معرفی کتاب «بازآفرینی بازار: تاریخ طبیعی بازارها» اثر جان مک میلان

پنج‌شنبه ۷ آذر ۱۳۹۸ - ۲۳:۲۶
مطالعه 10 دقیقه
طی سال‌های متمادی دعوا بر سر اینکه چه نوع نگرشی به اقتصاد مفید و مناسب است ادامه داشته و دارد. کتاب بازآفرینی بازار سعی کرده است با زبانی شیوا و همه فهم به این سوال جواب بدهد. جوابی که تا حد زیادی قانع کننده است.
تبلیغات

بحران‌های مالی متعدد در کشورهای پیشرفته‌ی جهان، باعث ایجاد نوعی بی‌اعتمادی به نظام بازار آزاد شده است. در بسیاری کشورها کلمه‌ی بازار مصادف با شکاف اجتماعی، فقر، ثروت بی رویه، فلاکت طبقه‌ی متوسط، الیگارشی و... شده است. این شرایط زمینه را برای بروز تفکرات افراطی در کشورهای اروپایی ایجاد کرده است. ظهور شخصیت‌هایی مانند لوپن در فرانسه و ترامپ در ایالات متحده یکی از نتایج این بحران‌های متعدد است. در این میان یک گروه، چاره‌ی کار را از میان بردن نظام بازار آزاد می‌دانند این افراد استدلال می‌کنند که نظام بازار آزاد در ذات خود باعث نابرابری اجتماعی می‌شود. حتی یک بازار بسیار کارآمد نیز درنهایت باعث ثروتمند شدن عده‌ای و استثمار عده‌ای دیگر می‌شود اما گروهی دیگر اصلاح نظام بازار را پیشنهاد می‌دهند. این افراد استدلال می‌کنند که هیچ روش دیگری اختراع نشده است که بتواند مانند مکانیسم بازار، امکانات و ابزار را بین افرادی که حقیقتا به آن نیاز دارند تقسیم کند. در نظام بازار اگرچه همه چیز با پول سنجیده می‌شود، اما همین انگیزه‌ی مادی می‌تواند افراد را به سمت بهره‌وری بالاتر سوق دهد. اگر فردی ابزاری را به قیمت بالایی خریداری می‌کند احتمالا می‌تواند با استفاده از آن ابزار ارزشی بیش از ارزشی که سایر افراد می توانند ایجاد کنند، بوجود بیاورد. اما این افراد همچنین قبول می‌کنند که نظام بازار یک نظام کارآمد و بی‌نقص نیست پس باید با اصلاحاتی آن را بهبود بخشید.

نویسنده‌ی کتاب ضمن قبول ناکارآمدی‌های نظام بازار و مشکلات آن، به جنبه های مثبت بازار نیز نیم نگاهی دارد

کتاب بازآفرینی بازار انعکاس دهنده‌ی نظر افرادی است که معتقد به اصلاح نظام بازار هستند. جان مک‌میلان، نویسنده کتاب ضمن قبول ناکارآمدی‌های نظام بازار و مشکلات آن، به جنبه های مثبت بازار نیز نیم نگاهی دارد. وی معتقد است که در دنیا دو نوع بازار وجود دارد بازار خوب و بازار بد یک بازار بد بازاری است که در آن حقوق مالکیت رعایت نمی‌شود، افراد رغبتی به تولید ارزش ندارند و در یک نگاه بازار شکست خورده است، اما یک بازار خوب بازاری است که باعث رونق کسب و کارها، افزایش بهره‌وری و افزایش ثروت در اجتماع می‌شود. پس دولت‌ها باید تمام سعی خود را معطوف تغییر یک بازار از بازار بد به بازار خوب بنمایند.

خلاصه کتاب:

پیام این کتاب را می‌توان این گونه خلاصه کرد: تنها راه رسیدن به ثروت و رفاه، داشتن یک بازار خوب است و مسئله این است که چگونه باید یک بازار خوب ایجاد کرد. مک‌میلان، نویسنده‌ی کتاب نه یک بازارگرا و نه یک بازارستیز است. او دقیقا در میانه‌ی این دو طیف افراطی ایستاده است. هنگامی که به تبیین بازار خوب می‌پردازد او را یک بازارگرای متعصب می‌یابیم و هنگامی که از پیامدهای فاجعه بار بازار سخن می گوید گوی سبقت را از بازارستیزان می‌رباید. اما نکته‌ی بدیع این کتاب مدح و ذم بازار نیست بلکه شواهد متعددی است که به کمک آن‌ها، چگونگی گذار از بازار بد به سمت بازار خوب را ترسیم می‌کند.

تحول بازی فوتبال نمونه‌ی خوبی است که می‌تواند مفهوم بازار بد و بازار خوب و چند قاعده در مورد چگونگی گذر از یک بازار بد به بازار خوب را نشان دهد: تاریخچه‌ی بازی فوتبال و خانواده‌ی آن (راگبی، فوتبال آمریکایی و...) ریشه در فوتبال محلی انگلستان دارد. این تفریح محلی که از قرون وسطی در انگلستان رایج بوده است، تا مدت‌های بسیار زیاد قوانین بسیار کمی داشته و به صورت خودجوش بوجود آمده‌بود. به عنوان مثال تعداد بازیکنان مشخص نبود، وقت استراحت بین دو نیمه از یک روستا به روستای دیگر متفاوت بود، بازی داور نداشت و تنها روشی که عدالت در آن اجرا می‌شد توسط خود بازیکنان و گاهی توسط تماشاچیان بود.

فوتبال محلی در انگلستان طی سده ها تغییر بسیار کمی داشت اما پس از تدوین قوانین مشخص، به سرعت فراگیر شد و پیشرفت کرد.

فوتبال محلی در طی سده‌ها به شکل تدریجی تکامل پیدا کرد تا اینکه ناگهان تبدیل به فوتبالی که امروز می‌شناسیم شد. این تغییر ناگهانی نتیجه‌ی یک خواست اجتماعی نبود، بلکه کاملا از بالا به پایین اتفاق افتاد. انجمن فوتبال انگلستان در سال ۱۸۶۳ به عنوان نهاد ملی نظارتی و با هدف تدوین قوانین بازی تشکیل شد. فوتبالی که ما امروز می‌شناسیم زمانی آغاز شد که قوانین رسمی و الگویی از پیش تعیین شده بر آن حاکم شد. پس از این اتفاق، بازی فوتبال به سرعت همه‌گیر شد. بازی فوتبال محلی یک بازار بد بود که در آن حقوق افراد رعایت نمی‌شد و قوانین مشخصی در آن وجود نداشت پس از سال ۱۸۶۳ بازی فوتبال تبدیل به یک بازار خوب شد و از آن زمان بود که اقبال عمومی به سمت آن افزایش چشمگیری پیدا کرد.

همانطور که در مثال قبل مشخص شد گذار از یک بازار بد به سمت یک بازار خوب باید به صورت بالا به پایین صورت بگیرد. بازارها با تلاش دولت یا بخش‌هایی از جامعه احیا می‌شوند و معمولا تلاش مشترک این دو به شکوفایی بازار می‌انجامد. یکی از مثال‌های جذاب در مورد مداخله‌ی دولت در زمینه‌ی ایجاد یک بازار خوب چگونگی ایجاد اینترنت توسط دولت ایالات متحده است:

اینترنت خودبه‌خود به وجود نیامده است، بلکه دولت آن را ساخته است. یارانه‌های دولتی باعث پیدایش اینترنت شدند: دولت ایالات متحده آمریکا برای ساخت نسل‌های پیش از اینترنت، حدود ۱۲۵ میلیون دلار صرف کرد. در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ارتش ایالات متحده تحقیقات مربوط به چگونگی اتصال یارانه‌ها که امکان به اشتراک‌گذاری داده‌ها را فراهم می‌کرد، حمایت مالی کرد و این تحقیق به پیدایش شبکه‌ای از رایانه‌های دانشگاهی منجر شد. اما تامین مالی تنها اعمال نفوذ دولت در زمینه‌ی پیدایش اینترنت نبود. ارتش ایالات متحده در اوایل دهه ۱۹۸۰ به منظور ایجاد انعطاف‌پذیری در استفاده از اینترنت، برای آن ساختاری ماژولار تعریف کرد. تصویب پروتکل اینترنت تصمیم دیگری بود که ارتش گرفت و مشکل نیاز به زبان مشترک را در انواع مختلف رایانه حل کرد. اگر ساختار ماژولار و زبان مشترک نبود، بین شبکه‌ها ناسازگاری بروز می‌کرد یا ارسال اسناد و خواندن صفحات وب سخت می‌شد. بدون مدیریت مرکزی، اینترنت هیچ‌گاه به صورتی که ما امروزه از آن استفاده می‌کنیم رشد نمی‌کرد.

از این دو نمونه می توان به ایده ی انتخاب نام کتاب پی برد. نویسنده به جای استفاده از کلمه‌ی مارکت «Market» از کلمه‌ی بازار «Bazzar» استفاده کرده است. از نظر نویسنده، بازار همان بازار سنتی و بی نظمی است که توسط مردم تشکیل می‌شود. این بازار مانند بازی فوتبال محلی است. مردم را سرگرم می‌کند و نیازهای ابتدایی آنها را ارضا می‌نماید. اما پیشرفت آن بسیار کند است و موفقیت در آن به عوامل پیچیده‌ای خارج از کنترل فرد بستگی دارد اما مارکت مانند فوتبال حرفه‌ای است. قواعد و قوانین در آن بسیار واضح و روشن است و ناظران برروی عملکرد آن نظارت دارند. موفقیت در مارکت بیشتر به توانمندی‌های فرد وابسته است و هرکس بسته به تلاشی که می‌کند مزد می‌گیرد. تغییر از بازار به سمت مارکت و یا از بازار بد به سمت بازار خوب وابستگی بسیار زیادی به عملکرد نهادهای قانون‌گذار دارد.

مک‌میلان معتقد است خوب یا بد بودن بازار بستگی به بودن یا نبودن پنج اصل دارد:

  • حمایت از قانون مالکیت
  • شفافیت یا روان بودن جریان اطلاعات
  • وجود اعتماد بین افراد و حاکمیت قانون
  • تقویت رقابت
  • کنترل اثرات جانبی فعالیت افراد بر یکدیگر 

همانطور که گفته شد بازار فوتبال با حاکمیت قانون شکوفا شد، دولت آمریکا با ایجاد اینترنت باعث ایجاد جریانی روان از اطلاعات در سطح جامعه شد و بدین ترتیب بسیاری از بازارها را بازآفرینی کرد. کتاب مملو از مثال‌هایی است که نشان می‌دهد در صورت نبود هریک از پنج اصل بالا چگونه یک بازار در ارائه‌ی عملکرد مطلوب شکست می‌خورد. یکی از مثال‌های جذاب کتاب در مورد عدم وجود رقابت بازار انحصاری دارو است. صنعت دارو به علت هزینه‌های سنگین تحقیقات و توسعه و همچنین وجود قوانین مالکیت معنوی بازاری شبه انحصاری ایجاد کرده‌اند و همانطور که در کتاب به خوبی نشان داده شده است، بازار دارو از مصادیق بازارهای بد محسوب می‌شود.

مک میلان پس از برشمردن اصولی که یک بازار خوب را تشکیل می‌دهد، به سراغ راهکارهایی می‌رود که باید اتخاذ شوند تا طراحی بازار به شکست نینجامد. راهکارهایی مانند مهار و کاهش فساد در کشور، توجه به انگیزه های اقتصادی مردم، کمک به انتفاع مردم از تلاش‌هایشان، ایجاد بستری مطمئن و معتبر برای سرمایه گذاری، توجه به ساختارهای اجتماعی در ضمن اصلاح و بازآفرینی بازار، توجه به فقر و جنبه های اجتماعی اقتصاد و... همه و همه از عناصر با اهمیتی است که باید در بازآفرینی بازار مورد توجه قرار گیرد.

مک میلان در این بخش از کتاب با مثال‌هایی ملموس از کشورهای دنیا، چگونگی شکست بازارها را تصویر می‌کند، اما از استثنائات نیز غافل نمی‌شود. به عنوان مثال در بحث فساد اداری، اندونزی یک کشور مطرح است. در اواخر دهه‌ی ۱۹۶۰ اندونزی یکی از فقیرترین کشورهای دنیا بود. اما در دوران ریاست جمهوری سوهارتو، اقتصاد کلان تثبیت شد: بودجه متوازن و تورم تحت کنترل بود. اصلاحات کشاورزی، تولید مواد غذایی و صادرات نفت موجب درآمد خارجی سرشاری برای کشور شد. رشد پایدار در این دوره سبب شد که در دهه ۱۹۹۰ اندونزی به کشوری با درآمد متوسط بدل شود. درآمد سرانه در سال ۱۹۹۲ سه برابر سال ۱۹۶۰ شد و در سال ۱۹۹۷ یک سال پیش از کناره گیری سوهارتو از قدرت، سازمان ملل متحد از او برای موفقیتش در کاهش فقر تجلیل کرد.

در این دوران، خانواده و دوستان و نزدیکان سوهارتو بسیار ثروتمند شدند و میلیاردها دلار به حساب‌های بانکی شان در خارج از اندونزی سرازیر شد. بنا به گفته‌های یک سفیر غربی، دولت سوهارتو مانند یک رژیم سلطنتی بود. با پادشاهی که اقتدارش هرگز مورد سوال قرار نمی‌گرفت. ثروت خانوادگی سوهارتو بین ۱۵ تا ۴۵ میلیارد دلار برآورد شده است.

با وجود فساد گسترده در دوران سوهارتو، بازار رونق گرفت و به دنبال آن، رشد اقتصادی حاصل شد. رشد سریع اندونزی از سرمایه‌گذاری سالم به میزانی بالاتر از آنچه در بسیاری از کشورهای درحال توسعه انجام می‌شد، به دست آمد. باوجود فساد، هم مردم محلی و هم خارجی‌ها اندونزی را محلی امن برای سرمایه گذاری می‌دانستند.

نکته ی مهم در اندونزی این است که افرادی که اقدام به اخاذی می کردند، محدود بودند. سوهارتو مهار بروکرات‌ها را دردست داشت و قوه مقننه را کنترل می‌کرد. او هرگز اجازه نمی‌داد که فساد زیردستان از حدی تجاوز کند. نمایش چشمگیری از قدرت سوهارتو در سال ۱۹۸۵ بروز کرد؛ زمانی که او به دلیل فساد، سازمان گمرک را منحل کرد. هدف سوهارتو از بین بردن فساد نبود، بلکه هدفش انحصاری کردن گمرک بود. کنترل همه جانبه‌ی سوهارتو این اطمینان را ایجاد می‌کرد که سرمایه‌گذاران باید تنها به یک نفر رشوه بدهند و او خود سوهارتو یا معتمد اوست.

همچنین مک‌میلان تحلیل جالبی در مورد گذار از بازار متمرکز به بازار آزاد با بررسی دو نمونه‌ی شاخص آن یعنی شوروی و چین ارائه می‌دهد. شوروی در اوایل دهه ۱۹۹۰ و پس از فروپاشی بلوک شرق سعی کرد با شوک درمانی، اقتصاد خود را از یک اقتصاد متمرکز به یک اقتصاد بازارگرا تغییر دهد. در سال ۱۹۹۲ دولت روسیه کنترل تمام قیمت‌ها را لغو کرد. در فاصله‌ی اکتبر ۱۹۹۲ تا ژوئن ۱۹۹۴، خصوصی سازی بنگاه‌های دولتی از طریق واگذاری برگه‌های سهام به شهروندان صورت گرفت. تلاش برای متعادل کردن بودجه دولت در ابتدا با جدیت شروع شد، سپس افت کرد و سرانجام تا حدودی به موفقیت رسد. در سال ۱۹۹۲، تورم سالانه ۲٫۵۰۰ درصد بود. در سال ۱۹۹۶، تورم به ۲۲ درصد کاهش یافت.

اصلاحات روسیه طرفداران بسیار کمی داشت. لطیفه‌ای طعنه‌آمیز در همه جای کشور پخش شده بود:«هرچیزی که کمونیست‌ها به ما در مورد کمونیسم گفتند یک دروغ محض بود. متاسفانه هرچیزی که کمونیست‌ها در مورد سرمایه‌داری گفتند درست از آب درآمد.»

در نتیجه ی شوک درمانی، سطح زندگی مردم به شدت سقوط کرد. بخشی از مشکل ناشی از نظام متمرکز اقتصاد بود، اما بخش دیگر تجویز غلط دولت برای انتقال به سمت بازار آزاد بود. چین اما راهی بسیار متفاوت‌تری برای گذار طی کرد. چین اصلاحات تدریجی را انتخاب کرد. این روش جواب داد. برخلاف دوره اصلاحات روسیه که تولید کشور به گونه‌ای افسارگسیخته سقوط کرد، چین از سال ۱۹۸۰، رشد اقتصادی ناگهانی و سریع سالانه حدود ۸ درصد را در طول دو دهه حفظ کرد. منافع حاصل از رشد سریع اقتصادی به سرعت انتشار یافت، به گونه‌ای که سطح زندگی بیشتر شهروندان به سرعت بالا رفت. بنگاه‌های جدیدی شکل گرفتند که در جهت دور شدن از شرکت‌های دولتی حرکت چشمگیری ایجاد کردند. در کمتر از یک دهه، بخش بزرگی از اقتصاد چین را بازارها اداره می کردند. چین به چیزی دست یافت که بیشتر کشورها در رسیدن به آن عاجز بودند: اصلاحات ظاهرا بدون مشکل.

همانطور که گفته شده کتاب پر است از مثال‌های ملموس و جذاب که خواندن آن را برای محققان، علاقه مندان و دوست داران مسائل اقتصادی بسیار مفید و حتی ضروری می‌کند . خصوصا در جامعه‌ی ما که متفکران معمولا یا از بازارگرایان یا از بازارستیزان هستند راه سومی پیشنهاد می‌دهد که میان این دو راه است.

درباره کتاب:

کتاب Reinventing the Bazaar: A Natural History of Markets در سال ۲۰۰۲ در ۲۷۸ صفحه توسط کمپانی W. W. Norton  منتشر شد. نیویورک تایمز کتاب بازآفرینی بازار را به دلیل اندیشه‌ی قوی و بیان ساده‌اش کتاب برجسته سال معرفی کرد. این کتاب در کتابخانه‌ی ملی در دسته بندی تجارت و اقتصاد قرار گرفته است.

ترجمه کتاب:

کتاب حاضر در ایران در سال ۱۳۹۸  تحت عنوان بازآفرینی بازار: تاریخ طبیعی بازارها توسط نشر نی در ۴۴۲ صفحه ترجمه و منتشر شده است. مترجمان این اثر جواد اقدس طینت، زهرا کریمی و ساعد عزیزی ثالث هستند.

درباره نویسنده:

جان مک‌میلان در سال ۱۹۵۱ در شهر کرایست چرچ نیوزلند به دنیا آمد. دکتری خود را در علوم اقتصادی از دانشگاه نیوساوت ویلز سیدنی استرالیا اخذ کرد و سپس در سال ۱۹۷۸ برای کار به دانشگاه وسترن انتریو کانادا رفت. در فاصله سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۹ در دانشگاه‌های کالیفرنیا و سن‌دیگو به تدریس پرداخت و در سال ۱۹۹۹ در دانشگاه استنفورد به تدریس نظریه‌ها و کاربردهای اقتصاد خرد مشغول شد.

برجسته‌ترین اثر مک میلان کتاب بازآفرینی بازار است. که در آن تحلیل تحسین برانگیزی از بازارها ارائه می‌دهد همچنین او در کتاب نظریه بازی‌ها، استراتژی و مدیران، نظریه بازی‌ها را به عرصه‌ی مدیریت برد. این کتاب یکی از کتاب‌های مرجع دوره‌های مدیریت در مقطع تحصیلات تکمیلی است.

عمده فعالیت مک‌میلان مطالعه برروی مسائل اقتصادی، مدیریتی و سیاسی کشورهای در حال گذار و کشورهای در حال توسعه بود. همچنین او در مرکز دموکراسی، توسعه و حاکمیت قانون (مرکزی پژوهشی در دانشگاه استنفورد) فعال بود.

وی از سال ۱۹۸۸ با سرطان مبارزه کرد و سرانجام در سال ۲۰۰۷ در ۵۶ سالگی درگذشت. خانواده‌اش برای او مراسم ویژه‌ای برگزار نکرد و تمام هزینه‌های مراسم به موسسه‌ی خیریه آکسفام اهدا شد.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات

تبلیغات