ماجرای علاقه وسواس‌گونه اروپاییان به مومیایی‌های مصری

سه‌شنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۰ - ۰۰:۲۰
مطالعه 11 دقیقه
مومیایی‌‌های مصری برای قرن‌ها مردم اروپا را شیفته خود کرده و حتی به پدیده‌ای مشهور به «جنون مصری» دامن‌زده بودند.
تبلیغات

مومیایی‌ها اغلب کانون توجه و از دیدنی‌ترین اشیای موجود در بسیاری از موزه‌های بزرگ جهان هستند. در پشت ویترین‌های شیشه‌ای این موزه‌ها، اجسادی که هزاران سال قدمت دارند، در دمای به‌دقت‌‌تنظیم‌شده نگه‌داری می‌شوند. جایی در این مومیایی‌ها تاریخچه زندگی مردمانی محفوظ مانده است که هزاران سال در کرانه رود نیل زندگی می‌کردند. به‌همین‌دلیل، دانشمندان و محققان امروزی ضمن احترام فراوان به مومیایی‌ها با دقت فراوانی بررسی‌های علمی خود را انجام می‌دهند.

بااین‌حال به‌گزارش نشنال جئوگرافیک، اوضاع همیشه به این منوال نبوده است؛ بلکه تا همین اواخر، اروپاییان از مومیایی‌های مصری نه برای مقاصد علمی، بلکه برای کاربردهای عملی استفاده می‌کردند. آن‌ها این اجساد باستانی را به‌دلیل خاصیت‌های درمانی و حتی نیروهای ماورائی به چشم یک کالا می‌دیدند. با شروع قرن پانزدهم میلادی، بازرگانانی که به‌دنبال سودهای کلان بودند، دست به قاچاق مومیایی‌ها به خارج از مصر و به‌خصوص اروپا زدند و بدین‌ترتیب، تجارت مومیایی رفته‌رفته به کسب‌وکاری پررونق و سودآور بدل شد.

دارویی عجیب

مومیایی‌کردن فرایندی پیچیده و طولانی بود که کاهنان مصر باستان به‌مدت هزاران سال از آن برای سالم نگه‌داشتن بدن به‌منظور سفر در زندگانی پس از مرگ استفاده می‌کنند. اگرچه این فرایند در طول زمان دستخوش تغییر شده و البته کاهنان هیچ‌وقت اسرار خود را فاش نکردند؛ اما از شواهد و قرائن برمی‌آید که در این فرایند ابتدا اعضا و جوراح را از بدن خارج و سپس با نمک طبیعی موسوم به ناترون بدن را خشک می‌کردند. همچنین، گاهی از مواد معطری همچون سقز برای روغن‌مالی بدن استفاده می‌کردند. کاهنان مصری بدن متوفی را به انواع روغن و صمغ آغشته می‌کردند و سپس درون حفره‌های بدن را نیز با پارچه‌های کتان یا خاک‌ارّه پر می‌کردند و نهایتا نوارهای پارچه‌ای را به‌دقت به دور جسد می‌پیچیدند.

تابلو سال ۱۹۰۱ از پل فیلیپوتو، نقاش فرانسوی که گاستون ماسپرو، یکی از اولین مصرشناسان را حین گشودن مومیایی یکی از کاهنان مصر باستان درمقابل حضاری از اعضای انجمن مصرشناسی فرانسه و مهمانان دیگر نشان می‌دهد

محققان همچنان نتوانسته‌اند قدمت دقیق استفاده از مومیایی‌ برای مقاصد درمانی را مشخص کنند؛ اما شواهد عمده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد اروپاییان بر این باور بودند که مومیایی‌ها نیروهای شفا‌دهنده ماورائی داشته‌اند. بااین‌حال، سایر دانشمندان منشأ این ابهام را تصور غلط وجود قیر طبیعی در مومیایی‌ها دانسته‌اند.

قیر طبیعی ماده‌ای سیاه و لزج است که به‌صورت طبیعی در نواحی اطراف دریای مُرده (در اردن و فلسطین کنونی) یافت می‌شود. مورخان و نویسندگان نامدار سده اول میلادی همچون پلینی بزرگ و دیوسکوریدس و جالینوس در قرن دوم درباره خواص درمانی قیر طبیعی نوشته‌اند. دیوسکوریدس نوعی از این قیر طبیعی را مایعی یافت‌شده در آپولونیا (آلبانی امروزی) توصیف کرده که در زبان فارسی به آن مومیا گفته می‌شود. مومیا یا مومنایی همان داروی پرخاصیتی است که بسیاری از اطبای سنتی ایران همچون زکریای رازی و ابن‌سینا از آن صحبت کرده‌اند و همچنان نیز در طب سنتی ایرانی برای درمان زخم معده، درد مفاصل، کوفتگی و پارگی زرد‌پی و... کاربرد دارد.

اروپاییان عقیده داشتند مومیایی‌ها نیروهای شفا‌دهنده ماورائی دارند

پلینی بزرگ نیز در آثار خود عنوان کرده که مومیا موجب التیام زخم‌ها و علاجی برای بیماری‌های مختلف بوده است. ظاهرا محققان اروپایی نیز از قرون وسطی قیر را با همان ماده سیاه‌رنگی یکی دانسته‌اند که در آرامگاه‌های مصری یافت می‌شدند. چنانچه پزشک قرن یازدهمی به نام کنستانتینوس آفریقایی در نوشته‌های خود مومیایی را چنین توصیف کرده است: «ماده‌ای که در مقبره‌های مردگان یافت می‌شود. بهترین آن سیاه، بدبو، پرجلا و سنگین است.»

تجارت سیاه

قرن پانزدهم میلادی زمانی است که تقاضا برای مومیایی‌ها در اروپا افزایش پیدا کرد و این ماده برای همیشه خواص درمانی گره ‌خورد. ازآنجاکه قیر طبیعی کمیاب بود، بازرگانان مبتکر برای پیدا‌کردن جایگزین آن سراغ مقبره‌های مصری رفتند. بدین‌ترتیب، وقتی مومیایی‌ها آرد و تبدیل به پودر می‌شدند، تمام مواد درون آن از انواع صمغ و روغن و مواد معطر نه‌تنها قوام و رنگی مشابه مومیای اصلی ایرانی پیدا می‌کردند؛ بلکه عطر بسیار بهتری از نمونه‌های ایرانی داشتند.

به‌دست‌آوردن مومیایی همیشه راحت نبود. در اینجا بود که برخی شیادان تصمیم گرفتند دست به ساخت به مومیایی‌های تقلبی بزنند. با هجوم مومیایی‌های تقلبی به بازار شکایت‌های زیادی از سوی خریداران می‌شد. چنانچه گای دو لافونتن در سال ۱۵۶۴ پس از سفر به اسکندریه برای تهیه دارو، کاملا از آنچه به او فروخته شد، شاکی بود. در بسیاری از موارد، مشکل این بود که شیادان با اجساد تازه مومیایی‌هایی شبیه به مصریان باستانی می‌ساختند. بدین‌ترتیب، خیلی زود بین مومیایی واقعی و تقلبی تفاوت به‌وجود آمد و بازهم بر ارزش مومیایی‌های اصلی افزوده شد.

ظاهرا محققان اروپایی از قرون وسطی قیر طبیعی یا همان مومنایی را با همان ماده سیاه‌رنگی که در آرامگاه‌های مصری یافت می‌شدند، یکی دانسته‌اند

تبدیل انسانی که به‌تازگی فوت‌کرده به مومیایی‌ای شبیه به نمونه‌های مصر باستان روند خوفناکی داشت. لوئیس دو اورتا، راهب اسپانیایی فرقه دومینیکن، در رساله چاپ سال ۱۶۱۰ خود «تاریخ پادشاهی‌های اتیوپی» شرح مفصلی از این روش‌ به‌دست داده است. او اشاره کرده که برای تهیه چنین مومیایی‌هایی ابتدا اسیرانی را برای مدت‌های مدیدی گرسنگی می‌دادند. سپس به آن‌ها داروهای ویژه‌ای می‌خوراندند و نهایتا سر قربانی را در خواب می‌برّیدند.

درادامه خون جسد را کاملا تخلیه و بدن را با گیاهان معطر پر می‌کردند و در یونجه می‌پیچیدند و برای مدت ۱۵ روز دفن می‌کردند. پس‌ازآن، جسد را پس از نبش‌قبر به‌مدت ۲۴ ساعت زیر آفتاب می‌خشکاندند. در این فرایند هولناک، گوشت قربانی رنگی تیره و سوخته به خود می‌گرفت. جالب اینکه راهب اسپانیایی در نوشته‌های خود این مومیایی‌های متأخر را نه‌تنها تمیزتر و بهتر از مومیایی‌های باستانی دانسته؛ بلکه عنوان کرده است که ازلحاظ خواص درمانی قوی‌تر از نمونه‌های باستانی بوده‌اند.

زمانی که آرامگاه ستی یکم در سال ۱۸۱۷ کشف شد، هیچ مومیایی درون آن نبود؛ اما جسد او بعدا در انبار سلطنتی در محوطه باستان‌شناسی دیرالبحری پیدا شد و گاستون ماسپرو که در سال ۱۸۸۶ نوارهای پارچه دور مومیایی را گشوده بود، جسد فرعون مصری را در وضعیت فوق‌العاده سالمی دید

همه از مومیایی دارویی چه اصلی و چه تقلبی آن تعریف و تمجید نمی‌کردند. آمبرواز پار فرانسوی در اوایل سال ۱۵۸۲ در جزوه‌ای به نام «گفتارهای مومیایی» نوشت: «اثر این داروی منحوس بسیار بد است و هیچ دردی را از بیماران دوا نمی‌کند. چنانچه خودم در موارد متعدد در بین کسانی که مجبور به مصرف آن شده‌اند، دیده‌ام. [این داروی مهلک] موجب بروز دردهای وحشتناک معده و بوی زننده دهان و تهوع شدید و حتی باعث اختلالات خونی نیز می‌شود.»

رنگ قهوه‌ای مومیایی

اروپاییان از مومیایی‌ها نه‌تنها به‌عنوان دارو، بلکه در نقاشی و هنر نیز استفاده می‌کردند. حداقل از قرن شانزدهم رنگی به نام «قهوه‌ای مومیایی» که از بقایای مومیایی تهیه می‌شد، به پالت‌های رنگ نقاشان اروپایی اضافه شده است. برای مخلوط‌کردن این رنگ‌ها بقایای مومیایی‌های باستانی را با سقز و قیر ادغام می‌کردند. در آن زمان، خود داروسازان که سازندگان داروهای مومیایی بودند، کار تهیه رنگ‌ها را انجام می‌دادند تا از راه فروش این کالاها نیز سودهای سرشاری نصیب خود کنند.

از سوابق تاریخی چنین برمی‌آید که اولین کاربردهای قهوه‌ای مومیایی مربوط به دوران رنسانس (اوایل قرن چهاردهم) بوده است. گفته می‌شود نقاشان به قهوه‌ای مومیایی به‌دلیل غنا و کاربردهای فراوان آن اهمیت زیادی می‌دادند. هنرمندان آن روزگار از این رنگ برای سایه‌زنی و کشیدن سایه‌روشن و کشیدن رنگ قهوه‌ای استفاده می‌کردند. اینکه از این رنگ چند بار و در چه تابلوهای نقاشی استفاده شده، همچنان از ابهامات مورخان هنری است؛ اما به‌قطع دانسته می‌شود که رنگ قهوه‌ای مومیایی تا دوران نقاشان رومانتیک اواخر قرن نوزدهم نیز استفاده می‌شده است.

در این تابلوی سال ۱۸۷۵ لاورنس آلماتادما، بیوه‌ای مصری را می‌بینید که بر شوهر مومیایی‌شده‌ خود سوگواری می‌کند. با اینکه نقاش بریتانیایی از منشأ رنگ قهوه‌ای مومیایی اطلاع داشت، مشخص نیست از این رنگ خاص در نقاشی خود استفاده کرده باشد

بسیاری از هنرمندان همچون نقاشان پیشارافائلی ازجمله ادوارد بورن‌جونز و لاورنس آلماتادما این رنگ را در انبارهای خود داشته‌اند. اوژن دولاکروا یکی از بزرگ‌ترین نقاشان مکتب رمانتیک قرن نوزدهم فرانسه که به استفاده گسترده از سایه‌ها و تیرگی‌های در بوم‌های نقاشی خود شهرت دارد،‌ یکی از نامزدهای اصلی استفاده از رنگ قهوه‌ای مومیایی نزد محققان است.

خرافات

سودهای سرشار حاصل از فروش مومیایی‌ها به‌موازات ترس و خرافه به قوت‌گرفتن این تجارت منحوس کمک کرد. اگرچه از اوایل قرن نوزدهم به‌بعد مسافران یونانی یا رومی گاه‌گداری در سفرهای خود به مصر با حیوان مومیایی‌شده‌ای به‌عنوان سوغات برمی‌گشتند، قبل از قرن پانزدهم میلادی، به نظر علاقه چندانی به آوردن مومیایی به اروپا به عنوان یادگاری یا سوغات وجود نداشته است.

مومیایی‌ها را اشیای معنوی پرقدرتی می‌دانستند. همین خرافات تا قرن بیستم نیز ماندگار بودند. کشف آرامگاه دست‌نخورده توت‌عنخ‌آمون به‌وسیله هاوارد کارتر در سال ۱۹۲۲ الها‌م‌بخش داستان‌های زیادی درباره «نفرین مومیایی» بود؛ نفرینی که گاهی به آن «نفرین فراعنه» نیز گفته می‌شد که به نظر محافظ مقبره فرعون بود و تعدادی از اعضای گروه کارتر را نیز کشت. همین ترس ریشه عمیقی در تخیلات اروپاییان داشت و شکارچی ذهن گناه‌گار سارقان مقبره نیز بود. اسناد تاریخی دوره رنسانس درباره اکتاویوس فاگنولا، مسیحی قرن شانزدهم، نوشته‌اند که دزد مقبره در مصر بود و چنان بلایی سر او آمد که به اسلام گروید.

بازار داغ مومیایی‌ها به تجارتی مخوف منجر شد. در این عکس متعلق به حدود سال ۱۸۷۷، فروشنده مومیایی را می‌بینید که درکنار کالاهایش مشغول استراحت است

این مرد هنگام بررسی آرامگاه‌های هرم بزرگ جیزه با جسدی مواجه شد که تمام اعضا و جوارح از بدنش خارج و درون پوست گاو پیچیده شده بود. درون پوست نیز سنگ سوسک سرگین‌خوار نیز بود که مصریان باستان آن را طلسم قلب می‌دانستند. گریختن از دست مأموران گمرگ و رساندن مومیایی به کشتی عازم ایتالیا کار ساده‌ای بود؛ اما در نیمه‌های راه طوفان سهمگینی به‌وقوع پیوست که می‌رفت کشتی و تمام سرنشینان آن را غرق کند. به‌گفته فاگنولا، این اجساد مصری‌ها بودند که همیشه طوفان به‌پا می‌کردند. مرد وحشت‌زده همان شب مومیایی را به درون دریا انداخت تا وجدان ناآرام خود را تسکین دهد.

از قرن شانزدهم، رنگ قهوه‌ای مومیایی به پالت‌های رنگ نقاشان اروپایی اضافه شد

چنین داستان‌هایی در اروپای قرن شانزدهم بسیار شایع بودند. در این زمان، رقابت سختی بین دنیای مسیحی و امپراتوری عثمانی برای کنترل مدیترانه وجود داشت؛ رقابتی که جنگ‌ مذهبی تمام‌عیاری نیز بود.

در جنگ لپانتو که در سال ۱۵۷۱ درگرفت، اتحاد مقدس ناوگان نیروی دریایی عثمانی را شکست داد. پس از این پیروزی قاطع، اخباری در بنادر شلوغ مدیترانه پیچید که همیشه محل خوبی برای به‌جریان‌افتادن شایعات حیرت‌انگیز بود. شایعه شده بود که ترک‌ها در یکی از کشتی‌های خود مومیایی داشته‌اند؛ به‌همین‌دلیل نیز شکست خورده‌اند.

این شکست تاریخی عثمانی‌ها به شایعات درباره قدرت‌‌های ماورائی مومیایی‌ها برای به‌راه‌انداختن فجایع دریایی قوت بخشید؛ اما حتی ترس از مومیایی نیز برای کاهش تقاضای دارویی آن در اروپا کفایت نمی‌کرد. مقام‌های عثمانی که در قرن شانزدهم بر مصر حکمرانی می‌کردند، قوانین سخت‌گیرانه‌ای برای دادوستد مومیایی وضع کردند؛ اما این اقدامات نتیجه معکوس داد و باعث به‌راه‌افتادن بازار سیاه مومیایی شد.

میهمانی‌ها و مراسم‌ها

در قرن هجدهم، کاربرد مومیایی برای خواص دارویی دیگر از بین رفته بود. در این دوران، نگرش اروپاییان به مومیایی‌ها کامل دگرگون شده بود و محققان بیشتر به آنچه زیر ورقه‌های پیچ‌درپیچ پارچه‌های مومیایی بود، علاقه پیدا کرده بودند. به‌مرور، گشودن مومیایی‌ها به رویدادی رایج در منازل و همینطور سالن‌های تئاتر تبدیل شده بودند. اولین مورد از چنین مراسمی در سال ۱۶۹۸ برگزار شده است. بنویت دو مایل، کنسول فرانسه در قاهره، اولین اروپایی بود که آنچه زیر پارچه‌های مومیایی‌های قرار داشت، کندوکاو کرد و یادداشت‌برداری‌های مفصلی نیز از بررسی‌های او در دست است. کریستین هرتزوگ، داروساز دوک ساکس کوبرگ، نیز پارچه‌پیچ‌های دور مومیایی را درمقابل تماشاچیان باز کرد. او نیز یافته‌هایش را در کتاب خود شرح داد.

مطالعه مومیایی‌ها ادامه یافت و در اوایل قرن نوزدهم پس از جنگ‌های ناپلئونی و همین‌طور استعمار بریتانیا، علاقه جدیدی به مصر باستان دوباره به اوج رسید. در سراسر قرن نوزدهم، گشودن مومیایی‌ها رویدادهای بسیار محبوبی در انگلستان بودند. توماس پتیگرو، جراح انگلستانی قرن نوزدهم، در این زمینه پیش‌گام بود و حتی بعدا به او لقب «مومیایی پتیگرو» دادند. او کار خود در مصرشناسی را به‌عنوان دستیار جیووانی باتیستا بلتسونی آغاز کرد. بلتسونی کاشف مشهور ایتالیایی مقبره ستی اول در سال ۱۸۱۷ بود که توانست آرامگاه دست‌نخورده این فرعون مصری را کشف کند؛ هرچند درون مقبره خبری از مومیایی فرعون نبود.

دعوت‌نامه‌ای متعلق به لرد لوندزبورو به تاریخ ۱۰ ژوئن ۱۸۵۰. این نجیب‌زاده در مراسمی که در عمارت او در لندن برگزار شد، در میان بهت‌وحیرت تماشاگران نسخه‌ای از کتاب باستانی مردگان، طلسم‌ها و چند دست‌کش نقره‌ای را از میان تابوت یک مومیایی باستانی بیرون کشید

پتیگرو در نمایشگاهی که بلتسونی در آن نقش‌برجسته‌های مقبره ستی را به‌نمایش می‌گذاشت، مصرشناس ایتالیایی را همراهی کرد. در این رویداد در سال ۱۸۲۱، پتیگرو مومیایی را دربرابر گروهی از پزشکان تشریح کرد. او به‌قدری مجذوب این کار شد که تا پایان عمر درباره مصر باستان ‌تحقیق و تفحص کرد. پتیگرو در رساله‌ای که در سال ۱۸۳۴ به‌چاپ رساند، درباره مومیایی‌ها و اشیای درون بدن آن‌ها توضیحات مفصلی داد. کالبدشکافی عمومی مومیایی‌ها به‌وسیله پتیگرو در سال‌های ۱۸۳۰ به محبوبیت عظیمی دست پیدا کرده بود. تماشاگران از تماشای چهره‌های لاغر و خشکیده اجساد باستانی افسون‌شده برجای می‌ماندند یا به حال تهوع می‌افتادند؛ بااین‌حال، از ورای این مومیایی‌ها به‌تدریج چهره‌های‌ انسانی آشکار می‌شدند که هزاران سال قبل فوت کرده بودند.

مقاله‌های مرتبط:

پتیگرو پس از اینکه در یکی از مومیایی‌ها تومور استخوانی بزرگی کشف کرد، به این درک رسید که هر مومیایی‌ درواقع سابقه‌ای از شخصی واقعی است. او دریافت که تحقیقاتش می‌تواند جزئیات زندگی آن شخص را بازسازی کند. همین دیدگاه پتیگرو مطالعه مومیایی‌ها را از آن نگاه عمومی محض دور کرد و بیشتر به‌سمت حوزه تجزیه‌وتحلیل‌های علمی سوق داد. کتاب «تاریخ مومیایی‌های مصری» او یکی از متون پایه‌ای رشته مصرشناسی به‌شمار می‌رود.

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، برخی اکتشافات مهم باستان‌شناسی بازهم بینش تازه‌ای را برای این رشته نوظهور به‌ارمغان آورد. در سال ۱۸۸۱، انبوهی از مومیایی‌های مربوط به دوران پادشاهی نوین مصر ازجمله جسد گمشده ستی یکم در گورستان تِبای کشف شد و پس‌از‌آن در سال ۱۸۹۸ نیز، نوبت کشف مقبره آمنهوتپ دوم در درّه پادشاهان بود. بسیاری از این مومیایی‌ها باز شدند؛ اما ظاهر و هرگونه آثار باستانی همراه آن‌ها طبق آخرین شیوه‌های علمی دانشگاهی ثبت و ضبط شد.

در عکسی از قرن نوزدهم، دو مرد ناشناس را می‌بینید که مشغول تشریح دقیق مومیایی هستند. از مدت‌ها قبل، ذهنیت علمی جایگزین خرافات سابق درباره آثار باستانی مصر شده بود

در اوایل قرن نوزدهم، روش‌های جدیدی برای مطالعه مومیایی‌ها به‌کار گرفته شد. گرافتون الیوت اسمیت، آناتومیست دانشکده پزشکی قاهره، از مومیایی‌های باستانی عکاسی می‌کرد. کتاب او «کاتالوگ مومیایی‌های سلطنتی موزه قاهره» که در سال ۱۹۱۲ به‌چاپ رسید، همچنان به‌عنوان کتاب مرجع ارزشمندی استفاده می‌شود. همچنین، اسمیت اولین کسی بود که از رادیولوژی اشعه ایکس برای عکس‌برداری از مومیایی‌ها استفاده کرد.

مومیایی‌ها علاوه‌بر‌اینکه به‌عنوان بقایای انسانی سزاوار احترام بودند، به چشم مخازن گران‌بهای دانش نیز دیده می‌شدند. بااین‌حال، برخی عادت‌های قدیمی به‌سختی از میان می‌روند. چنانچه در یکی از موارد مشهور در اواخر قرن نوزدهم، مقبره‌ای که گمان می‌رفت مربوط به دجر باشد که درحدود ۳۰۵۵ ق.م درگذشته بود، حین حفاری‌های باستان‌شناسی کشف شد. دجر سومین فرعون دودمان نخست مصر و اولین کسی بود که بر مصر یکپارچه فرمانروایی می‌کرد. بااین‌حال، زمانی که یک دست مومیایی با دستبندی پیدا شد، نفرات تیم حفاری جواهرات و زیورآلات را به‌دقت برداشتند و در جایی نگه‌داری کردند؛ اما برخلاف آن، پس از یادداشت‌برداری‌ و عکاسی از دست، آن را به درون سطل زباله انداختند؛ ماجرایی که دانشمندان آن دوران را به‌خشم آورد.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات