آیا نسخه‌های بی‌شماری از ما در دنیاهای موازی وجود دارد؟

دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۰
مطالعه 9 دقیقه
به‌راستی که فیزیک کوانتوم یکی از عجیب‌ترین و مرموزترین حوزه‌های مطالعاتی است. با خواندن این مقاله، حداقل برای مدتی از دنیای یکنواخت در ذهن خود دور خواهیم شد.
تبلیغات

ایده‌های برخاسته از دنیای فیزیک کوانتوم توجه فیزیکدانان را به خود جلب کرده؛ اکنون ایده‌ای که از احتمال وجود تعداد بیشماری از جهان‌های هستی و نسخه‌های بی‌پایانی از شما خبر می‌دهد، سروصدای زیادی به‌پا کرده است. فیزیکدانان می‌گویند، حتی اگر شما هیچ‌گاه با نسخه‌های دیگر خودتان دیدار نکنید، نسخه‌های دیگر شما به تعداد بی‌نهایت وجود دارد.

براساس تفسیر مکانیک کوانتوم از «دنیاهای بی‌شمار»، احتمال وجود کپی‌های فراوانی از ما در دنیاهای موازی وجود دارد. 

آیا تابه‌حال برایتان پیش آمده که فکر کنید اگر سال‌ها پیش در نقاطی از زندگی که می‌توانست به نحوی مسیر شما را عوض کند، تصمیم دیگری می‌گرفتید اکنون وضعیت زندگی شما چگونه بود؟ حال اگر شما به فیزیکدانان برتر دنیای امروز باور دارید، باید گفت که این‌گونه سوالات محبوبیت بیشتری نسبت به سایر سوالات عجیب و غریب دارند. در پاسخ به این سؤال باید گفت که ممکن است نسخه‌ی دیگری از شما در دنیای دیگر مثل شما تصمیم نگرفته باشد و مسیری دیگری را طی کرده و سرنوشت متفاوتی را در زندگی خود رقم زده باشد.

ممکن است وجود نسخه‌های بیشماری از ما در دنیاهایی که تعدادشان بی‌پایان است در ادراک انسان‌ها نگنجد، چراکه با تجربیات معمولی و روزمره‌ی ما فاصله‌ی زیادی دارد. قطعا احساس ما در طول زندگی این‌گونه است که ما فقط یک نفر هستیم و فقط یک‌بار در دنیای یگانه‌ای زندگی می‌کنیم و هر روز که از خواب بیدار می‌شویم به‌عنوان یک نفر در تنها دنیایی که می‌شناسیم به زندگی خود ادامه می‌دهیم.

اما براساس تحلیل مکانیک کوانتوم که روزبه‌روز به محبوبیت آن اضافه می‌شود و به تفسیر دنیاهای چندگانه شهرت دارد، هر اتفاقی، هر چند کوچک و ابتدایی، می‌تواند براساس احتمالات چندین شکل متفاوت بگیرد و نتیجه‌ی متفاوتی از خود به‌جا بگذارد؛ خواه ذره‌ای از نور که به مریخ تابیده یا فقط مولکولی باشد که از قوری چای در اثر گرما به این سو و آن سو حرکت کرده و خارج می‌شود، تمام این اتفاق‌ها می‌توانند احتمالاتی را رقم بزنند که می‌توانست به‌وقوع بپیوندد. درواقع این احتمالات واقعیت‌های موازی هستند.

واقعیت‌های موازی و دنیاهای چندگانه

حتی برای دانشمندان بسیار باتجربه، درک این موضوع که این جهان فقط براساس اینکه «یک مولکول احتمال دارد به کدام جهت حرکت کند» به دنیاهای موازی تقسیم می‌شود، امری دشوار و عجیب و غریب است.  اما اوج حیرت‌انگیز بودن موضوع اینجا است که این پدیده، حتی برای کوچک‌ترین تعاملی که در سطح دنیای کوانتوم صورت می‌گیرد صادق است.

این پدیده همچنین در سطوح بزرگ‌تر از جمله زندگی ما انسان‌ها هم رخ می‌دهد. شاید در دنیای موازی دیگری نسخه‌ای از شما وجود داشته باشد که بالاخره برنده‌ی یک قرعه‌کشی می‌شود که در آن شرکت کرده و برنده نشده‌اید، یا شاید ما در دنیای دیگری در سفر خود دچار سانحه شده، مثلا از بالای یک صخره سقوط کرده و به زندگی خود پایان داده باشیم.

شان کارول، فیزیکدان نظری در مؤسسه‌ی فناوری کالیفرنیا و نویسنده‌ی کتاب جدیدی در مورد دنیاهای چندگانه با عنوان «پنهان در اعماق» می‌گوید که وجود دنیاهای چندگانه که شما در آن تصمیمات متفاوتی گرفته‌اید، کاملا محتمل است. اما سؤال اینجا است که تعداد نسخه‌هایی که ممکن است از شما وجود داشته باشند چقدر است؟ ما هنوز نمی‌دانیم تعداد دنیاهای چندگانه متناهی است یا نامتناهی، اما یقین داریم که تعداد آن‌ها بسیار زیاد است و امکان ندارد که تعداد آن‌ها کم باشد.

شان کارول

کارول به این مسئله واقف است که به نظر می‌رسد، تفسیر دنیاهای چندگانه از فیلم‌های علمی‌تخیلی برگرفته شده باشد؛ خصوصا زمانی‌که وی مشاور علمی فیلم‌های زیادی از این دست در هالیوود بوده است؛ مثل فیلم انتقام‌جویان: پایان بازی. اما به هر حال تفسیر دنیاهای چندگانه درست مثل یک فیلم برتر هالیوودی طرفداران پرشور زیاد و نیز منتقدان سرسختی را به خود جذب می‌کند.

نظریه‌پرداز مشهور، راجر پنروز از دانشگاه آکسفورد، ایده‌ی موردبحث را رد می‌کند و آن را پایین‌آوردن سطح دانش فیزیک دانسته و این تفسیر را مضحک می‌خواند. از سوی دیگر، همکار پیشین پنروز، مرحوم استیفن هاوکینگ، تفسیر دنیاهای چندگانه را «کاملا مشهود و صحیح» توصیف کرداما کارول با این ایده که او تنها یکی از شان کارول‌هایی است که در دنیاهای موازی زندگی می‌کند موافق است. او در کتاب جدید خود می نویسند:

تصور اینکه فردی در دنیا متولد می‌شود و فقط به‌عنوان یک شخص در دنیایی واحد زندگی می‌کند و سپس از دنیا می‌رود، همواره یک تفسیر نزدیک به واقعیت بوده است.

گویا برای کارول، تفسیر دنیاهای چندگانه در راستای تأیید همین تصور قرار دارد و مکمل آن است. وی در ادامه می نویسد:

جهان کپی می‌شود و همه‌چیز با آن همراه می‌شود. 

پیدایش تفسیر دنیاهای چندگانه

پیدایش تفسیر دنیاهای چندگانه همچون داستانی حماسی و پیچیده از سال ۱۹۲۶ میلادی آغاز شد؛ زمانی‌که یک فیزیکدان اتریشی به نام اروین شرودینگر نشان داد که از دریچه‌ی نگاه ریاضیات، دنیای زیر اتمی دارای تصویری است که تار و مبهم دیده می‌شود.

اروین شرودینگر

در دنیایی که ما انسان‌ها با آن آشنا هستیم و در آن زندگی می‌کنیم، اشیا در جای مشخصی قرار گرفته‌اند؛ مثلا اگر موبایل خود را روی میز قرار دهید، تنها جایی که می‌توانید آن را بیابید، همان روی میز است. اما در دنیای کوانتوم ذرات در ابری از احتمالات به سر می‌برند و فقط در لحظه‌ی مشاهده می‌توان روی آن‌ها تمرکز داشت و آن‌ها را شکار کرد. 

کارول در این مورد می‌گوید:

 پیش از آنکه به یک ذره مثل الکترون، اتم یا هر چیز دیگر نگاه کنید، نمی‌توانید ادعا کنید که این ذره دقیقا کجا قرار دارد. ممکن است هنگام مشاهده، احتمال حضور آن ذره در محلی خاص بیشتر باشد. اما واقعا ذره در هیچ جایگاه مشخصی قرار نمی‌گیرد. 

نتایج به‌دست‌آمده از آزمایش‌های گوناگون طی حدود صدسال، این پدیده را تأیید می‌کند. اگرچه عجیب، اما این پدیده جنبه‌های اصلی دنیای فیزیک را شامل شده و به چالش می‌کشد. حتی انیشتن هم سعی در درک این پدیده داشت:

پس چه بر سر تمام مکان‌های احتمالی که یک شیء می‌توانست در آنجا قرار داشته باشد می‌آید؟ تمام نتایج متفاوت دیگر که می‌توانند به وقوع بپیوندد چه می‌شود؟ چرا رفتارهای یک شیء باید وابسته به این باشد که آیا کسی آن را نگاه می‌کند یا نه؟

تاکنون هیچ‌کس نتوانسته کوچک‌ترین نقص یا شکافی در معادلات شرودینگر بیابد

در سال ۱۹۵۷ میلادی، یک دانشجوی دانشگاه پرینستون به نام هیو اورت سوم، با توضیحی اساسی در خصوص این پدیده به میدان آمد. وی مطرح کرد که تمام نتایج احتمالی واقعاً اتفاق می‌افتد، اما فقط یک نسخه از آن احتمالات در دنیایی که ما زندگی می‌کنیم به چشم می‌خورد. تمام احتمالات دیگر، از دنیای ما فاصله گرفته و دنیای جدید دیگری را شکل می‌دهند. با چنین نگرشی هیچ احتمالی از میان برداشته نمی‌شود؛ بلکه فقط در دنیای موازی دیگری به واقعیت تبدیل می‌شود.

همکاران اورت، برای چندین دهه، توضیحات او را نادیده گرفته و به‌مثابه‌ی یک داستان غیرواقعی پنداشتند که جنبه‌ی علمی ندارد. اما تاکنون هیچ‌کس نتوانسته کوچک‌ترین نقص یا شکافی در معادلات شرودینگر بیابد. همچنین هیچ‌کس قادر به توضیح یا رد پیامدهای ضمنی معادلات وی نیست. درنتیجه، بسیاری از فیزیکدانان معاصر، از جمله دیوید دویچ در دانشگاه آکسفورد و ماکس تِگمارک در مؤسسه‌ی فناوری ماساچوست، با کارول درباره‌ی پدیده‌ی دنیاهای موازی موافقت کردند و پذیرفتند که تفسیر دنیاهای چندگانه، تنها راهی است که درک منطقی مکانیک کوانتومی را میسر می‌کند.

درآمدی بر تفسیر دنیاهای چندگانه

تفسیر دنیاهای چندگانه، سوالات حیرت‌انگیزی را درباره‌ی نسخه‌های مختلف واقعیت‌های موازی و همچنین نسخه‌های مختلف انسان‌ها در جهان‌های دیگر را برمی‌انگیزد. کارول پاسخ‌های جالبی برای این سوالات دارد.

universe

آیا پدیدار شدن دنیاهای چندگانه که دائما در حال ظهور هستند، بدان معنا است که این دنیاها  از «هیچ» ایجاد می‌شوند؟ زیرا در این صورت یکی از اساسی‌ترین اصول دانش فیزیک نقض می‌شود. کارول به این سؤال این‌گونه پاسخ می‌دهد:

ممکن است این‌گونه به نظر برسد که کپی‌هایی از جهانی که در آن زندگی می‌کنیم ایجاد می‌شوند و لذا دنیاهای دیگری متولد می‌شوند. اما ما فقط برای تبیین این پدیده به زبان ساده‌تر از این توضیح استفاده می‌کنیم. بهتر است این‌گونه بگویم که دنیا را همچون کیکی عظیم و ضخیم تصور کنید که تمام واقعیت های موازی در آن رخ می‌دهند و ما فقط برشی از این کیک هستیم.

چرا ما فقط یک نسخه از واقعیت‌ها را تجربه می‌کنیم؟

کارول که برای پاسخ به این سؤال هیجان‌زده بود، گفت:

آیا شما می‌توانید خود را در دنیای موازی دیگری بیابید؟ درست مثل این است که بپرسید چرا در این دوره زندگی می‌کنم و چرا در دوره‌ی دیگری متولد نشده‌ام؟ نسخه‌های دیگری از شما که در دنیاهای موازی دیگری زندگی می‌کنند هم درست مثل شما، خود را فقط در همان دنیا می‌یابند. 

اما پاسخ کارول در برابر یکی از جالب‌ترین سوالات کمی ناامیدکننده بود: آیا می‌توان از واقعیتی که در آن هستیم عبور کرد و با واقعیت‌ها یا نسخه های دیگر خود دیدار کرد و آنان را با یکدیگر مقایسه کرد؟ 

پاسخ کارول:

هنگامی که یک دنیای موازی به عرصه‌ی وجود پا می‌نهد، در همان مسیر به راه خود ادامه می‌دهد. هیچ‌گاه دنیاهای موازی با یکدیگر تداخل نمی‌کنند و به هیچ‌وجه روی هم تأثیر نمی‌گذارند. عبور از یک واقعیت به‌مثابه‌ی سبقت‌گرفتن از سرعت نور است و این امر هیچ‌گاه میسر نمی‌شود.

جنگ دنیاهای چندگانه

یکی از انتقادهایی که به تفسیر دنیاهای چندگانه وارد است، این است که اگرچه این زاویه‌ی نگرش، منظره‌ی زیبایی از عالم هستی را ارائه می‌دهد، اما هیچ مفهوم تازه و جدیدی از نحوه‌ی عملکرد و سازوکارهای حاکم در دنیا بیان نمی‌کند.

کریستوفر فوکس، فیزیکدان دانشگاه ماساچوست واقع در بوستون، می‌گوید:

این تفسیر هیچ محتوایی ندارد. 

کریستوفر فوکس به‌جای این پدیده‌ی دیگری را مطرح می‌کند که کیوبیسم کوانتومی نام دارد. این پدیده، مسیری به سوی واقعیت یگانه و کلاسیک را ارائه می‌دهد. وی در توضیح نظریه‌ی خود می‌گوید: «هنگامی که به دنیای اطراف خود می‌نگرید دنیای شما تغییر می‌کند (اشاره به نقش ناظر در تعیین جایگاه ذرات هنگام مشاهده‌ی آن) اما این بدان معنا نیست که با نگاه شما، دنیاهای جدیدی به وجود می‌آید؛ بلکه فقط مشاهده نیازمند تعامل با محیط است.» بنابراین داستان تصمیمات دیگر توسط نسخه‌ی دیگر شما در دنیایی دیگر، فقط یک افسانه است. با این رویکرد، دیگر نگرش راز و رمزگونه‌ای که به اتفاقات داریم کمرنگ شده و همه‌چیز همچون قدم‌زدن در یک خیابان، ساده و معمولی به نظر می‌رسد؛ می‌توانیم اقدام به انجام عملی کنیم و در مقابل، قطعا پیامدهایی از آن عمل در زندگی ما رخ می‌دهد.

نقدهای دیگری از از تفسیر دنیاهای چندگانه وجود دارد که از زوایای مختلفی به آن نگاه می‌کنند. راجر پنروز از آکسفورد می‌گوید که تفسیر دنیاهای چندگانه دارای نقص‌های اساسی است. زیرا این تفسیر، بر پایه‌ی نسخه‌ی بسیار ساده‌ای از مکانیک کوانتوم بنا شده است و از حضور جاذبه صرف‌نظر کرده است. او می‌گوید:

با دخالت جاذبه قوانین تغییر خواهد کرد.

پنروز گفته است که در نسخه‌ی جامع‌تری از نظریه‌ی کوانتوم، حضور جاذبه سبب می‌شود تا واقعیت واحدی در دنیای کوانتوم ثبت شده و تصاویر تار و مبهم دنیای کوانتوم با دخالت جاذبه فقط یک نتیجه‌ی مشخص را به دست دهند.

وی به آزمایش تعیین‌کننده و دقیقی که در دانشگاه کالیفرنیا، سانتا باربارا و دانشگاه لیدن در هلند انجام شده است، اشاره دارد. در این آزمایش‌ها به‌طور مستقیم می‌توان مشاهده کرد که چگونه موقعیت مکانی یک شیء با وجود احتمالات فراوان فقط یک نتیجه‌ی نهایی و واقعی را اتخاذ می‌کند.

کارول ضمن آنکه اصلا تحت تأثیر این بیانات قرار نگرفت، این توضیحات را مبهم و پیچیده خواند و گفت، هیچ شواهد علمی از این توضیحات پشتیبانی نمی‌کند. کارول اعتراف می‌کند که ممکن است برای برخی از افراد مفهوم تفسیر دنیاهای چندگانه، از جهاتی دلسردکننده باشد، اما این مفهوم برای وی واضح، روشن، زیبا، ساده و خالص است.

اگر ایده‌ی کارول مبنی بر تفسیر دنیاهای چندگانه صحت داشته باشد، آنگاه به نظر شما ایده‌ی شان کارول‌های دیگری که در دنیاهای موازی زندگی می‌کنند به چه معناست؟

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات