TechnoDiary: من، دکترا، دیجی حسین فسنقری
از اتاق مصاحبه بیرون اومدم. سالن پر از دانشجوهای مختلف بود، روی اولین صندلی که پیدا کردم نشستم. هزار جور فکر مثبت و منفی تو ذهنم بود. یعنی فلان سوالو خوب جواب دادم؟ بهتر نبود طور دیگهای جواب میدادم؟ باید با خودم تکرار کنم: من حتما دکترا قبول میشم.
کمی دورتر چند نفر دور هم جمع شده بودنو ریز ریز میخندیدن. گاهیم صدای خندههاشون باعث میشد همه به طرفشون نگاه کنن. صداشون طوری بود که میتونستم راحت بشنوم ( خیلی باحاله ... تو همین مدت کم کلی معروف شده... صفحه هواداران داره ... یه ارگ داره کلا ولی بهش میگن دیجی... اسمش چیه این؟ دیجی حسین فسنقری)
با شنیدن این اسم کلا از حال و هوای مصاحبه دکترا اومدم بیرون، خودم قبلا کلیپهاشو دیده بودم. همهی ما علاقهمندان به دنیای فناوری احتمالا صحبتهای کلیشهای مبنی بر جنبههای مثبت و منفی شبکههای اجتماعی رو شنیدیم اما شاید کمتر به این فکر کردیم که چطور میشه از قدرت این رسانهها برای پیشرفت خودمون و یا کارمون و... بهره ببریم. یاد افرادی افتادم که با درست کردن یک صفحه در یکی از شبکههای اجتماعی وجه الرضایه را برای رهایی جوانی از قصاص جمعآوری کردند. فناوری اونها رو به هم نزدیک کرد تا جان یک جوان رو نجات بدهند. جاستین بیبر شخصیتی هست که کلی طرفدار و بسیاری منتقد دارد ولی او هم از طریق یک ایده و ویدیوهایی که مادرش از او روی سایت یوتیوب قرار میداد به دنیا معرفی شد و راهی را که نیاز به سالها تلاش داشت به لطف قدرت رسانهها و شبکههای اجتماعی در مدت کوتاهی طی کرد.
ذهنم هنوز پریشان بود. شبکههای اجتماعی میتونن حتی باعث نشر اکاذیب هم بشن. خیلی از ما داستان رستوران رفتن بیل گیتس و پسرش رو خوندیم. بیل گیتس به کسی که اونجا کار میکرده یک دلار انعام میده و او با دلخوری میگه: پسر شما به من صد دلار انعام داد ولی شما که ثروتمندترین فرد دنیا هستین فقط یک دلار انعام دادین. بیل گیتس هم در جواب میگه: «او صد دلار داد چون پدرش ثروتمندترین مرد دنیاس ولی من پدرم یک کشاورز بود!» ما هم که از این داستان عبرت آموز احیانا کمی احساساتی شدیم بلافاصله اونو شیر می کنیم تا بقیه هم بخونند ولی شاید کمتر کسی با خودش فکر میکنه که آیا پدر بیل گیتس واقعا کشاورز بود؟ نه او یک وکیل سرشناس دادگستری است. این بار یاد کتاب لطفا گوسفند نباشید میافتم.
واقعیت این است که قدرت رسانه و شبکههای اجتماعی امروز به حدیه که میتونه یه جوان گمنام رو تبدیل به شخصیتی بکنه که حالا خیلیها کیلومترها دورتر او رو میشناسند. تشخیص این که شبکههای اجتماعی خوبن یا بد، مفیدن یا مضر کار من نیست ولی به نظرم خیلی خوب میشه اگر فرصتهایی که برای رشد در اختیار ما میذارن رو فراموش نکنیم و البته در دام سناریوهای تبلیغاتی و دروغین در این شبکهها هم نیفتیم که از قدیم گفتهاند: شنونده باید عاقل باشد.
باز به اون چندتا دختر و پسر نگاه میکنم که این بار راجبه کلیپ تصادف دو دختر دارن با هم صحبت میکنن. با صدای زنگ گوشیم به خودم میام دیگه وقت رفتنه همونطور که به تماسم پاسخ میدم آروم از کنارشون رد میشم ...
شما در مورد فرصتهای موجود در شبکههای اجتماعی به خصوص از نوع ایرانیش چه فکر میکنید؟ نوشتههای من با نظرات خوب شما تکمیل میگردند. این اولین پست TechnoDiary بود، نظرات و راهنماییهای شما عزیزان موجب دلگرمی بنده برای ادامه این راه خواهد بود.
نظرات