حق تألیف و حق تکثیر؛ موضوعاتی تعریف‌نشده در آثار تولیدی هوش مصنوعی

سه‌شنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۰
مطالعه 10 دقیقه
هوش مصنوعی توانایی ساختن موسیقی را دارد؛ ولی آیا این توانایی می‌تواند هوش مصنوعی را تبدیل به هنرمند کند تا از همه‌ی حقوق متعلق به اثر هنری بهره‌مند شود؟
تبلیغات

با شروع اقدامات برنامه‌نویسان هوش مصنوعی برای متحول‌کردن روند ساخت موسیقی، سیستم‌های حقوقی با سؤالات گیج‌کننده‌ی بسیاری درباره‌ی مالکیت حق تکثیر و حق تألیف مواجه شدند. آیا الگوریتم‌های هوش مصنوعی خودشان به‌تنهایی کار می‌کنند یا این انسان‌ها هستند که پشت آن‌ها سنگر گرفته‌اند؟ اگر نرم‌افزار هوش مصنوعی که تنها با استفاده از آثار خواننده‌ای مانند بیانسه آموزش دیده، آهنگی درست مشابه کارهای وی تولید کند، آن‌وقت چطور؟ جاناتان بیلی (Jonathan Bailey)، مدیر ارشد فناوری شرکت ایزوتوپ (iZotope)، باصراحت بی‌پاسخ‌ماندن این‌گونه سؤالات را افتضاحی حقوقی می‌نامد.

در هیچ‌کدام از قوانین کپی‌رایت ایالات متحده نامی از «انسان» برده نشده و تاکنون نیز شکایت‌های قضایی زیادی به‌‌دلیل فقدان این کلمه مطرح نشده است. همین موضوع ضمن ایجاد خلأ در محیط‌های هنری، باعث شده هیچ جایگاهی برای هوش مصنوعی در حوزه‌ی کپی‌رایت یا «حقوق مالکیت ادبی و هنری یک اثر برای صاحب آن» در نظر گرفته نشده باشد. همچنین، این موضوع به آن معنی است که قانون هیچ ارزشی برای توانایی‌های منحصربه‌فرد هوش مصنوعی، مانند ظرفیت آن برای کار بی‌وقفه و تقلید صدای هنرمندی خاص قائل نیست. هر تصمیم قانونی که درباره‌ی هوش مصنوعی اتخاذ شود، این قابلیت را دارد که آن را به ابزار ارزشمندی برای شکوفاکردن خلاقیت انسان‌ها یا مانعی بر سر راه خلق آثار هنری موسیقی‌دانان سخت‌کوش تبدیل کند؛ شاید هم هر دو.

خریدن فایل موسیقی حق استفاده از آن به‌عنوان داده‌های آموزشی هوش مصنوعی را هم شامل می‌شود؟

در‌حال‌حاضر، هنرمندان با احتمال استفاده از هوش مصنوعی به‌وسیله‌ی دیگران برای تقلید سبک آن‌ها مواجه هستند و قانون کپی‌رایت فعلی نیز اجازه‌ی این کار را به سودجویان می‌دهد. مثلا فرض کنید سیستم هوش مصنوعی به‌صورت انحصاری براساس موسیقی بیانسه آموزش ببیند. اگر این سیستم بتواند موسیقی شبیه موسیقی بیانسه تولید کند، این موسیقی را می‌توان متعلق به این خواننده دانست؟ برخی از کارشناسان پاسخ چنین سؤالی را منفی می‌دانند. مردیت رز (Meredith Rose)، مشاور سیاست‌گذاری در حوزه‌ی دانش عمومی می‌گوید:

هیچ قانونی شما را ملزم نمی‌کند که از منافع حاصل از کار خود چیزی به بیانسه پرداخت کنید؛ مگر اینکه مستقیم از کارهای او نمونه‌برداری کرده باشید.

مردیت رز هنوز نمی‌داند آیا چنین چیزی به‌نفع هنرمندان موسیقی‌دان است یا خیر:

فکر می‌کنم دادگاه‌ها و غریزه‌ی عمومی همه‌ی ما با خود خواهند گفت؛ «خُب، اگر فقط آثار بیانسه را وارد الگوریتم کرده‌اند و خروجی حاصل یک قطعه موسیقی است؛ پس، این سیستم یک ربات است. واضح است که الگوریتم نمی‌تواند چیز خاصی به کار اضافه کند و درنتیجه، قطعه‌ی حاصل کار الگوریتم اثر اصیلی نیست».

کریس مامن (Chris Mammen)، یکی از شرکای «وومبل باند دیکنسون» (Womble Bond Dickinson) می‌گوید:

به‌طورکلی، قانون تمایلی به محافظت از آثاری ندارد که «به سبک آثار دیگر» خلق می‌شوند؛ چراکه موسیقی‌دانان همیشه از آثار سایر موسیقی‌دانان الهام و تأثیر گرفته‌اند. آیا هنرمند اصلی که سبک وی برای آموزش هوش مصنوعی استفاده شده، هیچ حقی مبنی‌بر مالکیت معنوی درزمینه‌ی آثار حاصل دارد؟ پاسخ این سؤال معمولا منفی است؛ چراکه آثار حاصل، کار اصلی نیست که هنرمند نام‌برده آن را تألیف کرده باشد.
هوش مصنوعی / AI

برای اینکه اثر هنری مشمول قانون کپی‌رایت باشد، باید هوش مصنوعی قطعه‌ای تولید کند که شبیه یکی از آثار موجود باشد. به‌گفته‌ی رز، چنین قضیه‌ای زمانی اهمیت می‌یابد که اثر موسیقیایی حاصل سیستم هوش مصنوعی به‌عنوان اثری مشابه با آثار خواننده‌ای خاص و بدون رضایت وی به بازار عرضه شود. در‌این‌صورت، این قضیه ناقض قوانین تجاری و حقوق شخصی هنرمند خواهد بود.

ادوارد کلاریس (Edward Klaris)، یکی از مدیران شرکت حقوقی کلاریس لاو (Klaris Law)، توضیح می‌دهد منظور آن‌ها آثار بیانسه را به‌طورکلی شامل نمی‌شود؛ بلکه فقط به موردی خاص از کارهای وی اشاره می‌کند. به‌عبارت‌دیگر، اثری که هوش مصنوعی می‌سازد، باید دقیقا شبیه به قطعه‌ی خاصی از آثار وی باشد، نه اینکه در حالت کلی شباهت‌هایی به کل کارهای بیانسه داشته باشد. به‌گفته‌ی کلاریس، اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد، می‌توان گفت قانون کپی‌رایت نقض شده است. باوجوداین، آموزش مستقیم هوش مصنوعی براساس آثار هنرمندی خاص نیز می‌تواند به شکل‌گیری مسائل حقوقی دیگری نیز منجر شود.

جف بکر (Jeff Becker)، از شرکت سوآنسون، مارتین و بل (Swanson, Martin & Bell) می‌گوید تولیدکنندگان برنامه‌های هوش مصنوعی به‌طوربالقوه حقوق انحصاری مالک حق تکثیر (کپی‌رایت) را برای بازتولید کارهای وی نقض می‌کنند و آثاری اقتباسی برمبنای آثار اصلی تولید کنند. او می‌گوید:

اگر یکی از شرکت‌های هوش مصنوعی برای آموزش برنامه‌ی خود به‌نحوی که شبیه هنرمندی خاص عمل کند، قطعه‌ی موسیقی دارای حق کپی‌رایت را کپی و دانلود کند، به نظرم این کار چند مشکل دارد.

نکته‌ی خیلی مهم این است که اصلا معلوم نیست هوش مصنوعی ازلحاظ قانونی می‌تواند براساس موسیقی‌هایی که حق تکثیر آن‌ها دراختیار فرد دیگری است، آموزش ببیند یا خیر. سؤالی که مامن مطرح می‌کند این است: وقتی قطعه‌ی موسیقی می‌خرید، حق استفاده از آن به‌عنوان داده‌های آموزشی هوش مصنوعی را هم خریده‌اید؟ کارشناسان هنوز هیچ پاسخ مناسبی برای این سؤال نیافته‌اند.

طی نشستی به میزبانی سایت ورج که در کنفرانس وینتر میوزیک (Winter Music Conference) و با محوریت موضوع هوش مصنوعی و موسیقی برگزار شد، افرادی چون جاناتان بایلی (Jonathan Bailey)، موسیقی‌دان خلاق و مت آیمونتی (Matt Aimonetti)، مدیرفنی اسپلایس (پلتفرمی فنی برای خلق موسیقی) و تایشی فوکویاما (Taishi Fukuyama)، مدیر ارشد بازاریابی استارتاپ آمادئوس کد (Amadeus Cod)، حضور داشتند. یکی از شرکت‌کنندگان در این جلسه سؤالی مشابه سؤال بالا مطرح کرد:

اگر بخواهم امتیاز آثارم را به شرکتی ببخشم، آیا هوش مصنوعی آن‌ها این اجازه را پیدا می‌کند که براساس آن آموزش ببیند؟

آیمونتی در پاسخ به این سؤال گفت فکر می‌کند در‌حال‌حاضر برای آموزش الگوریتم‌ها اصلا نیازی به کسب اجازه از هنرمند نیست؛ چرا که حتی اگر سیستم هوش مصنوعی خیلی دقیق صدای هنرمند را تقلید کند، بازهم آن هنرمند به‌سختی می‌تواند ثابت کند آن سیستم برای تقلید از آثار او طراحی شده است.

هوش مصنوعی / AI

در قانون کپی‌رایت، هنرمند باید بتواند ثابت کند فرد متخلف به‌صورت منطقی به اثری که متهم به سوء‌استفاده از آن هستند، دسترسی معقولی داشته‌اند. درصورت طرح شکایت از قطعه‌ی موسیقی ساخته‌ی هوش مصنوعی، چگونه می‌توان ثابت کرد الگوریتم با استفاده از آثار شخص مدعی آموزش دیده است؟ به‌عقیده‌ی بایلی، بررسی معکوس شبکه‌ی عصبی برای شناسایی ورودی‌های آن اصلا کار آسانی نیست؛ زیرا هوش‌های مصنوعی فقط مجموعه‌ای از مقادیر عددی و تنظمیات پیکربندی‌شده هستند.

همچنین، درست است که پرونده‌های حقوقی زیادی درزمینه‌ی شکایت از هنرمندانی وجود دارد که نام افراد دیگر را در اثر هنری خود نبرده‌اند؛ ولی شرکت‌ها می‌توانند ادعا کنند هوش مصنوعی آن‌ها راز تجاری است و هنرمندان باید زمان زیادی در دادگاه‌ها صرف کنند تا چگونگی عملکرد آن را کشف کنند. بکر می‌گوید:

تنها آن دسته از هنرمندان بزرگی که توانایی پرداخت هزینه‌های دادگاه‌ها را دارند، می‌توانند به این نقطه برسند.

قانون کپی‌رایت باید با مسئله‌ی مهم‌تر حق تألیف (Authorship) هم کنار بیاید؛ یعنی سیستم هوش مصنوعی می‌تواند مدعی حق قانونی تألیف و مالکیت فکری در موسیقی‌ای باشد که تولید می‌کند یا اینکه آن متعلق به انسانی است که آن نرم‌افزار را تولید کرده است؟ مباحثی مانند اینکه آیا نرم‌افزار می‌تواند مؤلف اثر موسیقیایی باشد یا خیر، در ایالات متحده عمری بیش از ۵۰ سال دارد. در سال ۱۹۶۵، اداره‌ی کل کپی‌رایت در ایالات متحده این موضوع را در گزارش سالانه‌ی خود و با عنوان «مشکلات ناشی از فناوری کامپیوتر» مطرح کرد. در این گزارش آمده اداره‌ی نام‌برده در آن زمان، درخواستی درباره‌ی قطعه موسیقی تولید‌شده‌ی کامپیوتر دریافت کرده و مطمئن بود هم تعداد آثار تولیدیا نوشته‌شده‌ی کامپیوترها و هم مسائلی در این حوزه که این اداره باید با آن‌ها برخورد کند، در آینده بیشتر خواهد شد.

با وجود این هشدار زودهنگام، قانون فعلی کپی‌رایت ایالات متحده درباره‌ی حق تألیف آثاری که انسان‌ها خلق نکرده‌اند، دچار ابهاماتی است. در‌حال‌حاضر، وکلا هنوز هم در حال دست‌وپنجه نرم‌کردن با مفاد حکمی هستند که البته کامپیوترها و هوش مصنوعی را اصلا شامل نمی‌شود؛ حکم ویژه‌ای که درباره‌ی میمونی صادر شد که عکس سلفی گرفت. موضوع این پرونده، میمونی است که دوربین یکی از عکاسان را گرفت و از خودش عکس انداخت و موجب شدت‌یافتن جنجال‌هایی شد که همگی یک سؤال را مطرح می‌کردند: «خالق واقعی عکس کیست که باید حق کپی‌رایت آن را دراختیار داشته باشد؟ عکاسی که دوربین را تنظیم کرد و شرایط لازم برای شکار کلوزآپ از چهره را فراهم کرد یا میمونی که دکمه را فشار داد و عکس را گرفت؟

selfie / سلفی

سرانجام، دادگاه استیناف حوزه‌ی نهم ایالات متحده آمریکا با صدور حکمی مبنی‌بر اینکه میمون نمی‌تواند دارنده‌ی حق کپی‌رایت باشد، به دو نکته اشاره کرد:

استفاده از اصطلاحاتی مانند «کودکان» و «همسران» در قانون کپی‌رایت این مفهوم را می‌رساند که مؤلف باید انسان باشد و با اینکه دادگاه‌ها اجازه‌ی استفاده از این قانون را به شرکت‌ها داده‌اند، باید بدانید شرکت‌ها را انسان‌ها تشکیل می‌دهند و تحت مالکیت آن‌ها قرار دارند، نه حیوانات.

خیلی‌ها برای بحث درباره‌ی هوش مصنوعی و حق تألیف به این حکم استناد می‌کنند. اگر میمون نمی‌تواند حق کپی‌رایت را دراختیار داشته باشد، بسیار خُب، پس هوش مصنوعی که کل قطعه‌ی موسیقیایی را خودش نوشته است، چطور؟ حق تألیف متعلق به چه کسی است؟ انسانی که هوش مصنوعی را ساخته یا خود هوش مصنوعی؟ یا شاید آن اثر تحت مالکیت عمومی قرار می‌گیرد؟ مهم‌ترین نکته‌ی این مسئله آن است که قانون کپی‌رایت فعلی ایالات متحده هرگز هیچ تفاوتی بین انسان‌ها و غیرانسان‌ها قائل نشده است.

انسان‌بودن شرط لازم برای به‌رسمیت شناخته‌شدن خالق اثر به‌عنوان مؤلف قانونی آن است

بااین‌حال، تهیه‌کنندگان کتابچه‌ی «خلاصه‌ای از اقدامات اداره‌ی کپی‌رایت ایالات متحده» (Compendium of U.S. Copyright Office Practices) که دستورالعملی است برای استفاده‌ی کارکنان اداره‌ی کپی‌رایت نوشته شده، زمان زیادی صرف توضیح این مسئله کردند که چگونه انسان‌بودن شرطی لازم برای به‌رسمیت شناخته‌شدن به‌عنوان مؤلف قانونی اثر هنری است.

در این کتابچه، بخشی به این نام وجود دارد: «شرایط لازم برای مؤلف انسانی». برای شرایطی که اثری فاقد مؤلف انسانی است، توضیحات جداگانه‌ای درج شده است. طبق مفاد این کتابچه، گیاهان را نمی‌توان مؤلف دانست. همچنین، موجودات مافوق طبیعی یا «آثار تولید‌شده‌ی ماشین‌ها یا فرایندهای صرفا مکانیکی یا فرایندهای که به‌صورت تصادفی یا خودکار و بدون استفاده از هیچ ورودی خلاقانه یا مداخله‌ی انسان‌های مؤلف عمل می‌کنند» را هم نمی‌توان دارای حق تألیف دانست. این کتابچه را تازگی‌ها به‌روزرسانی و در آن ذکر کرده‌اند که «عکسی که میمون می‌گیرد» را نمی‌توان مشمول کپی‌رایت دانست؛ اما هنوز هیچ اشاره‌ای به هوش مصنوعی در این کتاب نشده است. 

هوش مصنوعی / AI

همین چند هفته‌ی پیش، ملغمه‌ی از همه‌ی این مشکلات عجیب‌وغریب روی داد. برنامه‌ی «اندل» (Endel) اپلیکیشنی است که با استفاده از هوش مصنوعی، «مناظر صوتی» واکنش‌گرا تولید می‌کند که هرکدام از آن‌ها، ویژگی‌های شخصی دارند. توسعه‌دهندگان این برنامه برای توزیع محصولات خود به‌تازگی قراردادی با شرکت وارنر میوزیک (Music Warner) امضا کرده‌اند که در بخشی از آن گفته شده وارنر باید نام همکاران یا یاری‌دهندگان هر قطعه‌ی موسیقی را بداند تا برای ثبت کپی‌رایت عمل کند.

در ابتدای کار، این شرکت نمی‌توانست درباره‌ی نام «آهنگ‌ساز» اثر تصمیم بگیرد؛ چراکه آن‌ها از هوش مصنوعی برای تولید تمام اصوات استفاده کرده بودند. سرانجام، تصمیم بر آن شد اسم همه‌ی کارمند «اندل» متشکل از ۶ نفر را به‌عنوان آهنگ‌سازان هر ۶۰۰ قطعه موسیقی تولیدشده‌ی شرکت اعلام کنند. اولگ استویتسکی، بنیان‌گذار وارنر می‌گوید:

اسم من به‌عنوان آهنگ‌ساز در این آثار نوشته شد؛ در‌صورتی‌که اصلا نمی‌دانم چطور آهنگ بسازم.

مانند جک بی‌مزه به‌نظر می‌رسد؛ اما واقعیت این است که جلوگیری از مالکیت حق تکثیر این‌گونه آثار به‌وسیله‌ی انسان‌ها به محدودسازی توانایی‌های آن‌ها در استفاده از این الگوریتم‌ها برای خلق آثار خلاقانه منتهی می‌شود.

کلاریس می‌گوید:

اگر شما آثاری که با کمک هوش مصنوعی تولید می‌شوند، به‌عنوان شکل جدیدی از هنر بپذیرید و حقوق مالکیت فکری فردی که الگوریتم را ساخته، نادیده بگیرید، یعنی دارید می‌گویید «تو اخراجی» و همه‌ی انگیزه‌های وی برای خلق‌کردن را نابود می‌کنید.

«اندل» به این دلیل توانست اسم همه‌ی کارمندانش را به‌عنوان آهنگ‌ساز در آثار خود درج کند که در ایالات متحده همین که فردی ادعا کند مؤلف اثر است، کفایت می‌کند. بااین‌حال، در‌صورتی‌که بازخوردهای منفی درزمینه‌ی کاری وجود داشته باشد، مانند اتفاقی که درباره‌ی آن میمون و سلفی مشهورش اتفاق افتاد، مؤلفان باید ثابت کنند آن‌ها خالقان اثر مدنظر هستند. همین رویه را می‌توان درباره‌ی موسیقی و هوش مصنوعی در پیش گرفت تا اولویت‌های لازم برای تشخیص نحوه‌ی برخورد با این نوع موضوعات در قانون کپی‌رایت شناسایی شود. میلیون‌ها راه برای تجزیه‌وتحلیل این مشکل وجود دارد.

درحال‌حاضر، پرسش‌های بدون پاسخ زیادی درباره‌ی کپی‌رایت وجود دارد. رز می‌گوید:

اگر کمی عمیق‌تر به این مسائل بیندیشید، به مسائلی مربوط‌به هوش مصنوعی و هویت قانونی آن پی خواهید برد که به‌تدریج به‌سمت «موجودشدن» حرکت می‌کند. آیا نرم‌افزار می‌تواند خلاق باشد؟ اگر خلاقیت نرم‌افزار هوش مصنوعی متعلق به هیچ‌کس جز خودش نباشد، چطور؟

بکر می‌گوید:

هنوز چیزی نمی‌دانیم. حل این مسائل راهی است که تا درونش گام نگذاریم، چیزی از آن نخواهیم فهمید.
تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات