پرونده‌ی دعاوی حق مالکیت معنوی مابین سامسونگ و اپل چه تاثیری در آینده‌ی تولید ابزار‌های خلاقانه و نوآور خواهد گذاشت؟

یک‌شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۳
مطالعه 6 دقیقه
پرونده‌ی قضایی بین سامسونگ و اپل را می‌توان از منظرهای متعددی مورد بررسی قرار داد. شاید برخی به‌علت حمایت از حق مالکیت معنوی و کمک به ایجاد محصولات خلاقانه، اپل را محق به پیروزی بدانند. اما برخی دیگر با بیان اینکه بخشی از ساخته‌ی اپل خود بر پایه‌ی یافته‌های دیگران بنا نهاده شده و هنر اپل را فقط در کنار هم قرار دادن صحیح این یافته‌ها می‌دانند، این نگرش را محکوم کرده و آن را مانع توسعه‌ و پیشرفت بیشتر تلفن‌های‌هوشمند برپایه‌ی داشته‌های اپل می‌دانند. با ما همراه باشید تا نزاع پتنتی اپل و سامسونگ را از پنجره‌ای جدید بنگریم.
تبلیغات

یکی از دادگاه‌های رسیدگی به دعاوی پتنتی بین اپل و سامسونگ، در تاریخ 30 آبان ماه سال جاری، کمپانی کره‌ای را به پرداخت 290 میلیون دلار دیگر برای سوء استفاده از پتنت‌های اپل محکوم کرد. این جرایم در ادامه‌ی دادگاه‌های پتنتی که اپل با شکایت از سامسونگ گشوده است به رقمی برابر با 930 میلیون دلار رسیده است. هیئت ژوری سال گذشته نیز سامسونگ را به‌دلیل تخطی از قوانین پتنتی و استفاده از پنج فناوری پتنت شده برای آیفون محکوم به پرداخت جرائم مالی کرده بود.

اما همیشه اپل رویکرد متفاوتی را نسبت به این پرونده اتخاذ کرده است. این کمپانی اعلام کرده که به‌هیچ‌وجه درصدد کسب جریمه‌های مالی و حفظ پتنت‌های خود نبوده است. این کمپانی اعلام کرده است:

این موضوع برای اپل بیشتر از این جنبه اهمیت دارد که این کمپانی به‌دنبال احقاق حق خلاقیت و زحمات شبانه‌روزی است که برای خلق محصولاتی خارق‌العاده صرف کرده است که بسیار مورد توجه علاقمندان قرار گرفته است.

اما به واقع پیروزی اپل در این پرونده چه پیامدی برای آینده‌ی رابط کاربری در طولانی مدت دارد؟

محصول ساخت استیوجابز یکی از بهترین محصولات موجود است

شاید بدیهی‌تری دلیلی که سامسونگ را مجاب به استفاده از الگوهای طراحی اپل در محصولات خود کرده است، زیبایی توام با کاربردی بودن این نوع طراحی است.

سامسونگ در تلفن‌های‌هوشمند خود از قابلیت‌هایی چون ژست‌های گرفتن و کشیدن انگشت به طرفین برای تعویض صفحات و مصارف دیگر، استفاده از داشبورد با تعبیه آیکون اپلیکیشن‌های خاص در آن و قابلیت Pinch برای بزرگنمایی تصویر استفاده کرده است که این روزها بسیاری از تلفن‌های‌هوشمند از این الگوهای کاربردی در رابط‌کاربری خود بهره می‌برند.

به‌طور قطع این ژست‌های حرکتی بهترین راهکار موجود برای ابزار‌هایی هستند که از صفحه‌ی نمایش کوچک بهره می‌برند. زمانی که ابزار توسعه‌داده شده دارای صفحه‌ی نمایشی کوچک است که می‌توان با دو یا سه انگشت بصورت همزمان آن را به کار برد، ترکیب‌ها و ژست‌های مختلفی قابل استفاده است که اپل بهترین ژست‌های ممکن را از نظر سهولت و ارگونومی به کار برده است و از‌این‌رو این ژست‌های حرکتی به تدریج به استانداردی در دنیای تلفن‌های‌هوشمند تبدیل شده است.

داستان تقلید از طراحی‌های برتر در طول تاریخ

همگان بر این حقیقت اذعان دارند که اپل بهترین طراحی ممکن را برای استفاده ار تلفن‌های‌هوشمند ایجاد کرده است، شاید پاسخ افرادی که این حقیقت را نفی می‌کنند، اشاعه‌ی استفاده از الگوی طراحی آیفون پس از معرفی نسل اول آن در سال 2007 باشد. اما سوال اصلی در محق بودن اپل برای داشتن مالکیت معنوی این الگو و فشار بر سایر کمپانی‌ها است؟

اگر کتاب تاریخ را ورق بزنیم، پاسخی برای این سوال نخواهیم یافت.

اپل خود یکی از نمونه‌های اولیه دفاع از قانون مالکیت معنوی در تاریخ است. این کمپانی در سال 1988 پرونده‌ای را بر ضد مایکروسافت تشکیل داد که علاوه بر مطرح کردن کپی‌برداری از رابط کاربری گرافیکی مکینتاش برای استفاده در ویندوز، شامل شکایت دیگری برای استفاده از ابزاری همچون ماوس نیز می‌شد. این نکته در زندگی‌نامه‌ی استیوجابز نیز منعکس شده است. استیو جابز در مورد بیل‌گیتس چنین اظهار نظر کرده است:

اساسا بیل‌گیتس یک شخصیت غیرخلاق است که تا حال اختراع و نو‌آوری خاصی از وی ثبت نشده.  از نظر من وی در دنیای کمک‌های خیرخواهانه و موسسه‌های خیریه نسبت به دنیای فناوری آسوده‌تر است. وی بصورت بی‌شرمانه‌ای دستاورد سایرین را مورد استفاده قرار داده است.

اما اپل در این دعاوی موفقیتی را کسب نکرد، چرا که براساس ادله‌ی موجود که قاضی براساس آن تصمیم به براعت مایکروسافت گرفت، کمپانی اپل سهوا اجازه‌ی استفاده از رابط‌کاربری مکینتاش را بصورت ابدی طی یک گواهی در نوامبر سال 1985 در اختیار مایکروسافت قرار داده است. این راه فرار مایکروسافت را از گیر افتادن در وضعیتی که هم‌اکنون سامسونگ در آن به دام افتاده است، نجات داد، اما به‌طور قطع مایکروسافت از آن تاریخ همچنان به توسعه‌ی سیستم‌عامل خود ادامه داده است.

تاریخ فناوری و صنعت پر از پرونده‌هایی است که به‌دلیل استفاده از الگوی طراحی افراد مختلف در محصولات کمپانی‌های متعدد منجر به آغاز مجادلات بی‌بدیلی شده است. شاید بهترین مثال برای درک بهتر این موضوع ثبت مالکیت معنوی در صنعت خودروسازی باشد. مطمئنا نمی‌توان خودروهایی را تصور کرد که به‌دلیل محدودیت در مالکیت معنوی قادر به استفاده از آیینه‌های جانبی، برف‌پاک‌کن و باک سوخت در پشت خودرو نباشند.

هنری‌فورد از اولین افرادی در تاریخ است که اقدامات و اختراعات محققین و مخترعین پیش از خود را ارج نهاده است. وی چندین سال پس از موفقیت خود و کارخانه‌ی فورد اعلام کرد که چیز جدیدی را اختراع نکرده است.

من خودرویی را تولید کردم که بسیاری از قطعات آن توسط افرادی که پیش از من در این زمینه کار کرده بودند، توسعه یافته بود. این افراد شامل مخترعینی می‌شود که برای قرن‌ها در این حوزه کار کرده و فعالیت‌هایی را از قبیل اختراع یک وسیله‌ی جدید یا بهبود ساخته‌های پیشینیان انجام داده‌اند. اگر خود برای پنجاه سال یا ده سال در این زمینه کار می‌کردم، مطمئنا نتیجه‌ای جز شکست حاصل کار من نبود. پیشرفت زمانی رخ می‌دهد که بسیاری از فاکتور‌های مورد نیاز فراهم شده باشد و در اینصورت است که می‌توان روش‌ها و ابزار‌های جدیدی را کشف و معرفی کرد. بنابراین در یک حوزه‌ی خاص و پیشرفت‌های مربوط به آن ذکر نام چند نفر خاص به‌عنوان توسعه‌دهندگان بسیار نابخردانه و بی‌معنی است. چراکه مجموعه‌ی عوامل متعددی در طی سالیان دراز منجر به ایجاد شرایطی شده است که این افراد را قادر به انجام کار و برداشتن قدم‌های نهایی کرده است.

از‌این‌رو می‌توان مبارزه‌ی هنری‌فورد را در جهت استفاده از پتنت‌های موجود در آن زمان، مشابه فعالیت‌های سامسونگ عنوان کرد که به موجب استفاده از الگوهای طراحی اپل، در دایره‌ی دعاوی اپل محصور شده است. در سال 1903، که جزو سال‌های نخست پاگیری صنعت خودروسازی در ایالات متحده حساب می‌شود، گروهی متشکل از یازده خودروساز موسسه‌ای را با نام گروه گواهی‌دهنده‌ی تولیدکنندگان خودرو (ALM) بنا نهادند که هدف آن کنترل صنعت خودروسازی به‌منظور فروش و تولید خودروها بود. اهرم فشار این گروه پتنت 1895 سلدان بود که به موجب آن تمام خودروهای احتراقی شامل این پتنت می‌شدند. خودروسازانی که گواهی‌های مورد نیاز برای تولید خودرو را ازاین موسسه دریافت نمی‌کردند، مورد پیگرد قانونی قرار گرفته و با مشکلاتی دست به گریبان می‌شدند. اما هنری فورد با حمایت برخی دیگر این قوانین را زیر پا گذاشته و در دادگاه نیز پیروز خارج شد.

آینده‌ی طراحی و توسعه‌ی الگوهای جدید چگونه خواهد بود؟

در صورتی که اپل طرف پیروز این جدال باشد، چه سرنوشتی در انتظار طراحی رابط کاربری خلاقانه و به‌طور کل مهندسی رابط کاربری ابزار‌های‌هوشمند خواهد بود؟

با جمع‌بندی موارد ذکر شده، می‌توان به نتایج زیر رسید:

کمپانی‌ها به طراحی و توسعه‌ مهم‌تر از همه ثبت پتنت محصولات و الگوهای طراحی خود خواهند پرداخت و سپس جدال‌های قانونی برای اثبات حقانیت و استفاده از پتنت‌های ثبت شده توسط کمپانی‌های در محصولات خود به وقوع خواهد پیوست.

  • تولید و مونتاژ ابزار‌های جدید با استفاده از سایر ابزار‌های موجود که دارای گواهی‌های ثبت بوده و امکان استفاده از آن‌ها وجود ندارد، بسیار سخت و پروسه‌ی خسته‌کننده‌ای خواهد داشت.
  • تولید محصولات جدید و خلاقیت و نوآوری از تولیدات رخت خواهد بست، چراکه وجود چهارچوب‌های مشخص برای استفاده از فناوری‌های موجود، پروسه‌ی تولید محصولات و ایجاد نوآوری در این محصولات را بسیار سخت‌تر از پیش خواهد کرد.
  • بنابراین می‌توان خواسته‌ی نهایی اپل را که براساس ادعای این کمپانی زنده نگه‌داشتن خلاقیت و نوآوری است مغایر با نتیجه‌ای دانست که در صورت پیروزی آن به وقوع خواهد پیوست.

 نظر شما در این مورد چیست؟ دیدگاه خود را با ما و دوستان خود به اشتراک گذارید.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات