معرفی کتاب سوراخ دعا را گم کردن؛ چرا هر چیزی که درباره موفقیت میدانیم، عمدتا اشتباه است
اریک بارکر، در کتاب سوراخ دعا را گم کردن، با پاسخ به این سؤال که چرا هر چیزی که درباره موفقیت میدانیم غالبا اشتباه است، شما را با موفقیت در زندگی و نه صرفا با پول درآوردن آشنا میکند. او به شما میگوید با انتخاب چه نگرشها و رفتارهایی میتوانید در دستیابی به اهدافتان در تمامی عرصههای حرفهای یا شخصی موفق عمل کنید. موفقیت برای هرکسی تعریف متفاوتی دارد. موفقیت بهطور کلی، به معنای موفق شدن و رشد در تمام امور از جمله موفقیت در سلامتی، موفقیت در معنویت، موفقیت در ثروت، موفقیت در آرامش، موفقیت در عشق، موفقیت در تحصیل، موفقیت در زندگی، تیم، خدمت به دیگران و حتی موفقیت در ارتباط با دیگران است. موارد گفته شده، مواردی هستند که به رسیدن به یک موفقیت تمام عیار کمک میکنند.
موفقیت فقط قرار نیست چیزی باشد که در تلویزیون میبینید و ارتباط کمی با بیعیب و نقص بودن دارد؛ بلکه بیشتر به اینکه بدانید در چه کاری بهترین هستید و به درستی با محیط هماهنگ شوید مرتبط است. لازم نیست که مانند روبیچ واقعا دیوانه باشید، بلکه گاهی اوقات جوجه اردک زشت اگر بتواند برکهی مناسب را پیدا کند میتواند به قو تبدیل شود. چیزی که شما را از دیگران جدا میکند، عادتهایی است که سعی کردهاید ترک کنید و چیزهایی است که در مدرسه به خاطرشان به سخره گرفته شدهاید. همهی این موارد، در نهایت ممکن است به شما مزیت بینظیری هدیه کنند.
جواب هر شخصی به تعریف موفقیت متفاوت است و پاسخها به این سؤال، به باورها و برداشت های درونی خود افراد وابسته است. موفقیت برای شما یعنی حس درونی شما نسبت به باورها و انتظاراتتان و این را هیچ کس به غیر از خود شما نمی تواند درک کند. حتی دیگران هم نمیتوانند به شما بگویند خوشبخت یا موفق هستید درحالیکه خود باور ندارید. برعکس آن هم صادق است. مهمترین ویژگی موفقیت، داشتن هدف است. بعد از آن داشتن راههای درست و مناسب برای رسیدن به هدف، از دیگر ویژگیهای موفق بودن است. اریک بارکر نیز در این کتاب، به بررسی مسائلی میپردازد که در دنیای واقعی منجر به موفقیت خواهند شد.
معرفی کتاب «سوراخ دعا را گم کردن»
اکثر کتابها به یک بُعد از موفقیت میپردازند یا نظریههایی ارائه میدهند که کاربردی نیستند؛ اما بارکر در این کتاب به مسائلی که مؤثر واقع میشوند نگاهی انداخته و سپس مراحلی را آموزش میدهد که میتوانید برای رسیدن به هدف مورد نظرتان استفاده کنید. بخش اعظمی از آنچه در خصوص ویژگیهایی که موفقیت را به ارمغان میآورند به شما گفته شده است، منطقی، جدی و کاملا غلط هستند. بارکر در این کتاب با شکستن افسانهها، و بررسی علمی که پشت عوامل جداکنندهی افراد بسیار موفق از بقیه وجود دارد، به شما آموزش میدهد تا با انجام چه کارهایی میتوانید به آنها شبیهتر شوید. بارکر همچنین شما را متوجه این موضوع خواهد کرد که چرا خوب است که در بعضی موارد، شبیه آنها نباشید.
نویسنده در این کتاب، چند سؤال مهم دربارهی موفقیت در زندگی را مطرح میکند. در فصل اول کتاب، بررسی میکنیم که آیا عدم ریسک و انجام آنچه به ما گفته میشود واقعا موفقیت را به ارمغان میآورد. در این فصل، در مورد آنچه گوتام مکوندا، استاد دانشگاه هاروارد، «تقویتکننده» مینامد، یاد میگیریم. تقویتکنندهها مثل دیوانگی روبیچ، ویژگیهایی هستند که بهطور متوسط، منفیاند، اما در موارد خاص، مزایای فراوانی را ایجاد میکنند که موجب نابودی بقیه رقبا میشوند. یاد خواهیم گرفت که چرا دانشجویان ممتاز به ندرت میلیونر میشوند، چرا بهترین (و بدترین) رؤسای جمهور ایالات متحده کسانی هستند که سیستم را دگرگون میکنند و اینکه چگونه بزرگترین نقاط ضعف ما شاید بزرگترین نقاط قوتمان باشند.
در فصل دوم، مشاهده خواهیم کرد که چه زمانی آدمهای خوب از همه موفقتر میشوند و همچنین اصول ماکیاولی در مورد پول چه زمانی درست است. ما با استاد دانشکده وارتون که به کسبوکار و نوعدوستی دلسوزانه اعتقاد دارد و استادی در استنفورد که تحقیقاتش نشان میدهد در مورد سختکوشی مبالغه شده است و چاپلوسی موجب ترفیع شغلی میشود، صحبت میکنیم. به دزدان دریایی و باندهای زندان نگاهی میاندازیم تا ببینیم قانونشکنان از چه قوانینی تبعیت میکنند و میفهمیم که چگونه تعادل درستی بین پیشرویِ بلندپروازانه و خواب راحت شب برقرار کنیم.
در فصل سوم کتاب، آموزشهای یگان ویژهی نیروی دریایی را بررسی میکنیم و به علم در حال ظهور سرسختی و انعطافپذیری میپردازیم. ما با دکتراهای اقتصاد صحبت خواهیم کرد تا بهترین زمان برای مضاعف کردن تلاشهایمان یا دست برداشتن از تلاش را محاسبه کنیم. استادان کونگفو به ما یاد میدهند که چه زمانی ترککنندهی تنبل بودن، ایدهی فوقالعادهای است. همچنین کلمهی احمقانهای را یاد میگیریم که میتواند به ما کمک کند تصمیم بگیریم چه زمانی انجام دادن کاری را با وجود شرایط دشوار باید ادامه دهیم و چه زمانی منصرف شدن بهترین حرکت است.
فصل چهارم کتاب، به بررسی این مورد میپردازد که آیا واقعا «چیزی که میدانید» مهم است یا «کسی که میشناسید». مشاهده خواهیم کرد که چگونه کارکنانی که بیشترین شبکه را دارند، اغلب سازندهترین افراد هستند، اما بهترین متخصصان تقریبا همیشه خودشان را درونگرا میدانند (از جمله ۹۰ درصد ورزشکاران برتر). ما بینشی از فردی که دارای بیشترین ارتباطات در «سیلیکونولی» است دریافت خواهیم کرد و یاد میگیریم که چگونه بدون اینکه احساس کنیم که دیگران را فریب میدهیم، شبکهسازی کنیم.
در فصل پنجم، به مسئلهی نگرش نگاهی خواهیم انداخت. خواهیم دید که چگونه اعتماد به نفس میتواند موجب شود تا با هر فشاری که شده، راهمان را به سوی آنچه فکر میکنیم توانایی انجامش را داریم باز کنیم، اما چگونه باید آن را با دیدگاه معقولانهای در مورد چالشهای آینده متعادل کنیم. یاد خواهیم گرفت که چگونه علم در حال ظهور «تضاد ذهنی» میتواند به ما کمک کند بدانیم چه زمانی کاملا به کاری متعهد شویم و چه زمانی در مورد انجام آن تجدید نظر کنیم. مهمتر از آن، نگاهی به تحقیقات جدید خواهیم انداخت که نشان میدهد کل پارادایم اعتماد، ممکن است اساسا مشکلساز باشد.
در فصل ششم، مهمترین حقیقت را از منظری دیگر بررسی، و سعی میکنیم ببینیم چطور موفقیت در کار، با موفقیت در زندگی همتراز میشوند، و چه زمانی اینگونه نیست. آیا در دنیایی که در آن در حال دوندگیِ شبانهروزی هستیم، جایی برای تعادل بین زندگی و کارمان وجود دارد؟ کلِیتون کریستِنسن، از دانشکده کسبوکار هاروارد، و چنگیزخان نمونههایی از نحوهی یافتن صلح در دفتری که تحت تغییرات سریع قرار میگیرد ارائه میدهند. همچنین از مطالعات موردی غمانگیز بزرگانی که با قربانی کردن خانواده و شادمانی خود، بهای گزافی برای رسیدن به موفقیت پرداخت کردهاند درس میگیریم.
بخشی از کتاب «سوراخ دعا را گم کردن»
این کتاب به بررسی چیزهایی میپردازد که در دنیای واقعی به موفقیت منجر میشود. منظور من موفقیت در زندگی است، نه صرفا پول درآوردن. چه نگرشها و رفتارهایی به شما در دستیابی به اهدافتان در تمامی عرصههای حرفهای یا شخصی که انتخاب میکنید، کمک میکند؟ بسیاری از کتابها به یک بُعد از الماس موفقیت میپردازند یا نظریههایی ارائه میکنند که عملی نیستند. ما به چیزهایی که مؤثر واقع میشوند نگاهی خواهیم انداخت و سپس مراحلی را یاد میگیریم که میتوانید برای رسیدن به هدف مورد نظرتان استفاده کنید.
تعریفی که از موفقیت دارید، به خودتان بستگی دارد. به این مربوط میشود که شخصا برای شاد بودن در محل کار و خانه به چه چیزی نیاز دارید. اما بدان معنا نیست که موفقیت تصادفی است. استراتژیهایی که به احتمال زیاد شما را به هدفتان میرسانند (تلاش مداوم) و استراتژیهایی که بعید است کارساز واقع شوند (لنگ ظهر از خواب بیدار شدن) را میدانید. مشکل، در جایی بین اینها قرار دارد. به شما در مورد تمام ویژگیها و تاکتیکهایی که کمکتان میکنند به هدفتان برسید گفته شده است، اما هیچ اثبات واقعی وجود ندارد، و شاید استثنائاتی را دیده باشید. در این کتاب به بررسی همین موضوع خواهیم پرداخت.
من به مدت هشت سال در وبلاگم، در حال تجزیه و تحلیل پژوهشها و مصاحبه با کارشناسان در مورد عوامل ایجاد کننده زندگی موفق بودهام. و جوابها را پیدا میکردم. بسیاری از آنها تعجبآورند. بعضی ظاهرا متناقض به نظر میرسند، اما همهی آنها، در مورد آنچه باید انجام دهیم تا در زندگی حرفهای و شخصی به برتری دست پیدا کنیم، بینشهایی را ارائه میکنند. مطالعات نشان میدهد که اگر از دیگران انتظار داشته باشیم که غیر قابل اعتماد باشند، پیشگویی خود محقَق کننده را ایجاد میکنیم. اینطور برداشت میکنید که آنها رفتار بدی دارند، بنابراین دیگر اعتماد نمیکنید، به این معنی که تلاشتان را دریغ میکنید و یک مسیر نزولی ایجاد میکنید. تعجبآور نیست که در تیمهایی که یک عضو بد وجود دارد، نقص عملکرد ۳۰ تا ۴۰ درصد است.
بنابراین، شیطنتهای فردی میتواند نتایج خوبی به دست دهد، اما تنها تا زمانی جواب میدهد که دیگران نیز شروع به سمبل کردن نکردهاند. سپس همه رنج میبرند، زیرا در نهایت فرهنگی خودمحوری همانند «مولداوی» خواهید داشت که مردمی که با مشارکت در خیر و رفاه عمومی، ارزشآفرینی کنند وجود نخواهند داشت. روت وینهوفن گفت: «کیفیت یک جامعه مهمتر از جایگاه شما در آن جامعه است». به نظر شما چرا اینگونه است؟ رابرت اکسلرود، استاد علوم سیاسی دانشگاه میشیگان، توضیح میدهد: «خوب نبودن ممکن است در ابتدا نویدبخش به نظر برسد، اما در دراز مدت میتواند محیطی را که برای موفقیت نیاز است، نابود کند.»
به عبارت ساده، هنگامی که شروع به خودخواهی و پیروی از اصول ماکیاولی کنید، دیگران در نهایت متوجه خواهند شد. اگر آنها قبل از اینکه به قدرت برسید تلافی کنند، دچار مشکل میشوید. حتی اگر موفق شوید، باز هم به مشکل برمیخورید. شما به دیگران ثابت کردهاید که راه موفقیت، شکستن قوانین است و آنها نیز قوانین را میشکنند؛ زیرا رفتار بد، مسری است و مردم هم کاری را که مؤثر واقع شده، انجام میدهند. شما شکارچیان دیگری مانند خودتان ایجاد خواهید کرد. سپس افراد خوب آنجا را ترک میکنند. این باعث ایجاد اثر موجی میشود و بهزودی مکانی مانند مولداوی را به وجود میآورید که دوست ندارید دیگر در آن کار کنید. هنگامی که اعتماد از بین میرود، همه چیز از بین میرود. فکر میکنید در تحقیقاتی که در عرصههای کار، تیمهای ورزشی، و اعضای خانواده انجام شده است، افراد چه صفتی در دیگران را بهعنوان مطلوبترین صفت نام بردهاند؟ قابل اعتماد بودن.
موفقیت به معنای فراتر رفتن از خودخواهی برای ایجاد اعتماد و دستیابی به همکاری است. به طرز طعنهآمیزی، حتی اگر میخواهید در شرارت موفق باشید، باید اینگونه عمل کنید. بنابراین برای اینکه بدانید چرا خودخواهی در سازمانها در طولانی مدت جواب نمیدهد و اینکه اعتماد و همکاری چقدر ضروری است، باید به جنایتکاران نگاه کنید.
دربارهی نویسنده و ناشر کتاب
اریک باکر، نویسندهای که کتابهایش در لیست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز قرار دارد، کتاب «سوراخ دعا را گم کردن» را با عنوان کامل انگلیسی «Barking Up the Wrong Tree: The Surprising Science Behind Why Everything You Know About Success Is (Mostly) Wrong» در سال ۲۰۱۷ و در دستهبندی کتابهای خودیاری منتشر کرد. این کتاب در سال ۱۳۹۹ و در ۳۴۳ صفحه و با ترجمهی «شهلا ثریاصفت»، توسط انتشارات نوین منتشر شد.