کشف اسکلت پستانداری مربوط به ۵۵ میلیون سال قبل
بیشتر فسیلهای به جا مانده از کفتاردندانان مربوط به دورهی ائوسن (یکی از دورانهای زمینشناسی بین ۵۰ تا ۵۵ میلیون سال پیش) و عمدتا گونههای دندانی هستند. یک اسکلت تقریبا کامل از این دوره پیدا شده که به تازگی در مقالهای از مجلهی دیرینشناسی مهرهداران (Journal of Vertebrate Paleontology) به آن پرداخته شده است. این اسکلت، زمینهی بررسی ریزتر دربارهی همبستگیهای بومشناسی و فرگشتی این گونهی کهن از گوشتخواران را فراهم میکند.
یک اسکلت از یک کفتاردندان با نام گالسیون (Galecyon) در بخشی از ایالت وایومینگ امریکا پیدا شده که این منطقه پیش از این هم به خاطر داشتن فسیلهای فراوان از این دوره شناخته شده بود. شاون زک (Shawn Zack) سرپرست گروه پژوهشگران میگوید:
اسکلت گالسیون نشان میدهد که ما همواره باید در جاهایی که پیش از این نمونههای فراوانی از یک گونه به دست آوردهایم هم به کاوشهای خود ادامه دهیم. پیش از پیدا شدن این اسکلت، هزاران نمونه از فسیلهای پستانداران از کنارهی رودخانهی بیگهورن گردآوری شده بود. اما این نمونه را باید به عنوان نخستین نمونهی خوب و قابلقبول از این اسکلت بدانیم.
گالسیون تقریبا با کایوتهای امروزی هم اندازه بوده است. فسیل تازه یافت شده به پژوهشگران این گروه از دانشگاه جان هاپکیز کمک میکند تا به تواناییهای جنبشی این آرایهی فسیلی پی ببرند. زک در این باره میگوید:
گالسیون احتمالا همانند یک دله (wolverine) یا گندراسو (skunk) امروزی حرکت میکرده است. این جانور احتمالا دوندگی خیلی زیادی نداشته و بیشتر وقت را روی زمین میگذرانده است. این در حالی است که برخی از همخانوادههای این گونه بیشتر وقتها روی درختان دیده میشوند.
این فسیل نه تنها دربارهی روش زیست این جانور دانش زیادی به ما میدهد همچنین این زمینه را برای پژوهشگران فراهم میکند که بتوانند دربارهی همبستگیهای بومشناختی و فرگشتی در میان کفتاردندانان به کندوکاو بپردازند. چون دندانها، بیشترین نمونههای یافت شده از اسکلتها هستند بنابراین برای انجام بررسیها ویژگیهای دندانها را مورد کاوش قرار میدهند. اما اسکلت تازه میتواند دربارهی بررسی ویژگیهای دیگر اسکلت هم به ما کمک کند. گرگ گانل (Gregg Gunnell) از دانشگاه دوک که با این پروژه همکاری ندارد در این باره گفته است:
این بررسی در زمینههای ترسیم، تصویرسازی و واکاوی کار بسیار دشواری بود و به عنوان یک نمونهی عالی از چگونگی یکپارچهسازی علم ردهبندی با ریختشناسی ساختاری و بازسازی نژادی در نظر گرفته میشود تا در پی آن به یک دستاورد منسجم و آزمایشپذیر دست یابند.
پروفسور زک همچنین دربارهی دشواری کار گروهشان میگوید:
این بررسی نشان میدهد که ریختشناسی دندانی و پساجمجمهای از الگوهای گوناگونی از همبستگیهای کفتاردندانان پشتیبانی میکنند. این گفته به این مفهوم است که ما هنوز چیزهای فراوانی را باید دربارهی کفتاردندانان یاد بگیریم. این بررسی نشان داد که کفتاردندانان نخستین، دارای زیستگاههای دلخواه ناهمگون بودهاند که این یافته ما را در توضیح اینکه کفتاردندانان گوناگون چگونه توانستهاند در یک زیاگان (دستهای در طبقهبندی حیوانات) واحد همزیستی داشته باشند و همزمان دارای رژیم غذایی و جثهای همانند باشند، یاری کند.
نظرات