افسانه نهنگ آدمخوار؛ آیا غولهای دریا واقعاً تاکنون انسانی را بلعیدهاند؟
آیا تا به حال کسی واقعاً توسط نهنگ بلعیده شده است؟ این سؤال سالهاست ذهن مردم را درگیر کرده و در داستانهای اسطورهای گرفته تا روایتهای عجیبِ روزنامههای قدیمی دیده میشود. اما وقتی پای علم وسط میآید، تصویر بسیار متفاوتی شکل میگیرد.
در افسانهها و اسطورهها، شکم نهنگ جایی رازآلود است؛ مکانی میان مرگ و تولد دوباره، جایی تاریک که قهرمان داستان باید از آن عبور کند تا دگرگون شود. اما در دنیای واقعی، بلعیده شدن توسط نهنگ تقریباً غیرممکن است. بااینحال، یک استثنای نظری وجود دارد که باعث شده این پرسش کاملاً هم خیالی نباشد.
برخلاف افسانهها و داستانهای قدیمی، علم نشان میدهد که بلعیدهشدن انسان توسط نهنگها در دنیای واقعی تقریباً غیرممکن است
اول از همه باید یک سوءتفاهم رایج را کنار بگذاریم: بزرگترین نهنگ دنیا، یعنی نهنگ آبی، اصلاً نمیتواند انسان را ببلعد. با وجود اندازهی باورنکردنیاش، غذای اصلی این جانور موجودات بسیار ریزی به نام کریل است که جانورانی شبیه میگوی کوچک هستند. نهنگ آبی روزانه میلیونها کریل میخورد، اما گلویش آنقدر باریک است که انسان از آن عبور نمیکند.
همانطور که آیافال ساینس توضیح میدهد، نهنگهای آبی و خویشاوندانشان دندان هم ندارند. آنها به جای دندان، ساختارهایی شبیه ریش یا پره دارند که بالین یا صفحههای شانهای نامیده میشود.
بالینها مثل صافی عمل میکنند: نهنگ دهانش را از آب پر میکند، کریلها در بالین گیر میافتند و آب به بیرون رانده میشود. همین سازوکار در مورد نهنگ گوژپشت و دیگر نهنگهای بالیندار هم صادق است. به بیان ساده، هیچکدام از این نهنگها از نظر فیزیکی قادر نیستند انسان را قورت بدهند.
اما ماجرا دربارهی نهنگهای دنداندار فرق میکند. معروفترین نمونهی آنها نهنگ عنبر است؛ جانوری که غذای اصلیاش ماهیهای مرکب غولپیکرند. دهان و گلوی نهنگ عنبر به اندازهای بزرگ است که از نظر تئوری بتواند بدن یک انسان را ببلعد. حتی اولین ماهی مرکب غولآسایی که انسانها به طور جدی با آن روبهرو شدند، در شکم یک نهنگ عنبر شکارشده پیدا شد؛ آن هم دهها سال قبل از اینکه کسی بتواند یک نمونهی زنده از این موجودات را در اعماق اقیانوس ببیند.
بااینحال، همین نهنگها هم معمولاً در اعماق بسیار زیاد اقیانوس زندگی میکنند و کمتر به سطح آب میآیند. به همین دلیل، احتمال اینکه یک انسان اصلاً سر راه دهان آنها قرار بگیرد، بسیار ناچیز است. بهجز نهنگ داستان «پینوکیو»، هیچ مورد مستندی وجود ندارد که نشان دهد نهنگ عنبر واقعاً انسانی را بلعیده باشد.
البته اگر به روزنامههای اواخر قرن نوزدهم سر بزنید، به داستانی عجیب برمیخورید. در آن زمان نوشته شد که شکارچی نهنگی به نام جیمز بارتلی توسط یک نهنگ عنبر به طور کامل بلعیده شد و ۳۶ ساعت بعد، همکارانش او را با شکافتن شکم نهنگ بیرون آوردند. طبق این روایت، بارتلی زنده ماند، اما چند هفتهای دچار آشفتگی شدید روانی شد و بعد دوباره به زندگی عادی برگشت.
امروز تقریباً همهی پژوهشگران این داستان را ساختگی میدانند. دلیلش هم ساده است: درون معدهی نهنگ نه اکسیژنی وجود دارد و نه شرایطی برای زندهماندن. حتی چند دقیقه کمبود هوا میتواند کشنده باشد، چه برسد به یک روز و نیم. علاوه بر این، محیط شیمیایی معده برای هضم غذا طراحی شده، نه برای حفظ جان انسان.
نهنگهای بزرگ دارای صفحات شانهای مانند نهنگ آبی و نهنگ گوژپشت بهدلیل ساختار دهان و گلویشان توانایی قورتدادن انسان را ندارند
در عوض، آنچه واقعاً اتفاق افتاده و مدارک معتبری هم دارد، «نزدیکبهحادثه»ها است. در این موارد، نهنگها بهطور کاملاً تصادفی انسان را همراه با طعمهی خود به دهان میکشند، اما بلافاصله متوجه اشتباهشان میشوند و او را بیرون میاندازند. مثلاً در سال ۲۰۲۱، یک غواص صیاد خرچنگ در آمریکا برای چند ده ثانیه داخل دهان یک نهنگ گوژپشت گیر افتاد و سپس رها شد. به احتمال زیاد، نهنگ هنگام شکار ماهیهای کوچک، ناخواسته او را هم با آب به دهان کشیده بود.
نمونهی مشابهی در فوریهی ۲۰۲۵ در سواحل شیلی رخ داد؛ جایی که یک کایاکسوار برای لحظهای داخل دهان نهنگ گوژپشت قرار گرفت و خیلی سریع آزاد شد. او بعدها گفت فضای داخل دهان نهنگ لغزنده بود و تنها رنگهایی که به چشمش خورد، آبی تیره و سفید بوده است.
این اتفاقها نه نشانهی علاقهی نهنگها به خوردن انسان، بلکه نتیجهی همپوشانیِ روزافزونِ فعالیتهای انسانی با زیستگاه این پستانداران دریایی است. هرچه انسانها بیشتر وارد قلمرو نهنگها میشوند، احتمال چنین برخوردهای ناخواستهای هم بیشتر میشود. در این میان، هم انسانها در خطر قرار میگیرند و هم خود نهنگها.