معرفی کتاب «از ما بهتران؛ داستان موفقیت»
موفقبودن و موفقیت کمکم به واژهای کلیشهای تبدیل شده و هرکس برای آن برنامهای ارائه داده و قوانین زیادی برای آن ترسیم شده است. احتمالا برای بسیاری از ما پیش آمده که برای چند دقیقه به فکر فروبرویم و به این فکر کنیم که افراد موفق چه کسانی هستند و چگونه موفق شدهاند؟ بسیاری از ما مشتاقیم بدانیم این افراد از چه فرمولی برای رسیدن به جایگاهشان بهره بردهاند. تمام انسانها علاقه دارند به موفقیت دست پیدا کنند. همه بهدنبال موفقشدن هستند؛ بااینحال کتابهای اندکی برای توضیح این موضوع نوشته شدهاند که چه کار کنیم تا موفق باشیم.
موفقیت برای برخی از افراد بهمعنای کسب ثروت و برای برخی دیگر بهمعنای کسب قدرت است. برخی از افراد هم فقط میخواهند با داشتن تأثیر مثبت بر جهان موفقیت را تجربه کنند. تمام اینها تعابیر درستی از موفقیت هستند. درواقع، موفقیت مفهومی است که برای افراد مختلف متفاوت است. مهم نیست موفقبودن برایتان در چه چیزی خلاصه میشود؛ ولی مهم این است که مطمئنا بهراحتی بهدست نمیآید.
مالکوم گلَدوِل در کتاب کاربردی «از ما بهتران؛ داستان موفقیت» ما را در سفری ذهنی به دنیای از ما بهتران میبرد؛ بهترینها و درخشانترینها، مشهورترینها و موفقترینها! او میپرسد چه چیزی باعث موفقیت این افراد میشود؟ چه عواملی آنها را به این مسیر پرافتخار رسانده است؟ بااینحال، مالکوم گلَدوِل معتقد است بیشازحد به این موضوع توجه میکنیم که افراد موفق چگونه هستند و توجه بسیار اندکی به این نکته میکنیم که آنها از کجا آمدهاند و از چه فرهنگی و خانواده و نسلی هستند و چه تجارب خاصی در طول تربیت و رشدشان کسب کردهاند.
معرفی کتاب «از ما بهتران؛ داستان موفقیت»
کتاب «از ما بهتران؛ داستان موفقیت» تلاش میکند بهصورت روشنگرانه و سرگرمکننده نقطهی عطفی برای حیرتزدهکردن و آگاهیبخشیدن به مخاطب باشد و تا مدتها بعد در ذهنها ماندگار شود. این کتاب دربارهی از ما بهتران است. از ما بهتران مردان و زنانی هستند که کارهایی غیرمعمول انجام میدهند؛ افرادی مانند نوابغ، غولهای تجارت، ستارههای موسیقی راک و برنامهنویسان نرمافزار. این کتاب از اسرار وکیلان برجسته پرده برمیدارد و این نکته را بررسی میکند که چه چیزی بهترین خلبانان را از دیگر خلبانانی جدا میکند که باعث سقوط هواپیما شدهاند و تلاش میکند دریابد چرا آسیاییها در ریاضی بسیار موفق هستند. بهعلاوه در بحبوحهی بررسی زندگی افراد برجسته در میان متبحرها، بااستعدادها و سختکوشها تلاش میکند ثابت کند روشی که موفقیت را با آن معنا میکنیم، اساسا اشتباه است.
سؤالی که همیشه دربارهی افراد موفق میکنیم چیست؟ میخواهیم بدانیم افراد موفق چه کسانی هستند، چه شخصیتی دارند، چقدر باهوش هستند، سبک زندگیشان چگونه است و از چه استعدادهای خاصِ مادرزادی بهرهمند هستند. همچنین، تصور ما این است که همین ویژگیهای شخصی نشان میدهد چگونه آن فرد موفق به قلههای موفقیت رسیده است. مالکوم گلَدوِل در کتاب شگفتانگیز «از ما بهتران؛ داستان موفقیت»، ما را در سفری ذهنی به دنیای از ما بهتران میبرد؛ بهترینها و درخشانترینها، مشهورترینها و موفقترینها. گلَدوِل عقیده دارد برای فهمیدن راز موفقیت این افراد باید به فرهنگ، خانوادهها، نسل و تجارب خاص کسبشده در طول تربیت و رشدشان توجه کرد.
در طول مسیر این سفر، او رازهای میلیونرهای حوزهی برنامهنویسی و تکنولوژی و کارآفرینان موفق را توضیح میدهد. از نکاتی سخن میگوید که برای ورزشکار حرفهای شدن لازم است و دلیل قویتربودن آسیاییها در مباحث ریاضی را شرح میدهد و از موضوعاتی میگوید که گروههای برتر موسیقی را متمایز میکند. مالکوم گلَدوِل در این کتاب با دیدگاهی کاملا متفاوت به موفقیت و فرصتهایی نگاه میکند که زندگی دراختیار ما قرار میدهد. در کتاب استثناییها، گلَدوِل به شما میگوید بودن در مکان و زمان مناسب تأثیر زیادی روی موفقیت شما خواهد گذاشت.
مثالهایی که در این کتاب گفته میشود، دید شما را به موفقیت تغییر خواهد داد. «استثناییها» به شما میگوید چگونه فرهنگ و تلاش زیاد میتواند شما را از فردی معمولی به نابغه تغییر دهد و دراینمیان، آیکیوی بسیار زیاد میتواند بیاهمیتترین چیز در تعیین موفقیت باشد. او از قانون دههزار ساعت برای موفقیت میگوید. از دلایل اینکه چرا نوابغ امروز تکنولوژی ازجمله ایلان ماسک و استیو جابز و بیل گیتس توانستند به موفقیت برسند و از این راز پرده برمیدارد که چرا همهی آنها متولد ۱۹۵۴ یا ۱۹۵۵ هستند. خلاصه میتوان گفت این کتاب حاوی نکات هیجانانگیز بسیاری دربارهی رازهای موفقیت است.
بخشی از کتاب «از ما بهتران؛ داستان موفقیت»
روزتو شهری کوچک و فقیر در ایتالیا بود که بیشتر شهروندانش با کشاورزی یا کار در معدن بهسختی زندگی میکردند. در سال ۱۸۸۲، یازده نفر از آنها به آمریکا مهاجرت کردند و پس از رسیدن به آمریکا، بهدلیل اینکه تنها مهارتشان کار در معدن بود، به پنسیلوانیا رفتند و در آنجا، شهر دیگری بهنام «ایتالیای جدید» ایجاد کردند و در معدن سنگآهن نزدیک آنجا مشغول به کار شدند.
مهاجران به روزتو در ایتالیا خبر رساندند و از وعدهی دنیای جدید گفتند و درنتیجه، مهاجران بیشتری به آمریکا آمدند. با گذشت زمان، تعداد مهاجران به آمریکا افزایش یافت و حالتی شبیه به مهاجرت دسته جمعی پیدا کرد. تنها در سال ۱۸۸۴، حدود ۱،۲۰۰ نفر از ساکنان روزتو درخواست گذرنامه کردند و بهسمت ایتالیای جدید حرکت کردند. این شهر خیلی زود بهعنوان روزتو شناخته شد؛ زیرا تقریبا تمام ساکنانش از روزتو ایتالیا آمده بودند.
در روزتو جدید در پنسیلوانیا، ساکنان بسیاری از جنبههای قدیمی شهر ایتالیا را از معماری ساختمان گرفته تا برنامهریزی شهر تکرار کردند. آنها سبزی و میوه در حیاطهای خود کاشتند و خوک پرورش دادند و به پرورش انگور مشغول شدند. شهر خیلی زود با مغازهها، نانواییها، رستورانها، مدرسهها و کارخانههای پوشاک رونق گرفت.
دکتر استوارت ولف، پزشک دانشگاه اوکلاهاما، تابستان خود را در مزرعهای در پنسیلوانیا و در نزدیکی روزتو گذراند. ولف زمانی به روزتو علاقهمند شد که دکتری محلی به او گفت در طول ۱۷ سال سابقهی کارش تابهحال تقریبا هیچ فرد کوچکتر از ۶۵ سال ساکن روزتو بابت بیماری قلبی به او مراجعه نکرده است. این شگفتانگیز بود؛ زیرا در دههی ۱۹۵۰، ایست قلبی در مردان کوچکتر از ۶۵ سال عامل اصلی مرگومیر بود.
ولف مطالعهی افراد ساکن در روزتو را شروع و سوابق پزشکی و شجرهنامههای خانوادگی آنها را جمعآوری کرد و از آنها آزمایشهای مختلفی ازجمله آزمایش خون گرفت. نتایج حیرتانگیز بود: او دریافت تقریبا هیچ فرد کوچکتر از ۵۵ سال ساکن روزتو به حملهی قلبی یا علائم بیماری قلبی مبتلا نشده است. در مردان بزرگتر از ۶۵ سال هم میزان مرگومیر ناشی از بیماری قلبی، نصف میزان طبیعی و میزان مرگومیر بهدلایل مختلف ۳۰ تا ۳۵ درصد کمتر از حد معمول است. تحقیقات بیشتر تقریبا نبود خودکشی، مصرف الکل، استفادهی موادمخدر یا جرم و جنایت را نشان داد. تنها دلیل مرگ در روزتو، کهولت سن بهنظر میرسید.
ولف از یکی از دوستان جامعهشناس خود بهنام جان بورن کمک خواست. آنها با شهروندان دربارهی دلیل طول عمرشان مصاحبه کردند. ولف و برون سه فرضیه را بررسی کردند:
- رژیم غذایی: ولف اولینبار رژیم غذایی افراد ساکن روزتو را بررسی کرد؛ بااینحال، متوجه شد تغذیهی آنها اصلا سالم نیست. آنها بهجای روغن زیتون سالم با چربی گوشت خوک غذا درست میکردند. ۴۱۷ کالری روزانهی آنها از چربی تشکیل شده بود و بسیاری از افراد بسیار سیگار میکشیدند و با چاقی دستوپنجه نرم میکردند.
- ژنتیک: فرضیهی بعدی ولف این بود که سلامت افراد ساکن روزتو بهدلیل ژنتیک خوب آنها است؛ اما افراد دیگری که از روزتو به شهرهای دیگر آمریکا مهاجرت کرده بودند، چندان سلامت نبودند.
- جغرافیا: سومین فرض ولف این بود که این راز باید در منطقهی جغرافیایی روزتو در پنسیلوانیا نهفته باشد؛ اما شهرهای همسایه درمقایسهبا روزتو میزان حملهی قلبی در مردان بزرگتر از ۶۵ سال سه برابر بیشتر بود.
همانطورکه ولف و برون درگیر یافتن پاسخ رازهای رزوتو بودند، متوجه برخی از ویژگیهای منحصربهفرد فرهنگ روزتانی شدند. آنها بسیار جمعی و خانوادگی بودند و اغلب وقتی یکدیگر را در خیابان میدیدند، برای گپزدن میایستادند. آنها باهم غذا میپختند و دورهم میخوردند و با هم به کلیسا میرفتند. همچنین، در بسیاری از خانهها سه نسل زیر یک سقف درکنارهم زندگی میکردند. آنها به پدربزرگ و مادربزرگ و سالمندان احترام میگذاشتند. شهر کوچک آنها در اصل جامعهی مدنی کامل بود. فرهنگ روزتانی مسالمتآمیز بود و تجملگرایی نداشتند و به افراد شکستخورده کمک میکردند تا کرامت خود را حفظ کنند.
ولف و برون نتیجه گرفتند میزان پایینبودن بیشازاندازهی بیماری قلبی ناشی از فرهنگ روزتانی است. آنها جامعهای ایجاد کردند که مردم را از استرس دور نگه میدارد و به سلامتی غیرمعمول آنها منجر میشود. فراتر از نگاه فردی، یافتههای ولف و برون با شکوتردید در جامعهی پزشکی همراه بود. محققان پزشکی به مطالعهی سلامت ازنظر ویژگیهای فردی، رفتارهای فیزیولوژی، رژیم غذایی، ورزش و ژنها عادت کردهاند و اهمیتی به فرهنگ نمیدهند. ولف و برون مجبور بودند جامعهی پزشکی را متقاعد کنند درک جامع از سلامت به نگاهی جمعی و بررسی خانواده و جامعه و فرهنگ نیاز دارد.
در همین زمینه، کتاب «از ما بهتران» (استثناییها)، نوع دیگری از کتابهای موفقیت است. اکثر داستانهای موفقیت روی ویژگی فردی افراد تمرکز دارند؛ مانند هوش، استعداد، اخلاق کاری و ثبات قدم. بااینحال، ولف و برون در این کتاب تلاش میکنند فراتر از نگاه فردی موفقیت را ازطریق عوامل بیرونی و جامعه بررسی کنند.
از دیدگاه مالکوم گلَدوِل، برای آنکه بدانیم چه چیزی سبب موفقیت افراد موفق شده است، باید تمرکز خود را روی عادت و اخلاق و نحوهی زندگیکردن و اجتماع آنها بگذاریم، نه محل تولد، فرهنگ، خانواده، طرز تربیت و جزئیات اینچنینی. گلَدوِل درادامهی کتاب، اسرار زندگی مهندسان نرمافزار ثروتمند را برایمان آشکار میکند. او میگوید برای تبدیلشدن به فوتبالیست موفق چه ابزاری لازم است و چگونه گروه بیتلز موفق شدند عنوان بزرگترین گروه راک تاریخ را ازآنِ خود کنند. او میگوید: «انسانهای بزرگ بسیاری هستند که میتوان زندگی و پشتکارشان را الگو قرارداد و موفق شد و حالا نوبت موفقیت شما است.»
همچنین، مالکوم گلَدوِل ادعا میکند دستیابی به موفقیت تا حد زیادی به غنیمتشمردن فرصتها و زمانی بستگی دارد که فرد روی عمل مدنظر صرف میکند. گلَدوِل معتقد است برای رسیدن به تخصص کامل در هر کاری، ۱۰،۰۰۰ ساعت تمرین مؤثر لازم است. این سخن گلَدوِل به بسیاری آرامشخاطر میدهد؛ چراکه شاید با دانستن این اصل کمتر غصهی شکستهایمان را بخوریم و باور کنیم اگر بهاندازهی کافی تلاش و تمرین کنیم، موفقیتمان حتمی است. باید دائما با خود بگویید: «اگر میخواهم عملکرد بهتری داشته باشم، تنها ساعات بیشتری باید تمرین کنم.»
ما خود را به این باور عادت دادهایم که انسانهای بزرگ و موفق همگی خودساخته هستند و اگر به قلهی موفقیت رسیدهاند، قدرت و توانایی منحصربهفردی داشتهاند که نصیب هرکسی نمیشود. این فکر وجدان ما را آسوده میکند. اگر نتوانستیم عملکرد موفقی داشته باشیم، چه کسی میتواند ما را سرزنش کند؟ شاید بسیاری از افراد به خود بگویند افراد موفق همگی ویژگی خاصی دارند که ما از آن محروم هستیم؛ پس طبیعی است نتوانیم مانند آنها باشیم. گلَدوِل میگوید وقت آن رسیده تا این فکرها را دور بریزید. شاید هرگز نتوانیم بیل گیتس باشیم؛ اما میتوانیم هم خودمان باشیم و هم موفق.
نویسنده در بسیاری از قسمتهای کتاب به این نکته اشاره میکند که داشتن تصویر ناقصی از موفقیت و توصیف موفقیت افراد موفق تنها براساس ویژگیهای شخصیتی، مثل آن است که بلندی درخت بسیار بلندی را فقط وابسته به دانهی کاشتهشدهی آن بدانیم. البته دانه مهم است؛ اما دسترسی کافی به نورخورشید و آب و خاک حاصلخیز نیز اهمیت دارد. حتی بختواقبال هم به درخت کمک میکند تا از بیماریها و آفات و قاچاقچیان چوب در امان باشد.
در کتاب استثناییها، به این نتیجه میرسیم که فقط بررسی ویژگیهای فردی برای موفقیت اشتباه است. افراد موفق میتوانند از فرصتهای مغتنمی بهرهمند شوند که محیط، جامعه، ارث، بختواقبال و سایر مزایای پنهان برایشان فراهم میکنند. بسیاری از این مزایا از نظر پنهان هستند و بهطور گسترده درککردنی نیستند و بسیاری از آنها اتفاقی توزیع میشوند. بااینحال با درک این عوامل، میتوانیم آنها را در مدرسهها، سازمانها، زندگی خود و کودکانمان مهندسی کنیم و فرصت موفقیت را دردسترس همهی افراد قرار دهیم.
دربارهی نویسنده و ناشر کتاب
کتاب «از ما بهتران؛ داستان موفقیت» اثر پرفروش نیویورکتایمز و سومین اثر ناداستان مالکوم گلَدوِل است. مالکوم گلَدوِل در این کتاب سعی میکند عواملی را بررسی کند که به دستیابی فرد به درجات عالی موفقیت کمک میکنند. مالکوم گلَدوِل نویسندهی آثاری چون «نقطهی اوج»، «آنچه آن سگ دید»، «پلکزدن» و «داوود و جالوت» است. او مدیر صنایع پوشکین است؛ شرکتی که در زمینهی تولید محتوای صوتی فعالیت و پادکستهایی تولید میکند که در آنها تاریخ و مسائلی واکاوی میشوند که سالها دچار سوءتعبیر بودهاند.
مالکوم گلَدوِل کتاب «از ما بهتران؛ داستان موفقیت» را با عنوان کامل انگلیسی Outliers the Story of Success در سال ۲۰۰۸ نگاشت و انتشارات Little, Brown and Company آن را منتشر کرد. در ایران، انتشارات نوین این کتاب را با عنوان «از ما بهتران: داستان موفقیت» و با ترجمهی حامد رحمانیان در ۳۴۵ صفحه منتشر کرد.