کسی نیست که تجربه تلخ شنیدن بازخورد منفی را نسبت به خودش نداشته باشد. علاوهبر حس ناراحتی از شنیدن جمله «کار تو بهاندازهی کافی خوب نیست»، پاسخهای فیزیکی مانند افزایش ضربان قلب، انقباض عضلات و افزایش فشار خون هم خوشایند نیستند.
وقتی وارد حالت جنگوگریز میشویم، ماجرا به ۳ حالت ممکن ختم میشود:
- بهشدت از خودمان دفاع میکنیم: اشتباه از من نبود!
- از نظر ذهنی از مکالمه خارج میشویم: او مرا درک نمیکند!
- در چرخه معیوب سرزنش خود گرفتار میشویم: من هیچوقت بهاندازه کافی خوب نیستم!
اما در عمل، هرچه در حرفهتان قویتر میشوید، بهاین نتیجه میرسید که کنار گذاشتن واکنشهای سریع اولیه و جایگزین کردن واکنش مثبت به بازخوردهای منفی دیگران، رازی قدرتمند است.
اگر عضوی از تیم هستید، توانایی رویارویی موقرانه با انتقاد، به پیشرفت و رشد شخصیتان در نقشی که در تیم عهدهدار هستید، منجر میشود؛ همچنین ایجاد ارتباطات قوی و مؤثر با همکارانتان را بهدنبال دارد. اگر در مقام مدیریت تیم، انتقادپذیر باشید، از خودتان مدیر بهتری میسازید و تیمتان را نیز بهسمت فرهنگ پذیرا بودن و راستی پیش خواهید برد.
تمایز اصلی ما در حرفه و کسبوکارمان جایی کاربرد پیدا میکند که ظرفیت خود را در پاسخدادن به کنجکاوی و توجه به نقصهایمان پرورش دهیم و تقویت کنیم. البته گفتن همیشه آسانتر از عمل است.
چطور میتوانیم بر ترسمان از بازخوردهای منفی و انتقادها غلبه کنیم و اجازه دهیم انتقاد، ما را بهسوی بهترین کار راهنمایی کند؟
اگر کسی را دوست نداشته باشیم، آخرین کاری که میکنیم این است که بگوییم چطور بهبود پیدا کنند
وقتی شغل ما با هویتمان درهم آمیخته است، ارزیابیهای حرفهای هم ممکن است بهطرز عجیبی شخصی تلقی شوند. یک انتقاد تند از مدل طرحمان میتواند ما را در چرخهای از شک و تردید نسبت به خود گرفتار کند. انتقادی منفی به سبک رهبریمان، میتواند یک اتهام شخصی بهنظر برسد. بههمان میزان که با سندرم تظاهر میجنگیم، بازخورد منفی آتش تردید نسبت به تواناییهایمان را شعلهورتر میکند.
شنیدن بازخورد منفی کار سختی است. اما به نقطه مقابل آن توجه کنید: اینکه هیچ بازخورد منفی وجود نداشته باشد. نبود بازخورد انتقادی ۲ معنا میتواند داشته باشد:
- کارتان خوب است، اما بهاندازه کافی تواناییهایتان را پرورش ندادهاید.
- کارتان خوب نیست، اما کسی اینررا به شما نگفته است.
اگر هدفتان پیشرفت شغلی باشد، هیچکدام از موارد بالا، گزینه مطلوبتان نیست.
بازخوردهای منفی را بهگونهای پاسخ دهید که مطمئن باشید بهرهی بیشتری از آن بردهاید
درک اساسی این نکته که انتقاد به افراد کمک میکند، یک چیز است؛ عمل به آن چیز دیگری است. نزدیک شدن به بازخورد از دیدگاهی بیطرف و عینی، میتواند تفاوت بین کارکردن روی کاستیهایمان (واقعی یا تصور شده) و وارد کردن آن در کار برای ایجاد نتیجهای درخور توجه باشد. متاسفانه این امکان وجود ندارد که محرک اولیه انتقاد، حرکتهای بعدیمان را تعیین کند.
در لحظاتی که بهواسطه بازخورد یا نقدی منفی دچار این حس میشویم که واکنش سریع دفاعی یا حمله به آن داشته باشیم، گزینه سومی هم وجود دارد و آن صبر کردن است. ندانستن پاسخ یک سؤال یا نیاز داشتن به زمان برای بررسی دقیقتر بازخورد، هیچ خجالتی ندارد. صرف زمان برای بهدستآوردن آرامش و آماده کردن پاسخی متفکرانه این فرصت را ایجاد میکند که انتقاد واردشده را بهدقت و درستی بشنویم و به مدیران و همتیمیهای خود ثابت کنیم که بازخوردها را جدی میگیریم.
در اینجا جملاتی را مطرح میکنیم که استفاده از آنها در موقعیتهای سخت میتواند کمککننده و مفید باشد:
- اجازه بدهید بعد از اینکه بیشتر در موردش فکر کردم، به شما جواب بدهم.
- از بازخوردتان ممنونم. به من ۲۴ ساعت فرصت دهید تا جواب کاملی برایتان آماده کنم.
- من دیدگاه متفاوتی دارم، اما اجازه بدهید از زاویه دید شما موضوع را بررسی کنم.
گاهی اوقات تصمیمگیرنده خودتان هستید و گاهی فقط نقش اطلاعرسانی تصمیم را دارید. وقتی کارها آنطور که میخواهید پیش نمیروند، مهم است که نپذیرید و درهرصورت به تصمیم نهایی پایبند بمانید.
جسور باشید و دنبال بازخوردهای منفی بگردید
بیشتر کارها با تمرین زیاد راحتتر میشوند؛ مواجه شدن با انتقاد نیز از این ماجرا استثنا نیست. شاید هرگز نتوانیم نیش اولیه انتقاد منفی را بهراحتی تحمل کنیم، اما میتوانیم حساسیتمان را با تکرار این مسئله کاهش دهیم.
ری دالیو، بنیانگذار مؤسسه شراکتی Bridgewater، یکی از بزرگترین و موفقترین شرکتهای سرمایهگذاری در جهان، طرفدار شدید ایجاد محیطی انتقادپذیر است که در آن بازخوردهای صادقانه، پررونق باشد. او میگوید:
من میخواستم محیطی شایستهسالار ایجاد کنم. بهعبارت دیگر، نمیخواستم من فرمانروا باشم و دیگران فقط پیروی کنند. همچنین دنبال ایجاد دموکراسی هم نبودم که دیدگاه همهی افراد از نظر ارزش یکسان و درست باشد. بلکه محیطی مدنظرم بود که در آن ایدههای بهتر پیروز باشند. برای ایجاد چنین فضایی، دریافتم که نیاز مبرم به صداقت و شفافیت بنیادین داریم.
چنین رویکردی، بالندگی و رشد این شرکت را موجب شده است. یادداشتهای دالیو نشان میدهد او محیطی خلق کرده که در آن کارمند دانشجوی ۲۴ ساله میتواند انتقاد خود را بدون نگرانی به رئیسش بگوید. در چنین فضای کاری بهسادگی میتوان تصور کرد که تیرهای انتقاد، آسیب کمتری به افراد میزند. وقتی انتقاد و سنجش پایدار همتراز باشند، حساسیتها محو و افراد اصطلاحا پوستکلفتتر میشوند.
اما تصور کنید در شرکتتان خبری از بازخورد نیست و عرف این است که نقد کارکردها بهصورت سالانه عرضه شود. در اینصورت برای تقویت حرفهتان ازطریق بازخورد سازنده چه میکنید؟ برای اینکه فرهنگ رکگویی زیاد در محیط شرکت ایجاد شود، چه راهکاری وجود دارد؟
کیم اسکات، مدیر سابق گوگل و نویسندهی کتاب «رک و راست باشید»، کارمندان را به درخواست بازخورد منظم با استفاده از این مراحل تشویق میکند:
۱- ملاقات رودرروی دو نفرهای با رئیستان ترتیب دهید. اگر دنبال گرفتن بازخورد نسبت به عملکردتان هستید، برای ملاقات با رئیستان، منتظر او نمانید. خودتان یک ملاقات دو نفره ترتیب دهید. بهطور مستقیم از او قرار ملاقاتی بخواهید و برنامهی زمانی مناسبی هم به او پیشنهاد بدهید. سؤال مشخصی برای پرسیدن آماده کنید که نتیجه بهتری از درخواست بازخورد ساده داشته باشد. مثلا میتوانید بپرسید: «چه کاری میتوانم یا نباید انجام دهم تا کارکردن با من برایتان آسانتر شود؟»۲- سختی را در آغوش بگیرید. گرفتن بازخورد منفی هیچگاه راحت نیست. ضربهای که انتقاد وارد میکند، ممکن است بهصورت کلامی در گفتگویی بهظاهر آرام، تهدیدآمیز بهنظر برسد. دربرابر این ضربه مقاومت کنید. به توقفها و سکوتهای ناخوشایند بین صحبتها بهعنوان فضاهایی برای گرفتن بازخوردهای سودمند بنگرید.۳- مشتاقانه گوش بسپارید و پاسخ ندهید. نسبت به مکانیزم دفاعی فعال دربرابر چیزی که نمیخواهیم گوش بدهیم، هشیار بمانید. آشفته نشوید، بلکه کنجکاو باشید.۴- فرد مقابل را به رکگویی تشویق کنید. همانطور که دریافت بازخورد منفی سخت بهنظر میرسد، دادن بازخورد منفی هم کار آسانی نیست. بسته به واکنشی که دربرابر بازخورد منفی شخصی نشان میدهیم، امکان دارد دفعههای بعدی نظر منفی یا انتقادش را دیگر با صداقت بیان نکند. قدردانی خود را دربرابر هر بازخوردی (فارغ از مثبت یا منفی بودنش) نشان دهید.
درخواست بازخورد از دیگران معمولا ناخوشایند و هراسآور است و افراد را در موقعیت سختی قرار میدهد. یک راه برای اینکه چنین گفتگویی را سادهتر کنیم، این است که از افراد بهجای بازخورد، توصیه بخواهیم. شاید در ظاهر این کلمات مترادف باشند، اما «توصیه» کلمهای است که قفل سطحی از همدردی و آسیبپذیری را میگشاید.
درخواست توصیه یا پیشنهاد باعث میشود افراد خودشان را جای شما بگذارند. این درخواست بازخوردهای باارزشتری بهسمت شما روانه میکند که ریشه در تجربیات شخصی دارند. چنین درخواستی ممکن است به تعریف داستانی از اولین روزهای کاری رئیس یا ماجرایی مشابه که همکارتان قبلا با آن برخورد کرده، منجر شود. همین تغییر کوچک در یک کلمه میتواند تفاوت بین دریافت نکردن توصیههای مفید و گرفتن بازخوردهایی پر از دیدگاههای کاربردی باشد.
این دردآور است که عکسالعملها به کارمان بهاندازهای که میخواهیم، مثبت نباشد. تشویقهایی که منتظرش بودیم، با سکوت جایگزین میشوند. لبخندهایی که انتظار داشتیم، جای خود را به اخم میدهند.
اما موضوع مهم این است: مخربترین کاری که ما ممکن است انجام دهیم، این است که به ترس ناشی از انتقاد اجازه دهیم جلوی ما را برای انجام کارهای بزرگ بگیرد. بهطور حتم ماندن در حاشیهی امن و سر را زیر انداختن و مسیر قانونی مشخصی را در پیش گرفتن، موجب میشود که از انتقادها در امان بمانیم. به این میاندیشیم که دوباره همان کارهایی را انجام دهیم که قبلا میکردیم و با اینکار خود را از نگاههای پرسشگرانه و صداهای رسا در امان نگه میداریم. این یک راه تضمینشده برای دیده نشدن و ماندن در رکود است.
اما در مقابل، رفتن در دل ترس از مواجهه با انتقاد منفی این اجازه را میدهد که با آزادی بیشتر، مسیرهای جدیدی را تجربه کنیم، دست به کنجکاوی بزنیم و کارهایی انجام دهیم که ناشناخته بهنظر میرسند. آیا این نتایج آغوش ما را برای دریافت انتقاد باز میکند؟ مسلما بله. علاوهبر آن، مواجه شدن با انتقاد، راهمان را برای رشد و انجام کارهایی که پیش از این فکر میکردیم غیرممکن هستند، میگشاید.
شما نسبت به انتقاد چه واکنشی دارید؟ از تجربههای خود در بخش نظرات زومیت بگویید.
نظرات