معرفی کتاب «ذهنتان را مدیریت کنید؛ سرنوشت خود را بسازید»
بسیاری از افراد بهدنبال نتایج استثنائی در زندگی خود هستند. آنها تمایل دارند تا یک رهبر قدرتمند، یک کارآفرین میلیونر، یک متخصص حرفهای برای فروش، و یک دانشآموز موفق باشند. اکثر افراد فقط به دلیل نداشتن کنترل روی پتانسیل خود، نمیتوانند زندگی خوبی داشته باشند؛ اما بسیاری از افراد نیز تمام منابع ذهنی مورد نیاز برای رسیدن به هر نتیجهی دلخواهی را در اختیار دارند. در این کتاب، شما خواهید آموخت که چگونه کنترل زندگی خود را بر عهده گرفته و مسیر خود را به سمت موفقیت توسعه دهید. شما خواهید آموخت که چگونه موفقیت افراد استثنائی را تکرار کنید و این الگوها و استراتژیها را در خودتان ایجاد کنید.
معرفی کتاب «ذهنتان را مدیریت کنید؛ سرنوشت خود را بسازید»
آدام خو، نویسندهی کتاب «ذهنتان را مدیریت کنید؛ سرنوشت خود را بسازید»، سیستمی را برای رسیدن به موفقیت از طریق NLP ایجاد کرده که در همه جا و برای همهی افراد قابل استفاده است. آنچه سیستم آدام را چنین منحصربهفرد ساخته است، این است که این سیستم هیچ مسئلهای را رها نکرده و فرآیندهای متعددی را تحت پوشش خود قرار میدهد که همگی حول محور NLP میچرخند. این سیستم، کمک میکند تا زندگی خود را از جایی که هستید، به هرجایی که میخواهید باشید، سوق دهید.
پردازش زبان طبیعی (NLP) به بهرهگیری از ابزارها، تکنیکها و الگوریتمها برای پردازش و درک دادههای طبیعی مبتنی بر زبان مربوط است که معمولاً در قالبهای ساختنیافتهای مانند متن، سخنرانی و غیره وجود دارند. NLP، حوزهای تخصصی در علوم رایانه و هوش مصنوعی محسوب میشود که ریشه در زبانشناسی محاسباتی دارد. دغدغه اصلی این حوزه از علوم، طراحی و ساخت برنامه و سیستمهایی است که امکان تعامل بین ماشینها و زبانهای طبیعی را فراهم سازند و در طی زمان برای استفاده انسان تکامل پیدا کنند. از این رو در اغلب موارد این حوزه علمی بهعنوان یک زمینه کمعمق و سطحی برای تحقیق نگریسته میشود و افراد تمایل دارند که بیشتر روی یادگیری ماشین و یادگیری آماری تمرکز کنند.
بیشتر افراد برای خواستههایشان محدودیت قائل میشوند؛ زیرا معتقدند که فاقد منابع موردنیاز برای رسیدن به نتایج موفقیتآمیز هستند. آنها بر این باورند که برای زندگی در سطحی که رویایش را داشتند، فاقد نظم ذهنی، هوش، ذکاوت، شانس، خلاقیت، انرژی یا استعداد لازم هستند. بسیاری از این افراد میگویند: «اگر فقط کمی خلاق تر از این بودم، میتوانستم از آن فرصت نهایت استفاده را ببرم.»
آیا این جمله را قبلا شنیده بودید؟ بسیاری از افراد بر این باورند که باید منتظر بمانند تا این منابع ظاهر شوند؛ برای مثال، در یک مسابقهی بختآزمایی برنده شده یا صاحب ثروتی باد آورده شوند. آنگاه از این منابع استفاده کنند و به خواستههایشان برسند. آنها میگویند: «وقتی پول بیشتری داشته باشم، میتوانم به شروع یک کسبوکار فکر کنم»، «وقتی بزرگتر شوم و تجربهی بیشتری کسب کنم، سپس میتوانم به آن مسئله بپردازم»، «وقتی زمان بیشتری داشته باشم، آنوقت میتوانم برنامهریزی درخصوص سرمایهام را آغاز کنم»، «وقتی شریک زندگی بهتری پیدا کنم، میتوانم از ارتباطات شادتری لذت ببرم». مسلما تمام این جملات را بارها از زبان افراد مختلف شنیدهاید یا حتی خودتان به زبان آوردهاید.
واقعیت این است که هماکنون تمامی منابع موردنیاز برای رسیدن به هر آنچه میخواهید را در دست دارید و میتوانید به هر نتیجهای که خواستار آن هستید، برسید. این منابع مدنظر، همان منابع ذاتی هر فرد است که ذهن و جسم با هم به فعالیت میپردازند. ذهن و جسم ما، قدتمندترین منابعی هستند که هرکدام از ما با آن به این سیاره پا گذاشتهایم. اگر این منابع به خوبی مورد استفاده قرار گیرند و در راه درستی بهکار گرفته شوند، آنگاه این منابع درونی به شما توانایی رسیدن به منابع فیزیکی و خارجی موردنیاز برای دستیابی به اهداف مدنظرتان را فراهم میکنند.
بیشتر افراد پول نداشتن را بهعنوان اولین بهانه برای استفاده نبردن از فرصتها و دست به کار نشدن میدانند؛ اما همهی ما میدانیم که بیشتر افراد موفق دنیا، کار خود را یا با پول اندک یا بدون هیچ پولی آغاز کردهاند. بهطور مثال به زندگی سوئی چیرو هوندا، یا اکیو موریتا، موسس شرکت هوندا و سونی یا استیو جابز مؤسس شرکت اپل توجه کنید. آنها کار خود را بدون هیج پولی و تنها با نبوغ و قدرت فردی خود برای ایجاد محصولات جدید و رسیدن به ثروت آغاز کردند که این خود باعث شد که به ثروت بیشتری نیز دست پیدا کنند.
زمان دومین منبع معمول است که افراد از نبودش شاکی هستند، ولی ما همه با یک ساعت هماهنگ و مشترک کار میکنیم. همهی ما۲۴ ساعت در شبانهروز زمان در اختیار داریم؛ تا به خوردن، خوابیدن، کار کردن، فکر کردن و کارهای دیگر بپردازیم. بنابراین بهطور حتم این توانایی ما برای برنامهریزی، مدیریت و کنترل زمان است که نتایج مطلوب یا نامطلوبی برای ما به ارمغان خواهد آورد. پس نتیجه میگیریم که این مسئله نیز، دوباره به تواناییهای ما برای کنترل منابع درونی خود بازمیگردد.
بخشی از کتاب «ذهنتان را مدیریت کنید؛ سرنوشت خود را بسازید»
افراد زیادی هستند که معتقدند شریک، همکار، مشتری، خانواده یا رئیس مناسبی ندارند تا به آنها در راه رسیدن به اهداف کاری و زندگیشان یاری برسانند. اگر منابع درونی برای دانستن چکونگی ایجاد سازگاری تأثیر مثبت گذاشتن و جهت بخشیدن به افکار و رفتار دیگران را داشته باشید، دراین صورت میتوانید افرادی را به منظور یاری خود تا رسیدن به موفقیت جذب کنید. پس درواقع، این چگونگی مدیریت منابع درونی است که باعث ایجاد تمام این تفاوتها میشود.
ما همه اساسا دارای سختافزاری مشابه هستیم؛ اما آیا همهی ما دارای منابع درونی مشابه و مشترکی نیز هستیم؟ آیا همهی ما منابع ذهنی مشترکی به منظور مؤثربودن، اطمینان داشتن، خلاق بودن، باهوش بودن و... را داریم؟ جواب این سؤالات یک کلمه است: بله. شاید در ابتدا باور این موضوع کمی سخت باشد، اما با مطالعهی ذهن بشر و علم عصبشناسی که در دهههای اخیر توانستهایم به پیشرفتهای چشمگیری در این زمینه برسیم، میتوانیم بفهمیم همهی ما از سیستم عصبی و عصبشناسی مشترکی برخوردار هستیم.
به بیان دیگر، ما همه اساسا دارای سختافزار مشترکی هستیم. اگر کسی به لحاظ هوشی از شما بهتر به نظر برسد یا اینکه در روابط اجتماعیاش بهتر از شما عمل کند، این به دلیل برخورداری او از ذهن بهتر نیست؛ بلکه این فرد فقط برنامههای بهتری نسبت به شما در ذهن خود میپروراند. همین برنامهها، روشهای فکری هستند که به این افراد توانایی میدهد تا انگیزه، تمرکز، توانایی تجزیه و تحلیل، قدرت بیشتر یا روابط اجتماعی بهتری داشته باشند.
زمانی که ذهن را با روشی بهینه اداره کنید، درآن صورت ذهن شما توانایی ایجاد هر نوع روش فکری و رفتاری مثبت و انرژیبخشی را خواهد داشت و بر این اساس میتوانید هر نتیجهای که بخواهید، به ارمغان آورد. همهی ما تقریبا با تشکیلات عصبشناسی مشترکی پا به عرصهی وجود میگذاریم. ما در حدود ۱۰۰۰ میلیارد عصب (رگ عصبی) در مغز خویش داریم که هرکدام از این رگهای عصبی میتواند اطلاعاتی با سرعتی بالاتر از سرعت یک کامپیوتر شخصی قدرتمند تولید کند.
براساس محاسبات صورت گرفته، اگر قرار بود کامپیوتر ابر قدرتی ساخته شود که توانایی ذخیرهسازی و پردازش ذهن بشر را داشته باشد، این کامپیوتر باید به اندازهی ۵۰ زمین فوتبال و بلندای مجسمه آزادی ارتفاع داشت. بااینحال، ذهن شما بدون مصرف هیچ برقی حتی به اندازهی یک لامپ کم مصرف میتواند به کار خود ادامه دهد. سوالی که در این زمینه مطرح میشود، این است که اگر همهی ما چنین منبع قدرتمندی درون خویش داریم، پس چرا نتایج استثنایی به دست آمده این قدر کم است؟
چرا فقط تعداد انگشت شماری در هر جامعه یا کشور میتوانند ایدههای زیرکانهای داشته باشند، متمرکز و با انگیزه باقی بمانند، مدام در حرکت و تکاپو باشند و به سطحی از موفقیت برسند که قابل تحسین است؟ این تفاوت ریشه در نحوهی استفاده یا عدم استفاده از ذهن دارد. این تعداد رگهای عصبی ذهن شما نیست که درباره افکار، اعمال، توانایی ها و مهارتهای شما تصمیم میگیرند؛ بلکه نحوهی اتصال آنها به هم این کار را بر عهده میگیرد. همهی ما اتصالات عصبی متفاوتی داریم و به همین دلیل است که اعمال و رفتارمان با هم فرق دارند.
اگر کسی را میشناسید که بهطور خارقالعادهای در کار با اعداد تواناست. این به خاطر اتصالات عصبی قویتری است که او در ناحیهی تفکر منطقی، ریاضی خود دارد؛ درعین حال این فرد ممکن است در روابط اجتماعی خود اعتماد به نفس کافی نداشته باشد؛ زیرا احتمال اتصالات عصبی ضعیفتری در آن ناحیه از مغز خود دارد. همین موضوع در مورد عواطف و عادات ما نیز صدق میکند.
اگر همیشه تنبل و بیانگیزه هستید، دلیل این است که رگهای عصبی شما به نحوی به هم اتصال پیدا کردهاند که مدام احساسات منفی مانند به تعویق انداختن در کارها را به وجود میآورند. افرادی که همیشه متمرکز و با انگیزه هستند، یک سری روشهای عصبی متفاوتی در ذهنشان اتصال یافته است. چگونگی در معرض قرار گرفتن و برانگیختهشدن ذهن شما حتی پیش از به دنیا آمدنتان، دربارهی نوع اتصالات عصبی کنونی شما تصمیم میگیرد.
الگوهای عصبی هر فرد، ۲۰ هفته بعد از حاملگی در رحم مادر شروع به رشد میکند. اگر شما توانایی بالایی در ریاضیات ندارید، به خاطر این است که ذهن شما در معرض محرکهای ریاضی توسط مادر یا افراد اطراف شما قرار نگرفته است. پس بعد از تولد در سالهای رشد بهخصوص قبل از سن چهارده سالگی، افرادی که در اطراف شما زندگی میکنند، خصیصههای رفتاری مانند تصمیمگیری، لجبازی و... را در ذهن شما به وجود میآورند. این برنامهای است که براساس آن به چیزی که امروز هستید، رسیدهاید.
خبر خوب این است که اگر اتصالات عصبی ناکافی یا ناکارآمدی در هر ناحیهای داشته باشید، میتوانید اتصالات عصبی مفیدتری به وسیلهی برانگیختن مغزتان در راه صحیح و به وجودآوردن نوع صحیح الگوهای روانی به وجود آورید. همچنین میتوانید الگوهای محدودی همچون ترسها یا عادات بد را دوباره برنامهریزی کنید. در برنامههای آموزشی من با نام «من بااستعدادم، تو نیز بااستعدادی»، به دانش آموزانی که حافظهی بدی داشتند، آموختم که چگونه از یک استراتژی حافظهی کارآمد استفاده کنند و آن را تا ایجاد الگوهای جدیدی در ذهنشان پرورش دهند. بعد از نیم ساعت که با این محرک کار کردند، آنها توانستند یک لیست متشکل از ۵۰ کلمه را در کمتر از ۵ دقیقه حفظ کنند.
در برنامههای الگوهای برتری، از تکنیکی با نام الگوی تغییر استفاده کردیم که این الگو به مردم کمک میکرد تا الگوهای عصبی قدیمی که در آن بهطور مداوم کارها را به تعویق میانداختند را به الگوهایی که در آن مدام عکسالعمل نشان میدادند، تغییر دهند. به یاد داشته باشید که هر الگوی عادتی نتیجهی شیوهی اتصال اعصاب ما به یکدیگر است. هنگامی که نحوهی دوباره برنامهریزی کردن الگوهای عصبی خویش را آموختیم. درآن صورت میتوانیم هر نتیجهای که میخواهیم به وجود آوریم.
تحقیق روی ذهن در طول زندگی نشان داده است که بهطور متوسط افراد از کمتر از یک درصد از کل اتصالات ایجاد شده در ذهنشان استفاده میکنند. با ۱۰۰۰ میلیارد عصب که هرکدام توانایی ایجاد اتصالات عصبی با یکدیگر را دارند، تعداد کل اتصالات از تعداد اتمهای دنیا فراتر خواهد رفت. به بیان دیگر، هیچ چیزی وجود ندارد که ذهن بشر توانایی رسیدن به آن را البته با استفاده از استراتژیها و محرکهای صحیح نداشته باشد.
اگر میتوانیم برنامهی ذهنی یک فرد برنده را تکرار کنیم، پس میتوانیم موفقیت او را نیز تکرار کنیم. اگر می توانیم شیوهی مدیریت ذهنی یک فرد برنده را تکرار کنیم، پس می توانیم شیوهی تفکرات، رفتار و بر این اساس نتایج بهدست آمده را نیز تکرار کنیم. اگر دیگران میتوانند روی سن راه بروند و با اعتمادبه نفس تمام سخنرانی کنند، پس ما هم میتوانیم.
اگر دیگران میتوانند مدام احساسات خویش را به سمتی سوق دهند که انگیزه و اعتمادبه نفس در خود به وجود آورند، پس ما هم میتوانیم. ما میتوانیم مانند آنهایی که از مهارتهایی بسیار بالا و نوآورانه برخوردار هستند، چنین مهارت هایی را داشته باشیم. به یاد داشته باشید که آنها به این دلیل توانایی انجام چنین کارهایی را دارند که برنامههای روانی کارآمدی در ذهن خویش پرورش میدهند. شما که عصب شناسی مشترکی دارید، فقط لازم است رمز آن را بیابید و ذهن خود را دقیقا در همان جهت مدیریت کنید.
دربارهی نویسنده و ناشر کتاب
آدام خو (Adam Khoo Yean Ann)، یک کارآفرین سنگاپوری، نویسنده، مربی و معامله گر سهام و FX است. خو رئیس اجرایی و مدیر ارشد مربی گروه فناوریهای یادگیری Adam Khoo است. این گروه فناوری، یکی از بزرگترین مؤسساتآموزشی خصوصی آسیا است که سمینارهای آموزشی را برای بیش از هشتادهزار نفر سالانه در هفت کشور برگزار میکند. کتاب « ذهنتان را مدیریت کنید؛ سرنوشت خود را بسازید» با عنوان کامل انگلیسی «Master Your Mind, Design Your Destiny: Proven Strategies that Empower You to Achieve Anything You Want in Life Adam Khoo» با ترجمهی «طوبا مردانی» و توسط انتشارات نوین به بازار نشر عرضه است.
نظرات