دلیل علاقه به داستانهای جنایت واقعی چیست
با وجود فراوانی سریالهای تلویزیونی، مستندها، فیلمهای سینمایی و پادکستهای پرطرفداری که جنایتهای واقعی را مضمون کار خود قرار دادهاند، دلیل کنجکاوی ما به در مورد چنین موضوعات بعضا هولناک و بیمارگونهای، همچنان از بحثهای داغ دنیای روانشناسی است.
چرا به داستانهای جنایت واقعی علاقه داریم؟
چندین روانشناس و جرمشناس و جامعهشناس در مورد علاقهی شدید و گاه بیحدوحصر ما به مضمون جنایات واقعی بحث کردهاند. از مستندهای نتفلیکس در مورد قاتلان زنجیرهای معروف تا نمایشهای تلویزیونی دراماتیک با قاتلانی که جذابیت کاریزماتیک و عجیب و غریبی دارند، بر کسی پوشیده نیست که بسیاری از ما به نوعی شیفته داستانهای جنایت واقعی هستیم؛ حتی فراتر از فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیون و کتابها. پادکستهای جنایت واقعی نیز محبوبیت بسیاری بالایی دارند.
پادکستهای جنایات واقعی آنقدر پرطرفدار هستند که بهراحتی در ماه بیش از نیم میلیون بار شنیده میشوند. در حقیقت در فهرست ۱۰۰ پادکست برتر سال ۲۰۲۰ به انتخاب اپل، چندین پادکست جنایت واقعی در بین ۲۰ پادکست برتر قرار دارند. آمار دقیقی در این مورد نداریم؛ ولی واضح است پادکستهای فارسی که به این مضامین میپردازند نیز مخاطبان گستردهای دارند.
بهعنوان مثال، پادکست «Wine and Crime» در ماه حدود ۵۰۰ هزار بار شنیده میشود و جالب است بدانید که ۸۵ درصد از شنوندگان آن را زنان تشکیل میدهند. در فهرست ۱۰۰ پادکست برتر اپل، پادکستهایی مانند «Crime Junkie» در رتبه سوم، «My Favorite Murder» در رتبه ششم و «Morbid: A True Crime Podcast» در رتبه پانزدهم قرار دارد. حال چندین روانشناس و جرمشناس سعی کردهاند پرده از شیفتگی مخاطبان به داستانهای جنایت واقعی بردارند.
روانآزارها کاریزماتیک هستند!
یکی از ویژگیهای بارز یک فرد روانآزار (سایکوپَت) «جذابیت ظاهری و خوشصحبتی» آنها است. همین میتواند بخشی از دلیل علاقهمندی بسیاری از شنوندگان و بینندگان تلویزیونی و فیلمهایی سینمایی باشد که زندگی قاتلان زنجیرهای همچون تِد باندی ۱ را دستمایهی خود قرار دادهاند.
ما بهلحاظ روانشناسی به موضوعاتی توجه میکنیم که قابلیت آسیب رساندن به ما را دارند
دلایل روانشناسی میتواند نقش عمدهای در علایق ما داشته باشد و داستانهای جنایت واقعی از این قاعده مستثنی نیستند. وقتی بحث موضوعات و مسائلی میشود که بهطور بالقوه قابلیت آسیب رساندن به ما را دارد، ناخودآگاه مقید میشویم به آنها توجه بیشتری کنیم. دکتر جان مایر، روانشناس بالینی از Doctor on Demand (شرکت ارائهدهنده خدمات روانشناسی بهصورت آنلاین)، در این مورد در مصاحبهای با شبکه تلویزیونی NBC News گفت دیدن قتل و کشتار و بلایا یا تراژدیها موجب برانگیخته شدن غریزهی بقا در ما میشود.
مستند «اعترافات یک قاتل: نوارهای تد باندی» محبوبیت بالایی در بین مخاطبان نتفلیکس در سرتاسر دنیا از جمله در بین بینندگان ایرانی دارد
مایر در این رابطه گفت: «ابتدا ما نسبت به فاجعهای اطلاع پیدا میکنیم، این میتواند ازطریق یک منبع زنده مانند رد شدن از محل وقوع یک سانحه رانندگی یا تماشای اخبار یک طوفان، سقوط هواپیما یا هر فاجعه دیگری از تلویزیون باشد. این ادراک باعث تحریک آمیگدال (بخشی از مغز که نقش مهمی در عواطف، سازوکارهای بقا و حافظه دارد) میشود. بعد از آن، آمیگدال پیامها را به ناحیهی قشر پیشانی مغز میفرستد که در تجزیهوتحلیل و تفسیر اطلاعات نقش دارند. سپس مغز بررسی میکند که آیا اطلاعات (آگاهی از فاجعه) برای فرد تهدیدی به حساب میآید یا خیر. درنتیجه، «پاسخ جنگ یا گریز» برانگیخته میشود.»
آیا دلیل این علاقهی ما میتواند تنها کنجکاوی نسبت به مسائل وحشتناک باشد؟
دکتر کاترین رامسلند، استاد در دانشگاه دیسیلز در پنسیلوانیا، در این رابطه گفته است: «بخشی از شیفتگی ما به [داستانهای] جنایت واقعی ناشی از یک نیاز ذاتی یعنی کنجکاوی است. کسانی که یک داستان جنایت واقعی را میخوانند یا تماشا میکنند در سطوح مختلفی درگیر میشوند. این افراد ابتدا کنجکاو هستند که بدانند چه کسی مرتکب جنایت شده است و میخواهند از ابعاد روانی شخصیت شریر (قاتل) سر در بیاورند. و همینطور میخواهند از ذهنیت چنین کسانی بیشتر بدانند. حل کردن معمای قاتل کیست هم میتواند در این مورد دخیل باشد.»
شاید داستانهای جنایت واقعی راهی برای مقابله با ترس و طرحریزی واکنشهای خودمان در چنین شرایطی باشد
دکتر دیوید هندرسون، روانپزشک دیگری است که در مصاحبهای با NBC News در این مورد اظهار داشته که ممکن است شیفتگی ما نسبت به خشونت، قتل و کشتوکشتار و جنایات راهی برای ارزیابی این باشد که خودمان در موقعیتهای مشابهی چگونه از پس آن برمیآییم.
هندرسون گفت: «شاهد خشونت و کشتار بودن، چه در یک رمان، یک فیلم سینمایی، در تلویزیون یا در واقعیت، این فرصت را دراختیار ما قرار میدهد تا با وجود داشتن مقداری حاشیهی امنیت با ترس از مرگ، درد، نومیدی، ددخویی و نیستی مواجه شویم. گاهی اوقات هنگامی که در لبه پرتگاهی ایستادهایم یا از پشت شیشه به یک شیر وحشی در باغ وحش نگاه میکنیم نیز همین را حس میکنیم. به این دلیل [جنایات واقعی] را تماشا میکنیم که به ما امکان پرسیدن این سؤال اساسی و بسیار ضروری را میدهد که اگر من در چنین وضعیتی بودم، چه کار میکردم؟ واکنشم چه بود؟ آیا قهرمان داستان میشدم یا آدم بد؟ آیا میتوانستم چنین دردی را تحمل کنم؟ آیا قدرت التیام یافتن از آن را میداشتم؟ ما در چنین حالتی سناریوهای مختلف را در ذهن خود بازی میکنیم؛ چون به ما کمک میکند آنچه اساسا کنترل نشدنی است با حس کنترل خود تطبیق دهیم.»
رویدادهای منفی از نظر روانشناسی، بیش از رویدادهای مثبت مغز ما را فعال میکنند
پژوهشی که در سال ۲۰۰۸ توسط انجمن روانشناسی آمریکا انجام گرفت، نشان داد که ما انسانها در مواجه با تجربیات منفی بیش از تجارب مثبت، یاد میگیریم و واکنش نشان میدهیم. اصطلاح «سوگیری منفی» که به کرات مورد استفاده قرار میگیرد، همان خواستهی پیشفرض ما برای توجه بیشتر به رویدادها و اطلاعات منفی است.
مشاهده کشتوکشتار و قتل یا گوش دادن یا تماشای داستانهای جنایت واقعی (از تلویزیون و سینما و یوتیوب) میتواند مفید باشد. دکتر مایر در این خصوص میگوید: «مکانیسم سالم تماشای فجایع همان مکانیسم مقابله ۲ است. ما میتوانیم با تماشای فاجعه از نظر احساسی کمی در خود غور کنیم و همین به ما کمک میکند تا با مشکلات زندگی خود کنار بیاییم.»
درصد بالایی از شنوندگان پادکستهای جنایتهای واقعی را زنان تشکیل میدهند
دکتر استفان روزنبورگ نیز اظهار داشته که این پاسخ همدلانه ممکن است تأثیر منفی نیز داشته باشد. او در این باره اظهار داشت: «شفقت و همدلی میتواند احساس نگرانی یا افسردگی را نیز در ما پدید بیاورد.»
دکتر روزنبرگ در ادامه توضیح داده است که این امر همچنین میتواند بر سوگیری منفی اثر بگذارد. «ما برای محافظت از خود در برابر واقعیت، همواره منفیبافی میکنیم. اگر نتیجه بهتر بود که چه بهتر، خیالمان راحت میشود. ولی اگر بد بود، برای آن آمادهایم.»
شاید هجوم آدرنالین ناشی از ترس گوش دادن یا تماشای جنایات واقعی، اعتیادآور باشد
درست به مانند «سرخوشی دوندگان» ۳ که باعث میشود ورزشکار با از دست دادن یک جلسه ورزشی دچار حس نومیدی و دلسردی شود، هجوم آدرنالین در حین مصرف داستانهای جنایت واقعی میتواند اعتیادآور باشد. اسکات بن، استاد جامعهشناسی و جرمشناسی در مصاحبه با Psychology Today در این رابطه اظهار داشت: «عموم مردم به این جهت به سمت این موضوعات کشیده میشوند که این داستانها موجب برانگیخته شدن اساسیترین و قویترین احساس ما یعنی ترس میشوند.»
پینوشتها
۱. تِد باندی (متولد ۱ ۹۴۶- مرگ با صندلی الکتریکی ۱۹۸۹) یکی از مشهورترین قاتلان تاریخ معاصر که مضمون چندین فیلم سینمایی و همینطور مستند اخیر شبکه نتفلیکس است. باندی پیش از اعدام به قتل، آزار و اذیت و تجاوز به دهها زن و همینطور هتک حرمت به اجساد آنها اعتراف کرد. باندی فردی خوشمشرب و خوشصحبت، خوشچهره و بسیار کاریزماتیک وصف شده است که همین امر توانسته بود به او در فریب قربانیان یاری برساند.
۲. مکانیسمهای مقابلهای اساسا مجموعهای از عملکردها هستند که به فرد امکان تحمل، دوری یا به حداقل رساندن اثرات استرس میدهد. انکار واقعیت، سوءمصرف مواد مخدر و الکل، سرزنش کردن خود و لاقیدی از نمونههای مکانیسم مقابلهای هستند.
۳. سرخوشی دوندگان همان افزایش چشمگیر سرخوشی و نشأت پس از طی یک مسیر طولانی است. برخی افراد در چنین حالتی ممکن است کاهش درد و استرس را نیز حس کنند. بسته به شخص ممکن است که فرد بعد از ۳۰ تا ۶۰ دقیقه دویدن به این حس برسد. این بازهی زمانی احتمالا به نحوهی دویدن و استقامت فرد بستگی دارد. با وجود نامگذاری این حالت، ورزشکاران سایر رشتههای هوازی از جمله دوچرخهسواری، شنا و قایقرانی نیز چنین حسی تجربه میکنند.
نظرات