کشف فسیلی از بافت مغزی یک دایناسور
دانشمندان برای اولین بار توانستند بافت مغزی فسیل شدهی متعلق به یک دایناسور را کشف کنند. این بافت مغزی تا حد زیادی به بافتهای مغزی تمساحها و پرندگان امروزی شباهت دارد. یک قطعه سنگ قهوهای معمولی که در حدود ده سال پیش توسط یک جستجوگر فسیل در منطقهی ساسکس (Sussex) کشف شده بود، اکنون به عنوان اولین فسیل بافت مغزی یک دایناسور شناخته شده است. این فسیل که به احتمال زیاد از گونهای موسوم به ایگوآنودون (Iguanodon) است، شباهت مشخصی به نمونههای بافت مغزی کروکودیل و پرندگان عصر حاضر دارد. در این فسیل، بافتهای ضخیم اطراف مغز و همچنین مویرگهای بسیار ریز و قسمتهایی از بافت غشای مغز به خوبی محافظت شدهاند.
نتایج مطالعهی این فسیل در انتشارات جامعهی زمینشناسی لندن (Special Publication of Geological Society of London)، و در بزرگداشت مارتین برازیر (Martin Brasier) منتشر شده است. وی به همراه دکتر دیوید نورمن (Dr. David Norman) از دانشگاه کمبریج، به مدت یک سال بر روی این فسیل در حال مطالعه بودند تا این که برازیر در یک تصادف جادهای جان خود را از دست داد.
این مغز فسیلشده که توسط محقق آماتور و سنگواره شناس، جیمی هیس کاکز (Jamie Hiscocks) در منطقهی ساسکس و در سال ۲۰۰۴ کشف شده بود، به احتمال زیاد همانطور که اشاره شد متعلق به گونهی ایگوآنودون باشد. ایگوآنودون دایناسوری غولپیکر و گیاهخوار بوده است که در اوایل عصر کرتاسه در حدود ۱۱۳ میلیون سال پیش میزیسته است.
وجود فسیل بافت نرم، به خصوص بافت نرم مغزی بسیار نادر است، به همین دلیل دانستههای ما از تاریخ تکامل این بافت بسیار محدود است. یکی از نویسندگان گزارش مربوط به این مطالعه، الکس لیو (Alex Liu) از دپارتمان علوم زمین دانشگاه کمریج که یکی از دانشجویان دکترای برازیر در آکسفورد نیز بوده است، در این رابطه میگوید:
احتمال اینکه بافت مغزی تا این حد محفوظ مانده باشد بسیار کم است، به همین دلیل باید بگوییم این یک کشف شگفتانگیز برای ما تلقی میشود. طبق آنچه که محققان میگویند، دلیل اینکه فسیل کشف شده تا این اندازه سالم باقی مانده، این است که مغز دایناسور همانند ترشی در یک محیط اسیدی و کم اکسیژن قرار گرفته است، همانند اینکه مرگ دایناسور در باتلاق یا مانداب اتفاق افتاده باشد. به این ترتیب بافت نرم فرصت این را داشته است که قبل از پوسیدگی کامل، به مواد معدنی تبدیل شود و در نتیجه به خوبی تا به امروز باقی بماند.
نورمن در این باره این گونه توضیح میدهد:
اتفاقی که ما فکر میکنیم رخ داده، این است که دایناسور یاد شده در داخل یا نزدیک یک منبع آب مرده باشد؛ در نتیجه بخشی از مغز آن در زیر رسوبات دفن شده است. از آنجایی که آب دارای محیط اسیدی و اکسیژن کمی بوده، قبل از این که کل بدن دایناسور در رسوب دفن شود، بافتهای نرم به خوبی در رسوب قالب شده و محافظت شدهاند.
محققان با کمک همکاران خود از دانشگاه وسترن استرالیا (University of Western Australia)، از تکنولوژی اسکن میکروسکوپ الکترونی (SEM) برای تشخیص قسمتهای مختلف فسیل مغز استفاده کردهاند. با استفاده از این روش، وجود غشای ضخیم مغز، پردهی مغز که خود مغز را در برمیگیرد و همچنین رشتههای کلاژن و رگهای خونی تشخیص داده شد. همچنین قسمتهای دیگری از قشر مغز یا همان لایهی بیرونی بافت عصبی که با مویرگهای مغزی درهم آمیخته شده بود نیز توسط آزمایشات مختلف شناسایی شد. این ساختار مغزی به خصوص از لحاظ پردهی مغز، به ساختار مغزی کروکودیل و پرندگان که از نسل دایناسورها هستند، شباهت زیادی دارد.
شکل مغز در خزندگان معمولی دارای شکلی همانند سوسیس است و از طرفی توسط رگهای خونی متراکم و محفظهی وریدی نازک (سینوس) احاطه شده است. گفتنی است که وظیفهی سینوسهای مغزی جمعآوری خون وارد شده به مغز است. خود مغز قسمت کوچکی از حفرهی جمجمه را اشغال میکند. اما در بافت مغزی فسیل شده، قضیه کمی متفاوت است. در فسیل کشف شده به نظر میرسد که مغز به جمجمه فشار آورده است، یعنی این احتمال وجود دارد که مغز دایناسور به نسبت بزرگ بوده و قسمت زیادی از حفرهی جمجمه را اشغال میکرده است.
با این حال، دانشمندان در ارایهی نتیجهگیری از تحقیق بر روی فسیل احتیاط میکنند، آنها میگویند که اظهار نظر در مورد میزان هوش دایناسورها هنوز زود است، چون این احتمال وجود دارد که هنگام مرگ و دفن جسد دایناسور، مغز از جای خود تکان خورده باشد و پس از آن، در طی فرایند پوسیدگی تحت اثر نیروی جاذبه از هم پاشیده شده و به جمجمه فشار آورده باشد. نورمن در این باره چنین میگوید:
از آن جا که ما نمیتوانیم قسمتی از خود مغز را در فسیل ببینیم، نمیتوانیم در مورد بزرگی مغز دایناسور نظر قطعی بدهیم. البته شاید مغز دایناسورها از آنچه که قبلا فکر میکردیم بزرگتر بوده باشد، اما تنها از روی این نمونه نمیتوانیم نتیجهگیری کنیم. تنها نکتهی قابل توجه این است که شرایط ایجاد فسیل به گونهای ایدهآل بوده که توانسته است از قشر مغز به خوبی محافظت شود، امیدوارم که این اولین نمونه از یافتههای بعدی ما در این مورد باشد.
کاشف فسیل، هیسکاکز میگوید:
من همیشه این باور را داشتم که فسیل شگفتانگیزی را پیدا کردهام. بعد از کشف آن بلافاصله متوجه نکتهی عجیبی در مورد سلامتی فسیل شدم. این را هم باید بگویم که کشف فسیل قشر مغزی همواره در ذهن من بود. مارتین برای اولین بار به من گفت که این فسیل دارای اهمیت علمی زیادی است، اما تا اکنون اهمیت آن به خوبی مشخص نشده بود. در اولین ایمیلی که مارتین برای من فرستاد، از من پرسید که آیا چیزی در مورد فسیل قشر مغزی میدانم. در آن لحظه دقیقا میدانستم که او چه موضوعی را پیش خواهد کشید. از این که این خبر مهم را از یک کارشناس مطرح جهانی میشنیدم بسیار ذوقزده شده بودم.
گفتنی است که بخشی از پشتیبانی مالی این تحقیق بر عهدهی انجمن تحقیقات محیط زیست طبیعی (NERC) و کالج کریست (Christ’s College) از کمبریج بوده است.
نظرات