بعد از خاطرهی خوشی که از دیدن و خواندنِ «شوم بختی ما» داشتم، یک راست سراغ کتابهای قبلی جان گرین را گرفتم. «شهرهای کاغذی» را زمانی شروع به خواندن کردم که پس از موفقیت فوقالعادهی «شوم بختی ما»، پروژهی اقتباس از روی کتاب قبلی گرین چراغ سبز گرفته بود. خوشبختانه، برخلاف داستان هیزل گریس و آگوستوس در این یکی خبری از بیماری و سرطان و مرگِ زودهنگام نبود. کتاب «شهرهای کاغذی» در زمینهی دیالوگهایی که بهطرز دیوانهواری بامزه و جذاب هستند و خلق موقعیتهای مضحک و باحال برای کاراکترهایش چیزی از کتاب معروفترِ جان گرین کم ندارد. فقط برخلاف پاپانبندی بهیادماندنی و احساسیِ «شوم بختی ما»، این یکی از یک جور پایانبندی بیرون از طبیعت بازیگوشانهی فیلم رنج میبرند و زیادی غیرقابلدرک میشود. اینها را برای این گفتم تا به این نکته برسم که ماجرای اقتباس سینمایی کتاب کاملا برعکس است. فیلم تقریبا بسیاری از احساسات پُرنشاط و نکاتِ جذاب پردهی اول و دوم کتاب را از دست داده و در عوض کارگردانی پایانبندیاش خیلی بهتر و عمیقتر از آب در آمده است.
برای مشاهده کامل مطلب گیشه: معرفی فیلم Paper Towns به زومجی مراجعه کنید.
اگر به اخبار بازی و سرگرمی علاقه دارید، به زومجی سر بزنید. شما همچنین میتوانید آخرین رخدادهای زومجی را از صفحهی اینستاگرام زومجی دنبال کنید. با کانال رسمی زومجی در تلگرام هم میتوانید هر جا و هر لحظه از داغترین مطالب زومجی مطلع شوید.
نظرات