با عجیب‌ترین فوبیاهای جهان آشنا شوید (بخش اول)

سه‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۸ - ۲۲:۴۰
مطالعه 26 دقیقه
همه‌ی ما از فوبیاها یا هراس‌های بسیار معمول، مانند ترس از ارتفاع یا عنکبوت‌ شنیده‌ایم، اما فوبیاهای عجیبی هم هستند که کمتر در موردشان شنیده‌ایم.
تبلیغات

بسیاری از ما از عامل یا عواملی می‌ترسیم، اما ترس همان «فوبیا (Phobia)» نیست. فوبیا یا هراس، ترس شدید یا بیمارگونه‌ای پایدار است که باعث می‌شود زندگی عادی فرد کاملا مختل شود. از این جهت، درحالی‌که بسیاری از مار یا فضاهای تنگ و تاریک می‌ترسند، ممکن است این ترس به حد یک فوبیا برسد. بدین ترتیب، حتی با دیدن مار و عنکبوت در تلویزیون هم فرد ممکن است شب خوابش نبرد یا در صورتی که لازم باشد برای رسیدن به محل کارش از یک آسانسور تنگ و کوچک استفاده کند، ترجیح دهد از پله‌ها رفت‌وآمد کند و اگر محل کارش در یکی از طبقات فوقانی باشد، اصلا از شغلش دست بکشد.

اما این فوبیاها از کجا آمده‌اند؟ احتمالا ژنتیک نقش اساسی در این مورد ایفا می‌کند. درواقع، بسیاری از ما ژن‌هایی داریم که خطر ابتلا به اختلالات اضطراب را در ما افزایش می‌دهد. اما حتی اگر هیچ‌کدام از این ژن‌ها را نیز نداشته باشید، عوامل دیگری مانند پیش‌زمینه‌های فرهنگی، تجارب و رویدادهای آسیب‌زا و آمیزه‌‌های والدین می‌تواند در بروز فوبیا یا هراس نقش مهمی ایفا کند. در اغلب موارد، یک یا چند مورد از این عوامل با هم موجب بروز فوبیا در فرد می‌شود. به‌عنوان مثال، اگر والدین کسی به او گفته باشند که باید از عنکبوت‌ها بترسد، پیش‌زمینه‌ی لازم برای ابتلا به فوبیا را دارد، به‌خصوص اگر در کودکی تجربه بدی از عنکبوت‌ها نیز داشته باشد. پرهیز از عاملی که موجب ترس می‌شود، به افزایش اضطراب ما از آن کمک می‌کند و هراسی که از آن داریم را نیز افزایش می‌دهد. به این ترتیب، اینکه هر کسی از عامل یا عواملی هراس داشته باشد، چندان عجیب نیست و درحالی‌که اکثر ما از فوبیاهای شناخته‌شده‌تر مانند ترس از ارتفاع (آکروفوبیا) یا عنکبوت‌هراسی (آراکنوفوبیا) شنیده‌ایم، اما فوبیاها و هراس‌های عجیب و غریبی هم هستند که کمتر از آن صحبت شده و درنتیجه‌، کمتر نیز شناخته شده‌اند. در این مطلب دو بخشی، فهرستی از عجیب‌ترین فوبیاها را گردآوری کرده‌ایم.

دیسایدوفوبیا: ترس از تصمیم‌گیری

دیسایدوفوبیا: ترس از تصمیم‌گیری

غیرممکن است که بتوانیم امور عادی خود را بدون تصمیم‌گیری انجام دهیم. ما به‌صورت کاملا ناخودآگاه تصمیمات مختلفی می‌گیریم، از بیدارشدن و خوابیدن تا نشستن و خوردن و آشامیدن و کارهای دیگر که همه‌ را در طول شبانه‌روز انجام می‌دهیم. اما برخی هم هستند که از گرفتن هر تصمیمی واهمه دارند، به‌خصوص تصمیمات بزرگی که می‌تواند بر زندگی سایر افراد تأثیر گذاشته یا تصمیماتی که روی وضعیت مالی و شغلی فرد تأثیر می‌گذارند. به این ترس از تصمیم‌گیری در اصطلاح روان‌شناسی «دیسایدوفوبیا (Decidophobia)» گفته می‌شود. این ترس از تصمیم‌گیری ممکن است ناشی از ترس فرد از داشتن مسئولیت در قبال سایرین باشد. این ترس به‌خصوص در افرادی دیده می‌شود که سابقه‌ی رهبری گروهی را داشته‌اند که نتیجه‌ی آن شکست بوده است. ترس از تصمیم‌گیری همچنین با کمبود عزت نفس همراه است و افرادی که از این فوبیا رنج می‌برند، فقط با اطاعت از دستورهای دیگران رضایت‌خاطر پیدا می‌کنند.

 این اطلاعات کورکورانه حتی در صورتی که خودشان بدانند ایده‌هایشان از بقیه بهتر است نیز ادامه پیدا می‌کند. افراد مبتلا به فوبیای تصمیم‌گیری بیشتر متکی به دیگران هستند و معمولا تصمیمات خود را برعهده سایر افراد مقتدر مانند والدین، معلم یا رئیس خود می‌گذارند. والتر کافمن، فیلسوف آلمانی- آمریکایی برای اولین‌بار در دهه‌ی ۱۹۷۰ این اصطلاح را به کار برد. کافمن معتقد بود، ترس از تصمیم‌گیری و نداشتن کنترل قاطع روی زندگی خود، عموما همان عاملی است که باعث می‌شود مردم از قوانین اجتماعی تبعیت کنند، زیرا می‌توانند مسئولیت انتخاب‌های (تصمیمات) خود را بر عهده دولت‌ها بگذارند.

شخصی که گرفتار این فوبیا است، تنها با فکر کردن به تصمیم‌گیری دچار اضطراب شدیدی می‌شود. درواقع، اضطراب این افراد ممکن است در موارد حاد منجر به وحشت‌زدگی (حمله پانیک) شود. با این حال، وحشت‌زدگی از علائم همیشگی همه‌ی مبتلایان به دیسایدوفوبیا نیست. از سایر علائم این فوبیا می‌توان به افزایش ضربان قلب، افزایش میزان تنفس، فشار خون بالا، فشار عضلانی، لرزش و تعرق بیش از حد اشاره کرد. مانند سایر موارد ابتلا به فوبیا، فرد سعی می‌کند تا جای ممکن از عامل فوبیا دوری کند. این دست افراد ممکن است، آنچنان وضعیت وخیمی داشته باشند که از رویارویی با هرگونه‌ تصمیم‌گیری اجتناب کنند. به‌عنوان مثال، کسی که به فوبیای تصمیم‌گیری دچار است، تا جای ممکن سعی می‌کند در موقعیتی قرار نگیرد که مجبور به تصمیم‌گیری شود. چنین نگرانی‌های بیش از حد و تفکرات غیرمنطقی احتمالا از ذهنیت مضطرب فرد ناشی می‌شوند. اگرچه فرد دائما سعی می‌کند از هرگونه اضطرابی جلوگیری کند، با این کار در طولانی مدت علائم دیسایدوفوبیا را وخیم‌تر می‌کند.  

هیچ دلیل قطعی برای بروز فوبیای تصمیم‌گیری وجود ندارد. با این حال، تصور می‌شود که ژنتیک و وضعیت فرد ممکن است نقش مهمی در بروز این ترس بیمارگونه ایفا کنند. به‌عنوان مثال، اگر شخصی سابقه‌ی خانوادگی در زمینه‌ی بیماری‌های روانی، به‌ویژه اختلال‌های اضطرابی یا فوبیاهای خاص داشته باشد، به این دلیل که به لحاظ ژنتیکی مستعد ابتلا به بیماری‌های روانی است، خطر ابتلا به دیسایدوفوبیا نیز در او بیشتر خواهد بود. فردی با چنین سابقه‌ی خانوادگی شاید تنها نیاز به یک واقعه‌ی آسیب‌زا دارد تا به فوبیای تصمیم‌گیری مبتلا شود.

ارگوفوبیا: ترس از کار

ارگوفوبیا: ترس از کار

«ارگوفوبیا (Ergophobia)» یا ترس از کار، یکی از اختلال‌های اضطراب اجتماعی است. افرادی که از این فوبیا رنج می‌برند، به‌دلیل اینکه فرد ارشدتری سرکار سر آن‌ها فریاد بزند، از داشتن شغل می‌ترسند یا اینکه به دلیل عملکرد یا اضطراب اجتماعی خود دچار کارهراسی می‌شوند. فرد کارهراس ممکن است به‌دلیل ترس از آسیب‌دیدگی از انجام کارهای یدی واهمه داشته باشد. با این حال، بسیار از افراد کارهراس از کارهای دفتری هم می‌ترسند و به‌‌طور کلی، بیشتر افراد کارهراس از معاشرت با دیگران نیز واهمه دارند. درنتیجه، افرادی که به این فوبیا دچار هستند، برای پول و غذا به دیگران محتاج شده و در روابط عاطفی نیز دچار گسست می‌شوند. در همین حال، گاهی اوقات فرد مبتلا به کارهراسی حتی نمی‌تواند از دیگران طلب کمک کند. ترس از کار روی دو نوع تیپ شخصیتی بیش از دیگران تأثیر می‌گذارد، افرادی که قبلا شاغل بوده‌اند یا اینکه هیچ‌وقت در زندگی خود کار نکرده‌اند. علل مختلفی نیز برای این فوبیا وجود دارد.

اسکیزوفرنی که یک اختلال روانی است، می‌تواند منجر به ترس از موقعیت‌های اجتماعی شود و یکی از علل ترس از کار نیز محسوب‌ می‌شود. ترس از پَس‌زده‌شدن، یکی دیگر از علل کارهراسی به‌خصوص در افرادی است که قبلا شاغل بودند و به دلایلی به‌صورت کاملا غیرمنتظره از کار اخراج شده‌اند. برخی داروها یا اختلالات خواب یا استرس می‌تواند منجر به ارگوفوبیا شود. خستگی و درماندگی از عوارض جانبی شایع بسیاری از داروهایی است که برای درمان افسردگی تجویز می‌شود. این داروها می‌توانند وضعیت فوبیای فرد را وخیم‌تر هم کنند. فرد مبتلا به کارهراسی ممکن است برای درمان فوبیای خود از داروهای ضداضطراب نیز استفاده کند که این داروها نیز به‌صورت غیر مستقیم باعث بدتر شدن وضع می‌شوند.

بسیاری از ترس‌های بیمارگونه از مکانیسم‌های دفاعی بدن نشأت می‌گیرند

رویدادهای منفی و آسیب‌زا در محل کار مانند اذیت و آزار یا قلدری از سوی همکاران یا بدرفتاری در محل کار می‌تواند به اختلال استرسی پس از آسیب روانی منجر شود. ترس از صحبت‌کردن در جمع یا واهمه از انجام‌ندادن وظایف محوله‌ می‌تواند به کارهراسی منجر شود. خود فرایند‌ پیداکردن شغل هم مستلزم مصاحبه‌های کاری و معاشرت با همکاران، کارفرمایان و دیگران است که برای فرد مبتلا به اختلال‌های عصبی و اضطراب می‌تواند به بیزاری دائمی از کار یا کار هراسی منتهی شود. درحالی‌که شاید تصور کنید بسیاری را می‌شناسید که از بلندشدن از خواب و رفتن به سر کار بیزارند، باید بگوییم افرادی که دچار کارهراسی هستند، حتی با فکرکردن به کار دچار وحشت‌زدگی می‌شوند.

 از سایر علائم این فوبیا می‌توان به سرگیجه، تهوع، تعرق و تنفس شدید اشاره کرد. برخی مبتلایان به کارهراسی گسستگی از واقعیت یا فراموشی را نیز گزارش داده‌اند. این افراد همچنین گفته‌اند که نمی‌توانند افکار خود را صریحا بیان کنند یا نمی‌توانند سخنان سایرین را به‌درستی تعبیر و تفسیر کنند و حس می‌کنند که حافظه‌شان تحلیل رفته است. از سوی دیگر، درحالی‌که افراد کارهراس ممکن است به‌نظر بقیه وضعیت عادی داشته باشند، به‌لحاظ درونی، واکنش‌های زیادی در ذهن این دست افراد جریان دارد که شامل حس نیاز به گریز یا پنهان‌شدن، گریه ‌و زاری و فکر کردن به مرگ می‌شود. افراد کارهراس ممکن است برای گریز از وضعیت خود به مواد مخدر یا الکل پناه ببرند که این راهکارهای موقت خود باعث می‌شود وضعیت فرد وخیم‌تر شود. در ادامه پیامدهایی مانند گسست در روابط عاطفی، طلاق، انباشت بدهی، بی‌توجهی به سلامت خود و وسایل شخصی نیز در انتظار فرد مبتلا به کار هراسی است.

لینونوفوبیا: ترس از طناب

لینونوفوبیا: ترس از طناب

طناب یکی از ابزارهایی است که در زندگی روزمره کاربرد زیادی دارد؛ اما تصور کنید، کسانی هستند که از طناب می‌ترسند. این افراد مبتلا به فوبیایی به‌نام «لینونوفوبیا (Linonophobia)» یا طناب‌هراسی هستند. مانند سایر فوبیاها این ترس ممکن است ریشه در گذشته‌ی فرد داشته باشد و فرد تجربه‌ای آسیب‌زا مانند بسته‌شدن با طناب در موقعیتی دشوار را از سر گذرانده باشد. طناب‌هراسی ممکن است در برخی افراد با تماشای فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی که در آن‌ها صحنه‌هایی از بسته‌شدن با طناب نشان داده شده به وجود آمده باشد.

همچنین طناب‌هراسی می‌تواند با ترس از محدود یا مهارشدن پیوند داشته باشد. برای برخی افراد با طناب بسته‌شدن ممکن است حکم همان اجبار به انجام کارهایی که دوست ندارند را داشته باشد. افراد مبتلا به این فوبیا مشکلی با پوشیدن لباس ندارند، اما از پوشیدن کفش‌های بنددار بیزار هستند و ممکن است کفش‌های چرمی و چسبی را ترجیح دهند. کسانی که دچار طناب‌هراسی هستند مشکلی با لباس‌های دکمه‌دار نیز ندارند، اما به احتمال زیاد از پوشیدن لباس‌هایی که بند دارند خودداری می‌کنند. علائم لینونوفوبیا ممکن است شامل تنگی نفس، لرزش دست، حالت تهوع، ضعف، ازدست‌دادن کنترل، تعرق زیاد، افزایش ضربان قلب و حس گریز باشد. علل لینونوفوبیا کاملا شناخته نشده، با این وجود، ژنتیک و تجارب آسیب‌زا می‌تواند نقش مهمی در بروز این فوبیا ایفا کند. ممکن است هر دوی این عوامل نقش مهمی در بروز این فوبیا ایفا کنند. به‌عنوان مثال، اگر شخصی در خانواده‌اش سابقه‌ی بیماری‌های روانی به‌ویژه اختلال‌های اضطرابی یا فوبیاهای خاص را داشته باشد، احتمال بیشتری برای ابتلا به لینونوفوبیا برای وی وجود دارد.

هیپوپوتومونستروسیکیفدالایوفوبیا: ترس از کلمات بلند

هیپوپوتومونستروسیکیفدالایوفوبیا: ترس از کلمات بلند

غالبا از «هیپوپوتومونستروسیکیفدالایوفوبیا (Hippopotomonstrosesquippedaliophobia)» یا ترس از کلمات بلند، به‌عنوان فوبیایی مضحک یا خیالی یاد می‌شود، اما این‌طور نیست. نکته‌ی کنایه‌آمیز در مورد ترس از کلمات بلند، نام علمی بسیار بلند آن است. درواقع، حتی اگر قبل از خواندن این مطلب اطلاعی از این فوبیا نداشتید، ممکن است تنها با سعی در خواندن یا تلفظ هیپوپوتومونستروسیکیفدالایوفوبیا متوجه علائم ظهور آن در خود شوید!

افرادی که از فوبیای کلمات بلند رنج می‌برند، عموما در مواجهه با کلمات بلند اضطراب زیادی را تجربه می‌کنند. ترس از کلمات بلند ممکن است ریشه در رویدادی آسیب‌زا داشته که توسط بخش‌هایی از مغز مانند آمیگدال (وظیفه‌ی درک احساسات و عواطف را برعهده دارد) و هیپوکامپ (مرکز یادگیری مغز)، خطرناک و کُشنده تلقی شده است. به این ترتیب، هر بار که فرد با عوامل مرتبط به آن مواجه شده، بدن همان واکنش را نشان داده است. فردی که از فوبیای کلمات بلند رنج می‌برند ممکن است تنها با فکر کردن به کلمات بلند دچار وحشت‌زدگی و اضطراب شدید شود. هیچ‌کس با فوبیای کلمات بلند متولد نشده، اما بسیاری از افراد حتی به یاد نمی‌آورند که این ترس از چه زمانی شروع شده است. فوبیای کلمات بلند به احتمال بسیار زیاد از یک رویداد آسیب‌زا نشأت می‌گیرد. ممکن است فرد در دوران مدرسه یا در بزرگسالی (در محل کار) با تلفظ کلمات بلند تجربه مورد تمسخر قرار گرفتن یا شرمساری را داشته باشد و در اثر همین تجربه بدن با اضطراب شدید و لرزش واکنش نشان داده است. سپس مغز فرد ممکن است بدون هیچ پایه ‌و اساسی به بروز این واکنش‌ها ادامه داده باشد.

اپتوفوبیا: ترس بازکردن چشم‌ها

اپتوفوبیا: ترس باز کردن چشم‌ها

«اپتوفوبیا (Optophobia)» ترس نامعقول از بازکردن چشم‌ها است. از آنجایی که بینایی از حس‌های پنج‌گانه و ضروری است، این هراس در زمان تماشای فیلم‌های ترسناک بیشتر رخ می‌دهد. فرد مبتلا به ترس بازکردن چشم‌ها، عموما چشمانش را در مواجهه با رویدادیی که نمی‌خواهد عواقب آن را ببیند می‌بندد. مبتلایان به اپتوفوبیا معمولا دارای اختلال اضطراب فراگیر هستند و علائم وحشت‌زدگی یا اضطراب شدید را در رویارویی با هر کدام از عوامل هراس بروز می‌دهند.  

اپتوفوبیا یک خودهراسی یا تنهایی‌هراسی نیز محسوب می‌شود که معمولا ناشی از عوامل غیر اجتماعی است. خودهراسی غالبا از رویدادهای آسیب‌زا در دوران کودکی نشأت می‌گیرد. به‌عنوان مثال، ترس از زنبور ممکن است از تجربه‌ی نیش زنبور در دوران کودکی ریشه گرفته باشد. تربیت هم می‌تواند نقش مهمی ایفا کند، هشدارهای والدین نسبت به نیش مار یا زنبور باعث می‌شود که فرد با دیدن مار و زنبور دچار هراس شود و رفته‌رفته علائمی از یک فوبیا را بروز دهد. تصور می‌شود که ژنتیک و عوامل ارثی به‌ویژه در خطرات آسیب‌زا نقش مهمی ایفا می‌کنند. به‌عنوان مثال، پاسخ جنگ یا گریز (مکانیسم دفاعی بدن در برابر خطر) در افرادی که به لحاظ ژنتیکی مستعد هستند راحت‌تر شروع می‌شود.

در مقابل، فوبیاهای اجتماعی (مانند ترس از بوی بدن یا لمس شدن) کمتر درک شده‌اند و از عوامل اجتماعی ریشه می‌گیرند که به آن‌ها «اختلال اضطراب اجتماعی» گفته می‌شود. مانند انواع دیگر فوبیا، رویدادهای بیرونی می‌توانند ترس را در فرد القا یا تقویت کنند؛ مانند مشاهده‌ی دوست یا یکی از اعضای خانواده که از نوعی فوبیا رنج می‌برد. در موارد حاد، حتی رویارویی غیرمستقیم مانند اشاره به هراس در گفت‌وگوها، مشاهده‌ی آن در اخبار رسانه‌ها، تلویزیون و فیلم نیز می‌تواند همان تأثیر را داشته باشد. اپتوفوبیا، مانند بسیاری از ترس‌های بیمارگونه، از مکانیسم محافظت از خود نشأت می‌گیرد و به‌صورت ناخودآگاه بروز پیدا می‌کند و می‌تواند از تضادهای عاطفی حل‌نشده ریشه گرفته باشد. 

آلبوتوفوبیا: ترس از حمام

«آلبوتوفوبیا (Ablutophobia)» ترس بیش از حد از استحمام، تمیز کردن یا شستشو است. ترس از حمام، یکی از اختلال‌های اضطراب محسوب می‌شود که در رده‌‌ی فوبیاهای خاص قرار می‌گیرد. فوبیاهای خاص همان هراس‌ها یا ترس‌های بیمارگونه‌ی نامعقولی هستند که در مواجهه با یک عامل یا موقعیت خاص بروز پیدا می‌کنند. چنین فوبیاهایی می‌توانند زندگی فرد را کاملا مختل کنند. ترس از استحمام بیشتر در کودکان و زنان دیده می‌شود. علائم آلبوتوفوبیا نیز مانند دیگر فوبیاها ممکن است هنگام مواجهه با وسایل حمام یا شستشو در فرد بروز پیدا کند. در موارد حاد، فرد ممکن است حتی از تصور حمام یا استحمام، دچار ترس یا اضطراب شدید و در موارد حادتر وحشت‌زدگی شود. فرد در تمام این موارد می‌داند که ترسش بی‌مورد است، اما نمی‌تواند جلوی ترس خود را بگیرد. علائم ترس از حمام در بزرگسالان معمولا افزایش تعرق و ضربان قلب و مشکل در تنفس است. این فوبیا در کودکان ممکن است علائمی مانند وابستگی شدید به والدین، گریه‌ و زاری و بدخلقی داشته باشد.

علت فوبیاهای خاص مانند ترس از حمام هنوز کاملا شناخته نشده، اما معمولا علت این دسته از فوبیاها را سه عامل می‌دانند. ابتدا تجربه‌های منفی و آسیب‌زا که ممکن است فرد در سنین پائین از حمام و استحمام داشته باشد. در این حالت امکان دارد که یکی از والدین فرد به این فوبیا دچار بوده باشند. عامل سوم برای بروز این فوبیا می‌تواند تغییر در عملکرد مغز باشد که ممکن است ناشی از آسیب یا بالارفتن سن باشد. ترس از حمام می‌تواند زندگی روزمره فرد را مختل کند. از پیامدهای این فوبیا می‌توان به منزوی شدن، افسردگی و انزوای اجتماعی اشاره کرد. علاوه بر این، فرد ممکن است برای کنار آمدن با ترس و اضطراب ناشی از این فوبیا به مواد مخدر یا الکل پناه ببرد که باعث وخیم‌تر شدن وضع می‌شود. خود انزوای اجتماعی هم خطر مصرف مواد مخدر و الکل در فرد را افزایش می‌دهد.

اومبروفوبیا: ترس از باران

اومبروفوبیا: ترس از باران

«اومبروفوبیا (Ombrophobia)» یا ترس از باران، یک اختلال اضطراب نسبتا شایع است که در کودکان و بزرگ‌سالان به یک اندازه دیده می‌شود. با این حال، کودکان بیشتر از بزرگ‌سالان به این فوبیا دچار می‌شوند. برخی ممکن است از باران بسیار شدید که همراه‌با طوفان (وزش باد شدید و رعد و برق) است بترسند و برخی دیگر که شامل موارد حاد می‌شود از باران ملایم و نم‌نم نیز هراس داشته باشند. ترس از باران با فوبیاهای دیگر از جمله ترس از آذرخش و رعد و برق (آسترافوبیا)، ترس از مِه (هوموکوفوبیا)، ترس از جاری‌شدن سیل (آنتلوفوبیا) و ترس از غرق‌شدن (آکوفوبیا) همراه است.

همه‌ی ما از اهمیت حیاتی آب می‌دانیم، حتی در بسیاری فرهنگ‌ها باران نشانه‌‌ی رحمت و نعمت برشمرده می‌شود و در موارد زیادی عنصری زیبا و لطیف دانسته می‌شود که گواه آن ارجاعات بسیار در آثار ادبی ملل جهان است که از این عنصر طبیعی الهام گرفتند؛ اما به‌جز این، اثرات باران تنها به همین موضوع ختم نمی‌شود، بلکه با بارش باران، هوا تاریک می‌شود، رعد و برق و بادهای شدید به‌وقوع می‌پیوندد. باران‌های شدید همراه‌با رعدوبرق، موجب سیل و رانش زمین و درنتیجه تخریب منازل و ساختمان‌ها، خرابی زیرساخت‌ها و تأسیسات برق‌رسانی و خسارات جانی و مالی بسیار زیادی می‌شود. در منطقه‌ی آمازون که میانگین بارندگی سالیانه نزدیک به ۳۰۰۰ میلی‌متر در سال می‌رسد، بارش باران موجب گسترش قلمروی خزندگان و جانوران درنده و شکارچی می‌شود. به همین دلیل، بسیاری از ساکنان این نواحی از باران واهمه دارند.

عوامل ارثی، ژنتیکی، تغییرات شیمیایی مغز و تجارب منفی از مهم‌ترین علل بروز فوبیا هستند

در زبان انگلیسی اصطلاحا گفته می‌شود: «it is raining cats and dogs» که اشاره به باران‌های سهمگین دارد. هرچند ریشه‌ی این اصطلاح به دورانی بازمی‌گردد که با جاری‌شدن سیل در شهرها حیوانات اهلی و خانگی با آوارهای دیگر در معابر جاری می‌شدند، اما گزارش‌های زیادی از باریدن قورباغه و وزغ در برخی نواحی در دست است. اوایل قرن نوزدهم طوفان‌های قورباغه و وزغ در مناطقی مانند شفیلد (انگلستان) و مینیاپولیس در ایالت مینه‌سوتا (ایالات متحده) دیده شده است. در این طوفان‌ها شدت وزش باد به‌حدی بوده که قورباغه‌ها را از محلی به محل دیگر می‌برد. مانند موارد دیگر، دیدن این پدیده‌ی عجیب‌ آب‌وهوایی در تلویزیون و رسانه‌های جمعی موجب افزایش اضطراب در فرد می‌شود. باران‌ها اغلب موجب شیوع بیماری‌های ویروسی می‌شوند. به همین دلیل افراد مبتلا به نوسوفوبیا (افرادی که از بیماری یا میکروب می‌ترسند) بیش از بقیه مستعد ترس از باران هستند. تجارب آسیب‌زایی مانند سوختگی و آسیب‌دیدگی در اثر بارش باران‌های اسیدی باعث می‌شود فرد برای تمام عمر از باران ترس داشته باشد.

فوبوفوبیا: ترس از فوبیا

فوبوفوبیا: ترس از فوبیا

«فوبوفوبیا (Phobophobia)» یا ترس از فوبیا، اختلال اضطرابی است که می‌تواند به یک چرخه‌ی خودتکرارشونده منتهی شود و درنهایت، دایره‌ی ترس‌ها در فرد را افزایش دهد. ممکن است برخی از کسانی که به فوبوفوبیا مبتلا هستند، قبلا به یک یا چند فوبیای دیگر نیز دچار شده باشند. در همین حال، دسته‌ای دیگر هم هستند که از ابتلا به یک فوبیا به‌شدت می‌ترسند. فوبوفوبیا اغلب به سایر اختلالات اضطرابی مرتبط است. فوبوفوبیا یکی از معدود ترس‌های بیمارگونه‌ای است که می‌تواند پیامدهای واقعی در فرد داشته باشد. درواقع، کارسینوفوبیا (سرطان‌هراسی) خطر ابتلای فرد به سرطان را افزایش نمی‌دهد، اما ترس از فوبیا می‌تواند باعث بروز یک یا چند فوبیا در فرد شود. اما چطور چنین اتفاقی می‌افتد؟ درواقع، فرد مبتلا به فوفوبیا برای محدودکردن میزان رویارویی خود با عوامل هراس، به‌تدریج فعالیت‌های خود را به حداقل می‌رساند، همین باعث بروز آگورافوبیا (بازارهراسی یا هراس از مکان‌های باز) می‌شود. اگر ترس فرد از یک شیء یا موقعیت خاص نیز باشد، امکان دارد که به‌تدریج فوبیای آن شیء یا وضعیت را نیز پیدا کند.

دیپنوفوبیا: ترس از گفت‌وگو هنگام شام

دیپنوفوبیا: ترس از گفت‌وگو هنگام شام

«دیپنوفوبیا (Deipnophobia)» یا ترس از گفت‌وگو هنگام شام، یکی فوبیاهایی است که کمتر شناخته شده است. فرد مبتلا به دیپنوفوبیا ممکن است که در موارد حاد از غذاخوردن در جمع خودداری کند. اکثر فوبیاها از تجربه‌ها و رویدادهای آسیب‌زا خصوصا در دوران خردسالی نشأت می‌گیرند. به‌عنوان مثال، دیپنوفوبیا ممکن است از زمانی شروع شده باشد که والدین دائما به فرد گوشزد کرده‌اند که نباید سر غذا صحبت کند. این فوبیای عجیب ممکن است از تمسخر در زمان غذاخوردن در جمع نیز ریشه گرفته باشد. تغییرات شیمیایی مغز و آرایش ژنتیکی نیز می‌تواند فرد را مستعد ابتلا به این فوبیا کند.

فرد مبتلا به دیپنوفوبیا لزوما خجالتی نیست، اما از صرف غذا با دیگران خودداری می‌کند. فرد دیپنوفوبیا ممکن است وقتی حس کند قرار است هنگام صرف غذا با شخصی وارد گفت‌و‌گو شود از صرف غذا با فرد مورد نظر خودداری کند یا اینکه، در وضعیت حاد، حتی از صرف غذا خودداری کند. به این جهت افراد مبتلا به فرد دیپنوفوبیا عموما تنها و در سکوت غذا می‌خورند و وقتی هم که با سایرین غذا می‌خورند، انتظار دارند دیگران نیز در سکوت غذای خود را بخورند. همان‌طور که گفتیم، به‌طور کلی پذیرفته شده که فوبیا از ترکیبی از عوامل و وقایع خارجی مانند رویدادها و تجارب آسیب‌زا و پیش‌زمینه‌های درونی مانند وراثت و ژنتیک ریشه‌ می‌گیرد. بسیاری از فوبیاهای خاص که به یک شیء یا موقعیت خاص مرتبط هستند، معمولا ناشی از رویدادهای آسیب‌زا در سنین پائین هستند. فوبیاهای اجتماعی و ترس از مکان‌های شلوغ علل پیچیده‌تری هستند که ممکن است در بروز دیپنوفوبیا نقش مهمی ایفا کنند.  

اسپکتروفوبیا: ترس از آینه

اسپکتروفوبیا: ترس از آینه

امروزه، بشر احتمالا از هر دوره‌ی دیگری بیشتر به تصویری که از خود پیش‌روی دیگران می‌گذارد اهمیت می‌دهد. همین وسواس زیاد نسبت به تصویر خود باعث می‌شود، بسیاری خصوصا زنان، از ترس اینکه زیبایی مورد انتظار خود را در آینه نبینند از نگاه‌کردن به آینه طفره ‌بروند. این دست افراد درست مانند ملکه بدجنس داستان مشهور «سفید برفی و هفت کوتوله»، واهمه دارند که روزی آینه‌ها واقعیت را برملا کنند و به آن‌ها بگویند که زشت‌ هستند!

به این ترتیب، می‌توان یکی از علل بروز «اسپکتروفوبیا (Spectrophobia)» یا ترس از آینه را ناشی از تصورات پیش‌پنداشت زیبایی در فرد دانست. به‌عنوان مثال، اکثر افرادی که اضافه وزن دارند از نگاه‌کردن به آینه خودداری می‌کنند یا اینکه حتی از گرفته‌شدن عکس خودشان جلوگیری می‌کنند. طبیعتا این افراد فوبیا ندارند، اما سعی می‌کنند تا حد امکان از آینه دوری کنند. جدا از آن، ترس از آینه از آن دست فوبیاهایی است که ارتباط تنگاتنگی با پیش‌زمینه‌های فرهنگی و باورهای ماورالطبیعه دارد. اولین ترس بشر از آینه احتمالا ترس از بازتاب تصویر خودش در آب بوده است. در گذشته تصور بر آن بود تصویری که در آب دیده می‌شود همان روح است که به کالبدش نگاه می‌کند. همین عامل نیز باعث شده بود این تصور رایج شود که روح می‌تواند قبل از مرگ نیز از بدن جدا شود. داستان‌های فولکلور زیادی نیز در همین رابطه ساخته و پرداخته شده‌اند.

مبتلایان به فوبیا حتی با فکرکردن به علل ترس خود دچار حمله‌های پانیک می‌شوند

اکثر مردم جهان اعتقاد دارند که شکستن آینه بدیمنی به‌همراه دارد. در ایران، باور بر این است که اگر شب به آینه نگاه کنید، رنگتان زرد می‌شود یا به‌ویژه در مراسم عروسی، اگر آینه‌ جهیزیه عروس بشکند، اتفاق شومی برای او و خانواده‌اش می‌افتد. در فرهنگ‌های اروپایی هم شکستن آینه، هفت سال بدبختی و نحسی به بار می‌آورد. برای ازبین‌بردن این نحسی باید تکه‌های شکسته آینه را جمع کرده و زیر نور ماه در خاک نهان کرد. بسیاری از قبایل آفریقایی، بازتاب تصویر فرد در آب‌های تیره و مرداب‌ها را به مرگ نسبت می‌دهند. مردمان این قبایل از نگاه‌کردن به چنین آب‌هایی خودداری می‌کنند، زیرا می‌ترسند کروکودیل‌ها و ارواح خبیث بازتاب (همان روح) را با خود به دنیای دیگر ببرد.

در چندین فرهنگ، به کودکان زیر یک سال آینه نشان داده نمی‌شود؛ زیرا تصور می‌شود نوزاد ممکن است با دیدن تصویر خودش در آینه بمیرد. در همین حال، در برخی فرهنگ‌ها، خانواده‌هایی که به‌تازگی یکی از اعضای خود را از دست داده‌اند، روی آینه را می‌پوشانند تا کس دیگری نمیرد. در برخی فرهنگ‌ها نیز عروس حق ندارد با لباس عروس به آینه نگاه کند. فقط عروس و داماد با هم می‌توانند به آینه نگاه کنند. از این جهت، واضح است که آینه‌‌ از آن اشیایی است که باورهای زیادی حول آن وجود دارد و این عقاید و پیش‌زمینه‌های فرهنگی به‌راحتی می‌تواند ترس از آینه را در خردسالان و افراد حساس و مضطرب به وجود بیاورد. در فرهنگ عامه، کتاب‌ها‌ و فیلم‌ها نیز به این موضوع پرداخته‌اند، مانند فیلم «آکیولوس (۲۰۱۳)» که در آن، ارواح شریری که در آینه به دام افتاده‌اند از آینه خارج می‌شوند و زندگان را آزار می‌دهند. همه‌ی این مفاهیم ممکن است ترس از آینه را در فرد القا کند. برخی افراد مبتلا به اسکیزوفرنی یا افرادی که به نارسایی غدد فوق کلیوی دچار هستند نیز ممکن است به آینه‌هراسی مبتلا شوند.

اومفالوفوبیا، ترس از ناف

ترس از ناف یا «اومفالوفوبیا (Omphalophobia)» یکی از نادرترین فوبیاهایی است که تا به‌حال گزارش داده شده است. کسانی که به اومفالوفوبیا دچار هستند، از مشاهده و لمس ناف خود و، در موارد حادتر، ناف سایرین به‌شدت می‌ترسند. فرد گاهی‌ اوقات با دیدن ناف ممکن است دچار حالت تهوع یا وحشت‌زدگی شود. ناف‌هراسی در مردان و زنان به یک اندازه بروز پیدا می‌کند. ناف‌هراسی نیز مانند سایر فوبیاهای خاص، ریشه در دوران کودکی فرد دارد، به‌ویژه آنکه فرد تجربه‌ی منفی یا آسیب‌زایی از لمس بدنش (در قسمت ناف) داشته باشد. اکثر کسانی که به این فوبیا دچار هستند، در کودکی وسواس زیادی به ناف خود داشتند و همین هم باعث شده دائما ناف خود را لمس کنند و از روی کنجکاوی با اشیای مختلف به کندوکاو آن بپردازند. درواقع، بسیاری از مبتلایان به اومفالوفوبیا ادعا می‌کنند چیزی تیره و کثیف را در ناف خود دیده‌اند و سعی می‌کنند با اشیاء تیز آن را بردارند. همین کثیفی باعث می‌شود که فرد حس کند تمیز نیست و هر بار که ناف خود را می‌بیند دچار حالت تهوع شود.

نوزاد در دوران جنینی با بند ناف به رحم مادر متصل می‌شود. همین موضوع باعث می‌شود، فرد مبتلا به ناف‌هراسی تصور کند که هنوز بخشی از بند ناف در بدنش باقی مانده است. بیماران عصبی یا مضطربی که قبلا به اختلال اضطراب مبتلا بودند، با دیدن ناف دچار وحشت‌زدگی و انزجار شدید می‌شوند. در برخی کودکان، از آنجایی که ممکن است تجربه‌‌ی آسیب‌زایی از لمس‌شدن در این ناحیه‌ی بدن را داشته باشند، مغز از این واکنش فوبیا به‌عنوان نوعی مکانیسم دفاعی بهره می‌برد. برخی مبتلایان به این فوبیا همچنین ادعا کرده‌اند که گاهی این حس را دارند که با فشاردادن یا لمس ناف ممکن است محتویات شکمشان بیرون بریزد.

گلوبوفوبیا: ترس از بادکنک

گلوبوفوبیا: ترس از بادکنک

غالبا ترس از ارتفاع یا عنکبوت‌‌ها را به‌عنوان هراس‌های عادی می‌پذیریم، اما ترس از بادکنک از آن فوبیاهایی است که معمولا خنده‌دار دانسته می‌شود. افرادی که دچار بادکنک‌هراسی یا «گلوبوفوبیا (Globophobia)» هستند، ممکن است از فکر کردن، دیدن، لمس و حتی بوی بادکنک دچار وحشت‌زدگی شوند، اما اغلب مبتلایان به گلوبوفوبیا از صدای ترکیدن بادکنک وحشت دارند. مانند هر فوبیای دیگری، علائم بادکنک‌هراسی بسته به ریشه‌های ترس در هر فرد نسبت به دیگری متفاوت است. برخی افراد ممکن است نتوانند صدای خالی‌شدن باد بادکنک را تحمل کنند و دچار اضطراب شوند.

مانند اکثر فوبیاها، گلوبوفیوبیا از رویدادهای آسیب‌زا در سنین کودکی نشأت می‌گیرد. این فوبیا عموما در سنین کودکی شایع است و به‌تدریج از شدت آن کاسته می‌شود. اگرچه بادکنک‌هراسی ممکن است تا بزرگ‌سالی هم به همان قوت پیشین باقی بماند. ممکن است فرد در دوران کودکی از ترکیدن ناگهانی بادکنک دچار وحشت شده باشد و مغز هر بار با مشاهده بادکنک همان واکنش وحشت و اضطراب را نشان دهد. بیشتر کودکان به دلیل ارتباط تجارب منفی خود از بادکنک‌ با جشن‌های تولد یا نمایش‌ها و جشن‌های دیگر از حضور در این رویدادها طفره‌ می‌روند.

موضوع دیگر اینکه وقتی دیگر کودکان متوجه بادکنک‌هراسی همسالان خود می‌شوند، دست به اذیت و آزار می‌زنند. همین باعث می‌شود که هراس فرد نسبت به بادکنک‌ها بیشتر هم شود. علاوه بر این، صدای ترکیدن بادکنک شباهت زیادی به شلیک گلوله دارد و معمولا به‌صورت غیرمنتظره‌ای اتفاق می‌افتد. همین برای کسانی که خود قبلا دچار اضطراب یا بیماری‌های روانی دیگر بودند می‌تواند محرک قوی باشد. در کشورهای غربی که دلقک‌هراسی (عموما به‌دلیل پرداخت وسیع آن در رسانه‌های جمعی) شایع‌تر است و دلقک‌ها معمولا بخشی از جشن‌ها هستند، دو فوبیای بادکنک‌هراسی و دلقک‌هراسی ممکن است با هم ترکیب شوند.

زانتوفوبیا: ترس از رنگ زرد

زانتوفوبیا: ترس از رنگ زرد

«زانتوفوبیا (Xanthophobia)» ترس شدید و نامعقول از رنگ زرد است. درحالی‌که شاید این فوبیا برای بسیاری احمقانه و مضحک به‌نظر برسد، برای کسانی که به آن دچار شدند، بسیار دردناک و غیرقابل تحمل است. در موارد شدید، فرد مبتلا به زانتوفوبیا ممکن است حتی از شنیدن کلمه‌‌‌ی زرد دچار وحشت‌زدگی یا اضطراب شدید شود. مانند همه‌ی فوبیا‌ها، ترس از رنگ زرد نیز ممکن است از افکار ناخودآگاه ریشه گرفته باشد و بدن فوبیا را به‌عنوان نوعی مکانیسم دفاعی به کار برده باشد. فردی که به فوبیای رنگ زرد مبتلاست، به احتمال زیاد تجربه‌ای آسیب‌زا مرتبط به رنگ زرد و کلمه‌ی زرد را پشت سر گذاشته است. در همین حال، این امکان نیز وجود دارد که فرد به‌صورت غیرمستقیم و مشاهده‌ی سایرین در تلویزیون و فیلم‌، این موقعیت آسیب‌زا را تجربه کرده باشد. 

آریتموبیا: ترس از اعداد

آریتموبیا: ترس از اعداد

«آریتموبیا (Arithmophobia)» یا ترس از اعداد که به آن «نومروفوبیا (Numerophobia)» نیز گفته می‌شود، ترس اغراق‌شده، پایدار و اغلب غیرمنطقی از اعداد است. ترس از اعداد در تقریبا تمامی فرهنگ‌های جهان وجود دارد. فوبیای برخی اعداد مانند ۱۳، ۶۶۶ و ۸ ممکن است به مسائل ماورالطبیعه مرتبط باشد. در همین حال، ترس از اعدادی مانند ۴ (بیشتر در آسیای جنوب شرق) یا ۳۹ (در افغانستان) ممکن است به دلایل فرهنگی یا مذهبی پدید آمده باشد. با این حال، فردی که به عددهراسی دچار شده، ممکن است در رویارویی با هرگونه محاسبه‌ی ریاضیاتی دچار اضطراب و وحشت‌زدگی شود. درواقع، تنها فکر کردن به معادلات ریاضی یا محاسبات عددی در مدرسه یا امور روزانه می‌تواند باعث وحشت‌زدگی فرد شود. مانند دیگر فوبیاهای خاص، فوبیای اعداد می‌تواند زندگی فرد را مختل کند. در اغلب موارد، فرد از پذیرفتن ترس خود احساس شرمساری دارد و همین باعث منزوی شدن او می‌شود.

به‌عقیده‌ی روان‌شناسان، ترس از اعداد ممکن است ریشه‌ای‌تر از دوران کودکی باشد و به دوران آغاز نگه‌داری زمان، گاه‌شماری (تقویم) و به‌کاربردن سیستم‌های عددی برگردد. مصریان باستان اولین کسانی بودند که تقویم خورشیدی را برای نگه‌داری زمان به کار بردند. در سایر فرهنگ‌ها نیز تقویم‌های قمری، فصول و روزها را مشخص می‌کردند و مفهوم صفر نیز توسط ریاضیدان هندی، آریابهاتا ابداع شد. به‌تدریج، شمار اعداد بی‌نهایت و نامتناهی شد. با پیشرفت تمدن، سیستم‌های محاسباتی نیز پیچیده‌تر شدند.

علاوه بر این عامل، ترس از اعداد نیز ممکن است ناشی از رویدادهای منفی در سنین پایین باشد. فرد ممکن است در دوران مدرسه در درس ریاضی مشکل داشته و با بالارفتن سن، این ترس در او نهادینه‌ شده باشد. عواملی مانند تمسخر، بدرفتاری، سرزنش و اذیت و آزار مرتبط به درس ریاضی نیز می‌تواند باعث بروز این ترس شده باشد. والدین هم ممکن است با گفته‌هایی مانند «ریاضی سخته!» یا «اگر درس نخوانی هیچی نمی‌شی!» باعث القای ناخودآگاه این ترس در کودکان شده باشند. عوامل ارثی، ژنتیکی و تغییرات شیمیایی مغز نیز می‌تواند باعث بروز ترس از اعداد شده باشد. علاوه بر این، به ترس‌ از اعدادی مانند ۱۳ (که در ایران و بسیاری از ملل دنیا بدیمن دانسته می‌شود) و ۶۶۶ (که در فرهنگ‌های مسیحی نشانه‌ی شیطان و عدد وحش است) به‌وسیله‌ی سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی دامن زده شده است. ترس از طناب، عنکبوت، مار، زنده‌به‌گور شدن، دلقک، عروسک و آینه از دیگر ترس‌هایی هستند که ممکن است به‌وسیله‌ رسانه‌های جمعی به فرد القا شده باشند.

تافوفوبیا: ترس زنده ‌به‌ گور شدن

تافوفوبیا: ترس زنده ‌به‌ گور شدن

«تافوفوبیا (Taphophobia)» ترس غیرمنطقی از زنده‌ به ‌گور شدن است. این فوبیا به فوبیاهای دیگر از قبیل  ترس از مرگ (تاناتوفوبیا)، ترس از سنگ قبر (پلاسکوفوبیا، ترس از قبرستان (کوئنتروفوبیا)، تنگناهراسی (کلاستروفوبیا) و غیره مرتبط است. ترس از زنده به گور شدن از فوبیاهایی است که مشاهیر زیادی از جمله ادگار آلن پو، جورج واشنگتن، فردریک شوپن و هانس کریستیان اندرسون به آن دچار بودند. به عقیده‌ی مورخان و منتقدان ادبی، پو که عمده‌ی شهرتش را مرهون داستان‌ها و اشعار گوتیکش است، هراس خود از زنده‌ به گور شدن را به‌خوبی در آثار مشهورش از جمله داستان‌های کوتاه «چلیک آمونتیلادو» و «سقوط خانه آشر» منعکس کرده است.

گزارش‌های تاریخی زیادی از به اشتباه دفن‌شدن زندگان در دست است. در این موارد به سبب آگاهی کم از علم پزشکی، افراد به اغما رفته یا کسانی که غش کرده بودند به اشتباه در گور گذاشته می‌شدند. در این موارد، فرد یا روی میز کالبدشکافی و تخت مرده‌شورخانه یا در موارد بسیاری در قبر به‌هوش می‌‌آمد. به همین جهت، چندان عجیب نیست که در اواخر قرن نوزدهم و بیستم در اروپا و آمریکا، زنگوله‌‌هایی را در تابوت می‌گذاشتند تا در صورت وقوع اشتباهی فرد امکان خبرکردن دیگران را داشته باشد. مورد دیگری که باعث می‌شود همه‌ی ما به‌یک اندازه از مرگ در هراس باشیم، ناشناخته‌بودن ماهیت مرگ است. هیچ‌کس به‌درستی نمی‌داند پس از مرگ چه چیزی انتظارش را می‌کشد.

 مانند فوبیاهای دیگر، فردی که قبلا به اضطراب یا افسردگی مبتلا بوده، بیشتر مستعد این فوبیا است. رویدادهای آسیب‌زا نیز در بروز فوبیای زنده به گور شدن نقش مهمی ایفا می‌کنند. معدنچیانی که تجربه‌ی منفی گیر افتادن در اعماق چند صد متری زمین را داشته‌اند، گاهی علائم این فوبیا را گزارش داده‌اند. سایر تجارب منفی و آسیب‌زا مانند دفن‌شدن در شن‌های ساحل یا افتادن در باتلاق نیز می‌تواند باعث بروز این فوبیا شده باشد. همچنین، والدین یا بزرگسالان با صحبت‌کردن و اشاره به این ترس موجب القای آن به کودکان می‌شوند. همان‌طور که گفتیم، رسانه‌های جمعی و سینما هم می‌توانند به‌صورت غیرمستقیم تجارب آسیب‌زایی را به فرد خصوصا در خردسالی منتقل کنند. افرادی که دچار تنگناهراسی هستند و از بودن در فضای تنگ، بسته و محصور هراس دارند، بیشتر مستعد ترس زنده ‌به‌ گور شدن هستند.

ادامه دارد..

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات