یک ملت، یک ابرقدرت؛ چین چگونه مرزهای علم و فناوری را درنوردید؟

سه‌شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۰
مطالعه 15 دقیقه
چگونه ملت فقیر و بحران‌‌زده‌‌ی چین طی ۱۵۰ سال توانست جایگاه خود را در تاریخ علم و فناوری جهان بازنویسی کند؟
تبلیغات

یکی از نکات جالب‌‌توجه در افتتاحیه‌‌‌‌‌‌‌‌ی مراسم باز‌‌ی‌‌های المپیک ۲۰۰۸ پکن، بزرگداشت یادبود چهار مورد از اختراعات مهم چینی‌‌ها برای بشریت بود: قطب‌‌نما، دستگاه چاپ، کاغذ و باروت. پس از گذشت سال‌‌ها، هنوز هم آنچه در سر کلاس‌‌های درس این کشور تدریس می‌‌شود، آن است که چگونه ابتکار چینی‌‌ها در علم و فناوری توانست جهان را متحول کند؛ موضوعی که با توجه به رکورد خیره‌کننده‌ی این کشور در فهرست کشورهایی با بالاترین حجم مقالات پژوهشی جهان هرگز نمی‌‌توان ادعایی گزاف قلمداد کرد.

اگر پیش‌‌تر زومیت را همراهی کرده باشید، احتمالا با سری مقالات پنچ‌گانه‌‌ی انقلاب علمی چین و احداث جاده‌‌ی جدید ابریشم آشنا شده‌‌اید. در آنجا برایتان نقل کردیم که چگونه حجم عظیم سرمایه‌‌گذاری‌‌های اقتصادی چین برای توسعه‌‌ی زیرساخت‌‌های علمی و فناوری در کشورهای حوزه‌‌ی آسیا، اروپا، آفریقا و آمریکای جنوبی، آغازگر موجی از تحولات بی‌‌سابقه در جهان شده است.

با این حال اگر به تاریخ این کشور در کمتر از یک صد سال پیش بازگردیم، به‌سختی می‌توان نشانی از این سرنوشت درخشان را سراغ گرفت. درحقیقت، با مطالعه‌‌ی تاریخ آن دوران، شاید تنها به مقاله‌‌ای انگیزشی ازسوی فیلسوفی با نام فنگ یولان در سال ۱۹۲۲ برخورد کنید: «چرا چین هیچ علمی ندارد؟» این پژوهشگر دانش‌‌آموخته از دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک این‌‌گونه استدلال می‌‌کند که سنت‌‌های فیلسوفانه‌‌ی ملت چین و درک خاص آن‌‌ها درمورد نحوه‌‌ی ارتباط میان انسان و طبیعت همواره مانع از ریشه‌‌گرفتن جستارهای علمی در این کشور شده است. فنگ مانند بسیاری دیگر از اندیشمندان آن زمان تنها راه نجات یک ملت روبه انحطاط را تمسک به علم و دانش می‌‌دانست.

سنت‌‌های فیلسوفانه‌‌ی ملت چین و درک خاص آن‌‌ها درمورد نحوه‌‌ی ارتباط میان انسان و طبیعت مانع ریشه‌‌گرفتن جستارهای علمی در این کشور بوده است

تمرکز روی روند تغییر وضعیت نابسامان علمی در تاریخ مدرن چین می‌‌تواند کلید اصلی در درک نحوه‌‌ی تبدیل این کشور به ابرقدرت جهان امروز باشد. موج سرخی که محرک اصلی پیشرفت چین در ۱۵۰ سال گذشته بود، نه باورهای ایدئولوژیک و سیاسی بلکه اعتقاد راسخ آن‌‌ها به علم به‌‌عنوان تنها راه رسیدن به رفاه و قدرت بود. رابطه‌‌ی درهم‌‌تنیده‌‌ی میان پژوهش و ناسیونالیسم در چین باعث شده است که خاستگاه اصلی این ایده که ترکیبی از نفوذ خارجی و سازگاری‌‌پذیری چینی‌‌ها بود، به حاشیه رانده شود. در خلال دهه‌‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی، دولت چین تمرکز ویژه‌‌ای روی توسعه‌‌ی علوم بومی داشت و اتفاقا توانست به موفقیت‌‌هایی نیز در حوزه‌‌ی کشاورزی و پزشکی دست یابد. اما در دیدگاه بلندمدت‌‌تر واقعیت این بود که پیشرفت‌‌های بزرگ زمانی رخ داد که این کشور درهای خود را به روی ورود تفکرات خارجی گشود.

تجربیات این کشور می‌‌تواند درس‌‌هایی ارزشمند برای تمام جوامعی باشد که قرار است طی ۱۵۰ سال آینده با بزرگ‌‌ترین چالش‌‌های نوین از جمله کمبود منابع، تغییرات اقلیمی و اکتشافات فضایی دست‌‌وپنجه نرم کنند؛ چالش‌‌هایی که جز با تعامل و تعهد به جامعه‌‌ی جهانی نمی‌‌توان از پس آن برآمد.

در محاصره تهدیدها

مشکلات و فجایع باعث شدند که زمینه برای توسعه‌‌ی علم و فناوری در چین مهیا شود. آخرین امپراتوری چین، سلسله‌‌ی چینگ بود که در خلال سال‌‌های ۱۶۴۴ تا ۱۹۱۲ میلادی زمام امور را در دست داشت. این امپراتوری در قرن نوزدهم متحمل چندین شکست مفتضحانه ازسوی دشمنان خارجی خود شد که اولین آن، وقوع جنگ تریاک در سال ۱۸۳۹ بود. وقوع چنین فجایعی منجر به چندین قیام بزرگ در دل جامعه‌‌ی چین شد. یکی از این قیام‌‌های خونین، شورش تایپینگ در خلال سال‌‌های ۱۸۵۰ الی ۱۸۶۴ میلادی در مرکز امپراتوری چین بود که مرگ بیش از ۵۰ میلیون نفر را در پی داشت.

در سال ۱۸۶۸، اولین نسخه از کتاب درسی علوم غربی با نام «آشنایی با فلسفه‌‌ی طبیعی» نوشته‌‌ی گیو رومن در چین منتشر شد. این کتاب برای دانشجویان کالج ترجمه تهیه شده بود؛ یک مرکز آموزشی نوپا که ازسوی اصلاح‌‌طلبان و با هدف ایجاد رفرم در سیستم آموزشی امپراتوری و زمینه‌‌سازی برای آموزش زبان‌‌های خارجی تأسیس شده بود. مترجم آمریکایی این کتاب، ویلیام مارتین، هیچ سررشته‌‌ای در مباحث علمی نداشت ولی به‌‌خوبی از اهمیت علم در نجات یک کشور بحران‌‌زده آگاهی داشت. این کتاب حاوی تصاویری از میکروسکوپ‌‌ها، قطارها و توضیحاتی درمورد مفاهیم طبقه‌‌بندی‌‌‌‌شده در حوزه‌‌ی علوم شیمی، برق و فیزیک بود.

در حقیقت، مارتین یکی از مبلغان آیین مسیحیت بود که در قرن نوزدهم و با هدف نجات و رستگاری معنوی این ملت وارد چین شد. معرفی علم از طریق کتاب مارتین و سایر نوشته‌‌های ترجمه‌‌شده، ایجاد یک گشایش فکری و بهبود وضعیت معیشتی را در میان توده‌‌ی فقیر جامعه‌‌ی چین به‌‌همراه داشت. مترجمان چینی این کتاب‌‌ها علاقه‌‌ی چندانی به مباحث مربوط به رستگاری معنوی نداشتند ولی به‌‌درستی اهمیت علم را به‌‌عنوان عامل پیشرفت نظامی و قدرت اقتصادی غرب درک کردند. آنان کمبود در این عرصه را دلیل اصلی عقب‌‌ماندگی دولت و ملت چین می‌‌دانستند.

انقلاب علمی چین / China's science revolution
لیو یانگ، اولین زن فضانورد چینی در سال ۲۰۱۲.

در سال ۱۸۶۳، دو ریاضی‌‌دان با نام‌‌های ژو شو و هوآ هنگ‌‌فنگ توانستند با ایده‌‌برداری از تصاویر درج‌‌شده روی یک مجله‌‌ی مذهبی، اولین کشتی بخار چینی را بسازند. اندکی بعد، این دو تصمیم گرفتند یک دارالترجمه دایر کنند که تعداد زیادی از نشریات علمی روز جهان را به جامعه‌‌ی چین معرفی کرد. در پایان قرن نوزدهم، تعداد بسیار بیش‌‌تری از مردم چین متقاعد شده بودند که راز قدرت و ثروت جوامع غربی در علم و فناوری نهفته است. درنتیجه، سیل عظیمی متشکل از هزاران دانشجوی چینی برای مطالعه به خارج از کشور (و عمدتا ژاپن) اعزام شدند. این‌‌ها همان گروهی بودند که علم را تنها راه چاره برای مصائب کشور خود می‌‌دیدند و زمانی‌که بازگشتند، مشتاقانه بنیان دانش نوین را در کشور خود بنا نهادند.

همان‌‌طور که قدرت امپراتوری روبه افول می‌‌گذاشت، نفوذ مبلغان و سایر نمایندگان قدرت‌‌های خارجی نیز در کشور فزونی می‌‌گرفت. در یکی از روزهای داغ تابستان سال ۱۹۰۰، ناگهان آتش خشم عمومی شعله‌‌ور شد. اما این بار کانون خشم متوجه خارجیان نیز شد و مراکز دیپلماتیک در پکن تحت محاصره درآمدند. در واکنش به اتفاقات تازه، ارتش ۸ کشور جهان شامل بریتانیا، ایالات متحده و ژاپن سفیران خود را از مهلکه خارج کردند.

در بحبوحه‌‌ی خشم و جنون، سربازان فرانسوی درصدد محافظت از اموال رصدخانه‌‌ای واقع در حومه‌‌ی شهری قدیمی برآمدند که در آن تجهیزات ستاره‌‌شناسی متعلق‌‌به قرن هفدهم و هجدهم میلادی نگه‌داری می‌‌شد. آلمانی‌‌ها نیز محموله‌‌ای از اسطرلاب‌‌ها و سکستانت‌‌های منقوش به طرحواره‌‌ی اژدها و سایر نمادهای شرقی را به کشور خود بازگرداندند. بدتر از همه اینکه ۸ کشور متجاوز غرامت‌‌های سنگینی را نیز به چین تحمیل کردند؛ موضوعی که باعث ورشکستگی دولت شینگ و شتاب‌‌گرفتن روند فروپاشی امپراتوری شد.

آغاز بازسازی یک ملت

در خلال این فروپاشی، یک صندوق بورسیه‌‌ی تحصیلی برای حمایت از دانشجویان چینی ساکن آمریکا تأسیس شد. در ژانویه‌‌ی سال ۱۹۱۴، گروهی از این دانشجویان اقدام به تأسیس جامعه‌‌ی علمی چین در دانشگاه کرنل نیویورک کردند. چنین بود که اولین سازمان علمی پیش‌گام چینی در قرن جدید و در خارج از مرزهای این کشور بنیان‌‌گذاری شد. طی سالیان بعد، بیشتر بنیان‌‌گذاران و در ادامه، دانشجویان فارغ‌‌التحصیل از این بنیاد به کشور خود بازگشتند و هر یک وظیفه‌‌ی رهبری تخصص علمی خود را در کشوری متزلزل و غرق در بحران های مالی و سیاسی به‌‌عهده گرفتند. این گروه که در دامان یک نظام فکری منضبط آموزش دیده بودند، تلاش خود را برای اعتلای نام چین در زمینه‌‌هایی گوناگون شامل کشاورزی، ژنتیک، زیست‌‌شناسی، شیمی و علومی از این دست به‌‌کار گرفتند.

محرک اصلی پیشرفت چین در ۱۵۰ سال گذشته، اعتقاد راسخ آن‌‌ها به علم به‌‌عنوان تنها راه رسیدن به رفاه و قدرت بوده است

نمونه‌‌ای از این تلاش‌‌ها ازسوی گروهی از زمین‌‌شناسان تحصیل‌‌کرده در غرب صورت گرفت که به‌‌صورت مکرر از دولت درخواست حمایت مالی برای انجام یک تحقیق درمورد منابع ملی کشور را داشتند. یکی از این افراد، دینگ ونجیانگ، بنیان‌‌گذار ارزیابی زمین‌‌شناسی چین در سال ۱۹۱۵ بود. او که در زمره‌‌ی نخبگان برجسته‌‌ی کشوری به‌‌شمار می‌‌آمد، به‌‌شکلی گسترده در مباحثات عمومی شرکت می‌‌جست و درخواست افزایش بودجه‌‌ی دولتی برای علوم را مطرح می‌‌کرد. مشارکت فعالانه و خستگی‌‌ناپذیر او در نهایت باعث شد که علم زمین‌‌شناسی به یکی از برجسته‌‌ترین و مهم‌‌ترین علوم چین در نیمه‌‌ی اول قرن بیستم تبدیل شود.

انقلاب علمی چین / China's science revolution
یوان لانگ‌‌پینگ با کمک به توسعه‌‌ی برنج هیبریدی، قدم بزرگی در آغاز انقلاب سبز چین برداشت.

در این میان، ژو چانگ‌‌شینگ و لی فنگ‌‌بای، دو تن از فیزیکدانان چینی تحصیل‌‌کرده در ژاپن اقدام به معرفی نظریه‌‌ی نسبیت اینشتین در جامعه‌‌ی علمی چین کردند. دو تن از شاگردان راکفلر با نام‌‌های لی روکی و تن جیاژن از ایالات متحده به میهن خود بازگشتند و رهبری دپارتمان زیست‌‌شناسی و ژنتیک را در چین به عهده گرفتند. زیست‌‌شناسانی با نام‌‌های هو زیانشو و بینگ‌‌ژی نیز مسئولیت مطالعات طبقه‌‌بندی‌‌شده‌‌ی حوزه‌‌ی گیاهی و جانوری چین را متقبل شدند. طی ده‌‌های بعدی، این دانشمندان متوجه شدند که روش‌‌های پژوهشی آن‌‌ها براساس مدل غربی بنیان گذاشته شده است و به‌‌مرور در جایگزینی آن با علوم بومی چین همت گماردند.

در این دوره‌‌ی زمانی بود که می‌‌توان متوجه وفور کاربرد عبارت «نجات چین با علم» در نوشتارهای چینی شد. فقر و آشفتگی سیاسی دامن‌‌گیر محصلان چینی در خارج از کشور نیز شد. جین شنبائو، یکی از دانشجویان فیزیولوژی و ژنتیک گیاهی در دانشگاه کرنل بود که بارها به‌‌خاطر شرایط تاسف‌‌بار هم‌‌میهنانش در چین از سوی دیگر هم‌‌کلاسی‌‌های آمریکایی خود مورد تحقیر و تمسخر قرار می‌‌گرفت. او که غرق در تاسف بود، پیش از آنکه بتواند تحصیلات خود را در آمریکا به پایان برساند، در رؤیای نجات هم‌‌وطنانش به میهن بازگشت. در آنجا او تمام تلاش خود را به‌‌کار گرفت و سرانجام گونه‌‌هایی پربازده‌تر از گندم را برای مردم کشورش به تولید رساند. در نوشته‌‌های او آمده: «غذا اولین نیاز اساسی مردم و کشاورزی، شالوده و بنیان کشور است.»

می‌‌توان گفت، باور به ایده‌‌ی نجات‌‌بخش بودن علم برای ملت چین وقتی نهادینه شد که ژاپن در سال ۱۹۳۷ به این کشور حمله کرد. در مواجهه با ارتش بسیار قدرتمند ژاپن، دولت ناسیونالیست چینی چاره‌‌ای جز عقب‌‌نشینی تا حاشیه‌‌ی کوهستان‌‌های استان غربی سیچوان نمی‌‌دید. بسیاری از دانشمندان چینی از جمله زمین‌‌شناسان این کشور طی دوران جنگ به حومه‌‌ی شهر چانگ‌‌کینگ، پایتخت جدید چین در دوران جنگ مهاجرت کردند و با عزم و اراده‌‌ای مثال‌‌زدنی در خانه‌‌های اطراف چند مزرعه به تحقیقات خود ادامه دادند.

زیست‌‌شناس بریتانیایی، جوزف نیدهام در سال ۱۹۴۳ توانسته تصاویری حیرت‌انگیز از این دوران چین ثبت کند که به‌‌خوبی گویای وضعیت تأسیسات محقر و در عین حال روحیه‌‌ی میهن‌‌پرستی تامل‌‌برانگیز دانشمندان چینی است. نیدهام که شیفته‌‌ی فرهنگ مقاومت چینی‌‌ها شده بود، به مطالعه‌‌ی تاریخ علم در چین همت گمارد و در نهایت، مجموعه کتاب‌‌‌‌های ارزشمندی را با نام «علم و تمدن چین» به انتشار رساند؛ آثاری نفیس که نقش مهمی در معرفی چهار اختراع مهم چین باستان به جهانیان داشتند.

در مجموع باید اذعان کرد، عزم جدی ملت چین برای حل مشکلاتشان از مسیر علم و دانش حتی قبل از فراگیرشدن اندیشه‌‌های مارکسیستی در سال ۱۹۴۹ نیز به بلوغ رسیده بود. بزرگ‌ترین دغدغه‌‌ی کشور در خلال قرن بیستم، حل بحران غذا و بهبود استانداردهای زندگی برای جمعیت عظیم و روبه‌‌رشد خود بود. صرف‌‌نظر از گرایش‌‌های سیاسی دانشمندان چینی در در این دوران، تمرکز اصلی همه‌‌ی آن‌‌ها حل معضلات اشاره شده بود.

انقلاب علمی چین / China's science revolution
پوستری از تصویر دنگ ژیائوپینگ؛ یکی از نخبگان چینی که نقش مهمی در تحول اقتصاد چین نوین داشت.

علم برای همه

سال ۲۰۱۹ یادواره‌‌ی یک اتفاق ناخوشایند ولی عبرت‌‌آموز برای ملت چین است. در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۹، هم‌زمان با پایان جنگ جهانی اول و پیروزی متفقین، پیمان ورسای در پاریس به امضای طرفین رسید؛ پیمانی که علی‌‌رغم مشارکت چینی‌‌ها در جهت تأمین اهداف متفقین، عملا به‌‌ضرر دولت چین تمام شد و دست ژاپن را برای موج جدید تجاوز به خاک این کشور باز گذاشت. اما این خیانت تاریخی به‌‌گونه‌‌ای زمینه‌‌ساز جنبشی تازه در چهارم مه همان سال و ظهور نسل تازه‌‌ای از روشنفکران در دل ملت چین شد. گفته می‌‌شود اعتراضات خونین دانشجویان چینی در میدان تیان‌‌آن‌‌من و واکنش خشو‌‌نت‌‌آمیز حزب کمونیستی نیز ریشه در جریانات اعتراضی سال ۱۹۱۹ داشته است. این کشتار وحشیانه با وجود تلخی بسیار، خود یک نقطه‌‌ی عطف در تاریخ چین برای آغاز موج رفرم و آزادی فضای سیاسی بیش‌‌تر در چین شد. این ماه مصادف با هفتادمین سالگرد تأسیس جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹ است.

علی‌‌رغم تمامی خشونت‌‌ها، کشتار و خفقان شدید در این دوران، باید پایه‌‌گذاری جمهوری خلق چین را آغاز دوران چین نوین توصیف کرد. علی‌‌رغم تغییرات سیاسی در خلال جنگ داخلی چین، موتور پیشرفت علمی کشور از حرکت باز نایستاد. پس از پیروزی کمونیست‌‌ها بر ناسیونالیست‌‌ها در جنگ داخلی و در ادامه، شکست ژاپن در سال ۱۹۴۵ و پایان جنگ جهانی دوم، بسیاری از دانشمندان چینی در میهن خود ماندند تا در بازسازی کشورشان مشارکت کنند. پس از این جریان‌‌ها، حزب کمونیست چین نیز همچنان به حرکت علمی این کشور که تنها میراث اعصار پیشین بود، تداوم بخشید.

انقلاب علمی چین / China's science revolution
یک پوستر تبلیغاتی در حمایت از مطالعات علمی چین در سال ۱۹۸۰.

با اینکه رتبه‌‌ی علمی پژوهشگران چین در دهه‌‌ی اول حکمرانی رژیم کمونیستی تقریبا تغییر چندانی نداشت، اما فصاحت و بلاغت ادبی با تحولی بنیادین مواجه شد. در این دوره، علم به مفهوم مجاهدتی از سوی مردم و برای خود مردم تفسیر شد. در اوج همکاری‌‌های میان چین و شوروی در دهه‌‌ی ۵۰ میلادی، مشاوران از شوروی به چین آمدند تا با ارائه‌‌ی مشاوره‌‌های فنی و علمی خود به روند توسعه‌‌ی صنعتی این کشور کمک کنند.

در ادامه، حزب کمونیست چین یک بازسازی کامل در دانشگاه‌‌ها و مؤسسات پژوهشی کشور را در دستور کار قرار داد تا ردپای نفوذ ایالات متحده و کشورهای اروپایی را از این کشور برچیند و آن‌‌ها را مطابق مدل پیشنهادی اتحادیه‌‌ی جماهیر شوروی دوباره پیاده‌‌سازی کند. آکادمیا سینیکا، اولین مؤسسه‌‌ی تحقیقاتی دولت جمهوری چین در سال ۱۹۲۸، به آکادمی علوم چین (CAS) تغییر نام داد و با کمک متخصصان شوروی‌‌تبار، فعالیت دوره‌‌ی ۵ ساله‌‌ی اول این آکادمی به استخراج منابع و سایر صنایع کاربردی اختصاص یافت.  

در حقیقت، برنامه‌‌های دانشمندان فعال در این مرکز نسبت‌‌به دوران جنگ تغییرات چندانی نداشت. البته در این دوران جامعه‌‌ی علمی چین نیز دچار سرسپردگی کامل به تفکرات دولت شوروی نشد. به‌‌عنوان نمونه، کارزار لیسنکویسم (Lysenkoism) که با هدف مقابله با علم ژنتیک و اصلاح محصولات کشاورزی در آن زمان مورد حمایت دولت لنین قرار گرفته بود، نتوانست در میان جامعه‌‌ی زیست‌‌شناسی چین جایگاهی پیدا کند.

رشد و ترقی چین امروزی مرهون ازخودگذشتگی دانشمندانی است که تخصص و آموزش‌‌های عالی خود را قربانی منافع توده‌‌ی جامعه کردند

شکی نیست که محدودیت‌‌های موجود در مسیر توسعه‌‌ی علمی این کشور فقیر توانست چنین نسل موفقی از نخبگان را به‌‌بار آورد. در این دوران، دانشمندانی مسیر رشد و ترقی کشور را هموار کردند که تخصص و آموزش‌‌های عالی خود را قربانی منافع توده‌‌ی جامعه کردند. یکی از این افراد، حشره‌‌شناسی با نام پو ژیلانگ بود که پس از دریافت مدرک دکترای خود از دانشگاه مینه‌‌سوتای آمریکا در سال ۱۹۴۹، به سرزمین مادری خود بازگشت و تمام تلاش خویش را برای استفاده از حشرات به‌‌عنوان یک سلاح بیولوژیکی بر ضد آفات به‌‌کار گرفت. هدف او در آن زمان کاهش هزینه‌‌های کشاورزان در استفاده از سموم کشاورزی شیمیایی بود که اتفاقا بعدها به‌‌دلیل فواید زیست‌‌محیطی این روش بیولوژیکی‌‌، با استقبال گسترده‌‌تری مواجه شد. در دهه‌‌ی ۷۰ میلادی، یوان لانگ‌‌پینگ و تنی چند از دانشمندان مهندسی کشاورزی توانستند برنج هیبریدی تولید کنند؛ محصولی که جرقه‌‌ی آغاز انقلاب سبز چین را افروخت. گفته می‌‌شود یوان خود اعتقاد داشت که دانش خود را مرهون تعامل با کشاورزانی بوده که عملا در این حوزه فعالیت می‌‌کردند.

دوران مائویسم مصادف با گسترش حوزه‌‌ی فعالیت نیروی کار علمی در چین نیز بود. دهقانان و جوانان روستایی تشویق شدند تا سلسله‌‌مراتب اجتماعی را در جوامع خود به چالش بکشند و بیش‌‌تر در امور علمی مشارکت ورزند. طی دهه‌‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی، زنان توانستند با خط‌‌شکنی بی‌‌سابقه، مدارج علمی مهمی را کسب کنند. از جمله‌‌ی این زنان، تو یویو، برنده‌‌ی جایزه‌‌ی نوبل پزشکی بود که حجم بزرگی از پژوهش‌‌های خود را در این سال‌‌ها به خواص ضدمالاریایی یکی از داروهای سنتی چینی با نام آرتمیسینین اختصاص داد.

اما دانشمندانی که مدت‌‌ها در جهت حمایت از پژوهش‌‌های علمی کشورشان کوشیده بودند، خیلی زود با اتفاقی ناخوشایند سرخورده شدند. با آغاز انقلاب فرهنگی در سال ۱۹۱۶ دیری نپایید که آکادمی ملی علوم و تمامی دانشگاه‌‌های کشور را به تعطیلی کشاند. موانع حقوقی متعددی برای تحصیلات خارجی ایجاد شد و پژوهشگران میهن‌‌پرستی که به‌‌خاطر عرق به وطنشان در چین مانده بودند، حال با اتهام نخبه‌‌گرایی مواجه شده بودند. دانش متخصصان جای خود را به اعتبارنامه‌‌های انقلابی داد و پروژه‌‌های بزرگ‌‌مقیاس فراوانی در جهت اهداف سوسیالیسم و برخلاف توصیه‌‌های کارشناسان اجرایی شد که نمونه‌‌ای از آن‌‌ها سدسازی‌‌های گسترده و غیراصولی ازسوی دولت بود.

انقلاب علمی چین / China's science revolution
واکنش رژیم حاکم به اعتراضات گسترده‌ی دانشجویان در میدان تیان‌آن‌من چین در سال ۱۹۸۹ بازتاب‌های منفی زیادی در جهان به‌دنبال داشت.

پروژه‌‌های مورد حمایت وزارت دفاع شامل تحقیقات هسته‌‌ای، موشکی و ماهواره‌‌ای توانستند برنامه‌‌هایی نظیر «دو بمب و یک ماهواره» را با حمایت دولت و نیز مصونیت از تمامی مداخلات سیاسی عملی سازند (دو بمب و یک ماهواره به پروزه‌‌ی آزمایش بمب اتمی، بمب هیدروژنی و پرتاب ماهواره در خلال سال‌‌های ۱۹۶۴، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۰ اشاره دارد). با انجام موفقیت‌‌آمیز این آزمایش‌‌های اتمی که با هدایت دانشمندان چینی تحصیل‌‌کرده در غرب انجام گرفت، چین توانست در سال ۱۹۶۴ به جمع قدرت‌‌های هسته‌‌ای جهان بپیوندد. همچنین این کشور اولین ماهواره‌‌ی خود را در سال ۱۹۷۰ با موفقیت به فضا پرتاب کرد.

۵۰ سال پیش، چشم‌‌انداز علم در چین غالبا تیره‌وتار بود. بسیاری از تحقیقات علمی به‌‌همراه مؤسسات حامی پیشرفت‌‌های علمی طی دوران انقلاب فرهنگی کاملا به تعطیلی کشیده شده بودند. پیش‌گامان علم سال‌‌ها پژوهش‌‌های خود را با امکانات اندک در مناطق روستایی و کمپ‌‌های رفرم دنبال کردند. ژو کژن، قائم‌‌مقام آکادمی ملی علوم و فارغ‌‌التحصیل هواشناسی دانشگاه هاروارد در کمبریج، در خاطرات خود، حوادث دهه‌‌ی ۶۰ میلادی را اندک ولی با تاثیراتی دامنه‌‌دار توصیف کرده است. معیشت بسیاری رو به وخامت گذاشت و برخی حتی جان خود را نیز از دست دادند. اما در این دوران تاریک نیز همچنان اعتقاد به نقش زیربنایی علم و دانش در شکل‌‌گیری جامعه‌‌ی مدرن ناپدید نشد.

وقتی روابط ایالات متحده و چین در سال ۱۹۷۲ دوباره از سر گرفته شد، دانشمندان آمریکایی جزء اولین کسانی بودند که به چین آمدند. بسیاری از آن‌‌ها نتوانستند آثار سرکوب‌‌های سیاسی را در رشد علمی همکاران چینی خود به‌‌درستی دریابند و بیشتر علاقه‌‌مند به کشف جوانب گوناگون علوم سوسیالیستی در این دوران چین بودند. در این میان، آن‌‌ها متوجه توقف ناگهانی سیر پیشرفت پژوهش‌‌های نظری در چین شدند؛ چین در برخی رشته‌‌ها نظیر فیزیک ذرات چندین دهه از همتایان غربی خود عقب مانده بود.

با این حال، دانشمندان غربی از دیدن برخی از پیشرفت‌‌های رخ‌‌داده در آن فضای خفقان‌‌زده احساس شگفتی می‌‌کردند. علاوه بر انقلاب سبز، چین شاهد پیشرفت‌‌های چشمگیری در زمینه‌‌ی سلامت عمومی نیز بود. کارزارهای مردمی توانسته بودند بیماری‌‌های عفونی خطرناکی نظیر شیستوزومیازیس را که سالانه حدود ۴۰۰ هزار قربانی در کشور می‌‌گرفت، مهار کنند. بسیاری از دانشمندان درگیر این پروژه، سال‌‌های زیادی از زندگی خود را به‌‌دور از خانواده‌‌ و در سایت‌‌های تحقیقاتی دورافتاده سپری کرده بودند.

پس از مرگ مائو، رهبر چین نوین در سال ۱۹۷۶، تأکید بر علم و فناوری در کشور بار دیگر با جهش مواجه شد. در سال ۱۹۷۸، دنگ ژیائوپینگ سیاستی جدید با نام «چهار اصل نو‌‌سازی» تدوین کرد تا دوباره جریان پژوهشی کشور را روی اهداف کشاورزی، صنعت، دفاع و علم و فناوری متمرکز کند. اندکی بعد، دانشگاه‌‌ها و آکادمی ملی علوم بازگشایی شد و مدیریت این بخش‌‌ها نیز با شور و حرارتی تازه جانی دوباره گرفت.

طی دهه‌‌های بعدی، نمای بیرونی اقتصاد چین کم‌کم به مدل کشورهای سرمایه‌‌داری شباهت پیدا کرد؛ اما ساختار بالا به پایین مدل اقتصادی کشور که یادگار دوران مائویسم بود، هنوز به‌‌وضوح مشهود بود. زیرساخت‌‌های متمرکز آموزشی و سازمانی ایجادشده برای پیشرفت علمی زمینه را برای سرمایه‌‌گذاری راهبردی سریع و مستقیم در کشور فراهم کرد. برای نمونه، مراکز صنعت رباتیک فعلی  که یکی از برنامه‌‌های کلیدی چین در جهت حرکت به‌‌سوی تولید پیشرفته در چشم‌‌انداز سال ۲۰۲۵ است، در شمال شرقی این کشور و در مجاورت مرکز تحقیقات رباتیک آکادمی ملی علوم چین در شنیانگ توسعه یافتند. بسیاری دیگر از توانمندی‌‌های دیگر چین در مباحث علم مواد و مهندسی نیز بر بستر انگیزه‌‌های شکل‌‌گرفته در اعصار گذشته و با هدف حل بحران کمبود منابع و چالش‌‌های زیست‌‌محیطی رشد یافتند.

با آغاز دوران گشایش، دانشمندانی که در خلال دهه‌‌های ۳۰ و ۴۰ میلادی در خارج کشور تحصیل کرده و در ادامه، دوران آشفتگی وخفقان دهه‌‌های اخیر را پشت سر گذاشته بودند، بار دیگر توانستند ارتباطات بین‌‌المللی خود را بازسازی کنند. موج دوم دانشجویان چینی بار سفر را بستند و برای مطالعات خود راهی دانشگاه‌‌های غرب شدند (آمار این دانشجویان خارجی در خلال سال‌‌های ۱۹۷۸ تا ۲۰۱۸، حدود ۵/۸۶ میلیون نفر برآورد می‌‌شود). سرمایه‌‌گذاری‌‌های بزرگ دولت چین در خلال دهه‌‌های گذشته، بازگشت تعداد زیادی از این نخبگان را به کشور در پی داشت.

انقلاب علمی چین / China's science revolution
مائو زیدونگ؛ بنیان‌گذار و رهبر جمهوری خلق چین.

آغوشی باز برای جهان

طی یک‌ونیم قرن گذشته، باور به نقش مهم علم و فناوری در پیشرفت ملت به‌‌شکل عمیقی در فرهنگ مردم چین رخنه کرده است. این موضوع را حتی می‌‌توان از محتوای شعارنویسی‌‌ها و پوسترهای نقش‌‌بسته بر دیوارهای شهرها به‌‌وضوح تشخیص داد. اما آنچه نمی‌‌توان در دل این تصاویر دید، ارتباط ناگسستنی میان علم و ایجاد فضای باز نسبت‌‌به تفکرات دنیای خارج است.

طی یک‌ونیم قرن گذشته، باور به نقش مهم علم و فناوری در پیشرفت ملت به‌‌شکل عمیقی در فرهنگ مردم چین رخنه کرده است

تنها با قدم‌‌زدن در خیابان‌‌های پکن می‌‌توان ردپای تاریخ علم را در جای‌‌جای این کشور پهناور نظاره کرد. در بخش شرقی شهر، در امتداد جاده‌‌ی کمربندی دوم، تجهیزات ستاره‌‌شناسی جیزو واقع شده است؛ میراثی که یادآور موج پژوهش‌های ژئوپولیتیک قرن بیستم میلادی است. در آن سوی شهر، در گوشه‌‌ای از باغ‌‌وحش پکن، بقایایی از اولین پایگاه آزمایشگاهی واقع در یک قطعه زمین ۷۰ هکتاری به‌‌چشم می خورد که در آخرین روزهای امپراتوری چینگ در سال ۱۹۰۶ و ازسوی وزارتخانه‌‌ی کشاورزی، صنعت و تجارت کشور راه‌‌اندازی شد.

در شمال‌‌ غرب شهر، کالج مترجمین تبدیل به دانشگاه پکینگ شده است و در پایین‌‌دست، یک کالج دیگر که گویی پیوندهایی تاریخی با ایالات متحده‌‌ی آمریکا داشته، جای خود را به دانشگاه تسینگ‌‌هوآ داده؛ دانشگاهی که یکی از برترین مراکز آموزشی علم و تکنولوژی چین به‌‌شمار می‌‌آید. پوسترها و نمایشگرهای عمومی همگی در حال نمایش جشن دستاوردهای توسعه‌‌ی علمی ملتی بااراده هستند. ژانر علمی‌تخیلی همچنان از محبوب‌‌ترین آثاری هستند که در ویترین‌‌های کتاب‌‌فروشی‌‌های شهر به‌‌چشم می‌‌آیند. آزمایشگاه‌‌های پر زرق‌‌وبرق و پایگاه‌‌های تحقیقاتی فوق پیشرفته‌‌ی شهر همگی نشان از یک باور عمیق در روزگار فعلی چین دارد: «اعتقاد راسخ به جایگاه کشوری که هم‌‌اکنون به‌‌حق ابرقدرت علمی جهان است.»

اما در کنار روایت عبرت‌‌آموز از عزم راسخ یک ملت، نباید از حقیقتی روشن و انکارناپذیر در این مسیر غافل ماند: تعامل و ارتباط درهم‌‌تنیده‌‌ی چین با جهان خارج؛ عاملی که در کنار اراده‌‌ی ملت، سرنوشت کشور را از نو در تاریخ به‌‌ رشته‌ی تحریر درآورد. شاید تنها پیام داستان نیز همین باشد: آینده‌‌ی روشن هر ملتی در گروی تعهد به مصالح جامعه‌‌ی بین‌‌المللی است؛ این به‌راستی موتور محرکه‌‌ی ملت چین در مسیر پیمایش آخرین مرزهای علم و فناوری طی ۱۵۰ سال گذشته بوده است.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات