۵ باور غلط در خصوص نظریهی فرگشت
نظریهی فرگشت در طی ۱۵۰ سال گذشته عملکرد خوبی را در زمینهی توصیف طبیعت از خود به نمایش گذاشته است، اما با این حال در موارد بسیاری از این نظریه سوء تعبیر شده است. در حالی که بریتانیا جزو کشورهایی است که در آن نظریهی فرگشت نسبت به سایر نقاط دنیا از مقبولیت بالاتری برخوردار است و کودکان بریتانیایی از سن ۱۰ سالگی با این نظریه آشنا میشوند، اما با این حال بر اساس نظرسنجی صورت گرفته در سال ۲۰۰۵، بیش از ۲۰ درصد از جمعیت این کشور در خصوص صحت این نظریه دچار تردید هستند و یا به صورت کلی آن را نمیپذیرند.
با آنکه این نظریه به صورت کامل توسط دانشمندان پذیرفته شده، اما با این حال عموم مردم صحت آن را زیر سوال میبرند، با وجود آنکه تا کنون مطالعات زیادی در این رابطه صورت گرفته اما هنوز هم توجیه خاصی برای وجود چنین تردیدهایی یافته نشده است. ولی در هر صورت احتمالا پنج باور غلط زیر در خصوص نظریهی فرگشت، نقشی کلیدی در به وجود آمدن چنین تردیدهای داشتهاند:
۱. فرگشت تنها یک نظریه است
اگرچه دانشمندان از آن به عنوان "نظریهی فرگشت" یاد میکنند، اما این موضوع جهت به رسمیت شناختن سابقهی بسیار قابل قبول آن است. در حقیقت استفاده از واژهی "نظریه" در این عبارت، مشابه استفاده از آن در عبارت "نظریهی گرانش" است، همانطور که مطابق این نظریه، سیبی که از دست شما رها میشود به طور قطع به زمین خواهد افتاد، میکروبها نیز چنانچه ما مصرف عمومی آنتیبیوتیک خود را تحت کنترل در نیاوریم، به طور قطع در برابر این داروها مقاوم خواهند شد.
اگرچه عموم مردم از واژهی "نظریه" در مکالمات روزمرهی خود برای اشاره به فرضیهای اثبات نشده استفاده میکنند، اما این واژه در دنیای علم کاربرد مشابهی ندارد. یک نظریهی علمی عموما به توضیحی مستدل در خصوص یک پدیدهی طبیعی اتلاق میشود که ارزش آن از قوانین، استنتاجها و فرضیههای آزمایش شده، بالاتر است.
۲. انسانها از نسل میمونها هستند
خیر، جد بزرگ بزرگ بزرگ شما یک میمون نبوده است. نظریهی فرگشت بیان میدارد که ما نیای مشترکی با میمونها و کپیها داریم و از بین گونههای موجود، آنها نزدیکترین موجودات به ما هستند. بیش از ۹۰ درصد توالی ژنتیکی انسان و شامپانزه یکسان است. اما این نیای مشترک که حدودا ۷ میلیون سال پیش میزیسته است، انسان یا میمون نبوده و موجودی شبیه به کپی بوده است. بر اساس پژوهشهایی به عمل آمده در این خصوص، احتمالا موجود یاد شده صاحب ویژگیهایی بوده که استفادهی آن از ابزارهای گوناگون را ممکن میساخته است.
۳. انتخاب طبیعی هدفمند بوده است
موجودات بسیاری وجود دارند که به صورت کامل با محیط خود سازگار نشدهاند. به عنوان مثال کوسهها فاقد مثانهی شنا جهت کنترل شناوری خود هستند (قابلیتی که ماهیهای استخوانی بطور معمول از آن بهرهمند هستند). آیا این موضوع صحت نظریهی فرگشت را زیر سوال میبرد؟ خیر، به هیچ وجه. انتخاب طبیعی تنها قادر است تا به صورت تصادفی، برای بهترین گونهی ممکن، سودمند باشد و این گونه نیست که هر موجود زندهای را به یک ابر جاندار بدل کند.
بسیار راحتتر بود که انسانها نیز مانند گیاهان قادر به انجام فتوسنتز باشند؛ در این صورت گرسنگی و قحطی تنها با ایستادن در برابر آفتاب، به سرعت از بین میرفت (و بنابراین بهترین رژیم غذایی نیز برای مقابله با چاقی پیدا میشد: دور از آفتاب باشید). اما متاسفانه قابلیت ژنتیکی مورد نیاز برای انجام فتوسنتز در بدن جانوران به وجود نیامده است. اما با این حال باز هم گزینش بهترین انتخاب ممکن، منجر به شکلگیری تنوع شگفتانگیزی در بین گونههای مختلف موجودات شده است. این موجودات در اکثر موارد به خوبی با محیط خود سازگار شدهاند.
۴. نظریهی فرگشت قادر به شرح ارگانهای پیچیده نیست
یکی از استدلالهایی که برای رد نظریهی فرگشت استفاده میشود، بحث تکامل چشم است. چشمی که به صورت ناقص توسعه داده شده، به هیچوجه کارا نخواهد بود، بنابراین انتخاب طبیعی چگونه به تدریج و گام به گام به یک چشم کارا دست یافته است؟ داروین معتقد بود که احتمالا مبدا پیدایش چشم در ارگانی با عملکرد متفاوت بوده است. ارگانهایی که امکان تشخیص نور را داشتند به تدریج و به کمک انتخاب طبیعی، به بینایی هرچند ناقص، دست یافتهاند.
صحت این ایدهها سالها بعد توسط پژوهشگرانی که بر روی ارگانهای ابتدایی تشخیص نور در حیوانات کار میکردند، اثبات شده است. در نرمتنانی مانند حلزون و کرمهای حلقوی، سلولهای تشخیص نوری که در سراسر سطح بدنها پخش شدهاند، قادر به تمیز دادن روشنایی و تاریکی هستند.
۵. مذاهب با نظریهی فرگشت سازگار نیستند
در ابتدا لازم به ذکر است که فرگشت نظریهای در خصوص مبداء حیات نیست. این نظریه با هدف شرح چگونگی تغییر گونههای مختلف در طول زمان، شکل گرفته است. برخلاف نظر عموم مردم، بین نظریهی فرگشت و بسیاری از مذاهب رایج، ناسازگاری ناچیزی نیز وجود دارد. پاپ فرانسیس اخیرا تصریح کرده است که اعتقاد به نظریهی فرگشت در تضاد با باور کاتولیک نیست.
علاوهبر این، کشیش مالکوم براون از کلیسای انگلستان در این خصوص می گوید:
استفاده از انتخاب طبیعی، به عنوان راهکاری جهت درک فرآیند تکاملی فیزیکی در طول هزاران سال گذشته، منطقی به نظر میرسد. باور دارم که مذهب خوب باید تعامل سازندهای با دانش خوب داشته باشد و بالعکس.
با این حال همچنان بحث در این مورد ادامه خواهد داشت و نمیتوان تا داشتن دلیلی محکم چیزی را رد یا تایید کرد.