سفری به ترسناک‌ترین نقاط جهان

یک‌شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۵۱
مطالعه 26 دقیقه
وقتی سخن از ترس و وحشت می‌شود، همه ناخوداگاه به یاد صحنه‌های فیلم‌های ترسناک می‌افتیم. اما ترس و تجربه‌ی احساس ناخوشایند تنها به صحنه‌های تکه تکه کردن مردم یا حضور ارواح خلاصه نمی‌شود. گاهی حوادث رخ داده در یک منطقه یا پیرامون یک مسئله، اثراتی از خود برجای می‌گذارند که به شکل احساسات ناخوشایند و ترس در بین بازدیدکنندگان بروز می‌یابد. سفر ما این بار به چنین مکان‌هایی است.
تبلیغات

 اگر هتل اورلوک (Overlook) در فیلم به یادماندنی "درخشش" به کارگردانی استنلی کوبریک و بازی درخشان جک نیکلسن را به خاطر داشته باشید، حتماً خاطرتان هست که منشأ اصلی تمام حوادث ترسناک رخ داده در آن، به ماجراهایی برمی‌گشت که حقیقتاً در یک بازه‌ی زمانی در این هتل اتفاق افتاده بودند. عده‌ای باور دارند که حوادث خوشایند یا ناخوشایند رخ داده در خانه، هتل یا هر محل دیگری، به نوعی از خود اثری برجای می‌گذارد، اثری که بعداً به صورت احساسات مثبت یا منفی در بازدیدکنندگان یا ساکنان بعدی این بناها کرد می‌یابند.

مواردی که در این فهرست به سراغ آنها می‌رویم نیز به نوعی در همین حوزه قرار می‌گیرند، شهرها، محله‌ها، پارک، موزه و موارد دیگری که به دلیل ماهیت اصلی خود یا حوادثی که تجربه کرده‌اند، حسی از ترس و و حشت را به دیگران منتقل می‌کنند.

بنگار(Bhangarh)، هندوستان

در شمال ناحیه‌ی راجستان و در منطقه‌ی جیپور، شهری به نام بنگار واقع شده است که تاریخی مرموز و ابهام برانگیز دارد. این شهر که در دهه‌ی 1630 ساخته شده، تنها ده سال بعد از احداث به دلایلی که تا به امروز در هاله‌ی ابهام باقی مانده‌اند، تخلیه و سپس متروکه شد. هر چند که این روزها بنگار بیشتر به خاطر خرابه‌های باستانی خود مورد توجه قرار گرفته، اما گردشگران بسیاری به دلیل شهرت آن به عنوان یک منطقه‌ی تسخیر شده، از آن بازدید می‌کنند.

گفته می‌شود که در آن زمان یک سلسله اتفاقات عجیب و غیر منتظره در این مکان رخ داده که از آن جمله می‌توان به طلسم شدن شاهزاده خانم و وقوع یک سری کشتار و قتل عام‌های نامشخص اشاره کرد که  سبب شد  این شهر هرگز روی آرامش به خود نبیند.

امروزه گردشگران بی‌شماری به بازدید این شهر می‌روند، اما از آن جایی که گفته می‌شود شب هنگام ارواح مردگان در این شهر پرسه می‌زنند، کسی حاضر نیست بعد از غروب آفتاب در این شهر باقی مانده  و شبی را  به صبح برساند.

 موزه‌ی ماتر(Mutter)، فیلادلفیا

با مجموعه‌ای متنوع از برش‌های جمجمه‌ی انسان که درون ظروف شیشه‌ای شناورند، به همراه نمایی از اسکلت‌های مختلف و اجساد مومیایی شده، انواع تومورهای سرطانی، دوقلوهای به هم چسبیده‌ی سیامی، طیف گسترده‌ای از ناهنجاری‌های ژنتیکی و مجموعه‌های چندش آور دیگر، موزه‌ی ماتر را باید در شمار یکی از ترسناک‌ترین نقاط کره‌ی زمین به حساب آورد.

موزه‌ی مارتر در اصل موزه‌ای در رابطه با علم پزشکی است که در فیلادلفیا، ایالت پنسیلوانیا واقع شده است. این موزه در حقیقت محلی برای به نمایش گذاشتن موارد متعددی همچون ابزار و اسباب قدیمی مورد استفاده درعلم طب، نمونه‌های متعدد پاتولوژیکی، مدل‌های مومی ساخته شده از روی اختلالات مادرزادی و عجایب دیگر علم پزشکی به شمار آورد.

برش‌هایی از مغز آلبرت اینشتین، نمونه‌ی بافت حنجره‌ی آبراهام لینکلن و مجموعه‌های متنوع و عجیب دیگری نیز به این موزه اهدا شده است.

مجموعه‌های اولیه موزه‌ی ماتر در سال 1885 توسط دکتر توماس دنت ماتر (Thomas Dent Mutter) به این موزه اهدا شده‌اند.

خلیج  تراک (Truk Lagoon)، میکرونیژیا (Micronesia)

خلیج تراک که به نام خلیج چاک (Chuuck) هم شناخته می‌شود، پناهگاه آبی است که در اقیانوس آرام مرکزی ودر 1800 کیلومتری گینه‌ی نو واقع شده است. این خلیج در اصل بخشی از جزایر کارولین به شمار می‌رود. اما آنچه این طبیعت زیبا را به یکی از ترسناک‌ترین نقاط این کره تبدیل کرده، چیزی است که زیر این پهنه‌ی آبی گسترده پنهان شده است.

همه چیز به دوران جنگ جهانی دوم باز می‌گردد، این منطقه در آن دوران تحت تسلط امپراتوری ژاپن بود که از آن به عنوان پایگاهی برای حملات خود به متفقین استفاده می‌کرد. اما در 1944 این خلیج مورد تهاجمی گسترده از سوی نیروهای متفقین قرار گرفته و خسارات سنگینی به استحکامات و تجهیزات نظامی ژاپن وارد شد. 

امروزه و در کف اقیانوس، می‌توان لاشه‌ی هواپیما و دیگر تجهیزات نظامی این کشور را مشاهده کرد. همچنین تعداد زیادی اسکلت باقیمانده از سربازانی که در این نبرد جان خود را از دست دادند، همچنان در بستر اقیانوس قابل مشاهده هستند. با این حساب ممکن است ارواحی این کشته شدگان در آب‌های سرد و تاریک این منطقه بی هدف پرسه می‌زنند و شاید این همان دلیل اصلی ترس و وحشت از این منطقه باشد.

بازار جادوگری سونورا (Sonora)، مکزیکو سیتی، مکزیک

در مکزیک و بخش جنوب غربی ایالات متحده، سانتا مورته (Santa Muerte) که معادل اسپانیایی مرگ مقدس (Saint Death) است، مورد احترام و پرستش بسیاری قرار دارد. این به اصطلاح الهه را شبیه به اسکلتی به تصویر می‌کشند که داسی در دست داشته و مردم برای آرزوها و خواست‌های خود  و شفا و سلامتی به درگاه او دعا می‌کنند. اوج احترام به این سنت و باورهای خرافی را می‌توان در مراسم "روز مرگ" مشاهده کرد. در واقع شاید بتوان این مراسم را به نوعی شیطان پرستی به شمار آورد.

بازار جادوگری سونورا هم در همین راستا برپاست. جادوگران این بازار درون حجره‌های کوچک خود که سفت و سخت به هم چسبیده و در فضایی اندک جای گرفته‌اند، نشسته و به مشتریان خدمت رسانی می‌کنند. دسته‌ای اورادی را زمزمه کرده، گروهی پند و اندرز می‌دهند و البته یک عده هم در حال طلسم کردن هستند.

افسون‌ها و طلسم‌هایی که قرار است به فوریت به فقر خاتمه داده و مشکلات زندگی را رفع و رجوع کنند! مغازه‌ها مملو از انواع پودرهای مخصوص و معجون‌های جادویی برای رفع امراض و مشکلات و البته مجسمه‌هایی با ظاهر ناخوشایند هستند.

در همین حال گروه دیگری از جادوگران با قیافه‌های خشن و ترسناک در مغازه‌های خود نشسته و انواع حیوانات عجیب و غریب، ایگوانا، قورباغه و پرندگان وحشی را که درون قفس نگهداری می‌شوند، برای فروش به مشتریانی که از مکزیکو سیتی یا نواحی اطراف آمده‌اند، عرضه می‌کنند.

هر روز انسان‌های زیادی در جستجوی خوشبختی، بخت و اقبال و راه حلی برای مشکلات روزمره‌ی زندگی رهسپار این بازار می‌شوند. اما اینکه تا چه اندازه به خواست خود می‌رسند، مشخص نیست.

 جزیره‌ی ایستر(Easter Island)، شیلی

جزیره‌ی ایستر که در زبان پولینِزیایی به نام "راپای بزرگ" (Rapa Nui) خوانده می‌شود، در جنوب شرقی اقیانوس آرام قرار گرفته است. این جزیره بیش از هر چیز به دلیل وجود مجسمه‌های سنگی باستانی و عجیب خود به شهرت رسیده است.  این مجسمه‌ها را موآی (Moai) می‌خوانند.

این مجسمه‌های سی پایی در گوشه و کنار جزیره پراکنده‌اند، هر چند سکوهای سنگی بزرگی به نا" آهو" (Ahu)، نیز وجود دارند که گاهاً تعداد زیادی موآی روی آنها قرار گرفته است. این "آهوها" در اطراف جزیره پراکنده بوده و تقریباً یک نوار سراسری دور تا دور جزیره کشیده‌اند. منشأ این سکوها به قربانگاه‌های مردمان ساکن جزیره‌ی ایستر باز می‌گردد.

جزیره‌ی کوچک ایستر که 63 مایل مربع وسعت دارد، شاید بیش از هر چیز دیگر به دلیل این پیکره‌های مرموز خود به شهرت رسیده باشد، اما این وسعت اندک، مملو از امور ماورایی و سوالات بدون پاسخ است. از جمله نوع دیگری از مجسمه‌های سنگی متفاوت با موآی که توکوتوری (Tukuturi) خوانده می‌شوند، دیوارهای سنگی، خانه‌های سنگی، سنگ نوشته‌های مرموز و البته "رونگورونگو" (Rongorongo) یا دستخط‌های رمز ناگشوده‌ای که هنوز هم پیام و منظور آنها برای ما غیر قابل فهم است.

شاید به دلیل همین حجم از مسائل مرموز و حل نشده است که جزیره‌ی ایستر  به عنوان یکی از مکان‌های ترسناک این کره، معرفی شده است.

مرداب مانچاک، لوئیزیانا

اگرچه علائم اخطار دراین منطقه بیشتر به دلیل حضور تمساح‌هایی است که در مرداب مخفی شده و ناگهان به گردشگران حمله ور می‌شوند، اما تاریخچه‌ی عجیب  و ساکنان نامطلوب این مرداب نیز به نوبه‌ی خود بر وجه ترسناک این منطقه افزوده‌اند.

شهر مانچاک که به نام آکرز (Akers) هم خوانده می‌شود، ناحیه‌ی کوچکی است که در بخش تانگی پاهوا (Tangipahoa) در ایالت لوئزیانا واقع شده است. این شهر  در سال 1763 و در نقطه‌ی تلاقی دو رودخانه‌ی می‌سی‌سی‌پی و ایبرویل ساخته شده و بیشتر به خاطر شکار اردک، ماهیگیری، رستوران‌ غذاهای دریایی و البته مرداب مانچاک شناخته شده و بازدیدکنندگان  فراوانی دارد.

اما چه چیز این منطقه را به یکی از ترسناک‌ترین نقاط زمین تبدیل کرده است؟ خب به محض آغاز سفر روی مرداب و زمانی که قایق راه خود را در نور لرزان چراغ و در میان سروهای کهنسال و خزه‌های اسپانیایی که همه‌ی سطح مرداب را پوشانده، باز می‌کند، غریوی ناخوشایند و آواهایی مرموز به گوش می‌رسد که بنا به باور مردم محلی به "Rou-ga-rou" تعلق دارد، موجودی ساکن مرداب که در واقع همان گرگ انسان است.

این مرداب تسخیر شده که در نزدیکی نیو اورلئانز (New Orleans) قرار گرفته، بهشت رویایی عاشقان دنیای اوهام به شمار می‌رود. اما البته این هیولای مرداب تنها دلیل ایجاد ترس در این منطقه نیست، گفته می‌شود که شاهزاده خانم وودو (Woodoo)، جولی وایت (Julie White)، روزی در ایوان خانه‌اش در این منطقه ایستاده و گفته که روزی خواهد مرد و همراه با خود مردم این منطقه را نیز می‌برد، نفرینی که دست کم باعث ناپدید شدن  سه دهکده در طی یک طوفان و گردباد شدید در 1915 شد، همان زمانی که مراسم تدفین او در حال انجام بود.

قلعه‌ی برن (Bran)، رومانی

بالا رفتن از یک تپه‌ی مارپیچ در نهایت شما را به جایی هدایت می‌کند که یکی از معروف‌ترین قلعه‌های داستانی جهان در آنجا منزل گزیده است. دراکولا شخصیتی است که از دل داستان برام استوکر سر برآورد و هنوز هم قدرت خاص و جادویی خود را روی مخاطب حفظ کرده و یکی از شخصیت‌های محبوب و در عین حال ترسناک دنیای فانتزی به شمار می‌رود. اما الهام بخش شخصیت دراکولا شاهزاده‌ای از سرزمین رومانی به نام ولاد  تپس یا تپش (Vlad Tepes) است که به نام "ولاد به سیخ کشنده" نیز شناخته می‌شود. این عنوان برازنده‌ی او است چرا که دشمنان خود را به همین شیوه به قتل می‌رساند.

راه ورودی به این قلعه که بر فراز تپه‌ای قرار گرفته، به پلکانی ختم می‌شود که بازدید کنندگان را مستقیم به قلب قلعه راهنمایی می‌کند. پلکانی دیگر افراد را به زیرزمین این قلعه هدایت می‌کند، جایی که دست کم یک دوجین اتاق  پر شده با آثار سبک روکوکو و سلاح‌های مختلف، قرار گرفته‌اند.

اینجا قلعه‌ی دراکولاست و تمام چیزی که برای تجربه اصیل محیط به آن نیازمندید، شبی طوفانی و پرتوی نوری لرزان شمع است تا واقعاً خود را در قلعه‌ی دراکولا و در نزدیکی این مخلوق ترسناک خون آشام حس کنید.

ابری ضخیم از افسانه و خیال به همراه داستان‌های فولکلور عامیانه و البته حقایق تاریخی، فضای این قلعه باستانی را به تصرف خود درآورده و همه چیز و همه کس را تحت الشعاع خود قرار داده است.

این قلعه 200 پا بالاتر از شهر تاریخی برن در مرز دو منطقه‌ی ترانسیلوانیا  و والاچیا در کشور رومانی واقع شده است.

 گورستان پاریس (Cotacombs)، پاریس، فرانسه

 پاریس عروس شهرهای اروپا لقب گرفته، اما درست زیر پای عابران این شهر رویایی، جهان مردگان واقع شده است، جایی که در شمار ترسناک‌ترین نقاط کره‌ی زمین شناخته می‌شود. این گورستان دسته جمعی که بقایای استخوان‌های 6 میلیون نفر را در خود جای داده، در نزدیکی ورودی جنوبی شهر ساخته شده و با احتساب تونل‌های متعدد و مقابر غار مانند، عنوان بزرگ‌ترین گورستان جهان را از آن خود کرده است.

در سرتاسر راهروهای تنگ این مقبره‌ی عظیم زیرزمینی، جمجمه و استخوان‌های مردگان، بغل به بغل هم چیده شده‌اند، گویی که کالاهای تجاری متنوعی را در یک انبار چیده باشند، اما البته این کالاها در مقادیری انبوه در این انبار وسیع ذخیره شده‌اند. هوا در اینجا بسته و خنک است و البته اندکی رایحه‌ی پوسیدگی نیز در هوا استشمام می‌شود. به علاوه در گوشه و کنار، دیوار نوشته‌های متعددی مربوط به دوران انقلاب فرانسه نیز قابل مشاهده هستند که شاه و نجبای دربار آن زمان  را مورد لطف! خود قرار داده‌اند.

با نگاهی به فضا و حال و هوای درونی "Cotacombs"، براحتی می‌توان دلیل ویکتور هوگو و آن رایس (Anne Rice) برای نوشتن در مورد این مقابر را درک کرد. مسیر 187 مایلی این گورستان زیرزمینی وسیع، پرپیچ و خم در زیر شهر امتداد یافته است، اما تنها بخش اندکی از آن برای بازدید به روی عموم باز بوده و باقی آن تحت نظر گشتی‌های مخصوص این گورستان قرار دارد.

خانه‌ی مرموز وینچستر، سن خوزه، کالیفرنیا

عمارت وینچستر، خانه‌ای بسیار بزرگ در سن خوزه است که شالوده‌ی اصلی آن بر بستری از خرافات و عقاید ماورالطبیعه استوار شده است. گفته می‌شود سارا وینچستر که یک شرکت بزرگ اسلحه سازی را از شوهر مرحومش به ارث برده بود، از سوی ارواح کشته شدگان با سلاح وینچستر ساخت این کارخانه، مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفت. ارواح به او گفتند تنها زمانی دست از سر او و خانواده‌اش برمی‌دارند که از کانکتیکات خارج شده و به سمت غرب رفته و آنجا خانه‌ای بنا کند، این عمارت نتیجه‌ی تلاش سارا است که متأسفانه عملیات احداث آن در دوران حیات او به پایان نرسید.

ساخت این خانه در سال 1884 در شهر سن خوزه ایالت کلیفرنیا آغاز شد ولی طی یک عملیات ساخت 38 ساله تا زمان مرگ سارا وینچستر، هنوز هم ساخت آن به پایان نرسیده بود. اکنون این خانه‌ی 160 اتاقه در تسخیر ارواح و البته جنونی است که  سارای بیچاره را گرفتار خود کرده بود. پلکان‌هایی که مستقیماً به سقف ختم می‌شوند، درهایی که یا پشت‌شان چیزی به جز دیوار نیست و یا رو به فضاهای غیر معمول باز می‌شوند، از نمونه‌های جنون حاکم بر این خانه است. به علاوه جای جای خانه را تار عنکبوت گرفته و تعداد پله‌ها همگی از عدد 13 پیروی می‌کنند.

از زمان باز شدن درب این خانه به روی بازدیدکنندگان، اتفاقات عجیبی همچون باز و بسته شدن بی دلیل درها، شنیدن صدای قدم‌های افراد ناشناس، حرکت کردن نور در شب هنگام و شنیدن ضربه خوردن به در و دیوار گزارش شده که تا حدودی فرضیه‌ی تسخیر شدن این خانه را تصدیق می‌کنند.

سوبورپارک (Szoborpark)، بوداپست، مجارستان

درست بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری و سقوط کمونیست، مردم اروپای شرقی شروع به پایین کشیدن مجسمه‌ها و پیکره‌های سردمداران آن نمودند. پیکره‌های لنین، استالین، مارکس و دیگر مظاهر هنر شوروی سابق، بی هیچ اغماض به زیر کشیده شده و بعضاً توسط مردم خسته و خشمگین نابود می‌شدند.

اما سوبور پارک در بوداپست، باقی مانده‌ی این پیکره‌ها را در خود جای داده است. زمانی که شوروی سابق از هم گسست، این پارک راه حلی مناسب برای جمع‌آوری این مجسمه‌ها بود که خواه ناخواه بخشی از تاریخ این کشور را به خود اختصاص داده بودند.

 در حالی که بقایای اتحاد جماهیر شوروی سابق، قادر نبود به سرعت از قوانین دوران لنین خلاصی یابد، ساکنان بوداپست تصمیمی متفاوت گرفتند. آنها بقایای شوروی در کشورشان را جمع آوری کرده و آن را برای عموم به نمایش گذاردند. اما چه چیز این پارک ترسناک است؟ پاسخ حس حاکم بر آن است که فضای سنگینی را به بازدیدکنندگان تحمیل می‌کند. درست زمانی که در کنار این پیکره‌های سنگی بی‌روح قدم برمی‌دارید، حسی نامطبوع و مرموز را تجربه خواهید کرد، گویی که چیزی یا کسی به شما خیره شده و شما را تحت نظر دارد.

اتوبوس‌ها هر سی دقیقه یکبار از مرکز شهر به سمت این پارک حرکت می‌کنند و بازدیدکنندگان 40 دقیقه فرصت دارند قبل از بازگشت اتوبوس به شهر، کمی اطراف را گشته و از مجسمه‌ها دیدن کنند.

صومعه‌ی تِلیما(Thelema)، چِفالو(Cefalu)، سیسیل، ایتالیا

 صومعه‌ی تلیما اشاره به خانه‌ای کوچک است که به عنوان یک معبد و یک مرکز معنوی توسط الستر کراولی (Alister Crowley) و لی هرسیج (Leah Hersig) در سال 1920 در چفالو در سیسیل بنیان نهاده شد.

الستر کراولی خود دانشمند، شاعر، نقاش، نویسنده و البته عاشق دنیای جادو و تشریفات جادوگری بود. او یک خبره در زمینه‌ی "جادوی مراسمی" (Ceremonial Magic) به شمار می‌رفت که به آن جادوی فاضل یا جادوی اعظم هم گفته می‌شود، مراسمی که نیازمند اسباب و ادوات بیشمار و اوراد و مراسم پیچیده‌ای است.او مؤسس مذهب و فلسفه‌ی تلیما بود و خود را در حکم پیامبری برای اشاعه باورهای ذهنی و اعتقادات قلبی خود به دیگران می‌دانست. او کتاب شریعت (The Book Of the Law) که متن اصلی آیین تلیماست را در سه فصل نگاشت.

و اما در مورد صومعه‌ی کراولی باید گفت که دیوارهای آن با نقوش سیاه و اشکال پاگانی فراوانی پوشیده شده که گویی در مراسم‌ شیطان پرستی مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند.

کراولی بیشتر به دلیل هواداران خود به شهرت رسیده، اشخاصی همچون مریلین منسون و جیمی پِیج از جمله طرفداران او هستند. همچنین گروه بیتلز نیز از تصویر او روی جلد یکی از آلبوم‌های موسیقی خود به نام "Pepper's Lonely Hearts Club Band album" استفاده نموده است.

 بن بست ماری کینگ، اِدینبرگ، اسکاتلند

در زیر شهر قرون وسطایی ادینبرگ، مجموعه‌ای از کوچه‌ها و خیابان‌های زیرزمینی قرار گرفته که از تاریخچه‌ای شوم و ناگوار برخوردارند. در قرن هفدهم، بن بست ماری کینگ جایی بود که قربانیان مبتلا به طاعون را در آنجا قرنطینه کرده تا در انزوا و دور از بقیه جان بسپارند.

گفته می‌شود که فعالیت‌های ماورالطبیعه‌ی فراوانی در این ناحیه رخ می‌دهند. ممکن است احساس کنید که دست کسی به نرمی لمس‌تان می‌کند یا حتی بدتر ناگهان دست و پای‌تان تسط نیروهای ناپیدا کشیده شوند.بنا به باور عموم  این کارها ممکن است زیر سر روح ماری کینگ باشد، دختر کوچکی که در سال 1645 توسط والدینش به این جا آورده شد تا دور از بقیه بمیرد.

چرنوبیل، پری‌پیِت (Pripyat)، اوکراین

به نظر می‌رسد ترکش همسایگی با اتحاد جماهیر شوروی سابق به هر کشوری که در نزدیکی آن قرار گرفته باشد، اصابت می‌کند. هر چند حتی کشورهای اروپایی همچون فنلاند، لهستان، سوئد و..هم از این ترکش‌ها بی نصیب نماندند، اما مردمانی که آسوده خاطر در نزدیکی نیروگاه اتمی چرنوبیل زندگی می‌کردند، بیش از بقیه تاوان این مسئله را پرداخته و حتی نسل‌های بعدی آنها نیز همچنان بهای این جنایت نابخشودنی شوروی سابق را می‌پردازند.

وقتی در میان خیابان‌های خلوت و متروکه‌ی شهر پری‌پیت قدم می‌زنید، شاید تازه با میزان واقعی جنایت هولناک رخ داده در آن، روبرو شوید. خیابان‌ها، مدارس، منازل، ساختمان‌های اداری که همگی به سرعت تخلیه شده و همگی نشان از سراسیمگی و ترس و وحشت حاکم بر ساکنان شهر دارند. میزهای صبحانه دست نخورده باقی مانده‌اند، میزهایی که روزنامه‌ی صبحگاهی قدیمی که روی‌شان قرار گرفته، تاریخ 28 آوریل 1986 را نشان می‌دهد، روز مرگ شهری که روزی زنده و پرجنب و جوش بود.

تنها دو روز قبل از این تاریخ بود که نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل به دلیل اشتباهات محرز پرسنل دچار مشکل شده و سپس منفجر شد. اما برای یک سیستم فرسوده و مدیران نالایق 48 ساعت زمان برد تا به ساکنان شهر هشدار داده و در نتیجه یکی از بزرگ‌ترین و دلخراش‌ترین حوادث هسته‌ای جهان را رقم بزنند. بی‌تردید انفجار چرنوبیل  بزرگ‌ترین فاجعه هسته‌ای جهان به شمار می‌رود که دست کم زندگی  5 میلیون نفر را به نابودی کشاند.

اکنون سطح تشعشات این نیروگاه و شهر مجاور آن پایین آمده است، اما از زمان باز شدن درب آن به روی گردشگران در سال 2002، یکی از منفورترین گردشگاه‌های جهان لقب گرفته که حسی ناخوشایند را از خود بر ذهن بازدیدکنندگان برجای می‌گذارد.

 اکنون و در خاتمه‌ی این سفر احساس شما چیست؟ تا چه حد به پدیده‌های ماورالطبیعه باور دارید؟ اگر شما یک گردشگر ماجراجو و عاشق دنیای ترس و وحشت باشید، کدام یک از موارد فهرست ما نظرتان را به خود جلب کرد؟

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات