما آنچه مرزنیچ و همکارانش یافتند، نه‌تنها موجی ساده، بلکه امواجی عظیم در بدنه‌ی دانش ایجاد کرد؛ امواجی که برای همیشه زندگی انسان‌ها را دستخوش تغییر کرد.

این تیم تحقیقاتی در ابتدا موفق شد نقشه‌ی ذهنی مغز میمون‌ها را تهیه کند. سپس، این نقشه‌ها را به کناری گذاشت تا سایر بخش‌های پژوهشش را انجام دهد. زمانی‌که محققان به نقشه‌های تهیه‌شده بازگشتند، به نکته‌ای مهم پی بردند: شبکه‌های مغزی میمون‌ها که پیش‌تر در نقشه‌های ذهنی ترسیم شده بودند، دستخوش تغییر شده‌اند. مرزنیچ بیان می‌کند: «آنچه دیدیم، به‌واقع حیرت‌انگیز بود و نمی‌توانستیم آن را درک کنیم.» در‌نهایت، محققان، تنها نتیجه‌گیری ممکن را مطرح ساختند: مغز میمون‌ها به‌سرعت در حال تغییر است. درحقیقت، این نقطه‌ی تولد مفهوم انعطاف‌پذیری عصبی بود.

وقتی مرزنیچ یافته‌هایش را منتشر کرد، با مقاومت سایر دانشمندان مواجه شد. بسیاری از آنان از پذیرش این ایده امتناع کردند و آن را کاملا غلط پنداشتند. برخی از دانشمندان بر این باور بودند که مغز از زمان تولد ثابت است و دیگران می‌گفتند مغز نهایتا تا دوران بزرگ‌سالی تثبیت می‌شود. این ایده که مغز بزرگ‌سالان هر روز در حال تغییر است، چندان پذیرفتنی به‌نظر نمی‌رسید. امروزه و دو دهه پس از آن پژوهش، کسانی که در ابتدا سرسختانه مخالف شواهد تحقیقی انعطاف‌پذیری عصبی بوده‌اند، آن را تصدیق می‌کنند.

ما شواهد بسیاری از دنیای پزشکی و علوم اعصاب مبنی‌بر رشد و تغییر دائمی مغز در‌اختیار داریم. هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شویم، مغز ما متفاوت از روز گذشته است. بسیاری از افراد باور دارند که در زمینه‌ی ریاضی، علوم، هنر، زبان یا دیگر موضوعات استعداد ندارند؛ به‌همین‌دلیل، وقتی با موضوعی دشوار روبه رو می‌شوند، به‌جای تقویت نواحی مغزی خود، به این نتیجه می‌رسند که آن کار را نمی‌توانند انجام دهند. البته هیچ‌کس با مغزی کامل برای موضوعی خاص متولد نشده است و هر شخص در طول دوران یادگیری‌اش، باید مسیرهای عصبی مور‌دنیاز را ایجاد کند.

امروزه، محققان بر این باورند وقتی چیزی می‌آموزیم، از سه نظر سبب رشد مغزمان می‌شویم: ۱. مسیر جدیدی در مغزمان ایجاد می‌شود. در آغاز، این مسیر ظریف و ضعیف است؛ اما هرچه عمیق‌تر آن موضوع را یاد بگیریم، مسیر مدنظر قوی‌تر می‌شود؛ ۲. اگر مسیری موجود باشد، تقویت می‌شود؛ ۳. بین دو مسیر که پیش‌تر با‌هم مرتبط نبودند، ارتباطی ایجاد می‌شود.

این سه شکل رشد مغزی در طول یادگیری ما اتفاق می‌افتد و فرایند ایجاد و تقویت مسیرهای جدید به ما امکان می‌دهد که در ریاضیات، تاریخ، علوم، هنر، موسیقی و سایر دروس پیشرفت کنیم و موفقیت‌های تازه‌ای به‌دست آوریم. ما با این مسیرها به‌دنیا نیامده‌ایم؛ بلکه آن‌ها همگام با یادگیری‌های ما ایجاد می‌شوند. هرچه بیشتر در یادگیری موضوعی سختی بکشیم و تقلا کنیم، رشد مغزی و یادگیری بهتری رخ خواهد داد. درحقیقت، با هر فعالیت جدید ساختار مغز ما تغییر می‌کند و مدارهایی را تکامل می‌بخشد که برای تکلیف پیش ‌رویمان مناسب‌تر است.

اهمیت آشنایی با دانش مرتبط با رشد مغزی، فقط برای دانش‌آموزان مبتلا به اختلالات یادگیری مفید نیست؛ بلکه این یافته‌ها برای تمام دانش‌آموزان با سطوح پیشرفت متفاوت کاربردی است. دانشجویان با سابقه‌ی تحصیلی درخشان وارد دانشگاه استنفورد می‌شوند؛ اما وقتی در نخستین درس ریاضیات خود یا هر واحد دیگری به مشکل می‌خورند، به این باور می‌رسند که ازپس آن برنمی‌آیند و تسلیم می‌شوند.

باور به تأثیرگذاری استعداد تفکری نادرست و آسیب‌رسان است و حتی سوگیری‌های جنسیتی و نژادی را نیز دربر می‌گیرد. براساس شواهد متعدد موجود، کسانی که به مغز ثابت و بااستعداد بودن اعتقاد دارند، بر این باورند که پسران و مردان و برخی از گروه‌های خاص نژادی بااستعدادترند و دختران و زنان و دیگر گروه‌های نژادی استعداد کمتری دارند.

متأسفانه هنوزهم بسیاری از شخصیت‌های دانشگاهی و معلم‌ها به انتقال باورهای غلط ادامه می‌دهند و آشکارا بیان می‌کنند فقط عده‌ی معدودی از افراد می‌توانند بعضی موضوعات را یاد بگیرند. این طرزفکر هم برای انسان‌ها مضر است و هم برای رشته‌های علمی. افزون‌براین، به نادیده‌گرفتن متفکرانی منجر می‌شود که می‌توانند بینش‌هایی مفید و تغییراتی عظیم در علم ایجاد کنند.

باربارا معلمی است که به دانش‌آموزان آموزش می‌دهد و علاوه‌برآن، به‌‌تازگی چندین برنامه‌ی‌ آموزشی برای معلمان تدوین کرده است. آموزش برخی از دانش‌آموزان چند ماه و برخی دیگر چند سال طول می‌کشد؛ اما امروزه برنامه‌ای تدوین شده است که دانش‌آموزان می‌توانند از راه دور و در مناطق متفاوت از این آموزش‌ها بهره ببرند.

باربارا کسی است که جهان آموزش را با رویکرد آموزش مغزی خود متحول کرده است. او نیز مانند بسیاری از پیش‌گامان تا مدت‌ها درمعرض انتقادات فراوانِ افرادی بود که به پدیده‌ی انعطاف‌پذیری مغز باور نداشتند؛ اما او برای دفاع از حقوق دانش‌آموزانی که تصور می‌رفت شکست‌خورده‌اند، همچنان به مبارزه‌هایش ادامه داد.

به بیشتر دانش‌آموزانی که با ارواسمیت تماس می‌گیرند، گفته شده است که مشکلی اساسی دارند و حتی بسیاری از آنان از مدرسه اخراج شده‌اند؛ اما همین افراد ارواسمیت را در حالی ترک می‌کنند که متحول شده‌اند. در بازدیدهایم از این مدرسه دستاوردهای متعددی کسب کردم. در ابتدا، مصمم شدم تأثیر شگرف آموزش مغزی را اشاعه دهم. در وهله‌ی دوم، تصمیم گرفتم روش‌های ارواسمیت را با تمام معلمان و والدین عضو مرکز یوکیوبد به‌اشتراک بگذارم.

همان‌طورکه پیش‌تر ذکر شد، رویکرد ویژه‌ی آموزشی در مدارس این‌گونه بود که ضعف‌های دانش‌آموزان شناسایی و براساس آن‌ها به دانش‌آموزان آموزش داده می‌شد؛ اما رویکرد ارواسمیت کاملا مخالف این شیوه است. در این شیوه، معلمان ضعف‌های مغزی را شناسایی می‌کنند و سپس به دانش‌آموزان آموزش می‌دهند تا مسیرها و ارتباطات مغزی‌ موردنیازشان را بسازند.

درباره‌ی نویسنده و ناشر کتاب

جو بولر، استاد دانشگاه استنفورد و نویسنده کتاب‌های پرفروشی همچون «طرزفکر ریاضی» است. این آموزگار چندین دهه از زندگی‌اش‌ را صرف مطالعه تأثیر باورها و سوگیری‌ها بر آموزش کرده است. براساس مطالعات او، افرادی که به عالی‌ترین سطوح موفقیت در هر زمینه‌ای دست می‌یابند، صرفا به‌دلیل برتری ژنتیکی به آن جایگاه نرسیده‌اند. به‌عقیده وی، موفقیت این افراد مرهون استفاده از کلیدهایی است که در این کتاب رونمایی می‌کند.

بولر در مطالعاتش نشان می‌دهد که مغز انسان کاملا می‌تواند خودش را تغییر دهد، رشد کند، با محیط سازگار شود و مجددا خودش را برنامه‌ریزی کند. وی معتقد است هر کس در هر سنی می‌تواند هر چیزی را بیاموزد و خود نفْس یادگیری عمیقا شما را دگرگون می‌سازد. این همان چیزی است که بولر به‌‌صورتی ظریف و زیبا در این کتاب نیز درباره‌ی آن صحبت می‌کند.

در ایران، انتشارات نوین کتاب «ذهن نامحدود؛ یادگیری، رهبری و زندگی بدون مانع» با عنوان کامل انگلیسی «Limitless Mind: Learn, Lead, and Live Without Barriers» را با ترجمه‌ی سمیه احمدی روانه‌ی بازار نشر کرده است.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات